دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

معلم و خیرخواه جامعه

حضرت علی (ع) ضمن خطبه 207 بزرگترین حقوق متقابل در روابط اجتماعی انسانها را که خداوند آن حقوق را بخشی از حقوق خود رقم زده است حقوق متقابل مردم ومامداران معرفی فرموده و می‌گویند : «...در این میان خداوند حقوق متقابل در روابط اجماعی انسانها را بخشی از حقوق خود رقم زده است که بزرگترین بعد آن، حقوق متقابل مردم و زمامداران است.
معلم و خیرخواه جامعه
معلم و خیرخواه جامعه

نویسنده: آیدین تبریزی

حقوق مردم بر رهبر جامعه اسلامی

حضرت علی (ع) ضمن خطبه 207 بزرگترین حقوق متقابل در روابط اجتماعی انسانها را که خداوند آن حقوق را بخشی از حقوق خود رقم زده است حقوق متقابل مردم ومامداران معرفی فرموده و می‌گویند : «...در این میان خداوند حقوق متقابل در روابط اجماعی انسانها را بخشی از حقوق خود رقم زده است که بزرگترین بعد آن، حقوق متقابل مردم و زمامداران است. و این فریضه‌ای الهی است که خداوند سبحان آن را برای هر یک بر دیگری واجب کرده است. پس آن حقوق متقابل را نظام همبستگی و راز شکوه دینشان خواسته است. چنانکه ملت سامان نیابد مگر با اصلاح زمامداران و زمامداران اصلاح نشوند جز با استقامت ملت. پس هر گاه ملت حق والی را بپردازد و زمامدار نیز حقوق ملت را پاس دارد حق در میان آنها شکوه یابد راههای دین استوار گردد، شناسه‌های عدالت راست شود و سنتها در روندی فراخورجریان یابد. بدین‌سان زمانه اصلاح می‌شود، به ماندگاری دولت امید می‌رود و آزمندی دشمنان به نومیدی مبدل می‌گردد ولی هنگامی که ملت بر زمامدار خود چیره شود و زمامدار با ملت خود از در زورگویی درآید، اختلاف کلمه رخ می‌دهد. نشانه‌های جور آشکار می‌شود دغلکاری در دین فزونی می‌یابد و راههای اصلی سنت بی رهرو می‌ماند؛ هوا و هوس مبنای عمل قرار می‌گیرد و احکام به تعطیل کشیده می‌شود بیماریهای نفسانی فزونی می‌گیرد چنان که از تعطیل حق هر چند بزرگ است و عملی شدن باطل هر چند چشمگیر، کسی احساس نگرانی نمی‌کند. از این رو نیکان به ذلّت می‌افتند و بدان عزت می‌یابند و بندگان از خدا کیفری گران می‌بینند.»

بنابراین اگر در جامعه‌ای حقوق متقابل مردم و رهبر به نیکی رعایت شود و طرفین در اجرای حقوق دیگری همکاری لازم را نماید؛ اوضاع جامعه سامان می‌یابد و چشم طمع دشمنان بر این جامعه بسته شده و آن گاه است که رحمت بی‌منتهای الهی و نعمتهای بیکران او بر این جامعه ایده‌ال ریزش می‌نماید و در غیر این صورت حتی اگر رهبر حقوق مردم را به نیکی ادا کند ولی مردم حقوق رهبر را ادا نکند و یا بالعکس جامعه به آشوب کشیده شده و بلایای خداوندی این جامعه را به خود گرفتار خواهد ساخت.

حضرت علی (ع) در خطبه 34 حقوق متقابل رهبر و مردم را به زیبایی بیان می‌دارد :

«... ایها الناس ان لی علیکم حقا و لکم علی حق: فاما حقکم علی فالنصیحة لکم و توفیر فیئکم علیکم و تعلیمکم کیلاتجهلو، و تادیبکم کیما تعلموا. و اما حقی علیکم فالوفاء بالبیعة، و النصیحة فی المشهد و المغیب، والاجابة حین ادعوکم و الطاعة حین آمرکم.»

... ای مردم بی گمان مرا بر شما و شما را بر من حقی است حق شما بر من خیراندیشی و دلسوزی مخلصانه و فراهم آوردن امکان بهره گیری کامل از ثروت بازیافته است و نیز آموزشتان تا از جهالت برهید و تادیب و تربیت تان تا به آموختن تن دهید و اما حق من بر شما پایبندی به بیعت است و نصیحت کردن در حضور و غیبت چون به بسیج تان می‌خوانم بی‌درنگ پاسخ مثبت دهید و چون فرمانی صادر می‌کنم گوش به فرمان باشید.

