نویسنده: مرضیه مردانی؛ دانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه شیراز mardani.marzieh@yahoo.com.
چکیده
نوشتار حاضر دستاورد پژوهشی است که با هدف بررسی تأثیر امام و اندیشههای ایشان و همچنین اثر انقلاب اسلامی بر سایر جنبشها و بیداری اسلامی انجام میگردد. نتایج این پژوهش که به روش اسنادی و کتابخانهای گردآوری شده است بهطور مختصر گویای آن است که به عقیدهی بسیاری از صاحب نظران، هرچند انقلاب اسلامی ایران به رهبري حضرت امام رخدادی سیاسی بود که در درون جامعه ایران صورت گرفت؛ اما ویژگی عام و جهانی آن که برخاسته از عنصر مذهب و خصلت دینی آن بود، موجب میشد که این تحول تاریخی در مرزهاي جغرافیایی ایران اسلامی محدود نمانده و تا اقصی نقاط جهان اسلام و بلکه جوامع بشري و جنبشهای درونی آنها تأثیرات عمیق و جدي از خود برجاي گذارد.
این انقلاب دستکم در سه سطح بر جنبشهاي اسلامی در جهان اسلام اثر میگذارد. در جوامعی که جنبشهاي اسلامی وجود نداشتهاند، این انقلاب باعث بهوجود آمدن آنها میشود (کشورهاي حاشیه خلیج فارس( در جوامعی که جنبشهاي اسلامی وجود داشته، اما فعال نبودهاند، این انقلاب باعث تحرك، پویایی و فعال شدن آنها میشود (کشورهاي شبه قاره هند و کشورهاي آسیاي جنوب شرقی) و در آخر در جوامعی که این جنبشها وجود داشته و فعال بودهاند، این انقلاب باعث پویایی حداکثری آنها میشود (مصر، لبنان و عراق).
واژگان کلیدی: انقلاب اسلامی، امام خمینی ;، جنبشهای اسلامی، بازتاب انقلاب، بیداری.
مقدمه
قرن بیستم را قرن انقلابها و نهضتهاي اجتماعی مینامند. انقلابها و نهضتهایی که در این قرن رخ داده است عبارتند از: انقلاب مکزیک، انقلاب چین، انقلاب کوبا، انقلاب الجزایر، انقلاب ویتنام و در آخر انقلاب ایران (یزدخواستی و اسماعیلی، 1387: 119). برخی از این رخدادها با تمامی اهمیت آنها، دامنه اثر محدودي از خود بهجاي نهاده و در مقابل برخی پویایی جریانات درونی خود را حفظ کرده و گستره کلانی از ساختارها و فرآیندهاي نظام بینالملل را تحتتأثیر قرار دادند (طاهری، 5). بنابراین باید حرکتهاي انقلابی را از زاویهاي خاص، بر دوگونه بدانیم. بخشی از این انقلابها ـ بهدلیل ماهیت ایدئولوژیک محدود خود ـ تنها حرکتی در چهارچوب مرزهاي یک کشور بوده و دیدگاه فراملی ندارد. این مسأله درباره انقلابهایی که رنگ ملیگرایی دارد، بهخوبی قابل رؤیت است. آنها در مبارزه برضد دیکتاتوري و در قالب حفظ منافع ملی و قومی، دست به انقلاب زده و به هیچ روي، حساسیتی روي ملتها و کشورهاي دیگر ندارند. درست مانند ادیانی که در چهارچوب قومی خاص عمل کرده و هیچ تمایلی به فراگیر شدن دین خود ندارند. گفتنی است که این قبیل انقلابها و تحولها نیز ممکن است غیرمستقیم ملتهاي همجوار را نسبت به منافع ملیشان و نیز وضعیتی آگاه کنند که در آن به سر میبرند و به آنان جرأت و جسارت مبارزه را بدهد. همانند تأثیر شکست روسیه از سوي ژاپن در سال 1905 که سخت به مردم ایران شهامت بخشید و در مقدمات انقلاب مشروطیت در ایران 1906) ) مؤثر افتاد.
بخش دیگري از انقلابها، به لحاظ داشتن ایدئولوژي فراملی، نه تنها به مسائل داخلی توجه دارند که به بسط اندیشه انقلابی خود در فراسوي مرزهاي ملی خود نیز میاندیشند. جنبشهایی که بهنوعی دیدگاه انترناسیونالیستی دارند، در این بخش جاي میگیرند. انقلاب اسلامی ایران یکی از این انقلابها است که به لحاظ اسلامیت و پیشینهی اندیشه اتحاد اسلامی، بیش از هر حرکت دیگري در جهان، در پی بسط اندیشههاي انقلابی خود نخست در کشورهاي اسلامی و پس از آن در جهان برآمد. مبناي این نگرش، از آن رو است که اسلام متعلق به ملتی خاص نیست و هدف آن نجات محرومان و مستضعفان از سلطه فکري و اقتصادي مستکبران است. بههمین دلیل بررسی ارتباط آن با جهان خارج از خودش، نه تنها در قالبهاي معمولی روابط خارجی هر انقلاب و کشور با کشورهاي دیگر، بلکه به لحاظ اصرارش بر بسط اندیشه انقلابی و اثری که بر جنبشهای دیگر دارد، دارای اهمیت و قابل بررسی است (جعفریان، 1388: 1). این انقلاب به تعبیر بسیاري از اندیشمندان، از مهمترین تحولات سیاسی اجتماعی دنیا در نیمه دوم قرن بیستم بهشمار میرود و شکلگیري این انقلاب در کنار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروي، ازجمله حوادثی است که تأثیر شگفتآوري در وراي مرزها و نظام بینالملل برجاي گذارده و تحولات ناشی از آنها، عناصر درونی نظام بینالملل را بهشکل عمیقی تحتتأثیر قرار دادهاند (طاهری، 5). همچنین ابعاد وسیع آن و امواج ناشی از آن اندیشمندان بسیاري را بهخود معطوف ساخته است. هرچند برخی با دغدغههاي دولتی بر آن نگریستهاند و محدودیتهاي نگاههاي سیاسی قدرتهاي ریز و درشت را در نوشتهها و تحلیلهاي خود اعمال کردهاند؛ اما بسیاري نیز از دریچه نگاه تحلیلگرانه و عالمانه به کنکاش در جوانب امر برآمدهاند. بهت و شگفتزدگی نه تنها در بین سیاستمداران، بلکه عرصههاي دانشگاهی و پژوهشی را نیز در برگرفته است (محمدی، 1388: 43).
