دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عاشورا، جامع حسنات

No image
عاشورا، جامع حسنات

عاشورا، حادثه ای با ابعاد گوناگون

آیه 15 سوره احقاف در رابطه با امام حسین(علیه السلام)

امام(علیه السلام) خواستار حکومت بر قلوب

شفاعت، از جلوه های عاشورا

درک عظمت کربلا، موجب شناسایی حق و باطل

ذکر مصیبت

کلید واژه ها: عاشورا، شفاعت، گریه بر حسین (علیه السلام)، حق و باطل، حکومت بر قلوب

عاشورا، حادثه ای با ابعاد گوناگون

«يَأَيَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً»[1] حادثه عظيم و استثنايي عاشورا از آن لحظه كه اتفاق افتاده، توجه قلوب را به خود جلب کرده است. با وجود تمام تلاشي كه دشمن به كار برده تا اين حادثه خاموش شود، فرهنگ عاشورا در جامعه بشري هر روز پر فروغ تر شده است. شايد كمتر حادثه اي است كه اين اندازه درباره آن سخن گفته باشند. وجود مقدس اميرالمومنين (علیه السلام) شخصيتی استثنايي است که جنبه های گوناگونی دارد. علی(علیه السلام)، همه فرقه ها و ديده ها را به خودش مشغول كرده و هر كدام از زاويه اي درباره او سخن گفته اند. ارباب عرفان و معرفت، او را محور عرفان مي دانند. اهل سياست، اهل تدبير، اهل تقوا و اهل شجاعت، هر كدام به گونه ای مجذوب اين شخصيت بزرگ هستند.

عاشورا هم این گونه است. همه ارباب بصيرت، از زاويه ديد خودشان به حادثه عاشورا پرداخته اند و از آن منظر درباره عاشورا سخن گفته اند. علاوه بر آن، اين حادثه اعماقي دارد كه انسان غيرمتعارف آن را درک نمی کند. باید گفت ابعاد گوناگون آن هم درهم تنيده است. نمونه برجسته عشق بازي در عالم، روز عاشوراست. يك انساني دلداده خداي متعال، با تمام وجود، خود را وقف محبوبش می کند و باز هم خود را بدهكار مي داند. شما كدام صحنه را مي بينيد كه اين گونه در آن، محبت به خداي متعال ظهور پيدا كرده باشد؟ مدعيان معرفت، محبت و عرفان فراوانند، ولي اين ادعا بايد محك بخورد و آن زمانی است كه محبوب با بلا و سختی ها ما را امتحان مي كند.

خداي متعال به موساي كليم(علیه السلام) فرمود: دروغ مي گويد كسی كه مي گويد من خدا را دوست دارم و شب بخوابد. کیست كه خلوت با محبوبش را دوست نمي دارد. آن گاه كه صحنه امتحان پيش مي آيد، میزان محبت انسان معلوم می شود. در روایت می خوانیم موساي كليم(علیه السلام) چهل شب در طور بود. به خاطر وعده اي كه به او داده بودند. در اين چهل شب نخوابيد، غذا نخورد و چیزی ننوشيد. اين يعني محبت.

كسي ادعاي محبت مي كرد، معشوق با او قراري گذاشت. عاشق آمد و سر قرار نشست، از سر شب تا سحر معطل شد تا اینکه خوابش برد. معشوق آمد و يك مشت گردو در دامنش ریخت؛ يعني تو عاشق نیستی برو گردو بازي كن، عاشق كه خواب ندارد. حالا همه ارباب محبت انگشت به دهانند كه امام حسين(علیه السلام) در روز عاشورا چه كرده است. بهترين ها را گرد آورده و آن ها را آماده كرده تا به سخت ترين شكل مقابلش پرپر شدند. پس رو به خدا می گوید: خدايا تو مي بيني. ارباب معرفتي كه از اين زاويه به عاشورا می نگرند، امام حسين(علیه السلام) را غرق در خدا مي بينند.

