تكنو كراسي، فن سالاري، هنري اسميت، بحران اقتصادي، تكنو كرات، سن سيمون، ژان مونو، هووارد اسكات.
نویسنده : محمد علی زندی
تکنو کراسی از واژه یونانی Tekne به معنای فن و شیوه و Kratos به معنای حکومت، قدرت و فرمانروایی ترکیب یافته است. اصطلاح تکنو کراسی به طور خلاصه به معنای فرمانروایی تکنیک و تکنیسینها، یعنی متخصصان است. بدین منظور که براساس این دیدگاه باید متخصصان و آگاهان در رشتههای مختلف، تدبیر امور سیاسی، اقتصادی و اداری را به دست گیرند.[1] به دیگر سخن، تکنو کراسی به مفهوم زمامداری کارشناسان و صاحبان فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارتهای تکنولوژیک تکیه دارند و همانها یعنی مهندسان، دانشمندان و تکنو کراتها باید فعالیتهای اقتصادی و سیاسی را رهبری کنند.[2]
تکنو کراسی پدیده جدیدی است که با پیشرفت علوم و فنون و نقش روزافزون دانش و تخصص در کار حکومت به وجود آمده و در بسیاری از کشورهای پیشرفته، تکنو کراتها یا دانایان فن بدون توجه به عقاید سیاسی و خصوصیات طبقاتی آنها حساسترین و مهمترین کارها را به دست خود گرفتهاند. در واقع با پیشرفت دانش و فن، عقاید سیاسی اشخاص تحتالشعاع علم و تخصص آنها قرار میگیرد و حزب یا احزابی که با به دست آوردن اکثریت در پارلمان، حکومت را به دست میگیرند و در کار حکومت و اموری که به تخصص نیاز دارد از افراد غیر حزبی و حتی اعضای متخصص حزب مخالف استفاده میکنند.[3]
میتوان گفت نظریه تکنو کراسی مبنی بر این اصل است که با توجه به روند فزاینده علم، بایستی گردانندگان امور کشور از میان دانشمندان و اهل فن به عنوان یک طبقه ذی نفوذ جامعه مدرن، پس از سرمایهداران، قویترین طبقه بانفوذ در جوامع مدرن محسوب میشوند.
زمینههای پیدایش تکنو کراسی
اصطلاح فن سالاری یا تکنو کراسی، در 1919میلادی، توسط ویلیام هنری اسمیت، نویسندۀ آمریکایی، پیشنهاد شد.[4]
در دهۀ 1930 میلادی بود که در پی بحران شدید اقتصادی در دنیا (1929 – 1933)، جنبشی به دست متخصصین آغاز گردید که به دنبال آن در سال 1932 میلادی، کمیته تکنو کراسی در دانشگاه کلمبیای آمریکا تشکیل شد. این جنبش و نیز کمیته مزبور، اساس کار خود را بر نظرات هنری گانت، هووارد اسکات و تورستین ویلن بنیان نهادند.[5]
هووارد اسکات با نوشتن کتاب «مهندسان و سیستم قیمت»، اصطلاح فنسالاری یا تکنو کراسی را رواج داد. اسکات بر آن بود که سیستم اقتصاد کنونی، که بر اساس سیستم قیمتها قرار دارد، کهنه شده است؛ زیرا، با سیستم قیمتها، جامعه هر چه بیشتر وامدار میشود و در نتیجه از پیشرفتهای فنی واپس میماند و این واپسماندگی نتایج گرانی برای قیمتها و ثبات اجتماعی دارد. از این رو، به نظر وی، میباید واحد تازهای برای سنجش ارزش در کار آید که اساس آن قوانین ثابت فیزیکی باشد. این واحد، به نظر او انرژی تولید است. در این صورت حکومت به دست فنشناسان خواهد افتاد.
پیشبینی این نظریهپردازان آن بود که سپردن ریاست شرکتها به مهندسان، بیشتر منافع جامعه را تأمین خواهد کرد.[6]
بعدها با گسترش و پذیرش اقتصاد برنامهای، افکار تکنوکراسی در بسیاری از کشورهای اروپایی رواج یافت. این اصطلاح در دهۀ 1960 در فرانسه رواج گسترده یافت و فرانسویان آن را دنبالۀ نظریههای سن سیمون فرانسوی، فیلسوف اجتماعی (1760- 1825) دانستند، که برای آینده، جامعهای را پیشبینی کرده بود که در آن حکومت به دست دانشمندان و مهندسان خواهد بود.[7] سن سیمون عقیده داشت که تشکیلات و مدیریت جامعه مدرن باید به دست دانشمندان و اهل صنعت سپرده شود زیرا وکلا، قضات و جماعت کارمند ذاتاً غیر مولد و طفیلیمآب میباشند.[8]
نویسندگانی مانند ژان مونو بر آن بودند که قدرت حقیقی از دست نمایندگان برگزیدۀ مردم به دست کارشناسان فنی افتاده است و اکنون نوع تازهای از حکومت آغاز شده که نه دموکراسی است نه بوروکراسی، بلکه تکنو کراسی است.[9]
در این دیدگاه، واژه «تکنو» نه تنها به مهندسان به عنوان متخصص، بلکه به همه متخصصان تحصیل کرده در همۀ رشتههای گوناگون اطلاق گردید و اکثریت این جوامع پذیرفتند که لازم است رشته امور اداری و تدبیر ادارۀ امور مردم به متخصصان سپرده شود.[10] امروزه، اکثر قریب به اتفاق مقامات مهم دولتی و اداری کشورهای اروپایی، متخصصان تحصیل کرده هستند. قدرت فن سالاران در حوزۀ تصمیم گیریهایشان در زمینۀ برنامه ریزی اقتصاد، طرح ریزیهای استراتژیک سیاسی و نظامی و گسترش علم و پژوهش است.