برای نمونه شیرودی بر این باور است که نظام اسلامي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شكل گرفت، بهصورت بهترين الگو و مهمترين خواسته سياسي مبارزان مسلمان درآمد. يكي از رهبران مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در اين باره گفت: ما در آن موقع ميگفتيم اسلام در ايران پيروز شده است و به زودي بهدنبال آن در عراق نيز پيروز خواهد شد. بنابراين بايد از آن درس بگيريم و آن را سرمشق جنبشهای خود قرار دهيم به ديگر بيان، انقلاب اسلامي، حدود 5/1 ميليارد مسلمان را برانگيخته و آنان را براي تشكيل جنبشهایی با هدف حكومت الله در كره زمين بهحركت درآورد. اين رويكرد، در اساس نامه، گفتار و عمل سياسي جنبشهاي اسلامي ـ سياسي معاصر بهشكلهاي مختلفي مشاهده ميشود. انقلاب ایران در تولد و تحرك سياسي بسياري از جنبشهاي اسلامي سياسي نيز نقش داشته است. چنين تأثيري با مروري بر پرونده سياسي جنبشهاي اسلامي دهههاي اخير به روشني ديده ميشود. برخي از گروههاي اسلامي سياسي، تولد و موجوديت خود را مديون انقلاب اسلامياند. اين گروهها دو دستهاند، دستهاي كه از يك جنبش اسلامي غيرفعال پيشين منشعب شدهاند (مانند امل اسلامي از جنبش امل و جنبش جهاد اسلامي از اخوان المسلمين فلسطين، درواقع بیدرنگ پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نخستين مركز جهاد اسلامي فلسطين در نوار غزه فعال شد) و دستهاي كه وابسته به جنبش و گروهي نبودهاند، بلكه موجود و پديدهاي جديدند (مانند نهضت اجراي فقه جعفري پاكستان) اگرچه دسته اخير بيش از دسته نخست، مدافع و متأثر از انقلاب اسلامي است، اما همه اين گروهها در دفاع از انقلاب اسلامي ايران، پيروي از رهبري آن و نيز الگو قرار دادن آن اشتراك نظر دارند (شیرودی، 1389: 6ـ5).
ازاینرو با توجه به مطالب بیان شده دو پرسش اصلی نوشتار حاضر عبارت خواهد بود از اینکه بهطور کلی انقلاب ایران بهعنوان جنبشی سیاسی ـ اسلامی و بهطور ویژه اندیشههای امام خمینی ; بهعنوان رهبر این جنبش چه اثری بر سایر جنبشهایی که فراتر از مرزهای ایران بهوقوع پیوست داشته است؟
تعریفهای مفهومی
در علوماجتماعی، جنبش سیاسی[1] به گروهی اجتماعی گفته میشود که در راستای رسیدن به هدفی سیاسی در حوزه محلی، مذهبی، ملی یا بینالمللی عمل میکنند.
در اصطلاح برای مفهوم انقلاب[2] تعریفهای متعددی بیان شده است. اما با این حال پدیده انقلاب در فرهنگ مصطلح سیاسی، با همه اختلاف نظرهایی که در مورد تعریف کامل از آن وجود دارد، داراي ویژگیهاي عمدهاي است که آن را از دیگر تحولات جامعه و تغییرات اجتماعی جدا کرده و قصور در تمیز بین این پدیده و پدیدههاى مشابه، موجب اغتشاش فکرى و نظرى در تبیین انقلاب مىشود. انقلاب در فرهنگ لغت فارسی به «دگرگونی، اقدام دسته جمعی نیروهاي مولد رو به رشد، براي حل تضاد موجود در جامعه و سرکوب و فروپاشی حاکمیت نیروهاي پاسدار نظم کهنه» اطلاق میگردد (طاهری، 1388: 63).
تحقیقات پیشین
در این قسمت سعی میشود تا خلاصهای از مطالعات داخلی بررسی شود که توسط دیگران در رابطه با موضوع مورد مطالعه صورت گرفته است و یا اینکه به لحاظ نظری، روششناختی و موضوع ارتباط نزدیکی دارد.
شیرودی (1389) در مقالهای با عنوان «انقلاب اسلامی و جنبشهای اسلامی» به این نتیجه میرسد که انقلاب اسلامي ايران از عوامل مهم و اثرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و افزايش فعاليتهاي مؤثر اسلامي در جوامع مسلمانان بوده است. انقلاب اسلامي از انقلابهایی است كه حركت و آثارش درچهارچوب مرزهاي يك كشور خلاصه نميشود، بلكه ديدگاه فراملي دارد.
طاهری (1388) در پژوهشی با عنوان «دمیدن صبح دولت اسلام، رویش جوانههای انقلاب اسلامی در سایر نقاط جهان اسلام) بر این باورند که انقلاب اسلامی ایران که از آن بهعنوان آخرین انقلاب قرن بیستم یاد میشود، بیگمان رویدادي شگرف و واقعهاي تاریخی در سلسله رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی دوران معاصر محسوب میشود. رویدادي که نه تنها به سرنگونی نظام سلطنتی چندهزار ساله در ایران انجامید؛ بلکه بهعنوان نقطه آغاز خیزش بیداري اسلامی در دوران معاصر، شروع دوره جدیدي از ظهور مجدد اسلام را نوید داد.
