كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، ثريا اسفندياري بختياري، ثريا پهلوي، ملكۀ ايران
نویسنده : منيره شريعت جو
نام «جبهه ملی» نخستینبار بر گروهی گذاشته شد که همراه دکتر مصدق برای اعتراض به آزاد نبودن انتخابات دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی در دربار تحصن کردند. بهترین معرٍّف دربارۀ چگونگی پدید آمدن جبهه ملی، شخص دکتر مصدق است. او در جلسه مورخ 23 خرداد 1329 مجلس شورای ملی، دربارۀ ایجاد این جبهه گفت: «...، در 18 مهر ماه 1328 دعوتی شده بود که عدهای از آقایانِ مدیرانِ جراید در خانه من جمع شدند و برای جلوگیری از دخالت دولت در انتخابات دوره شانزدهم مجلس، تبادل نظر نموده و تصمیمی اتخاذ نمایند. اینجانب از عموم طبقات شهر دعوت نمودم که قبل از ظهر جمعه 22 مهر ماه، مقابل کاخ سلطنتی حاضر شوند و همگی به اتفاق، عرض حال خود را از اقدامات بیرویه و خلاف قانون دولتِ ساعد به پیشگاه اعلی حضرت شاهنشاهی تقدیم کنیم ... .»[1]
با دعوت مصدق، جمع کثیری که تعداشان را تا ده هزار نفر نوشتهاند در خیابان کاخ گرد آمدند و در حالی که دکتر، پیشاپیش جمعیت حرکت میکرد به سر در سنگی کاخ رسیدند. مقابل در ورودی کاخ، افسرگارد، علت حضور مقابل کاخ را از مصدق پرسید. دکتر، فرضیهای را ـ که برای شاه تهیه کرده بود ـ ارائه کرد و خاطر نشان ساخت که این، دادخواهی مردم از سوء جریان انتخابات است و گفت که اجازه بدهید یا همه مردم و یا عدهای به انتخاب مردم در دربار تحصن کنند.
بعد از مذاکراتی که درباره تحصن صورت گرفت، توافق شد که عدهای انتخاب و وارد دربار شوند. افرادی که از میان حضار برگزیده شدند، عبارت بودند از: دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی، دکتر مظفر بقایی، دکتر کریم سنجابی، دکتر شایگان، دکتر کاویانی، حسین مکی، سید ابوالحسن حائریزاده، آیتالله غروی، جلال نائینی، یوسف مشار، مهندس احمد زیرکزاده، محمود نریمان، عباس خلیلی، حسن صدر، شمسالدین امیرعلایی، احمد ملکی، ارسلان خلعتبری و ابوالحسن عمیدی نوری. این عده و مصدق به عنوان رهبر جبهه اپوزسیون برای اعتراض به دخالت دولت در انتخابات مجلس شانزدهم در دربار متحصن شدند.[2]
تقاضای تحصنکنندگان در دو مورد خلاصه میشد: اول الغای انتخابات فاسد کشور و دوم تعیین دولتی بیطرف انتخابات را که در کمال آزادی برگزار کند. دولت و دربار نه تنها به تقاضای تحصنکنندگان بیاعتنایی کردند؛ بلکه بر مداخلات خود نیز در انتخابات اصرار ورزیدند. متحصنان پس از چند روز تحصن، چون جوابی از شاه دریافت نکردند و در خارج نیز انتخابات، طبق میل دولت جریان داشت، اعتصاب غذا کردند. سرانجام روز سهشنبه 26 مهرماه 1328ش جواب شاه از طرف هژیر، وزیر دربار و به خط وزیر دربار به آنان داده شد که در آن به رضایت از آزادی انتخابات تأکید شده بود. متحصنان پس از مشورت، جوابی به امضای دکتر مصدق به هژیر دادند: «... اکنون که در خواست ما مورد توجه و عطوفت قرار نگرفت، به تحصن خاتمه میدهیم. سعادت مملکت را همیشه خواهانیم.»[3]
