دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تواضع و فروتنی در سیره نبوی(ص)

No image
تواضع و فروتنی در سیره نبوی(ص)

كلمات كليدي : پيامبر(ص)، تواضع، فروتني، فقرا، اصحاب

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

تواضع یکی از آداب و سنن پسندیده و از ویژگی‌های انسان متخلّق به اخلاق نیک است. تواضع در کتب لغت مصدر باب تفاعل از ماده «وضع یضع» و به معنای «تذلل و فروتنی» بیان شده است.[1] این صفت پسندیده و خوی ستوده شده، برخاسته از حقیقت بندگی فرد بوده و با آن رابطه‌ای مستقیم دارد چنانکه هرچه شخص به درگاه خداوند ذلیل‌تر و خاضع‌تر باشد تواضعش نیز نسبت به خلق بیشتر خواهد بود.

رسول‌خدا(ص) نیز که در بندگی سرآمد روزگار بود، در تواضع و فروتنی نیز برترین نمونه تواضع با مردم زمانش به شمار می‌آمد، آن حضرت با آنکه والاترین مقام و مرتبه را نزد خدای متعال و مردم داشت؛ اما هرگز جز تواضع در برخورد با مردم از او دیده نشد. می‌فرمود: «لا حسب الا بتواضع شرافت خانوادگی جز به تواضع و فروتنی نیست.»[2] هم از ایشان نقل شده که می‌فرمودند: «فروتنی جز بر بلند مرتبگی و رفعت مقام آدمی نمی‌افزاید، پس فروتن باشید تا خداوند به شما بلند مرتبگی بخشد.»[3]

سزاوار است که همه مؤمنان به او اقتدا کنند و او را اسوه و الگوی خویش قرار دهند.

تواضع پیامبراکرم(ص)

سیره‌ی پیامبراکرم(ص) جامع جمیع نشانه‌های تواضع و فروتنی و برائت از همه افعال و حرکات کبرآمیز بود و فروتنی‌اش(ص) در تمام رفتارهای آن حضرت و شئون مختلف زندگی‌اش جلوه داشت؛ با اینکه پیامبر(ص) بود و دارای مقامی عالی؛ اما با خضوع تمام با ثروتمند و فقیر، صغیر و کبیر دست می‌داد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد[4] و روی از او برنمی‌گرداند تا اینکه طرف مقابل از او روی برمی‌گرداند و می‌رفت. به کسانی که به استقبالش می‌آمدند، بزرگ و کوچک، سیاه و سفید، عبد یا آزاد، پیش از همه سلام می‌کرد.[5]

به سنت انبیاء سلف، از روی تواضع با عصا راه می‌رفت و بر آن تکیه می‌کرد،[6] هرگز کسی را که او را به خود می‌خواند، تحقیر نمی‌کرد؛[7] گاه با پیر زنی که با او سخن می‌گفت، مدت‌ها به گفت‌وگو می‌پرداخت.[8]

آنچه ممکن بود، از اسب و استر و الاغ سوار می‌شد و بسیار می‌شد که بر الاغ سوار می‌شد و غلام خود یا شخص دیگر را پشت‌سر خود سوار می‌کرد.[9] از بیماران عیادت می‌فرمود و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد.[10]

ظاهرش(ص) با سایر مردم فرقی نداشت، از این‌رو اعراب غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند؛ از این رو می‌پرسیدند: «کدامیک پیامبر(ص) خدایند؟»[11] از ابوذر غفاری روایت شده که «پیامبرخدا(ص) برای تواضع کردن، بدون کوچک‌ترین امتیازی میان اصحاب می‌نشست؛ به طوری که اگر شخص بیگانه‌ای وارد می‌شد، نمی‌دانست که کدامیک از آنها پیامبرند تا اینکه می‌پرسید؛ لذا از حضرتش تقاضا کردیم که جایگاهی برایش درست شود که وقتی غریبی وارد می‌شود، او را بشناسد. بعد از کسب اجازه سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب روی آن می‌نشست و ما هم در طرفین او می‌نشستیم.»[12]

از همه متواضع‌تر بود تا آنجا که از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود: «فرشته‌ای خدمت رسول‌خدا(ص) آمد و گفت همانا خداوند تو را مخیر نموده میان اینکه عبد و بنده متواضع او باشی یا اینکه پادشاه و رسول او باشی. پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل به من نگریست و با دستش اشاره کرد که تواضع نما پس پیامبر(ص) فرمود: بندگی و تواضع را همراه با رسالت انتخاب کردم. فرشته مزبور در حالی که در دستش کلید گنج‌های زمین بود گفت: اگر قبول هم می‌کردی از مقامی که نزد خدا داشتی کم نمی‌شد.»[13]