ملکوتیان (1382) در نوشتاری با عنوان «تأثیرات منطقهاي و جهانی انقلاب اسلامی ایران» به این نکته اشاره میکند که انقلابها همانگونه که شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادي و فرهنگی داخلی را تحتتأثیر قرار داده و گاهی جامعهای را از اساس دچار تغییر میکنند، بر محیط منطقهاي و بینالمللی نیز اثرگذارده و گاه ساختار روابط بینالملل، نظام جهانی و روابط قدرت در سطح بینالملل و تحولات جهانی را نیز بسیار تحتتأثیر قرار میدهند. انقلاب اسلامی ایران به طرز خیرهکنندهاي بردنیاي معاصر و جنبههاي مختلفی، همانند نظریههاي سیاسی، راهبرد قدرتهاي بزرگ، نظام جهانی، حرکتهاي رهایی بخش، چهره جوامع اسلامی، سازمانهاي بینالمللی، الهیات رهاییبخش در آمریکاي لاتین و غیره تأثیرات آشکار بهجا گذارده است.
نظریه هربرت بلومر در مورد جنبشها
نظري به تاریخ اندیشه در مبحث جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی نشان میدهد که جریانی واحد و جامع نظري و روشی در این رشته وجود ندارد و بیشتر نویسندگان، جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی را از زاویۀ دید خودشان مشاهده کردهاند. لازم است تلاشهاي تازهاي براي رسیدن به یک جمعبندي از نظریات دیگران و ارائه دركی ترکیبی و اصیل از این موضوع صورت پذیرد. رابطۀ فرد و جامعه از موضوعات هستیشناختی اساسی در رشتۀ جامعهشناسی و موضوعی بحثانگیز است. دستهبندي نظریات جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی بر اساس فهمشان از «فرد» «جامعه» و «رابطۀ بین فرد و جامعه» است. بهلحاظ افراط و تفریطهایی که نظریهپردازان معتقد به «فرد» و «جامعه» انجام دادهاند به بررسی افکار نظریهپردازان رابطهگرایی (رابطه بین فرد و جامعه) و از میان آنان هربرت بلومر خواهیم پرداخت.
هربرت بلومر جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی را بهعنوان فعالیتی جمعی تعریف میکند که میخواهد نظم نوینی ایجاد کند او براي جنبشهاي اجتماعی، پنج نوع قائل است: عمومی[3]، خاص[4]، ارتجاعی[5]، بیانی[6] و ملیگرا[7]. دو نوع جنبش سیاسی ـ اجتماعی آخر ترکیبی از سه نوع اولاند. جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی عمومی بهدنبال ایجاد جریانهاي تازة فرهنگی هستند. ارزشهاي جدیدي که از برخی جابهجاییهاي فرهنگی حاصل میشود برخی تغییرات روانشناسانه جالب توجه ایجاد میکنند که انگیزه براي جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی عمومی فراهم میکنند. جنبشهاي اجتماعی عمومی داراي دو مشخصۀ اصلی هستند: گروه گروهاند و فعالیتهایشان هماهنگ نشده است و ادبیات پراکنده و ضعیفی دارند. رهبر در این نوع از جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی یک جفت و جور کننده و فریادي در برهوت است. وسایل ارتباطی در این جنبشها خواندن، گفتوگو، مباحثه، و برداشت از مثالها هستند. جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی عمومی، بهویژه در مراحل اولیه، به مجموعهای از سلسله کنشهاي وابسته به تصمیم و انتخاب افراد میماند. همچنین در مراحل اولیه تا حدي داراي سازمانی شکل نگرفته و بیانی نامفهوم است.
براي بلومر جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی خاص اهداف و خواستهاي یکسره تعریف شدهاي دارد که تلاش میکند به آنها برسد. این نوع از جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی میتواند انقلابی یا اصلاحطلب باشد، اما به هر صورت داراي مشخصات مشابه زیر است: اهداف و خواستهاي یکسره تعریف شده، یک سازمان و ساخت، رهبري شناخته و پذیرفته شده، عضویت تعریف شدهاي که داراي (خودآگاهی) ما است، وفاداري اعضا، مجموعهاي از سنتها، ارزشهاي راهنما، فلسفه، مجموعهاي از قوانین و هیئتی کلی از آرزوها و انتظارها. این نوع از جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی در آغاز چندان سازمان یافته نیست، اما هرچه پیشرفت میکند سازمان یافتهتر میشود. داراي تقسیم کار تعریف شده است و اعضا نقشهاي خود را میدانند که ساخت جنبش را شکل میدهد. مراحل رشد جنبشی اجتماعی خاص به قرار زیر است:1. تحریک؛ 2. رشد روح کالبدها (روح جمعی)؛ 3. رشد معنویات؛ 4. شکلگیري یک ایدئولوژي؛ 5. رشد روشهای اجرایی. در مرحلۀ دوم از مراحل بالا روابط درونگروهی و برونگروهی ایجاد میشود و پیروي از مراسم خاصی در رفتارها شکل میگیرد.
از نظر بلومر ایدئولوژي از عناصر مهم در تشکیل جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی است. براي او ایدئولوژي داراي مشخصههاي زیر است: بیانیهاي است در مورد اهداف، مقاصد و وعدههاي جنبشهاي اجتماعی
ـ جهت: مجموعهاي از انتقادها و محکومیت ساخت موجود که جنبش سیاسی ـ اجتماعی به آن حمله میکند و در تلاش است تا تغییرش دهد.
