كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، بهاييت، ارتش، فساد، نفوذ
نویسنده : فاطمه كرم پور
بهاییت در دروان رضاخان
بهاییان در دروان عباس افندی رسما جهان وطنی را پیشه خود ساختند و آغاز رهبری شوقی افندی که مقارن با سلطنت پهلوی بود، آنان روابط سازمانی و در حقیقت حزبی خود را با گروههای صهیونیستی تحکیم بخشیدند، این جهان وطنی به آنها این اجازه را میداد که به راحتی منافع کشوری را که در آن زندگی میکنند، نادیده گرفته و فقط به منافع فرقه خود بیاندیشند.[1]
در دوران رضاخان به موازات کمرنگ کردن نقش روحانیت، بهاییان قدرت گرفتند و به صورت نمایان و بارز در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی ایران به ایفای نقش پرداختند. رضاخان شخصا به بهاییان اعتماد فراوانی داشت، تا جایی که یک افسر بهایی به نام "ستوان اسدالله صنیعی" ـ وزیر جنگ دولت هویدا ـ را به عنوان پیشکار و آجودان ولیعهد انتخاب کرده بود و حتی قصد داشت یکی از بهاییان معروف به نام "مجید آهی "را نخستوزیر کند، آهی یکی از عوامل موثر در صعود رضاخان و رجال پهلوی نوه میرزا مجید منشی سفیر روسیه و شوهر خواهر حسینعلی بها بود.[2]
از بهاییان سرشناس که در کودتای سوم اسفند 1299 نقش کلیدی داشت، "میرزا محمدخان موقرالسلطنه" است که "افنان"؛ یعنی خویشاوند مادری "علی محمدباب" محسوب میشد، پس از کودتا به عنوان وزیر عامه و تجارت و فلاحت در کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی انتخاب شد.[3]
بهاییان در دروان پهلوی اول در پناه دولت خود را حفظ کرده و بر پیروان خود میافزایید، در این دوران ایران به پناهگاه امنی برای ایشان تبدیل میشود، سران بهاییت در خارج کشور (عمدتا اروپا و آمریکا) به سر میبرند و امور بهاییان ایران را شوقی افندی و بعدها "بیتالعدل اعظم" که مرکزیت آن در اسرائیل است از مجاری داخل کشور هدایت میکنند، سیاست دین زدایی رضاشاه او مطابق میل و هدف بهاییان است، بنابراین مقابله آنها با دولت از بین میرود.
کشف حجاب
در سال 1314 زمانی که رضاخان تصمیم خود برای کشف حجاب را عملی کرد و با زور و سر نیزه و قدرت نیروهای قزاق و پاسبانهای نظمیه چادر از سر زنان برداشت، اداره فرهنگ جبهه فرهنگی این کار را به عهده فرخ دین پارسایی از بهاییان معروف گذاشت تا پیرامون مزایا و محسنات بیحجابی تبلیغ کنند، به همین سبب با حمایت مستقیم بهاییان مجله، ویژه زنان به نام "جهان زنان" که مدتی بود، به دلایل نامعلومی منتشر نمیشد، مجددا انتشار یافت ضمنا روز 17 دی روز کشف حجاب روز جهانی جوانان بهایی است.[4]
در سال 1312 یک گزارش مخفی به رضاشاه رسید، که بهاییان تشکیلات وسیعی در میان کارمندان دولت و سازمان ارتش دادهاند و در مدرسه بنات تعلیمات خاصی به کودکان میدهند با جمعآوری پول از مردم قصد دارند یک ساختمان بزرگ در نزدیک کالج آمریکاییها برپا کنند. این گزارش شاه را مجبور کرد تا مدرسه بنات را بسته و تحویل دانشکده افسری بدهد و حضیره القدس را از دست بهاییان خارج کند، در نتیجه اتمام گنبد آن ناتمام ماند، عدهای از افسران بهایی نیز اخراج شده یا به نقاط مختلف اعزام شدند، به این ترتیب فعالیت علنی بهاییان در ایران متوقف شد.[5]
بهاییان در زمان پهلوی با نفوذ در ردههای بالایی قدرت مطامع خود را اجرا میکردند، در یک مورد توقیف یک کتاب ضد بهایی و نشریهای که این آگهی این کتاب را چاپ کرده بود، نیز نشان دهنده نفوذ و اقتدار بهاییان در دوران سلطنت رضاخان است، خبر چاپ آگهی مذکور در "سالنامه پارس" که قرار بود از روز اول فروردین 1309 توزیع گردید به اطلاع محفل ملی بهاییان ایران رسید، سران محفل بهایی این خبر را به اطلاع تیمورتاش و رضاشاه رسانده و ادراه نظمیه را مامور توقیف این سالنامه شد.[6]