با توجه به خطبه 34 می‌توان گفت وظایف رهبر در برابر مردم و حقوق مردم برعهده رهبر عبارت از : 1- خیرخواهی درباره مردم جامعه 2- تنظیم کامل مسائل اقتصادی جامعه 3- تعلیم مردم جامعه 4- تربیت و تادیب آنها، که در زیر این حقوق را اجمالاً تشریح می‌نماییم.

حق اول : خیر خواهی درباره مردم جامعه: این خیر خواهی یک مفهوم اخلاقی محض نیست که اغلب به لطف و محبت خوشایند و غیر الزامی اطلاق می‌شود بلکه با نظر به تعریف حکومت و سیاست در اسلام که عبارت از اداره جامعه رو به بهترین هدف زندگی در دو قلمرو فردی و اجتماعی و در دو بعد مادّی – معنوی ؛ ضرورتی است که بدون آن مفهوم درستی برای حاکم و سیاستمدار و زمامدار وجود ندارد. خیرخواهی زمامدار موقعی تحقق پیدا می‌کند که مردم جامعه مانند اجزاء و عناصر شخصیت زمامدار تلقی شود و در نتیجه خوشی‌ها و ناخوشی‌های مردم و تضادهای مختل کننده زندگی در میان آنان را در درون خود احساس نماید. این احساس و دریافت را در نامه‌ای که امیر مومنان علی (ع) به عثمان بن حنیف  نوشته‌اند با صراحت می‌بینیم «...اقنع من نفسی بان یقال لی امیرالمومنین و لااشارکهم فی مکاره الدهر اواکون اسوة لهم فی جسوبة العیش...» آیا به این امر قناعت کنم که به من «زمامدار مومنین » گفته شود و در ناگواریهای روزگاران با آنان شرکت نورزم در خشونت و سختیهای زندگی الگوی آنان نباشم؟!  

با این احساس برتر و برین است که یک زمامدار می‌تواند برای مردم جامعه خود آن خیرخواهی را داشته باشد که درباره خویشتن دارد. این زمامدار ظلم بر مردم را ظلم بر خویشتن و نیکی در حق خویش می‌داند.

حق دوم : تنظیم کامل مسائل اقتصادی جامعه یا تامین رفاه عمومی: همان گونه که ملاحظه می‌شود امیر المومنین این حق را پس از حق خیرخواهی بیان می‌کند بنابراین بیان اهمیت تنظیم مسائل اقتصادی در جامعه اسلامی روشن می‌گردد یعنی پس از حق خیرخواهی که به موجب آن رهبر عمیقاً مردم را مانند اجزاء و اعضای شخصیت خود تلقی کرده و ناگواری‌های زندگی مردم را تلخی و ناکامی زندگی خویش می‌داند؛ حق دوم تنظیم مسائل اقتصادی و تامین رفاه عمومی است. با این بیان به بی‌اساس بودن ادعای بعضی اشخاص که معتقدند اسلام به مسائل اقتصادی اهمیتی نداده و اسلام تنها در بعد معنا و معنویت است و کاری اصلاً به مادیات ندارد می‌توان صحه گذاشت و گفت اسلام واقعی تامین کننده آرامش دنیا و آخرت مردم است و اسلام هرگز فقر را یک عامل سعادت نشناخته است تا جایی که پیامبر گرامی اسلام (ص) آن را عامل کفر و انحطاط مسلمین می‌داند : «کاد الفقر ان یکون کفرا»  

حق سوم : تعلیم مردم جامعه برای رهایی آنها از جهل و نادانی: رهبری که می‌خواهد امت خویش را مقتدا و هدایتگر باشد باید آنها را با نور علم روشنی بخشد آن گونه که جمله مورد تفسیر با صراحت بیان می‌دارد زمامدار ملزم به ایفای این حق است یعنی تعلیم جامعه تکلیفی قطعی و الزامی است نه اینکه اگر آن را انجام دهد محبوبیت به دست می‌آورد در این صورت تعلیم جامعه فقط یک کار شایسته تلقی شده است که انجام این کار بهتر است و در صورت عدم انجام اشکالی به وجود نمی آورد. بلکه با توجه به خطبه 34 تعلیم جامعه از سوی رهبر وظیفه ای قطعی می‌باشد که اگر رهبر خیرخواه واقعی برای مردم باشد انجام دادن این وظیفه برایش سئوال برانگیز و یا طاقت فرسا محسوب نمی‌شود بلکه پرتوی از خیرخواهی رهبر برای جامعه است. این تکلیف و سقوط جامعه اسلامی به علت عدم توجه به آن در آیاتی فراوان از قرآن مجید گوشزد شده است. قرآن کریم به قدری به علم اهمیت داده است که در آیه 9 سوره زمر به صراحت می‌گوید : « قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون » بگو ای رسول ما آنان که اهل دانشند با مردم جاهل یکسانند ؟ (هرگز یکسان نیستند).