هنگام ترک بستنشینی در دربار، بیانیهای منتشر کردند که ضمن آن آمده بود: «موضوعی که بیش از همه، ملّیّون ایران را نگران ساخته، نتیجهای است که میخواهند از فساد و دستگاه ما بگیرند.» سپس آنان در خانه مصدق گرد آمدند و درباره موضوعی تصمیم گرفتند که اهمیت آن به مراتب، فراتر از مبارزه انتخاباتی بود.[4]
اعلام موجودیت جبهه ملی
درباره نوع و ماهیت سازمان سیاسی که گروه و مصدق در صدد ایجاد آن بودند، مذاکراتی طولانی به عمل آمد و سرانجام به پیشنهاد دکترحسین فاطمی، نام «جبهه ملی» تصویب شد. روزنامه باختر امروز به عنوان ارگان جبهه ملی ایران معرفی و روز 10 آبان ،جبهه ملی رسماًٌ موجودیت خود را اعلام کرد.[5]
به همین ترتیب «جبهه ملی» از همین زمان، سر و سامان یافت و فعالیت سیاسی گروه طرفدار دکتر مصدق، تحت عنوان یک جبهه ملی معین و مشخص، در انتخابات دورۀ شانزدهم شروع شد.[6]
جبهه ملی از موفقیت در ابطال انتخابات تهران به خوبی استفاده کرد و توانست در انتخابات مجدد، زمینه شکلگیری فراکسیون پارلمان جبهه ملی را در مجلس شانزدهم فراهم آورد. 25 بهمن 1328 رأیگیری انتخابات تهران خاتمه یافت و برخلاف تلاشهای دولت در ممانعت از انتخاب نامزدهای جبهه ملی، رهبران آن در رأس لیست منتخبان تهران قرار گرفتند. نمایندگان منتخب جبهه ملی در تهران بدین قرار بودند: مصدق، بقایی، مکی، حائریزاده ، عبدالقدیر آزاد، شایگان، نریمان؛ الهیار صالح نیز از کاشان انتخاب شد.[7]
مسیر جریانهای مربوط به جبهه ملی را از تأسیس تا کودتای 28 مرداد 1332 میتوان در دو دوره خلاصه کرد: دور نخست، از زمان تأسیس تا 30 تیر 1331 و دور دوم، از نخستوزیری مجدد مصدق تا کودتای 28 مرداد.
جبهه ملی توانست با تکیه بر شعار ملیکردن صنعت نفت و مبارزه با امپریالیسم، ایدئولوژی لازم را برای همگرایی نیروها فراهم کند. جبهه ملی در سال 1329، فشار سیاسی خود را بر ملیشدن نفت متمرکز کرد، چند اجتماع پرشور در سراسر کشور تشکیل داد و از طریق روزنامههای وابسته به خویش ـ بهویژه روزنامه باختر امروز، به سردبیری حسین فاطمی که سخنگوی اصلی جبهه ملی به شمار میرفت ـ توجه ملت ایران را به اهمیت مبارزه در راه آزاد کردن نفت از چنگ بیگانگان جلب کرد. تظاهرات گسترده طرفداران جبهه ملی در دفاع از ملیشدن این صنعت در سراسر کشور ادامه یافت و سرانجام 17 اسفند 1329 پیشنهاد ملیشدن آن در کمیسیون نفت مجلس تصویب شد و 24 اسفند در مجلس شورای ملی به اتفاق آرای نمایندگان به تصویب رسید و 29 اسفند از تصویب سنا هم گذشت.[8]
مواد 7 گانه اساسنامه جبهه ملی
با بر سر زبان افتادن نام جبهه ملی، عده کثیری داوطلب عضویت شدند؛ از این رو آییننامهای در هفت ماده تدوین شد که بدین قرار بود:
ـ ماده اول: جبهه ملی از هیئت مؤسس و دستجات مختلف ملی طرفدار تأمین عدالت اجتماعی و حفظ قانون اساسی تشکیل میشود.