ـ توجیهها: مجموعهاي از نظریات دفاعی که جنبش اجتماعی را توصیه میکند و خواستهایش را نشان میدهد.
ـ سلاح حمله: مجموعهاي از نظریهها درباره سیاستها، راه کارها و اجراي عملی جنبش اجتماعی.
ـ سلاح دفاع.
ـ افسانههاي جنبش اجتماعی.
ـ آمال و امیدها.
جنبشهاي سیاسی ـ اجتماعی بیانی تأثیر زیادي روي شخصیت افراد و صفات نظم اجتماعی دارند. بلومر دو نوع جنبش اجتماعی بیانی قائل است: جنبشهاي اجتماعی مذهبی و جنبشهاي اجتماعی مد. به نظر او جنبشهاي بازگشت بهخود و ملیگرایانه وقتی اتفاق میافتد که شرایطی از سرکوفتگی وجود داشته باشد. در چنین موقعیتهایی مردم تلاش میکنند تا احترام خود و ارضا خویش را در شکوه گذشته بیابند. جنبشهاي ملیگرایانه انگیزة خود را از احساس تحقیر میگیرند و تلاش براي آزادي و رهایی دارند. این جنبشها از سازوکارهاي جنبشهاي اجتماعی خاص استفاده میکنند. به علاوه نوعی حرکتهاي بازگشت به خویشتن براي نشان دادن شکوه گذشته مردم دارند. بلومر در نظریه جنبشهاي اجتماعی خود داراي دیدگاه روانشناسی اجتماعی است. عوامل انسجام اجتماعی مهمترین مفاهیم در نظریۀ او هستند. در جنبشهاي اجتماعی عمومی جابهجاییهاي فرهنگی ارزشهاي جدیدي بهوجود میآورند که منتهی به تغییرات روانشناختی میگردد. این تغییرات روانشناسانه انگیزة جنبش را ایجاد میکنند. در این نوع از جنبشهاي اجتماعی اصرار او بر جریان کنشهاي فردي بر اساس تصمیمات فردي است. اما وسایل ارتباطی، نظیر: خواندن، مباحثه و غیره وسایل تحقق جنبشها هستند. از نظر بلومر، جنبشهاي اجتماعی خاص سازمان یافتهترین نوع جنبشها هستند. اولین مرحلۀ این نوع جنبشهاي اجتماعی روانشناسانه و مراحل دوم، سوم، و چهارم قدمهایی هستند که در آنها روابط جنبش اجتماعی شکل میگیرد. نظر یک جنبش بیانی معطوف به تغییر شخصیتها و افراد و یا موقعیتهاي نظم اجتماعی و به کلمات خود بلومر صفات نظم اجتماعی است. جنبش بازگشت به خویشتن با یک موقعیت سرکوفتگی آغاز میشود که تنها با بهدست آوردن شکوه گذشته راضی میشود و احترام به خویش را مییابد. وفاداري افراد به ملت و تاریخ خود اساس جنبشهاي ملیگرایانه است. نوعی احساس فرودستی علت جنبشهاي ملیگرایانه و بازگشت به خویشتن است. از نظر بلومر در این نوع از جنبشهاي اجتماعی فرد مهم است، اما روابط (احساس اجتماعی فرودستی) عنصر اصلی این جنبشها است. وسایل ارتباطی، خودآگاهی (ما)، سازمانها و ساختها، رفتارهاي در مراسم، سرکوفتگی اجتماعی، مجموعهاي از قوانین، روح کالبدها، ایدئولوژي، احساس اجتماعی فرودستی برخی ازعوامل ربطی هستند که او در تنظیم تئوري خود بهکار گرفته است. بنابراین نظر کنش متقابل اجتماعی بلومر نظریهای رابطهگرا با تمایلهایی بهسمت فردگرایی است. تشکیل جنبشهاي اجتماعی از نظر بلومر با فرد و در بسیاري از موارد با انگیزههاي جمعی آغاز میشود. انگیزههاي تغییر یافته، احساسهاي اجتماعی و روابط را تغییر میدهند و به تحقق اجتماعی جنبش و تغییر میانجامند. نقش جامعه در تحریک انگیزهها و تحقق روابط، به غیر از «غیر ارزشها» در جنبشهاي اجتماعی عمومی مورد نظر بلومر قرار نگرفته است.
نظریۀ بلومر بهعنوان نظریهاي که جنبههاي فیزیکی و وهلهاي جنبشهاي اجتماعی را مورد مطالعه قرار داده نه مشخصات معرف آنان را، مورد انتقاد سملسر قرارگرفته است. سملسر بر اعتقادات بهعنوان یکی از مشخصههاي معرف رفتارهاي جمعی پایفشاری میکند و چنین نتیجه میگیرد که راههاي متعددي براي اشاعۀ آنها وجود دارد. به عقیدة او بر خلاف نظر بلومر مشخصههاي معرف رفتارهاي جمعی در نوع ویژهای از اشاعه و یا روابط متقابل نهفته نیست.
بر اساس نظر ملوچی در بحث پیرامون شکلگیري مفاهیم کنش جمعی، دیدگاه بلومر در مورد جنبشهاي اجتماعی نوعی نظریۀ تجربی است نه تحلیلی. او میگوید بلومر به مثالهایی از برخی از جنبشهاي اجتماعی پرداخته است نه مشخصات تعمیم یافتۀ آنان (زاهد زاهدانی، 1386: 13 ـ11).
انقلاب اسلامی و اثر آن بر سایر جنبشها
بهدنبال وقوع و پیروزي انقلاب اسلامی ایران نوعی فضاي در حال گسترش اصولگرایی اسلامی سراسر جهان اسلام را فراگرفت؛ تعدادي از حرکتهاي اسلامی پدید آمدند و تعدادي دیگر که از قبل وجود داشتند، اما منفعل بودند، فعال و انقلابی شدند. یکی از منابع درباره بازتاب انقلاب اسلامی در برخی از جنبشهای سیاسی چنین نوشته است:
- در لبنان، که بیش از هر کشور دیگري تحتتأثیر انقلاب اسلامی قرارگرفته، جنبشهاي شیعی «امل» «امل اسلامی» و «حزب الله» و «گروه سنی جنبش توحید اسلامی» تحتتأثیر مستقیم انقلاب اسلامی پدید آمده یا فعال گردیدند؛
- در عراق حزب الدعوه اسلامی که از حمایت آیتاللّه سید محمدباقر صدر برخوردار بود و در اثر وقوع انقلاب اسلامی شدت گرفت. به علاوه در سال 1361 مجلس اعلاي انقلاب اسلامی عراق با هدف مبارزه با حکومت صدام حسین پدید آمد و نقش انقلاب اسلامی در این امر آشکار بود.
- در عربستان سعودي، وقوع انقلاب اسلامی انگیزه خوبی به اخوان المسلمین داد تا به رژیم سعودي حمله کنند. آنها چند ماه پس از پیروزي انقلاب ایران تحت رهبري جهیمان العتیبی، مسجدالحرام را اشغال کردند سازمان انقلاب اسلامی شِبه جزیره که گروهی شیعی بود و رهبري شورشهاي عاشوراي 1979 در استان قطیف عربستان را برعهده داشت، نیز تحت تأثیر انقلاب اسلامی رشد کرد.
4 و 5. همچنین در بحرین جبهه اسلامی براي آزادي بحرین که به گفته حکومت بحرین به یک کودتاي نافرجام در 1981 دست زد و در کویت جنبشی اسلامی ازجمله گروه حزب الله کویت بهوجود آمدند.؛
6 و .7 در دو کشور دیگر یعنی قطر و امارات عربی متحده، حرکتها سازماندهی شده نبود، اما بهشکل اعتراضهای اجتماعی بروز کرد؛
- در مصر، توسل به شیوههاي قهرآمیز مبارزه گسترش یافت که نمونه آن ترور انورسادات در اکتبر 1981 توسط سازمان الجهاد بود. جنبش اخوان المسلمین مصر نیز در دوره سادات به دفاع از انقلاب اسلامی ایران پرداخت. همچنین تأثیر انقلاب ایران بر ناآرامی دانشگاههاي این کشور و شهرهاي قاهره، السیوط و الفیوم تأیید شده است؛
- در الجزایر جنبش نجات اسلامی پدید آمد و از موضوع آزاديهاي سیاسی که شاذلی بن جدید، مشوق آن بود بهره گرفت.
- در تونس حرکتی اسلامی تحتتأثیر مستقیم انقلاب ایران پدید آمد که مهمترین تجسم آن جنبش گرایش اسلامی بود که بعدها به جنبش نهضت تغییر نام داد؛
- در مراکش نیز پس از پیروزي انقلاب اسلامی حرکتهاي اسلامی رشد کرد.
12 و 13. سرانجام در سوریه و در میان فلسطینیها نیز شاهد اثربخشی انقلاب اسلامی بودهایم. در سوریه اخوان المسلمین تحتتأثیر انقلاب اسلامی فعالیت خود را گسترش داد، هرچند بعدها بهدلیل گسترش روابط ایران و سوریه به انتقاد از ایران پرداخت. در میان فلسطینیها در حال حاضر دو گروه اصلی جهاد اسلامی و سازمان مقاومت اسلامی یا حماس حضور دارند که هر دو در سالهاي دهه 1980 بعد از پیروزي انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کردند. در این میان، جهاد اسلامی آشکارا از انقلاب اسلامی دفاع میکند و خواستار الگو گرفتن فلسطینیها از حرکت مردم ایران است.
انقلاب اسلامی به جز کشورهاي عربی، در سایر مناطق و کشورها ازجمله آسیاي جنوبی، آسیاي مرکزي، قفقاز و ترکیه نیز بازتاب یافته است:
در افغانستان، تأثیربخشی انقلاب اسلامی، بهدلیل اشتراك فرهنگی و زبانی، حتی پیش از پیروزي این انقلاب آغاز شد و در مقاومت مردم در برابر کودتاي کمونیستی طرفدار شوروي نمود یافت. پس از پیروزي انقلاب ایران و اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروي نیز گروههاي شیعه (هشتگانه) و سُنی (هفتگانه) که بیشتر نام اسلام را حمل میکردند، یعنی مجاهدین افغانی، از انقلاب اسلامی الهام میگرفتند و بدون شک اصرار این گروهها به اسلام تحتتأثیر این انقلاب صورت گرفته بود.
در پاکستان، پیروزي انقلاب ایران باعث ارتقاي سطح فکري و بینش سیاسی نسل جوان شیعی و پیدایش نهضت اجرای فقه جعفری شد که از افق مشابهی با انقلاب اسلامی برخوردار است. بیشتر جمعیت اهل تسنن پاکستان نیز انقلاب اسلامی ایران را به دیده احترام مینگرند .ازاینرو خود را در چنبره فرقههایی، مانند سپاه صحابه گرفتار نکردهاند. در عین حال مسئله فرقهگرایی در پاکستان عاملی در جلوگیري از اثربخشی بیشتر انقلاب اسلامی در این کشور بوده است.
در کشمیر که آن را بهدلایل فرهنگی تاریخی ایران صغیر خواندهاند، نیز شعارهاي انقلاب اسلامی در ناآرامیها به چشم میخورد. بهویژه اهالی کشمیر آزاد بهشدت طرفدار انقلاب اسلامیاند.
در آسیاي مرکزي، ازجمله کشورهاي تاجیکستان، ازبکستان و غیره حرکتهایی تحتتأثیر انقلاب اسلامی پدید آمدند؛ هرچند حضور چریکهاي وهابی ناشی از اثربخشی حرکت طالبان نیز دیده شده است.
در قفقاز، چه قفقاز تحت حاکمیت روسیه، جمهوریهاي مسلماننشین این کشور، همانند چچن، داغستان، بالکاریا و اوستیاي شمالی که سابقه مبارزه طولانی با روسها داشتهاند و چه قفقاز جنوبی جمهوري آذربایجان نیز بازتاب انقلاب اسلامی وجود داشته است. در کشور اخیر این حرکت در حزب اسلامی جمهوري آذربایجان تجلی یافت.
در نهایت، ترکیه لائیک با پیروزیهاي پیاپی احزاب اسلامگرا هرچند میانهرو در انتخابات پارلمانی، در صورتیکه این تحولات بتواند نظامیان را کنترل و محدود کند، دچار یک دگردیسی سیاسی خواهد شد (ملکوتیان، 1382: 100 ـ97).
در کشورهاي اندونزي و مالزي بهدلیل وجود جامعه کثرتگراي مذهبی، جنبشهاي احیاي اسلام فعال هستند و همزمان با انقلاب اسلامی، جنبش تجدید حیات اسلام در این منطقه در حال شتاب گرفتن بود و مسلمانان اعم از آنکه در کشورشان اقلیت یا اکثریت بودهاند، نسبت به هویت خود آگاهتر شده بودند. بههمین دلیل بر اساس نظر شمار بسیاري از ناظران اسلام معاصر در مالزي و اندونزي، اجماع عمومی بر این است که انقلاب ایران تأثیر مهمی بر عناصر آشنا به مذهب در این کشورها داشت (طاهری، 1388: 186).
تمام کسانی که از ماديگرایی افراطی در رویکرد به غرب نفرت و انزجار پیدا کرده بودند، با پیروزي انقلاب اسلامی شادمان گشته، تشویق شده و روحیه و هویت جدیدي یافتند. در حقیقت انقلاب اسلامی براي آنها الهامبخش بوده و موجب حرکتهاي نوین و قابل ملاحظهاي در جهان اسلام شد که تفاوتهاي عمده شکلی و محتوایی با آنچه در گذشته رخ میداد را میتوان یافت. در گذشته جوامع اسلامی و رهبران آنها در مقابل امواج تجددگرایی و غربزدگی حالتی منفعلانه داشتند. پیروزي انقلاب اسلامی آموزههاي جدیدي در بعد نظري و عملی در اختیار آنها قرار داد که از موضع انفعال خارج شده و خود را در حالت تهاجمی و داراي نقش بازیگري یافتند (محمدی، 1388: 36).
در مجموع انقلاب اسلامی ایران دو دستاورد عمده و اساسی براي جنبشهاي اسلامی داشت، دو دستاوردي که کلیه یافتههاي نظري و بنیادهاي فکري جنبشهاي اسلامی را در دنیاي معاصر عینیت بخشید، آنچه جنبشهاي اسلامی را از مرحله نظر (ذهنیت) وارد مرحله عمل (عینیت(کرد. این دو دستاورد عبارت بودند از: نخست، طراحی، شکلدهی، رهبري و به پیروزي رساندن انقلابی بهنام اسلام و بر اساس بنیادها و الگوهاي جنبشهاي اسلامی و دیگري تشکیل جامعه و حکومت اسلامی بر پایه آموزهها، ارزشها و اصول جنبشهاي اسلامی و این یعنی تأسیس جامعه نمونه و حکومت الگوي موعود در کلیه جنبشهاي اسلامی معاصر و این هر دو یعنی آشکار کردن تواناییها و توانمنديهاي اسلام در سیاست، یعنی تولد و ظهور «اسلام سیاسی» به معناي واقعی کلمه، اسلامی که انقلاب میکند و حکومت تشکیل میدهد (خرمشاد، 21).
اثرگذاری امام; بر جنبشهای سیاسی ـ اسلامی
مهمترین اثر انقلاب اسلامی بر احیاي ارزشها و آگاهیهاي اسلامی، القاي تفکر اسلام سیاسی بود. اسلامی که به زعم بسیاري در صفحات کهن تاریخ فرتوت شده و از اذهان رخت بر بسته بود، اینک با هستهاي قدرتمند و امواجی فراتر از مرزهاي ملی بازگشته و به جریان افتاده بود. درواقع پیروزي انقلاب اسلامی نشان داد که ادیان بهویژه دین اسلام با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه نرسیده است؛ بلکه مجدد بهعنوان مهمترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگري احیاي شده و دنیاي ماديگرا معنویتگریز را متوقف ساخته و دریچهاي از معنویت و اعتقادات مذهبی را در راستاي رستگاري و رهایی بشریت از قید قدرتهاي استعمارگر گشوده است. در این میان نقش امام خمینی بهعنوان نظریهپرداز و احیاگر تفکر دینی از انظار دور نمانده و به اعتقاد و اعتراف بسیاري از اندیشمندان و شرقشناسان، اسلامشناسان و جامعهشناسان غربی، ایشان بزرگترین احیاگر تفکر و ارزشهاي اسلامی است که آنچه اصلاحگران، تجدیدگرایان، متجددها و بیدارگرایان اسلامی از قرن 19 میلادي تا زمان آغاز نهضت در ایران بهعنوان آرمانی تبلیغ میکردند، امام خمینی در صحنه عمل پیاده کرد و دوران جدید رنسانس را آغاز کرد (محمدی، 1388: 36).