حضرت اين حادثه را پيش آورده، ایشان به دشمن و دوست احسان كرده است؛ وقتي با صف دشمن برخورد مي كند، می فرماید: همه اسب هايشان را هم آب دهید. اين ها همان كساني هستند كه چند روز آينده آب را بر اصحابش مي بندند. حتی به بچه هايش هم آب نمي دهند. تمام تلاش حضرت این است که در روز عاشورا این افراد جهنمي نشوند. حضرت حجت ها را تمام مي كند. برایشان سخن مي گويد تا شايد قلبي هدایت شود. اما چنین نشد. صحنه محبت ورزي عشق ورزي امام حسين(علیه السلام) در روز عاشورا با خداي متعال، يك جريان دو طرفه است: «يَأَيَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ ارْجِعِى إِلىَ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً»[2]

آیه 15 سوره احقاف در رابطه با امام حسین(علیه السلام)

«وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ»[3] ظاهر آيه درباره ارتباط فرزند با والدين است. ما همواره فرزند را به احسان نسبت به والدين سفارش كرديم. اين آيه درباره امام حسين(علیه السلام) است. نشانه هایی هم در اين آيه هست. برای مثال امام صادق(علیه السلام) فرمودند: كدام مادري است كه وقتي فرزند را سالم به دنيا مي آورد غصه دار مي شود. تا قبل از زایمان غصه دار است. وقتي به دنيا آورد هم غصه دار بود. خدا بهترين فرزند را به او داده، ولي باز هم غصه دار بود؛ چرا؟ چون فاطمه زهرا(علیهاالسلام) می داند که اين فرزند چگونه بايد به شهادت برسد. از روز تولد، عاشورا را مي ديدند.

اين فرزند در سن چهل سالگي از خدا چنین می خواهد: خدايا! به من توفيق بده كه آن عمل صالحي كه با تو ميثاق بستم، انجام دهم؛ به گونه ای كه تو راضي بشوي. خداي متعال در گودي قتلگاه به او مي فرمايد: «راضية مرضية»؛ خدا از تو راضي شد و كارت را پسنديد. این معنی محبت است. فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا»[4] بعضي ها مي خواهند روي اين جلوه خط بكشند. بعضي ها هم فقط اين جلوه را بزرگ كردند. باید گفت: نمي شود روي اين جلوه عاشورا خط كشيد. كسي كه روي اين زاويه عارفانه عاشورا خط مي كشد، عاشورا را نشناخته، باطن عاشورا همين است؛ یعنی محبت سيدالشهدا(علیه السلام) به خدا و محبت خدا به سيدالشهدا(علیه السلام).

اگر كسي بخواهد این موضوع را به تصوير بكشد، باید اهل بصيرت باشد و تا قيامت حرف بزند كم زده است. آن هايي كه اين جلوه را ديدند، در اين جلوه غرق شدند. تو از خدا راضي شدی و خدا هم از تو راضي شد. نه محبوب از محب گله دارد و نه محب از محبوب.

امام(علیه السلام) خواستار حکومت بر قلوب

آن هايي هم كه از منظر سياست به عاشورا نگاه كردند و فقط عاشورا را از اين زاويه دیدند، گفتند: امام حسين(علیه السلام) دنبال تشكيل حكومت بود. محاسبات سياسي هم چنین اقتضا مي كرد. آن ها این گونه زاويه هاي ديگر این قیام را می پوشانند. این افراد قصد حضرت برای شهادت را نادیده می گیرند. حضرت يك انسان جامع الاطراف بود. انسانی فاني در خدا که محبت در وجودش موج مي زد.