حضرت علی (ع) نیز« همج رعاع» بودن را در بی علمی می‌داند:

«و همج رعاع... لم یستضیئوا بنور العلم» عده‌ای از مردم پشه‌های دست خوش باد و توفان و همیشه سرگردان هستند که به دنبال هر سر و صدایی می‌روند و با وزش هر بادی حرکت می‌کنند زیرا آنان از روشنایی دانش نور نگرفتند.

پس تعلیم افراد جامعه اسلامی تکلیفی است قطعی بر عهده رهبر و این تعلیم شامل همه موضوعات فرا گرفتنی است و مخصوص به موضوعات معین و مشخصی نیست.

حق چهارم: تربیت: رهبر جامعه اسلامی نباید صرفاً به تعلیم محض قناعت ورزیده و مغزهای مردم را با دانستنیهای مجرد و مفاهیم خشک پر کند. ولی در صدد سازندگی روحی آنان بر نیاید. شعار دائمی مکتب اسلام این است که علم برای عمل است. همچنان که حضرت علی (ع) در حکمت92 می‌فرمایند :«اوضع العلم ما وقف علی اللسان و رافعه ما ظهر فی الجوارح و الارکان» بی ارزش‌ترین دانش، دانشی است که بر سر زبان است و برترین علم، علمی است که در اعضا و جوارح آشکار است.

امتی که می‌خواهد مسیر رسیدن به خداوند و کمال را طی کند باید راه را بشناسد از موانع و عقبه‌های آن اطلاع کافی داشته باشد و به تجهیزات ضروری و لازم مجهز شود زیرا در راه رسیدن به تعالی گردنه‌های سختی است. باید بازیچه‌هایی که انسان را به خود مشغول کرده و از طی مسیر رشد باز می‌دارد شناسایی کرد و راههای فریب آنها را آموخت و به وسایلی که زنجیر اسارت آنان را از پای انسان باز می‌کند تجهیز شد. اما مسئولیت خطیر این کار بر عهده رهبر می‌باشد. رهبر در عین اینکه باید اذهان عمومی را با دانستنیهای لازم مجردگونه و خشک مشحون و پر کند باید به سازندگی روحی جامعه نیز بپردازد و استعدادهای بالقوه روحی را به فعلیت برساند از جمله این استعدادهای روحی می‌توان به صبر، پشتکار بردباری در برابر ناملایمت، مناعت طبع، سخاوت و انطباق حرف و عمل و... اشاره کرد.

با نظر دقیق در سه حق خیرخواهی، تعلیم و تربیت به این نتیجه می‌توان رسید که سیاست در اسلام با سیاستهای معمولی که در جوامع غیر اسلامی متداول است قابل مقایسه نمی‌باشد زیرا از حقوق سه‌گانه فوق که جامعه بر عهده رهبر دارد معلوم می‌شود که سیاست در اسلام تنها برای تامین و تنظیم اقتصاد و روابط مادی افراد نیست بلکه این سیاست پیشبرد روحی و رشد و تعالی معنوی پیروان خود را هم در متن خویش تضمین کرده است. سیاست حاکم بر جوامع غیر اسلامی تنها تامین کننده امیال مادی و بعد مادی انسان می‌باشد که این سیاست اسلام مادّی – معنوی می‌باشد در دو بعدی که به اعتقاد همین سیاستمداران غیر اسلامی نمی توان آن را یکجا جمع کرد. امّا اسلام واقعی آن دو بعد مادّی و روحی را در خود به اندازه لازم جمع کرده تا جایی که سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین می‌کند لکن با این شرط که به آن عمل شود.

    روزنامه رسالت، شماره 7093، 6/7/89، صفحه 18

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

در آموزه‌های اهل بیت(ع) به ویژه ائمه اطهار(ع) طلب یاری کردن توسط آن بزرگواران مطرح شده است.
پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
No image

اشعار ناقوسیه

Powered by TayaCMS