ـ ماده دوم: مؤسسان اولیه، هیئت مدیرۀ جبهه ملی را تشکیل میدهند و دستجات مختلف، هر یک نمایندهای تعیین میکنند که از اجتماع آنها هیئت مدیره شورای جبهه ملی تشکیل میشود و در زمان مقتضی، نمایندگان مختلف شهرستانها نیز در شورا شرکت میکنند به شرط اینکه اعتبارنامه آنها را هیئت مدیره تصویب کرده باشد.
ـ ماده سوم: هدف جبهه، ایجاد حکومت ملی از طریق تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار است.
ـ ماده چهارم: در شورای جبهه ملی از مسائل مربوط به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی، بحث و مشورت خواهد شد.
ـ ماده پنجم: دستجات و احزایی که بخواهند به جبهه ملی ملحق شوند، باید تقاضای خود را به صورت کتبی به جبهه ملی ارسال کنند و شرط قبول عضویت و تحقیق و صدور اعتبارنامه را آییننامه جداگانه تعیین خواهد کرد.
ـ ماده ششم: هیچ فردی نمیتواند به طور مستقیم، عضو جبهه ملی بشود و عضویت افراد، مشروط به این است که عضو یک جمعیت وابسته به جبهه ملی باشد باشند.
ـ ماده هفتم: طرز اجرای این اساسنامه را آییننامه جداگانهای تعیین میکند که به تصویب هیئت مدیره خواهد رسید.[9]
مهمترین اهداف اعلامشده جبهه ملی، حمایت از ملیشدن نفت و ایجاد حکومت ملی از طریق آزادی انتخابات و افکار بود.[10]
عقیده این گروه که بسیار ضد استعماری بود، این اصول را شامل میشد: مخالفت با لایحه قرارداد الحاقی نفت که دولت و شاه برای تصویب آن در مجلس تلاش میکردند، تحکیم نهادهای پارلمانی، رعایت اصول قانون اساسی، استقرار دموکراسی و دفاع از آزادی و استقلال واقعی.[11]
سازمان جبهه ملی
جبهه ملی از نظر تشکیلاتی، یک نهاد سیاسی خاص و منحصر به فرد بود و شباهتی به تشکیلات گروههای سیاسی در آن زمان نداشت؛ اما در طول مبارزه رفتهرفته سازمانها و گروههای سیاسی که به سوی اهداف ملی گرایش داشتند، یا بدان پیوستند و یا در مسیر مبارزات خود با رزمآرا، همراه این جبهه شدند. نیروی شگرف و غیرمنظم هواداران این جبهه؛ بازاریان، دانشگاهیان، فرهنگیان، کارگران و دهقانان بودند که همواره نهضت را یاری میکردند.[12]
جبهه ملی یک حزب نبود؛ بلکه سازمانی سیاسی و متشکل از رهبران احزاب، جمعیتها و دستههای سیاسی و مذهبی و تنی چند از مدیران روزنامهها با افکار و عقاید گوناگون بود که پس از ناکامی از تحصن در دربار به اجتماع خود ادامه دادند و با هدف مبارزه ضد استعماری به رهبری دکتر مصدق، این جبهه را تشکیل دادند.[13]
انحلال جبهه ملی
نخستوزیری مصدق و انتخاب اعضای کابینه، اختلافِ درون جبهه ملی را شدت بخشید؛ به گونهای که چندی بعد از تشکیل دولت مصدق، از جبهه ملی، فقط اسم و شهرتی باقی ماند و تنها فراکسیون «جبهه ملی» در مجلس فعال بود. با وجود هواداری احزاب مختلف از نهضت، جبهه ملی، هرگز به صورت یک سازمان متشکل سیاسی و متناسب با رسالت تاریخی خود درنیامد و به همین دلیل در شرایط بحرانی، بهویژه در روزهای 25 ـ 28 مرداد 1332 پس از شکست کودتای اول و فرار شاه به بغداد، موفق به بسیج هوشیارانه مردم، برای مقابله با دشمن نشد.[14]
