كلمات كليدي : امام علي(ع)، بني اميه، علويان، قريش، ابوسفيان، معاويه، يزيد، مروان، بني عباس، هشام، آندلس، عثمان بن عفان، عمربن خطاب
نویسنده : هیئت تحریریه سایت پژوهه
بنیامیه
بنیامیه یکی از دو شاخۀ بزرگ قبیلۀ قریش میباشد که از سال (41ق) تا (132ق) بر سراسر جهان اسلام و از (138ق) تا (422ق) بر اسپانیا حکومت کرد.
ابوسفیان از برجستهترین شخصیت بنیامیه بود، که در عصر ظهور اسلام به مخالفت و دشمنی با پیامبر (ص) پرداخت، و این دشمنی تا فتح مکّه ادامه داشت، و با فتح مکّه به ظاهر، اسلام آورد.
از زمان خلافت "عثمان بن عفان" که خود از بنیامیه بود، نفوذ و قدرت امویان افزایش یافت. با خلافت امیرالمؤمنین (ع) آنان بنای مخالفت با ایشان را گذاشتند.
معاویه که از دوران خلافت عمر بن خطاب بر شام حکمرانی داشت، با همدستی افرادی چون "عایشه"، "طلحه" و "زبیر" از بیعت با ایشان سرباز زدند و به بهانۀ خونخواهی عثمان جنگ جمل را به راه انداختند که توسط امیرالمؤمنین (ع) سرکوب شدند. امیرالمومنین(ع) در صفین با سپاه معاویه به نبرد پرداخت که با حیلهگری عمروعاص شامیان قرآنها را بر سر نیزه کردند و با رخنه در سپاه امیرالمؤمنین ایشان را مجبور به پذیرفتن حکمیت کردند که در نتیجه آن معاویه تسلط فزونتری بر شام یافت.
با شهادت امیرالمؤمنین در رمضان سال (40ق) و پیمان صلح امام حسن (ع)خلافت کاملاً از آنِ معاویه شد، او برای «ملکداری» مجموعهای از امکانات و توانائیها را به کار گرفت، و با اطمینان به وفاداری مردم شام، مرکز خلافت را به دمشق منتقل کرد.
با مرگ معاویه، یزید به خلافت رسید که فردی خوشگذران و به دنبال عیش و نوش بود. حادثۀ کربلا، شورش مردم مکه و مدینه ، محاصره مکّه و به آتش کشیده شدن کعبه از حوادث دوره یزید است.
پس از یزید، مروان بن حکم به خلافت رسید. دوران کوتاه مدّت خلافت مروان به مقابله با "ابن زبیر" گذشت. در این جنگها، دمشق، شام، فلسطین، و مصر به دست هواداران مروان افتاد. سرانجام او به دست همسرش امخالد کشته شد و فرزندش عبدالملک بر جای او نشست.
محاصرۀ مکّه ، حمله به کعبه و کشتن "عبدالله بن زبیر" در مکّه به دست "حجاج بن یوسف" ، جنگ با رومیان و شکست دادن آنان، از حوادث این دوره به شمار میرود.
"عبدالملک"، "حجاج بن یوسف ثقفی" را به ولایت مدینه و سپس ولایت عراق و اقصی نقاط ایران گماشت. خشونت و خونریزی حجاج و آزار و قتل شیعیان سبب نارضایتی و قیامهای مردمی و سرانجام عزل وی گردید.
پس از مرگ "عبدالملک" فرزندش ولید و پس از او "سلیمان عبدالملک" به خلافت رسید. در این دوران نیز فتوحات ادامه داشت.
با مرگ "سلیمان"، "عمربن عبدالعزیز" خلیفه شد. او در دوران کوتاه خلافت خود (99-101ق) کوشید تا بار دیگر سنّت رسول اکرم (ص) را احیا، و فساد رایج در دستگاه اموی را اصلاح کند. وی فدک را به علویان بازگرداند و از سبّ حضرت امیرالمؤمنین (ع) که تا آن روز مرسوم بود جلوگیری کرد.