از بهاییان معروف این دوره عبدالحسین نعیمی پسر میرزا محمد نعیم شاعر معروف بهایی است، میرزا محمد نعیم در استخدام سفارت انگلیس بود و پسرش را هم در همین وزارت خانه به کار گماشت، نعیمی در نهضت جنگل در میان یاران میرزا کوچک خان نقش تفرقه افکنی و مخربی را به دستور سفارت انگلیس ایفا کرد، وی ریس کمیته محرمانه سفارت انگلیس شد و با همکاری "آلن چارلز ترات" دبیر اول این سفارت خانه و با هدایت"میس آن لمبتون"نقش مرموزی در امور سیاسی داخلی وخارجی ایران داشت.[7]
دوران محمدرضا شاه
در دوران محمدرضا شاه رشد نفوذ بهاییان در تمام ارکان دولت چشمگیر است، شاه معتقد بود که بهاییان برعلیه او توطئه نمیکنند، بنابراین وجودشان در مناصب دولتی برای او مفید واقع خواهد شد، آنان هم از این موقعیت برای ثروتمند شدن و در دست گرفتن اقتصاد کشور سود میجستند، آنان با استفاده از نفوذ سیاسی خود و اعمال فشار بر مردم در غصب اموال دیگران کوشا بودند. دستگاه دولت محمدرضا شاه تا حد زیادی در اختیار بهاییان قرار داشت و آنان کاملا مانند یک حزب عمل میکردند و از طریق سیطره عظیمی از دستگاه دولتی و اقتصاد و فرهنگ کشور اعمال نمودند، مرکز آنان در فلسطین اشغالی و عکا بود و با یک تشکیلات بسیار منظم و گسترده با این مرکز در ارتباط بودند به همین مناسبت غیر از نفوذ دولتی آنان با داشتن ارتباط با کشورهای خارجی به خصوص اسرائیل و انگلستان در حقیقت کارگزان آن کشورها در ایران بودند.[8]
بنیاد امناء
پس از واگذاری ثروت کلان "امین امین" در سال 1324 که اموالش را بعد از مرگ به شوقی افندی بخشیده بود و جمعآوری دیگر وجوهات و اموال و املاکی که در دست دیگر بهاییان بود، "بنیاد امنا" رسما به عرصه تجارت و فعالیتهای کلان اقتصادی وارد شد. شناسایی و ثبت اموال بهاییت ابتدا از آمریکا آغاز شده بود و بهاییان آمریکایی موفق شدند، در مدت کوتاهی عوارض و مالیاتهای موقوفات بهایی را لغو کنند و حتی تسهیلات ویژهای برای مبلغانی که صرفا به امور بهایی میپردازند، به وجود آمد؛ اما بهاییان ایران نمیتوانستند در ایران اراضی موقوفه و اعتبارات وقفی خود را رسما به ثبت برسانند با تاسیس شرکتهای؛ همچون امنا و بانک نونهالان سرمایههای مادی خود را متمرکز کردند. شرکت امنا در سال 1337در ایران به ثبت اداره شرکتها رسد که با معاملات، قبول موقوفات و هدایا و ضبط ماترک بهاییان بی وارث تشکیل شد. اکثریت اعضای هئیت مدیره شرکت امنا و بانک نونهالان عضو محفل روحانی ملی بهاییان بودند.[9]
دستور علنی شدن فعالیت بهاییان در ایران
به دنبال دستور "شوقی افندی" از عکا مبنی بر تظاهر بهاییان به آیین خود و نصب پلاک بر سر در محافل بهاییان در سال 1324 و نیز درخواست از وزارت کشور در سالهای 1327-28 مبنی بر شرکت در انتخابات و انتخاب وکیل، فعالیت روحانیت و مردم را برای مهار نفوذ بهاییان و شکستن حمایت پهلوی از آنان شروع شد، این وضعیت با سخنرانیهای مرحوم فلسفی با حمایت مراجع عظمی چون آیت الله بروجردی ادامه پیدا کرد، آیت الله بروجردی فتوای بدین نحو صادر کرد: لازم است مسلمین با این فرقه معاشرت و مخالطه و معامله را ترک کنند، فقط از مسلمین تقاضا دارم آرامش را حفظ[کنند] و انتظام را از دست ندهند.[10] متعاقب فتوا حرمت معاشرت و مخالطه با افراد این فرقه اعلامیههای متعددی از سوی اقشار مختلف مردم در پذیرفتن و اجرای این فتوا صادر شد. در بعضی از شهرها مردم به اماکن و موسسات آنها هجوم برده و در برخی روستاها، بهاییان را اخراج کردند. "حضیره القدس" مکان مقدس بهاییان در تهران تخریب شد. در نتیجه این فشارها حکومت مرکزی ناگریز به محدود کردن فعالیت بهاییان شد، و به دستور شاه دکتر ایادی ایران را به مقصد ایتالیا ترک کرد؛ مخالفت تاکتیکی محمدرضا شاه را با بهاییان نباید به هیچ وجه جدی تلقی شود، زیرا پس فروکش کردند، شور و احساسات مردم مسلمان ارتباط شاه با بهاییان بیشتر شد و دکتر ایادی پس از نه ماه اقامت در ایتالیا به ایران بازگشت و قدرتش در دستگاه دولتی و درباریان بیشتر شد. تا سال 33 که بهاییان کنفرانس بزرگی در آفریقایی جنوبی برگزار کردند، از یران نیز هیاتی از مبلغین به سرپرستی خانم نعیمی در آن شرکت کردهاند.[11]