امام حسین(علیه السلام) در پی این بود كه نام محبوبش در عالم زنده شود و دنبال اين بود كه كلمه توحيد در همه عالم خيمه بزند. حضرت حكومت بر خاك را نمي خواهد. او در پی حكومت بر قلوب است تا قلب ها را هدايت كنند. اين بود كه بايد خون خودش را مي داد تا قلوب هدايت بشود. او انسانی معصوم است. هم يك وليّ است و هم يك سرپرست. مي خواهد عالم را به سمت خدا ببرد. آن هايي كه يك بعد ديگر حادثه را ديدند، دانستند اين انسان رحمةالله الواسعه است. او كانون جوشان رحمت خداست و نمي تواند ببيند كه يك انسان زير پاي شيطان له شود. عاشورا نقطه كانوني شفاعت است.

امام حسین(علیه السلام) از همه انسان ها و حتی همه موجودات دستگيري كرده است. آدمي كه خدايي شود، نگاهش به جهان تغییر می کند و حتی به غذايش هم محبت مي ورزد. شخصی درباره برادر شهیدش مي گفت که او نفسش را به وجود مقدس اميرالمومنين(علیه السلام) سپرده بود. حضرت هم قبول كردند كه مواظب او باشند. مي گفت: برادر من عقربی را که نیش داشت از زمين برمي داشت و مي گذاشت كف دستش و نوازشش مي كرد. امام حسین(علیه السلام) طاقت دیدن رنج دیگران را ندارند. اين آيه قرآن در وصف وجود مقدس رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) است: «عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ»[5] رنج شما بر او قابل تحمل نيست. با تمام وجود مي خواهد شما را هدايت كند. پس به او مي گويند: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»[6] براي اين است که دستگيري كنی. «و بذل مهجته فيك»[7] امام عزيزترين نزدیکانش را داده است. خودش را سپر كرده تا فتنه ها و ظلمت ها را دفع کند و مردم در ظلمت نمانند؛ «لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»[8]

شفاعت، از جلوه های عاشورا

امام حسين(علیه السلام) با فداكاري همه ما را از آن تاريكي نجات داد. باید گفت: يك جلوه عاشورا شفاعت است. البته معنايش آن نیست که امام حسين(علیه السلام) كشته شدند كه ما آزادانه گناه كنيم. البته شيعه هرگز چنین برداشتی نخواهد کرد. اين برداشت در مذاهب ديگر رایج است. گاهي شهادت حضرت مسيح(علیه السلام) را در فرهنگ مسيحيت اين گونه معنا مي كنند؛ می گویند که حضرت مسیح(علیه السلام) كشته شدند تا ما آزاد باشيم و به هواي نفسمان برسيم. به شخصی گفتند: چرا نماز نمي خواني؟ گفت: اميرالمومنين(علیه السلام) نماز خوانده است؛ همین کافی است. ديگر لازم نيست ما نماز بخوانيم. اين تصوير، تصوير نادرستی است و جزء تحريف هاست. تحریف عاشورا، همین است. حضرت شهید نشد كه ما با نفس خودمان مانوس بشويم. بلکه شهادت حضرت برای رهایی ما از نفوس شيطانی بود.

شفاعت يعني اينکه حضرت خون خودش را داد كه ما از اسارت نفس و شيطان رها شویم. ما با بلاي سيدالشهدا(علیه السلام) مي توانیم به اعظم درجات برسيم. اگر عاشورا نبود، اين سلوك هم نبود و ارباب معرفت هم زمين گير مي شدند. مرحوم علامه اميني در «الغدير» به غزالي معروف حمله مي كند. غزالی در كتاب اخلاقيش در باب فضول الكلام (حرف اضافي زدن) مي گويد: يزيد را لعن نكنيد، شايد توبه كرده باشد. اين سخنان به سبب بستن چشم ها بر حادثه عاشورا بر زبان جاری می شود. شفاعت امام حسين(علیه السلام) يعني اينکه با فداکاری امام حسين(علیه السلام) ضلالت و ظلمت برداشته مي شود. «اذا اخرج المومن يده في ظلمات فتنهم لم يكد يراها»؛ مؤمن در تاريكي فتنه زمين باقي نمي ماند. یزیدیان مغز دین را کنار گذاشتند و پوسته اش را عرضه کردند. بدیهی است که این پوسته به راحتی دریده مي شود.