می‌فرمود: «فروتن باشید تا هیچ‌کس به دیگری زورگویی و تجاوز نکند.»[14] روزی به گروهی از اصحاب خود فرمودند: «چه شده است که شیرینی عبادت را در شما نمی‌بینم؟ گفتند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمودند: تواضع.»[15]

تواضع در نشستن و خوابیدن

رسول‌خدا(ص) بر خاک می‌نشست و غذا می‌خورد، می‌فرمود: «من بنده‌ام و همچون بندگان غذا می‌خورم و همچون آنان می‌نشینم.»[16] می‌فرمود: «پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست برنمی‌دارم: روی زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ بی‌پالان‌ سوار شدن، شیر بز با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن تا آنکه پس از من سنّت شود.»[17]

غذایش ساده بود و لباسش خشن.[18] به وقت غذا خوردن هرگز به چیزی تکیه نمی‌داد، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: «از آن هنگام که رسول‌خدا(ص) به پیامبری مبعوث شد تا هنگام رحلتش به خاطر تواضع در برابر خدا هنگام غذا خوردن هرگز به چیزی تکیه نکرد.»[19] از عایشه همسر رسول‌خدا(ص) نقل شده که «به رسول‌خدا(ص) گفتم: جانم فدایت تکیه دهید که برای شما آسان‌تراست. فرمود: من بنده‌ام و چون بندگان می‌خورم و مثل بندگان می‌نشینم.»[20] چون به غذا خوردن می‌نشست زانوها و قدم‌های خود را جمع می‌کرد، آن‌گونه که نمازگزار دو زانو می‌نشستند با این فرق که یکی از زانوها و قدم‌ها را روی زانوی دیگر می‌نهاد و می‌فرمود: «همانا من بنده‌ام و مانند بندگان غذا می‌خورم و چون آنان می‌نشینم.»[21]

عبایی کهنه و وصله‌دار می‌پوشید و می‌فرمود: «من بنده‌ام و لباس بندگان را می‌پوشم».[22] هر نوع لباسی که در دسترسش بود، می‌پوشید بسا که فقط روپوشی به تن می‌کرد و دو طرف آن را میان دو شانه‌اش گره می‌زد و با همان لباس با مردم بر جنازه‌ها نماز می‌خواند، گاه همان روپوش را به خود می‌پیچید و آن را از چپ و راست بر دوش می‌افکند و با آن در خانه نماز می‌خواند.[23]

بر روی حصیر می‌خوابید.[24] زیراندازش عبایش بود[25] و پتویش گاه تکه لباسش.[26]

هرگاه داخل مجلسی می‌شد، در نزدیکترین جا به محل ورود خود می‌نشست.[27]

می‌فرمودند: «از نشانه‌های فروتنی برای خدا رضایت دادن به نشستن در پایین مجلس به جای بالای آن است.»[28]

در نزد اصحاب کسی محبوب‌تر از پیامبرخدا(ص) نبود با این وجود هر گاه می‌دیدند که رسول‌خدا(ص) می‌آید برایشان برنمی‌خاستند؛ زیرا می‌دانستند که این کار را خوش نمی‌دارد.[29] ایشان از دست بوسی و پای بوسی که اصحاب از روی ارادت و از سر ابراز محبت به این کار اقدام کرده بودند خوش نمی‌داشتند و به شدت از آن نهی می‌کردند و می‌فرمودند: «آن کارهایی که عجم در مورد شاهان خود انجام می‌دهند انجام ندهید من بنده‌ای هستم از بندگان خدا؛ از آنچه آنها می‌خورند من نیز می‌خورم و آنجا که مردم می‌نشینند من نیز می‌نشینم.»[30]

تواضع نسبت به اهل خانه

پیامبر(ص) در خانه‌اش نسبت به اهل خانه کمال تواضع را داشت؛ به نقل از عایشه او در خانه فردی از افراد بشر بود که جامه‌های خود را می‌دوخت و خدمات مربوط به خود را انجام می‌داد.[31] گوشت قطعه قطعه می‌کرد و با فروتنی کنار سفره می‌نشست و با اینکه آن حضرت غلامان و کنیزانی داشت؛ ولی در خوراک و پوشاک بر آنان برتری نداشت.[32] ابوسعید خدری می‌گوید: «رسول‌خدا(ص) خادمان خود را در منزلش مداوا می‌کرد و به بزها علف می‌داد و شتر را عقال می‌بست، گوسفند می‌دوشید و نعلین پینه می‌زد و لباس رفو می‌کرد از بازار خرما می‌خرید و حیا مانع آن نمی‌شد که با دست خودش آن را به خانه بیاورد و آن را در یک طرف به دوش می‌انداخت و آن را به خانه می‌برد.»[33]