بنیانگذار جمهوري اسلامی به دور از سازشهاي سیاسی و تعارفهای رایج دیپلماسی معاصر، با اعتقاد راسخ به مسئولیت دینی خویش در قبال امت اسلامی، همواره بر موضع حمایتی خود از نهضتهاي اسلامی پاي فشرده و تا آخرین مرحله، پشتیبانی همه جانبه و بیدریغ خویش را از این جنبشها اعلام داشتهاند. حضرت امام و استراتژي موفق و بالنده وي، تجربیات ارزشمند و غنی را فرا روي مسیر مبارزاتی جنبشهاي اسلامی قرار داده و بارقههاي امید و پیروزي را براي آنان به ارمغان گذاشت. تجربیات عینی و استراتژي مبارزاتی حضرت امام، بزرگترین دستاوردهاي عینی و موفق رهبري جنبش دینی را در تاریخ نهضتهاي دینی و جنبشهاي اسلامی از خود به یادگار گذاشت؛ زیرا نهضتهاي تجدید حیات سیاسی که به تازهگی در میان مسلمانان رایج گردیده بود، هیچکدام نتوانستند به اهداف مطلوب خویش برسند و انقلاب اسلامی ایران نخستین تجربه موفق و پیروزمندانه نهضت دینی بود که توانست براي نخستین بار، اهداف و آرمانهاي خیزشهاي اسلامی و جنبشهاي دینی را در ایران اسلامی جامه عمل پوشاند. این امر از یکسو مجموعه گرانسنگ تجربیات سیاسی و دینی را فراروي پیشگامان نهضتهاي اسلامی قرار داده و از دیگر سوي، امید به پیروزي و توفیق نیل به آرمان والاي این نهضتها را که سالیان متمادي تنها بهعنوان آرمان و اهداف مقدس در مرحله نظر باقی مانده بود را بهوجود آورد. اصل دعوت و صدور انقلاب از مفروضات اساسی اندیشه سیاسی حضرت امام در روابط خارجی با دیگر کشورهاي اسلامی است، ارتباط عمیقی را میان انقلاب اسلامی ایران و نهضتهاي اسلامی بهوجود میآورد. ارتباطی که در فرآیند آن، بنیانگذار نهضت دینی ایران تلاش دارد تا تجربیات عینی و مبارزاتی خویش را همراه با تفکر و باورهاي انقلابی و دینی خویش، به پیشگامان جنبشهاي اسلامی و رهایی بخش انتقال داده و زمینههاي رشد و شکوفایی آنان را فراهم کند (سجادی، 1388: 163 و 154). درواقع پیروزی اندیشههای رهبر انقلاب اسلامی، رهبران بسیاری از کشورها را در احیاء اسلام و مقابله با غرب ترغیب کرده و آنها با استقبال از بسیاري مضامین اندیشههای ایشان همچون تقبیح فساد اداري، رد ماديگرایی فزونی خواهانه، انتقاد از غربزدگی و اجراي قوانین اسلامی، از رهبر انقلاب اسلامی الهام گرفتند (طاهری، 1388: 185) .
بسیاری بر این باورند که دستور کار امام که موجب گردید جنبش سیاسی ایشان اثرگذار باشد، اتحاد همه مسلمانان در تلاشهاي فرهنگی و سیاسی در مقابل شرق و غرب بود. با پیروزي در این تلاشها امام به اثبات رساند که در اجراي اصول و آرمانهایش در کشور و گسترش آن در خارج موفق بوده است. فعالان اسلامی در سراسر جهان توانستند خودشان را با بسیاري از اصول ارزشی رهبر انقلاب اسلامی همخوان و همآواز ببینند. انقلاب اسلامی با تکیه بر توانمنديها و ویژگیهاي شخصی امام و با پشتوانه مردمی، بهرهمندي از اندیشه مذهبی و ایدئولوژي اسلامی، ایدئولوژيهاي غرب و شرق و همچنین سیطره فرهنگی غرب را به چالش کشید. بحث از انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی جداي از امام ناقص خواهد بود. برخی از نویسندگان پیشتر رفتهاند و انقلاب اسلامی را با واژه خمینیسم[8] بهطور یکسان بهکار بردهاند .آبراهامیان بر این اعتقاد است که یکی از نکات توجهکردنی درباره انقلاب اسلامی ایران، توانایی بالاي گفتمان اسلامگرایی در خلق یک ذهنیت جدید بود. یعنی پرورش یک مسلمان بهعنوان عنصری سیاسی ضد دیکتاتوري و ضد امپریالیستی. در اصل مسلمان بودن به معناي ضدیت با پهلوي، امریکا، صهیونیسم و در نهایت حمایت از امام و جمهوري اسلامی بود (محمدی، 1388: 37 و 39).
نتیجهگیری
انقلاب اسلامی ایران تحت رهبري امام خمینی بهعنوان رویداد بزرگ نیمه دوم قرن بیستم در صحنه منطقهاي و بینالمللی در بیستودوم بهمنماه 1357 هـ. ش به پیروزي رسید و توجه همه جهانیان را به خود جلب کرد. جاذبه و اقتدار این انقلاب، آنچنان بود که از همان آغاز حامیان و شیفتگان زیادي از شرق تا غرب عالم را بهخود جلب کرد. بنابراین این انقلاب نه تنها توانست اوضاع سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادي داخل کشور را دگرگون کند، بلکه تحولی عظیم و تأثیري شگرف در سطح جهانی بهوجود آورد. بسیاری بر این باورند که انقلاب اسلامی از انقلابهایی است که دیدگاه فراملی دارد و موجب گشت بر جنبشهای اسلامی سیاسی معاصر اثر گذارد و به آنان شهامت و جسارت مبارزه دهد. به علاوه به باور بسیاری از اندیشمندان، انقلاب اسلامي ايران بهدلیل رهبری کارآمد، جاذبیت در شعارها، اهداف، روشها، محتوا و نتایج حرکتها و سابقهی مشترك دینی و تاریخی و شرایط محیطی، منطقهاي و بینالمللی، از عوامل مهم و اثرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و افزايش فعاليتهای مفید اسلامي در جوامع مسلمانان بوده است.