ویژگیهای تکنو کرات یا فن سالار
تکنوکرات یا فن سالار به فردی گفته میشود که اهرم فرماندهی موثر بر مکانیسم قدرت را در دست دارد. به معنای وسیعتر، چه در قلمرو عمومی و چه در زمینۀ اقتصاد خصوصی، اگر بخواهد، میتواند بدون توجه به قواعد سلسله مراتب برای رسیدن به هدف دوگانۀ استقلال و مسولیت به قصد مشارکت در اعمال قدرت و بر اثر دخالت خود جریان رویدادها را نه فقط در بخش خود، بلکه افزون بر آن از دید کلی و وسیع معین کند و ارادۀ خود را به کار اندازد.[11]
به طور کلی مجموعۀ ویژگیهای یک فرد تکنوکرات و شخص فنسالار را، اینگونه میتوان بیان نمود:
1- هوادار تکنوکراسی، کارشناس فنی و کسی است که سلطه مدیریت را اعمال میکند؛
2- تکنوکرات کسی است که اهرم فرماندهی مؤثر بر مکانیسم قدرت را در دست دارد؛
3- نیز یک شخص فنسالار، عضو حکومت یا کارمند عالی مرتبهای است که مأموریت حکومتی و اداری خود را منحصراً بر اساس مطالعۀ تئوریهای اقتصادی انجام میدهد و به عوامل انسانی توجه کافی ندارد و تنها به تخصص – و لو به شکل ماشینی آن- توجه دارد.[12]
پیامدهای تکنو کراسی و انتقادات به آن
بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که در جامعههای پیشرفته صنعتی نقش کارشناسان قویتر شده است، ولی شک دارند که حکومت اهل فن بتواند جانشین نظم سیاسی شود. دستاورد متخصصان برای نظم اداری و دولتی، تأکید بسیار شدید برای یافتن و استفاده از مؤثرترین روشها برای تحقق اهداف دولتی و اداری است. در بسیاری از موارد که به شرط مؤثر بودن روشها و ابزارها، تأکید بیش از حد شده است با رعایت شرط دموکراسی و سازماندهی و عملکرد آن در تعارض است.
بعد از بحران اقتصادی، حکومت ارباب فن، هوادار چندانی نیافت و این عقیده رایج شد که مغزها و دستهای تکنوکراتها هر اندازه که چرخهای تکنولوژی جدید را خوب بچرخاند دلیل آن نیست که بتواند چرخهای حکومت را هم به خوبی به گردش در آورد؛ به ویژه که در عصر ما تکنولوژی خود به سبب داشتن عارضههای منفی مورد انتقاد و نکوهش برخی از متفکران اجتماعی قرار گرفته است. بر همین اساس لوئیس ممفورد در «اسطوره ماشین» مینویسد: «بشریت برای آنکه واقعاً نجات پیدا کند باید آن اهمیتی را که در حال حاضر برای ماشینها و مغزهای الکترونیکی قایل است برای شخصیت آدمی به عنوان عالیترین تجلی زندگی قایل شود.»[13]
تکنو کراتها متخصصینی هستند که با اتکاء بر تواناییهای خود در مدیریتهای صنعتی، بر تصمیمگیریهای سیاسی و رفتار دولت اثرگذارند. آسیبهای مربوط به تکنو کراتها مربوط به ارتقای سطح آنها در مقام سیاستگذاران است. بر همین اساس «آلوین ام واین برگر» میگوید: «تکنوکراتها میتوانند سؤالات و حتی سؤالاتی مهم را مطرح کنند ولی پاسخ به آن سؤالات بر عهدۀ آنها نیست. بنابراین اعطای حق سیاستگذاری عمومی به تکنو کراتها مسئله ساز میشود».
«برناردکریک» در کتابی تحت عنوان «در دفاع از سیاست» آورده است: «تکنو کراسی به عنوان یک سبک فکری و یک مرام اجتماعی بر این باور است که همه مسایل مهم تمدن انسانی، مسائلی فنی است که پاداش موجود و با دانش سریع الوصول قابل حل میباشد. در این دیدگاه، سیاست قابل تقلیل به یک علم است که در آن تصمیمات سیاسی باید محصولات آزمایشها و استدلالهای علمی و کاملاً مستقل از تمایلات و عواطف انسانی باشد. جهاننگری تکنوکراتیک به گونهای ناخودآگاه مبنی بر قائل شدن به ماهیت فنی برای همه مشکلات و مسائل است. از نظر تفکر تکنولوژیک مدیریت امور را همواره میتوان از سیاست جدا کرد و البته هنگامی که چنین شد دیگر کاری باقی نمیماند که مدیران بهتر از سیاستمداران انجام ندهند.
این دیدگاه خدمتکاری است که نه تنها میخواهد با اربابان خود برابر شود، بلکه احتمالاً مایل است او را به کناری زند و خود ارباب شود. بنابراین یک مدیر اجرایی تکنوکرات، دغدغههای سیاستمداران را کمتر به رسمیت میشناسد و آنان را به ناآگاهی، کندی، و نظریهپردازی کسالتآور متهم مینماید.»[14]
در نتیجه تکنو کراسی ارتباط بسیار نزدیکی با علم زدگی دارد. مدیریت بر اشیاء مقدم بر مدیریت بر انسانهاست و فرد تکنوکرات تصور میکند بهتر از بقیه، نیازها را میفهمد و این اعتقاد به خویش در فرد تکنوکرات مخرب میباشد. بنابراین مجموعه این عوامل باعث ظهور ناکامیهایی در این نظریه گشته است که میزان نفوذ آن را به شدت کاهش داده است و از اعتبار آن کاسته است.