"یزید بن عبدالملک" پس ازمرگ "عمربن عبدالعزیز" به خلافت رسید او نیز همانند بیشتر گذشتگان خود به عیش و نوش سرگرم بود.
پس از وی حکومت بیست سالۀ "هشام بن عبدالملک که مرد کار، و گریزان از تفریح بود گر چه نفس تازهای در کالبد بیرمق دولت اموی دمید، امّا با گسترش دامنه ناخرسندی مسلمین از بنیامیه، دیگر کار از کار گذشته بود.
جانشینان او "ولید" دوّم (125-126ق) و "یزید" سوم (126ق) با شراب خواری و آراستن بزمهای تجمّل، دولت اموی را در سراشیبی سقوط قرار دادند. پس از مرگ "یزید" سوم، "مروان حمار " آخرین خلیفه اموی گرچه توانست شورش عراق و حجاز را فرو نشاند امّا چندی نگذشت که جنبش عباسیان که از مدتها قبل به صورت پنهانی آغاز شده بود، به کار امویان خاتمه داد و بساط دولت ایشان را جز در اسپانیا برچید.
امویان اندلس
پس از فروپاشی امویان در سال (132ق) "عبدالرحمن بن معاویه" به اسپانیا گریخت و با درهم شکستن سپاه حاکمِ آندلس، حکومت امویان را در آندلس بنیان نهاد که قریب سه قرن ادامه داشت.
پس از "عبدالرحمن" به ترتیب "حکم بن عبدالرحمن"، "عبدالرحمن بن حکم" و "محمدبن عبدالرحمن" در آن دیار به خلافت رسیدند.
نبرد مسیحیان در شمال، فرو نشاندن شورش مسیحیان در قرطبه، عمران، آبادی و باز سازی پُل مشهور "قرطبه"، بنای مسجد جامع، زینت شهر به بناها و باغ ها و رونق مجالس علم و ادب، از ویژگیهای این دورانها میباشد.
پس از "محمّد" فرزندش "منذر" و پس از وی برادرش "عبدالله" و سپس "عبدالرحمن ابن محمّد" جانشینان وی گشتند. در دوران اینها شاهد سرکوبی شورشها، جنگهای متعدد و فتح جزایر شرقی به دست مسلمین و پاکسازی شرق "آندلس" از عناصر شورشی بود.
پس از "عبدالرحمن" فرزندش "حکَمَ" جانشین او شد که این دوره نیز شاهد تهدید، سه دشمن خارجی یعنی مسیحیان در شمال "لیون" ، نرمانها در سواحل غربی و فاطمیون در مغرب و نیز رونق مجالس علم و ادب بود. پس از او فرزند دوازده سالهاش "هشام" خلیفه گشت و زمام امور به دست مادرش و "ابن ابی عامر" ملقّب به "منصور" وزیر دربار بود، "منصور" با از میان بردن دشمنان و رقیبانش همۀ امور را به دست گرفت و دولت عامریان را تأسیس کرد.
شکوفایی زراعت، صنعت، رونق بازار علم و ادب و برقراری آرامش و امنیت از ویژگیهای این دوران میباشد.
پس از منصور با روی کار آمدن فرزندش "عبدالملک" و پس از او فرزند دیگر منصور، "عبدالرحمن" که فردی ستمگر و افزون طلب بود زمینۀ سقوط عامریان فراهم گردید، سرانجام پس از ولایت عهدی "عبدالرحمن" سیاستهای فرهنگی و نیز تحرکات سیاسی مسیحیان و در نتیجه شورش مردم "قرطبه" "هشام" را خلع و "محمد بن هشام بن عبدالجبار" را به جای وی به خلافت نشاند. "عبدالرحمن" را گردن زدند و با خلع "هشام" کار دولت اموی در آندلس در سال (422ق) به پایان رسید.