مجموعه آثار و دستاوردهاي جهانی انقلاب اسلامی و نقش امام خمینی ; نسبت به نهضتها و جنبشهای اسلامی را در دو بعد کمی و کیفی مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. از فرداي پیروزي انقلاب اسلامی به رهبري امام خمینی و تحتتأثیر آن، جهان اسلام متحول شد. از تجلیات این تحول را باید در تغییر کمی و کیفی جنبشهاي اسلامی و رهایی بخش جستوجو کرد. از نظر کمی، شمار جنبشهاي اسلامی افزایش یافت و از خاور دور تا کرانههاي اقیانوس اطلس و مغرب اسلامی را در برگرفت که در این باره، جنبشهاي رهایی بخش در کشمیر، افغانستان، تونس، الجزایر، آسیاي میانه و کشورهاي حوزه خلیج فارس را میتوان نام برد. تغییرات کیفی محسوستر بود؛ حرکتهاي ملی، مارکسیستی و التقاطی رنگ باخته و تحرکات اسلامی نضج گرفت. افغانستان، نمونه جایگزینی قیام اسلامی بهجاي حرکات مارکسیستی است و لبنان و فلسطین نمود جانشینی اسلام انقلابی بهجاي حرکات قومی و التقاطی است.
سجادی نیز بر این عقیده است که مهمترین تأثیر افکار سیاسی ـ دینی حضرت امام بود که از یکسو جنبشهاي موجود را در بعد نظري بر مبناي وثیق دینی استوار میساخت و از دیگر سوي، باورهاي دینی را بهعنوان عامل بالنده و تحرك آفرین در سرنوشت جوامع انسانی مطرح میکرد. مهمترین پیغام و اثری که این انقلاب و رهبر آن بر سایر جنبشها داشتند، ابلاغ این نکته بود که راه حل همه مشکلات مسلمین در سایه بازگشت به اسلام و تمسک به قرآن است.
انقلاب اسلامی ایران با توانی شگرف توانست در پوسته مقاوم استبداد و استعمار شکاف ایجاد کند و پس از چهارده ماه مبارزه نفسگیر و بعد از گذر از پیچوتابها و گردنههاي سخت مبارزه به پیروزي برسد و این یعنی تولد یک پیشاهنگ براي جنبشهاي اسلامی که سالها بود دچار رکود و درجازدگی شده بودند. انقلاب اسلامی نهضت اسلامی ایران، جنبشهاي اسلامی را از حالت حیرت، سردرگمی، پراکندگی و آشفتگی خارج کرد و بدانها انسجام، امید، پیشاهنگ و الگو بخشید. در یک جمعبندی کلی انقلاب اسلامی ایران حداقل در سه سطح بر جنبشهاي اسلامی در جهان اسلام تأثیر میگذارد. در جوامعی که جنبشهاي اسلامی وجود نداشتهاند، این انقلاب باعث بهوجود آمدن آنها میشود (کشورهاي حاشیه خلیج فارس( در جوامعی که جنبشهاي اسلامی وجود داشته، اما فعال نبودهاند، این انقلاب باعث تحرك، پویایی و فعال شدن آنها میشود (کشورهاي شبه قاره هند و کشورهاي آسیاي جنوب شرقی) و همچنین در جوامعی که این جنبشها وجود داشته و فعال بودهاند، این انقلاب باعث رادیکالیزه شدن آنها میشود (مصر، لبنان و عراق) (خرمشاد، 22 ـ23).
فهرست منابع
- احمدي، حمید (1388) انقلاباسلامیوتجدیدحیاتجنبشهاياسلامیمعاصر. بازخوانیتأثیراتانقلاباسلامیایران بربیداريمسلمانان، فصلنامه علومسياسي، سال چهارم، شماره 14، 199 ـ170.
- جعفریان، رسول (1388) انقلاباسلامیایراندردنیايجدید، فصلنامه راهبرد شماره27، 318 ـ 306.
- خرمشاد، باقر (1389) انقلاباسلامیایرانواسلامسیاسی، تهران؛ دانشگاه امام صادق 7.
- زاهد زاهدانی، سعید (1386) نظریهايدرموردجنبشهاياجتماعی، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علومسیاسی، دوره 38، شماره 4، 54 ـ39.
- سجادي، عبدالقیوم (1376) امامخمینیوجنبشهاياسلامیمعاصر، بازخوانیتأثیراتانقلاباسلامیایران بربیداريمسلمانان، مجله حکومت اسلامی، سال دوم ,شماره اول، شماره پیاپی 3، 85 ـ60.
- شیرودی، مرتضی (1389) انقلاب اسلامی ایران و جنبشهای جهان اسلام، فصلنامه رواق اندیشه، شماره 30، ، 55 ـ
- طاهري، مهدی (1388) دمیدنصبحدولتاسلام، مجلهسیاست خارجی، سال نهم، شماره1، 70 ـ45.
- محمدي، منوچهر (1388) بازتابجهانیانقلاباسلامی، فصلنامهمطالعاتراهبردي، سال پانزدهم، شماره دوم، 50 ـ30.
- ملکوتیان، مصطفی (1382) تأثیراتمنطقهايوجهانیانقلاباسلامیایران، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 61، 109 ـ80.
- یزدخواستی، بهجت و علی اسماعیلی (1387) آسیبشناسیجنبش مشروطیت (تحلیلتطبیقیمبانی فکرينهضت مشروطیت باانقلاباسلامی)، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال هفتم، شماره پانزدهم، 119 ـ166.