درک عظمت کربلا، موجب شناسایی حق و باطل

اگر دين لقلقه زبان باشد؛ كنار زدنش كاري ندارد و بنابراين امام حسين(علیه السلام) دنبال شفاعت بودند و در این راه جان خود را هم نثار کردند. اشك ما برای امام حسین(علیه السلام) واقعاً شعله هاي جهنم را خاموش و گناه را پاك مي كند، ولي معناي اين حرف چيست؟ آیا معناي اين حرف اين است كه حضرت مي خواستند ما به هوس هايمان برسيم و بعد هم قطره اشکی بریزیم. «أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ»[9] حضرت كشته شد كه بر او گريه كنند و اين گريه، خاموشي شعله جهنم و عامل هدايت است، ولي چگونه؟ «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ»[10] گريه بر سيدالشهدا(علیه السلام) آغاز بصيرت به جبهه حق و باطل است. زيارت عاشورا دقيقاً این موضوع را بيان مي كند. مسیر ما، از درك عظمت مصيبت آغاز مي شود و به شناسایی حق و باطل و به لعن و برائت مي انجامد.

بنابراين، اين گريه لازم است و این گریه برای همه قرب مي آورد. امام سجاد(علیه السلام) سال ها گريه كردند. به ایشان گفتند: آقا! چرا چنین می کنید؟ شما چه مي دانيد اين چه گريه اي است؟ فرزند يعقوب پيغمبر(علیه السلام) از جلوي چشمش دور شد؛ چنان گريه كرد تا چشمانش سفيد شد. گريه كردن بر امام حسين(علیه السلام)، اقتضاي بندگي است. همان خدايي كه مي گويد براي ديگران گريه نكنيد مي فرمايد: براي امام حسين(علیه السلام) گريه كنيد. اين گريه، گريه ای عادي نيست. سپس حضرت فرمود: وقتي آن صحنه ها يادم مي آيد «خَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ»،[11] اشك، گلوي مرا فشار مي دهد. باید گفت: عاشورا، صحنه شفاعت رسول الله(صلی الله وعلیه وآله وسلم) و دستگيري حضرت است. و این دستگیری شامل همه گناهكارها، مخلصين، انبياي اولوالعزم و ملائكه مقرب می شود.

اگر عاشورا نبود، رموزي از بندگي تا قيامت كشف نمي شد. خدا در جاهايی به ملائكه مباهات كرده است. يكي «لَيْلَةُ الْمَبِيتِ»[12] است. وقتي اميرالمومنين(علیه السلام) آن گونه فداكاري كردند، خداي متعال فرمود: ای جبرئيل! ميكائيل! شما حاضريد اين كار را انجام دهید؟ شمايي كه مي گفتيد: «نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ»[13] و نیز آنجا كه بي بي دو عالم در محراب مي ايستاد، مي فرمود: «انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدِيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي»[14] شما عبادت مي كنيد يا او؟ يكي از جاهايي كه واقعاً رموز عشق، رموز محبت، رموز بندگي براي ملكوتيان آشكار شد، صحنه عاشورا بود. حافظ که مي گويد: «سرشت عشق نداند چيست»، به همين موضوع اشاره دارد. چه کسی می داند بین حضرت و خدا چه گذشته است.

مرحوم سيد ابن طاووس نقل مي كند ملائكه و جن آمدند و گفتند: ما كار را تمام مي كنيم. فرمود: من پناهگاه شيعه هستم. پس چگونه صف حق و باطل جدا بشود؟ چگونه شيعيان حق و باطل را بفهمند و به كه پناه ببرند؟ سيدالشهدا(علیه السلام) وقتي روز عاشورا به صحنه جهاد مي آيد بساط شفاعت را پهن مي كند. ابليس فريادش بلند مي شود و مي گويد: هيچ كس را براي من نگذاشتي. «لِيَسْتَنْقِذَ»[15] از غرق شدن نجات دادند، اگر کسی با بصیرت به این واقعه بنگرد، يك عمر مبهوت اين حادثه خواهد بود. از جمله صحنه هاي بسيار زيبا، سلوك با بلاي وليّ خدا است که مصداق برجسته آن اصحاب امام حسین(علیه السلام) هستند. اگر راه اصحاب كوتاه شده، برای این بود که اولين گروهي كه سوار «سَفينَةُ نَجاةٍ»[16]شدنداين ها هستند.