از نوزده نفری که همراه دکتر مصدق، مؤسس جبهه ملی بودند، فاطمی تا پای جان از نهضت ملی و رهبری آن دفاع کرد. شایگان، سنجابی، امیرعلایی، نریمان، زیرکزاده و دکتر کاویانی تا کودتای 28 مرداد در کنار او بودند. سه نفر به نامهای ارسلان خلعتبری، احمد ملکی و جلال نائینی با رژیم کودتا کنار آمدند و نماینده مجلس و سناتور شدند. پنج نفر یعنی بقایی، مکی، حائریزاده، عبدالقدیر آزاد و یوسف مشار پس از قیام سی تیر 1331، علیه مصدق موضع گرفتند و در راستای براندازی مصدق، دانسته یا ناداسته با شاه و کودتاچیان همکاری کردند. حسین صدر و غروری با مصدق و جبهه ملی و سپس نهضت مقاومت ملی همکاری کردند. عمیدی نوری و عباس خلیلی، اندکی پس از تشکیل جبهه ملی، رودروی نهضت قرار گرفتند.[15]
در بررسی علل و عوامل مؤثر در ضعف و انحلال جبهه ملی به اجمال به این موارد میتوان اشاره کرد:
1. ضعف سازمانی: دکتر مصدق خود به آن اقرار کرده است: «احزاب ملی چون تشکیلات منسجمی نداشتند، توانایی استفاده مؤثر از افراد حزب را نداشتند.»[16]
2. ضعف ایدئولوژی: خلیل ملکی در مجله «نبرد زندگی» در سال 1335 به بررسی علل ناکامی جبهه ملی میپردازد. وی دربارۀ ضعف ایدئولوژی جبهه ملی مینویسد: «... منظورمان این است که شکست نهضت ملی ایران از آنگونه حوادث تاریخی نیست که وقوع آن حوادث، جبری است؛ بلکه از آن نوع حوادثی است که با رهبری صحیح و داشتن یک ایدئولوژی مناسب، میشد از آن اجتناب کرد.»
3. اشتباهات رهبری جبهه ملی: به عقیده ریچارد کاتم، مصدق، همانند هواداران کمسواد نهضت، اسیر جنبههای غیرعقلانی بود.[17]
4. انشعابات در جبهه ملی: وجود احزاب، اتحادیهها، جمعیتهای ملی، افراد و گروههای اجتماعی مختلف باعث شده بود، جبهه از حالت یک حزب سیاسی دور باشد. اختلافات در درون کادرهای رده بالای جنبش، مثل اختلافات دکتر مصدق و آیتالله کاشانی،[18] رنجیدن ملی و بقایی از مصدق[19] و... از عوامل مؤثر در واگرایی شدید بین نیروهای جبهه ملی شمرده میشوند.
5. حلنشدن قضیه نفت: به نظر بسیاری از نویسندگان و مورخان، موضوع نفت، عامل شکست نهضت محسوب میشود.[20]
پس از کودتای 28 مرداد 1332 و دستگیری هواداران وفاداری به دکتر مصدق، فعالیت این جبهه متوقف شد؛ اگر چه بعضی از فعالان آن در نهضت مقاومت ملی به مبارزه با حکومت ادامه دادند.
پایان کار این حزب
این گروه تا انقلاب اسلامی در مبارزات انقلاب شرکت داشتند؛ اما بعد از انقلاب، دچار ضعف و انحراف شدند و به دستور امام خمینی از فعالیت آنها جلوگیری و این گروه منحل شد.[21]