نفوذ اصلی بهاییان در دربار پهلوی در دوران قدرتگیری عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه بود؛ وی از افراد موثر این فرقه در دوران محمدرضا شاه بود که ریاست تشکیلات بهاییان را برعهده داشت و به سبب نفوذ کلامی که در نزد شاه داشت، راه پیشرفت بهاییان را هموار میکرد، او مسلما در رساندن "امیرعباس هویدا " به نخست وزیری نقش کلیدی داشت، در دوران نخست وزیری هویدا وزرای بهائی را وارد کابینه کرد، و این وزرا بدون اجازه ایادی حق هیچ کاری را نداشتند؛ توسط وی صدها افسر بهائی وارد ارتش شده، به مقامات بالا رسانید. در این دوران تعداد بهائیان ایران به سه برابر رسید، آنان ضمن رسیدن به مقامات عالی از حیث اقتصادی نیز در نفوذ فراوان یافتند. او با نفوذ فوقالعادهاش در دربار اسباب تحصیل جوانان بهایی رافراهم میکرد، خصوصا اینکه بخش مهمی از فعالیتهای اقتصادی در بخش خصوصی در اختیار آنان قرار داده میشد.[12]
بهاییت و 15 خرداد
در یک سند به دست آمده از ساواک نشان میدهد، تحرکات پنهانی بهاییان یکی از علل حمله رژیم به مدرسه فیضیه بوده است و این توطئه چینی در واقع نوعی انتقام جویی از سوی بهاییان بوده است، اگر چه ممکن است این ادعا کمی اغراق باشد.
بهاییت و فعایتهای حزبی
اگر چه حزب توده برای همه اقلیتهای مذهبی برابری، حقوق کامل شهروندی و اصطلاحات غیردینی را وعده میدهد تنها در میان مسیحیان نفوذ چشمگیری بدست آورد، بهاییان به حزب توده و دیگر احزاب نزدیک نمیشدند، زیرا تعقیب و آزار و خشونت که پشتیبانی آنان ـ بابیها - آنان را به دوری از سیاست به ویژه سیاست رادیکال ترغیب میکرد.[13] اما فعالیت بعضی از سران بهایی به خصوص در نخست وزیری هویدا در لژهای فراماسونی چشمگیر است.
در سند شماره 7897/1 ش ساواک آمده است که بهاییان قصد دارند، همزمان با جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ایران هنگامی که روسای ممالک و یا نمایندگان کشورهای مختلف در ایران هستند، تظاهرت کرده و خود را معرفی نماید و از سازمان ملل بنویسند که تعداد بهاییان ایران به 100 هزار نفر میرسد و دولت ایران را باید آنها به رسمیت بشناسد.[14]
افراد برجسته بهاییت
از بررسی افرادی چون عبدالکریم ایادی، امیر عباس هویدا، فرخ روپارسا (وزیر آموزش و پرورش)، منوچهر شاهقلی(وزیر بهداری)، منصور روحانی(وزیر کشاورزی) و منوچهر تسلیمی(وزیر بازرگانی)... به علت شناخته شدن و مقالات جداگانه به جهت اطاله کلام پرهیز میشود.
ارتشبد غلامرضا ازهاری: وی فرماند دانشگاه نظامی نیروی زمینی، ریاست رکن یک ارتش و آجودان مخصوص شاه بود. وی پس از نخست وزیری دستور کشتار مردم انقلابی را صادر کرد.
ارتشبد جعفر شفقت: از بهاییان معروف که در ماههای منتهی به انقلاب اسلامی استاندار آذربایجان شد. او معاون فرمانده گارد سلطنتی و ریس دایره 3 و دفتر نظامی شاه بود.
ارتشبد فریودن جم: ریس ستاد بزرگ ارتشتاران و سفیر ایران در اسپانیا ونیز وزیر جنگ پیشنهادی دولت بختیار که آن را نپذیرفت.
سرلشگر ضرغام: از بهاییان متعصب که کیش خود را از همه پنهان میکرد و در زمان منوچهر اقبال به ریاست گمرکات و انحصارات منصوب شد، وی مدتی نیز وزیر دارایی بود.
سپهبد پرویز خسروانی: وی به واسطه ازدواج با خانواده بهایی به این فرقه پیوست، وی صاحب باشگاه ورزشی تاج بود.[15]
در ضمن به این تعداد باید فعالان در حوزه فرهنگ و رادیو را نیز اضافه کرد، و چپاولگران اقتصادی؛ چون هژبر یزدانی سرمایهدار معروف، ثابت پاسال ریس رادیو و تلویزیون،مهدی میثاقیه و دیگرانی که نامش از حوصله این بحث خارج است.