ذکر مصیبت

بعد ظهر روز عاشورا، دشمن به سوی خيمه هاي حضرت حمله کرد. حضرت بيرون خيمه ها نشسته بودند. سرشان روي زانويشان بود و خواب ایشان را فراگرفته بود. بي بي زينب كبري(علیهاالسلام) آمدند و گفتند: برادر صدا را نمي شنوي؟ حضرت، به جناب ابالفضل(علیه السلام) فرمودند: ببينيد اين ها چه مي خواهند. قمربنی هاشم(علیه السلام) رو به حضرت کرده و فرمودند: می گویند، يا بايد همين حالا بيعت كنيد، يا همين حالا مي جنگيم. حضرت فرمودند: بگویید امشب را به ما مهلت بدهند تا ما به عبادت خدا و تلاوت قرآن بپردازيم.

ابتدا كه عمر سعد نمي خواست اجازه بدهد، اما لشكريان یزید اعتراض كردند که باید به آن ها مهلت داد. حضرت امشب رفتني ها را آماده پرواز كردند و ماندني ها را آماده اسارت، شبی پر از گفت وگو بود. در میان سپاه دشمن قضاوت ها گوناگون بود. مي گفتند: صلح مي كند. باید هم بيعت كند. عده اي مي گفتند: نه بيعت نمي كند؛ حضرت را اسير مي كنيم و با ذلت او را نزد ابن زياد می بریم. گروهی گفتند: سر و دست او را جدا مي كنيم. اهل بيت(علیهم السلام) هم يك حرف بيشتر نداشتند؛ مي گفتند: هرچه امام حسين(علیه السلام) بگويند، هرچه حضرت صلاح بدانند. نيمه شب حضرت همه اهل بيت(علیهم السلام) را و اصحاب را جمع كردند: «اثنى على اللَّهِ احْسَنَ الثَّناء وَ احْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَالضَّراء»[17] اين نگاه امام حسين(علیه السلام) است كه در بلا، زيبايي صنع خدا را مي بيند. شب عاشورا، سخت ترين شب است. روز موعود نزديك مي شود. خدا را به بهترين وجه ثنا مي كند. «أَكْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّةِ وَ عَلَّمْتَنَا الْقُرْآنَ وَ فَقَّهْتَنَا فِي الدِّينِ و جعلت لنا اسمائا و ابصار و افئده»[18] اين حمدهاي شب عاشورای امام حسين(علیه السلام) است. سپس فرمودند: من اصحابي باوفاتر از شما سراغ ندارم. اهل بيتي بهتر از اهل بيت خودم سراغ ندارم، ولي بدانيد فردا روز موعود من است. با شما کاری ندارند. چيزي که شما را نگه مي دارد بيعت من است، من بيعت را برداشتم. شما بمانيد يا نمانيد، من به شهادت مي رسم. بعد هم فرمودند: اگر مي خواهيد بمانيد باید براي اين صحنه آماده باشيد. خون من و شما ريخته مي شود. اصحاب و اهل بیت(علیهم السلام) غربت امام حسين(علیه السلام) را درك كردند و به اين مقام رسیدند. اين يعني سلوك با بلا.

وقتي پيمان ماندن بستند، حضرت مقاماتشان را به آن ها نشان داد. «قُمِ الَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً إِنَّ لَكَ فىِ النهَّارِ سَبْحًا طَوِيلًا»[19] حضرت آن ها را آماده كرد كه بار فردا را بردارند. یاران حضرت، به جایی رسیده بودند که می گفتند: اگر هفتاد بار ما را بكشند و زنده بشويم باز جانمان را فدای شما می کنیم. همه اصحاب تا صبح بيدار بودند، «لَهُمْ دَوِيٌّ كَدَوِيِّ النَّحْلِ» مثل زنبور عسل صداي زمزمه هايشان درهم پيچيده شده بود. آن سو هم دشمن، غرق در دنيا و فكر غنائم. امام سجاد(علیه السلام) مي فرمايد: پدرم در خيمه ای کنار خيمه ما شمشيرش را تيز مي كرد. عمه من در خيمه مراقب من بود. اشعاري مي خواند كه مضمونش آماده شدن برای رفتن بود. من متوجه شدم به روي خودم نياوردم؛ گويا مي خواستند با عمه ام زينب(علیهاالسلام) حرف بزنند.

بي بي زينب(علیهاالسلام) وقتي شنيد، نتوانست طاقت بياورد. از خيمه بيرون رفت و به خیمه پدرم وارد شدند و به پدرم فرمودند: برادرم خبر شهادتت را مي دهي؟ يعني مي گويي فردا ديگر روز جدايي ماست؟ امام حسین(علیه السلام) فرمود: خواهرم! شيطان تحلمت را نبرد. جدم از من بهتر بود. پدرم از من بهتر بود. مادر و برادرم از من بهتر بودند. بی بی زینب(علیها السلام) فرمود: برادرم! تو باقيمانده همه بودي. تو جاي همه را براي ما پر مي كردي.

بعد سخنراني امام حسين(علیه السلام) صداي شيون از اهل حرم وقتي غربت امام حسين(علیه السلام) را شنيدند، بلند شد. حضرت فرمودند: به آن ها بگوييد گريه نكنند؛ دشمن، من را شماتت مي كند. علي اكبر(علیه السلام) رفت، قاسم(علیه السلام) رفت، همه و همه رفتند و قمر بني هاشم(علیه السلام) هم رفت. امام حسین(علیه السلام) يكي يكي اين ها را پرواز داد. امام حسين(علیه السلام) ماند و حاضر شد شاهد قطعه قطعه شدن عزیزانش باشد. كم كم مي خواهد اهل بيتش را آماده كند تا بار اسارت را روي دوش شان بگذارد. اهل حرم وقتي غربت امام حسين(علیه السلام) را ديدند حاضر شدند بار اسارت را تحمل کنند.

آخرين جلوه غربت امام حسين(علیه السلام) وقتي بود كه براي خداحافظي آمد. عزيزانش را آماده كرد. به بيرون خيمه آمد. از بيرون خيمه، يكي يكي نواميسش را بلند بلند با اسم صدا زد: «يا امّ كلثوم، سكينة، يا رقيّة، يا عاتكة، يا زينب، يا أهل بيتي عليكنّ منّي السلام»[20] بي بي در گودي قتلگاه طوری گريه كرد که دشمن هم به گريه افتاد. حتي نوشته اند: مركب ها به حالش گريه مي كردند. امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) اي كاش، اجازه داشتيم راه پيدا مي كرديم، دور شما جمع مي شديم، ادب مي كرديم، گريه مي كرديم. حالا شما ياري كنيد قدم روي چشم ما بگذاريد. در همه لحظه ها امام حسين(علیه السلام) تماشايي بود؛ آن لحظه اي كه براي خداحافظي آمد كنار خيمه ها همه برايش مي سوختند. وقتي او را مي ديدند خودشان را فراموش مي كردند. اميرالمومنين(علیه السلام) در مسير صفين است. در کربلا به گودي قتلگاه که رسید به خواب رفت. ديدند حضرت دارد گريه مي كند.گفتند: چرا گريه مي كنيد؟ فرمود: ديدم اينجا درياي خون است. حسينم در اين دريا شناور است.

موقع وداع، اهل حرم دورش حلقه زده بودند. دلشان نمي خواست از او دست بردارند. یکی می گفت: بابا، ما را به که می سپاری؟ امام فرمود: چه كسي از خدا بهتر. بابا ما را به مدينه جدمان برگردان. فرمود: عزيزانم! دشمن به بابايتان اجازه اين كار را نمي دهد. بابا واقعاً آماده شدي تا به ميدان بروی؟ امام حسين(علیه السلام) يك به يك آرام جوابشان را داد. آرامشان كرد. عزيزانم! اسير مي شويد، ولي بدانيد خدا حامي شماست. ذليل نخواهيد شد. مبادا حرفي بزنيد و كاري كنيد که خدا ناراضي بشود. عمر سعد دستور داد، خيمه های امام را تيرباران كنيد. به او مهلت ندهيد. امام روبه خواهرشان کردند و گفتند: خواهرم! به من كمك كن و بچه ها را به خيمه ببر. بي بي بغل هايش را باز كرد. بچه ها را در آغوش گرفت. ولي نوشتند خودش از در ديگر خيمه پنهاني بيرون آمد. دنبال امام حسين(علیه السلام) مي دويد؛ حسين جان! «مهلًا مهلا، يا ابن الزّهرا»[21]

حجةالاسلام والمسلمین میرباقری


[1][1]. الفجر:27،28

[2]. الفجر:27،28

[3]. الأحقاف : 15

[4]. بحارالأنوار، مجلسی، ج 44، ص 364، باب 37- ما جرى عليه بعد بيعة الناس.

[5]. التوبة : 128

[6]. طه : 2

[7]. تهذيب الأحكام، شیخ طوسی، ج 6، ص 113، زيارة الأربعين ..... ص : 113

[8]. همان

[9]. وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، 14، 422، 37- باب تأكد استحباب زيارة الحسين ب

[10]. بحارالأنوار، مجلسی، ج 44، ص 278، باب 34- ثواب البكاء على مصيبته و...

[11]. بحارالأنوار، مجلسی، ج 22، ص 500، باب 1- وصيته ص عند قرب وفاته و فيه.

[12]. تهذيب الأحكام، شیخ طوسی، 5، 257، 18- باب زيارة البيت ..... ص : 249

[13]. البقرة : 30.

[14]. بحارالأنوار، مجلسی، 28، 37، باب 2- إخبار الله تعالى نبيه و إخبار...

[15]. زمينه هاى قيام امام حسين(ع) (ج 1)، علی الشاوی، 282، وضع پريشان امت پيامبر صلى الله عليه و آله ..... ص : 280

[16]. عاشوراشناسى، جمعی از نویسندگان، 449، گستردگى، اهميت و تأثير عزادارى براى سيد الشهداء(ع) ..... ص : 445

[17]. زمينه هاى قيام امام حسين(ع)، (ج 2)، جمعی ازنویسندگان، 207، اطمينان نفس ..... ص : 205

[18]. بحارالأنوار، مجلسی، 44، 392، باب 37- ما جرى عليه بعد بيعة الناس

[19]. الكافي، شیخ کلینی، 4، 468، باب ليلة المزدلفة و الوقوف بالمشعر

[20]. مع الركب الحسينى (ج 6)، محمدامین امینی، 224، كلام حول السيدة رقية ..... ص: 221

[21]. فرهنگ عاشورا، جمعی از نویسندگان، 176، 3. رجزها و شعارها ..... ص: 175

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

ابتلای به بلا وسیله تقرب الی الله

هيچ چيز مثل بلاي خداوند و آنچه خداوند از بالا مي فرستد نمي تواند انسان را اصلاح كند؛ لذا خداوند متعال بيشترين كساني كه مبتلایشان كرده است انبياي الهي بوده اند.
No image

ائمه، حقيقت صراط مستقيم

No image

بلند همتي

Powered by TayaCMS