با دست خود وسیله تطهیر خود در شب را آماده می‌ساخت، گوسفندش را می‌دوشید و لباس و کفشش را وصله می‌زد، خانه را جارو می‌نمود و شترش را عقال می‌بست و به شتر آبکش خود علف می‌داد و با خادمش غذا می‌خورد و با خدمتکار خانه گندم و جو آسیاب می‌کرد و آرد آن را خمیر می‌نمود، آذوقه منزل را از بازار حمل می‌کرد و به خانه می‌آورد و حیاء مانع آن نمی‌شد که شخصاً نیازمندی‌های خود را از بازار تهیه کند.[34]

تواضع نسبت به فقرا و تهیدستان

از تواضع پیامبر(ص) اینکه دوست داشت بر الاغی برهنه سوار شود و روی خاک بنشیند و با بردگان غذا بخورد و به سائلان با دست خود غذا برساند. رسول‌خدا(ص) با فقرا می‌نشست و با مسکینان غذا می‌خورد و با دست خود به آنها غذا می‌داد. دعوت بندگان را می‌پذیرفت، دعوتی که گاه غذای سفره‌اش در نانی جوین و دنبه‌ای بوناک شده خلاصه شده بود.[35] می‌فرمود: «اگر پاچه گوسفندی را به من هدیه دهند، آن را می‌پذیرم و اگر مرا به خوردن آن و استخوان شانه و سردستی دعوت کنند، پذیرا خواهم بود.»[36]

پیوسته نزد مساکین می‌رفت و از حالشان جویا می‌شد.[37] بسا اتفاق افتاده بود که بنده‌ای یا بنده‌زاده‌ای و یا کنیزی می‌آمد و دست از او بر نمی‌گرفت و دست از دست او جدا نمی‌کرد تا اینکه او را از مدینه بیرون می‌برد تا حاجتش روا می‌گردید.[38] نقل است، زنی نزد حضرت آمد و گفت: «یا رسول الله(ص) حاجتی دارم» فرمود: «ای ام‌فلان بر هر کوچه و راهی که می‌خواهی بنشین مرا در آنجا خواهی دید و حاجتت را بر آورده می‌کنم»، پس بلند شد و با او رفت تا اینکه حاجتَش را برآورده ساخت.[39]

گاه بعد از نماز خادمی از خادمان مدینه با ظرفی از آب می‌آمد و به حضرت آب می‌داد، بسا اتفاق می‌افتاد که کاسه‌ای نداشت و با کف دست آب به حضرت می‌داد.[40]

همنشین فقرا بود و می‌فرمود: «محبوب‌ترین کس از شما پیش من و نزدیکترین شما در قیامت به من کسی است که اخلاقش نیکوتر و تواضعش بیشتر باشد و دورترین فرد شما در روز قیامت از من متکبرین هستند.»[41]

تواضع نابجا

اگر چه تواضع در جای خود از آداب و سنن پسندیده و از ویژگی‌ها و صفات بندگان خاص خدا برشمرده شده است؛[42] اما تواضع بی‌جا نیز باعث مفسده‌هایی است، اگر تواضع از حدش بگذرد، حقارت است و حقارت در اسلام حرام است. در بیان سیره رسول‌خدا(ص) هم، چنین نوشته‌اند که «او متواضعی بود که خود را به حقارت نمی‌افکند»،[43] می‌فرمودند: «خوشا به حال کسی که برای خدای متعال فروتنی کند بی‌آنکه نقص و کاستی‌ای داشته باشد و خود را ذلیل گرداند بی‌آنکه در حال خواری و مسکنت باشد.»[44]

رسول‌خدا(ص) ضمن ایجاد مرز میان فروتنی و حقارت از تواضع و فروتنی‌های بی‌مورد نهی فرموده‌اند. در حدیثی از رسول‌خدا(ص) آمده: «اذا رأیتم المتواضعین من أمتی فتواضعوا لهم و اذا رأیتم المتکبرین فتکبروا علیهم فان ذلک لهم مذله و صغار؛ هر گاه متواضعان امت مرا دیدید در مقابلشان تواضع کنید و زمانی که با متکبران برخورد کردید بر آنها تکبر کنید که این رفتار موجب ذلت و خواری متکبران است.»[45] تواضع در برابر کفار و نیز تواضع به خاطر ثروت[46] نیز از دیگر موارد فروتنی‌های نامعقول و نابجا است که حضرت از آن نهی فرموده‌اند.

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS