كلمات كليدي : تاريخ، آموزگار، اقبال، حسنعلي منصور
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
"جمشید آموزگار" در سال 1302ش. در شهر «تهران» در خانوادهای نسبتاً معروف و متنفذ به دنیا آمد. پدرش "حبیبالله آموزگار" از اهالی اصطهبانات فارس بود که به مدارج عالی علمی و سیاسی دست یافته بود. حبیبالله آموزگار در عرصه سیاست در عصر سلطنت "رضا شاه" و "محمدرضا پهلوی" عهدهدار مسؤولیتهای مهمی بود. مادر جمشید از اولین زنان تعلیم یافته علم جدید بود. جمشید آموزگار دوره ابتدایی را در دبستان ترغیب و متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر گذرانید و دیپلم ادبی گرفت. در این دروه از نظر سیاسی گرایشات ضد تودهای داشت[1] و بعد وارد دانشکدههای فنی و حقوق شد؛ ولی در بحبوبه جنگ جهانی دوم به کمک "کلنل کرو" برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته مهندسی بهداشت دکترا گرفت. به علت مطالعات ویژهاش در زمینههای مهندسی بهداشت، در «دانشگاه کرنل» با سمت دانشیاری مشغول تدریس شد.
در سال 1328ش. به استخدام سازمان ملل متحد درآمد و در سال 1330ش. به ایران بازگشت و در اداره «اصل چهار ترومن» که تازه در ایران تأسیس شده بود، مشغول شد. پس از 28 مرداد که نفوذ دولت آمریکا در ایران افزایش یافت، آموزگار به معاونت اداره بهداشت منصوب شد و عمده فعالیت وی در این مدت مبارزه با بیماری مالاریا بود.
حضور حبیبالله آموزگار در مجلس سنای دوم و سوم و نفوذش در دربار شاه به خصوص نزد "منوچهر اقبال" و علاوه بر آن روابط حسنهاش با محافل رسمی آمریکایی موجب گردید که جمشید آموزگار بسیار سریعتر از دیگران از شرایط سود برده و با درک نگرش گروهی از زمامداران از جمله منوچهر اقبال که تمایلی به همکاری با تحصیلکردههای آمریکا و نزدیک شدن به آنها را داشت، راه پیشرفت را سریعتر از بسیاری دیگر پیش گرفت. وی در سال 1334ش. توسط "دکتر جهانشاه صالح"(وزیر بهداشت وقت) که ارتباط نزدیکی با هم داشتند به معاونت فنی آن وزارتخانه منصوب شود.[2]
آموزگار و احزاب
«حزب ملیون» تحت رهبری منوچهر اقبال از نزدیکان و مشاوران شاه تشکیل شد و آموزگار برای راه اندازی و گسترش آن در استان فارس همنوایی فراوانی نشان داد. ظاهراً آموزگار در این دوره در «جمعیت برادران جهان» که گردانندگان آن جمعی از دانشمندان آمریکایی بودند، عضویت داشته است.[3]
تصدی به وزارت کار
آموزگار در 9 شهریور 1337ش. در کابینه منوچهر اقبال وزیر کار شد. انتصاب دکتر آموزگار به سمت وزارت کار اگر چه مورد مخالفت طبقه جوان و جامعه پزشکان قرار نگرفته بود؛ ولی چندان هم از آن راضی نبودند؛ زیرا اکثریت طبقه جوان و پزشکان عقیده داشتند که جوانی و فعالیت دکتر آموزگار علت این پیشرفت نبوده، بلکه نظر مساعد مقامات آمریکایی و سمت سناتوری پدرش موجب این ترقی شده است.[4]
اقدامات او در وزارت کار
آموزگار قانون کار ایران را تهیه و لایحه مزبور را به مجلس نوزدهم شورای ملی ارائه کرد. یکی دیگر از اقدامات او در این دوره، همکاری وی در تهیه لایحهای مبنی بر منبع مداخله کارکنان دولت در معاملات دولتی بود که بر اساس آن حتی اقوام نسبی و سببی دولتمردان را از شرکت در معاملات دولتی منع میکرد. این کار به خاطر جلب افکار عمومی به سمت دولت بود.[5] در نهم آبان 1338ش. در همان کابینه، منوچهر اقبال جای خود را در وزارت کار به "حسنعلی منصور" داد و خود به عنوان وزیر کشاورزی معرفی گردید.[6]
وی در دولت دکتر اقبال، اصلاحات ارضی را به مجلس برد.[7] آموزگار که برای اجرای آن امید به حمایت خارجی بسته بود، در منابع از مذاکرات فیمابین آموزگار و "علیرضا انصاری" از اعضای هیئت دولت اقبال با مقامات سفارت آمریکا سخن گفته میشود.[8] شهریور 1339ش. که دولت منوچهر اقبال برکنار شد، تا آخر تیرماه 1341ش. دولتهایی به ریاست "شریف امامی"، "علی امینی" و "علم" مسند اداره امور کشور را به عهده داشتند. در این دولتها آموزگار نقش مهمی نداشت. با انتصاب حسنعلی منصور به مقام نخست وزیری، دوره فترت آموزگار از تصدی مقامهای وزارت به پایان رسیده و دوره طولانی و مستمر حضور وی در دولت تا پایان عمر رژیم پهلوی آغاز گردید.[9]
آموزگار در کابینه حسنعلی منصور
در آغاز دهه 40 منصور توانست، همگام با سیاستهای دربار، «حزب ایران نوین» را سازماندهی کند. او در مقام نخست وزیری، خود برای هماهنگی با رویکرد حکومت با دولت آمریکا، «قانون کاپیتولاسیون» را در مجلس 21 شورای ملی از تصویب گذراند. تصویب این قانون باعث سرافکندگی کشور در عرصه سیاست داخلی و خارجی شد. آموزگار و "دکتر علیخانی" و "خسروانی" از اعضای کابیه منصور، این اقدام را ننگ ابدی برای حزب ایران نوین دانستند و دولت را تهدید به استعفا نمودند.[10]
آموزگار در کابینه هویدا
پس از ترور منصور، "هویدا" نخست وزیر شد و آموزگار در کابینه هویدا ابتدا در پست وزارت بهداری ابقا شد و سپس وزیر دارایی کابینه هویدا شد. به استناد اسناد ساواک معرفی دکتر آموزگار برای پست وزارت دارایی در مجلس سنا با سردی رو به رو شد؛ اما در مجلس شورای ملی با تأیید اکثریت و ابراز احساس موافق رأی داده شد.[11]
اقدامات آموزگار در وزارت بهداری
از اقدامات وی در این سمت، تهیه و تدوین قانون جدید مالیات بر درآمد بود که در دوره تصدیش در آن وزارتخانه به اجرا در آمده بود. مهمترین کار وزارت دارایی در این دوره ایجاد نوعی توازن در وضع خزانه دولت بود، موجودی خزانه تغییر قابل ملاحظهای یافت. او نزدیک به نه سال در رأس وزارت دارایی بود، آموزگار در وزارت دارایی با مشکلات زیادی روبهرو شد و مدارک موجود نشان میدهد که گروه عمده کارشناسان و مدیران ارشد وزارت دارایی نسبت به اقدامات آموزگار در آن وزارتخانه اظهار نارضایتی کردند. از نکات مهم دیگر این دوره از زندگی سیاسی آموزگار، پیوند محکم وی با انجمنی که متشکل از تحصیل کردههای کشور آمریکا بود، سعی مضاعف آنها در این انجمن بر این بود که از قدرت سیاسی و مالی کشور سهم بیشتری را نصیب خود کنند. آموزگار در سال 1346ش. در مقام یک کارشناس اقتصادی ایران به مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول راه یافت و در همانجا به «ریاست مجمع سالانه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول» انتخاب شد؛ اما مسؤولیت مهمی که موجب شهرت بینالمللی آموزگار شد، ریاست هیئت نمایندگی ایران در «اجلاسیه اوپک» بود. در سال 1350ش. آموزگار با حفظ سمت وزارت دارایی از جانب شاه ریاست هیئت نمایندگی ایران را برای شرکت در دومین اجلاس اوپک بر عهده داشت.[12] در این اجلاسیه که آموزگار به ریاست آن منصوب شده بود، قیمت نفت با چند برابر افزایش به تصویب اجلاسیه رسید. این افزایش که با ریاست آموزگار همراه بود به عنوان پیروزی سران اوپک از جمله شخص آموزگار تلقی شد[13] و از طرف شاه به دریافت یک قطعه نشان تاج درجه اول با حمایل مفتخر شد.[14] از این پس آموزگار با حفظ سمت به عنوان ریاست هیئت ایرانی در اجلاسیههای سران اوپک شرکت میکرد. این دوران مقارن بود با افزایش قیمت نفت و در این اوضاع و احوال شهرت فراوانی نصیب آموزگار شد. او و چند تن دیگر در سال 1355ش. در اجلاس اوپک در «وین» توسط گروهی تحت عنوان «کارلوس» به گروگان گرفته شدند که در قبال پرداخت 20 میلیون تومان آزاد شدند. آموزگار در این گروگانگیری شجاعت و شهامت زیادی از خود به خرج داد و با کارلوس به درشتی سخن گفت.[15]
در هفتم اردیبهشت ماه 1353ش. هویدا در ترمیم کابینه خود یازده وزیر جدید معرفی کرد. در این ترمیم جمشید آموزگار به وزارت کشور و سرپرستی سازمان امور استخدامی منصوب شد. آموزگار در این دوره دست به تغییرات عمدهای زد، معاونین وزارت کشور و غالب استانداران را تغییر داد و به جای آنها افراد کم تجربه و بیاطلاع را قرار داد.
نخست وزیری آموزگار
آموزگار در مرداد 1356ش. به فرمان شاه نخست وزیر شد. انتخاب آموزگار کوششی بود از ناحیه شاه که میخواست، با آوردن مقامات جدید و جوانتر به کابینه در مقابل اظهار نارضایتی روشنفکران ایرانی فضای باز سیاسی ایجاد کند.[16] او همچنان دبیر کلی حزب رستاخیز را به عهده داشت، در این دوره حزب هرگز خود را با دولت درگیر مباحث مهم سیاست، بودجه، دفاع و امنیت نکرد.
از 23 وزیری که او انتخاب کرد، 13نفر از آنها عضویت کابینه هویدا را داشتند و بقیه نیز انتخاب شخص آموزگار نبودند و یا به او تحمیل شدند.
آموزگار و سیاست اقتصادی
آموزگار برنامه ریاضت اقتصادی را ارائه داد که به طور قابل توجهی از بودجه برنامه صنعتی میکاست و اعتبارات را که موجب تورم شده بود، محدود میکرد. همچنین دولت اعلام کرد که اقداماتی علیه رشوه خواری و فساد نیز انجام خواهد داد.[17] دولت آموزگار برای جلب افکار عمومی محاکمهای جنجالی و پر سر و صدا بر پا ساخت، تا به کسانی که رواج فساد و سوء استفاده را در دستگاههای دولتی وسیله حمله به دولت و رژیم قرار دادهاند، پاسخ داده شود.[18] از کارهای دیگر او برای تعدیل قیمتها، مخصوصاً مواد غذایی که قیمت سرسامآوری داشت، این بود که بازرسان مخصوصی برای مبارزه با گرانفروشی میان کسبه بازار و و اصناف فرستاد، ولی رفتار تند و خشن این بازرسان با اصناف و کسبه موجب نارضایتی مردم شد.[19]
رویدادهای مهم دوران نخست وزیری آموزگار
مقاله پر سر و صدای روزنامه اطلاعات
مقاله اهانتآمیزی در روز 17دی 56 تحت عنوان ارتجاع سرخ و سیاه در ایران و به نام "احمد رشیدی مطلق" در روزنامه اطلاعات چاپ شد. در این مقاله امام خمینی به عنوان مظهر ارتجاع سیاه، آماج حمله قرار گرفت که منجر به تظاهرات خونینی در 19 دی در قم شد.[20] "جهانگیر آموزگار" این اقدام را توطئه دربار، هویدا و ساواک علیه سیاست نخست وزیر در ایجاد فضای باز سیاسی میداند.[21]
قیام تبریز
روز 29 بهمن مردم به مناسبت چهلمین روز شهادت طلاب قم قصد تجمع در مساجد و عزاداری را داشتند که به علت سوء سیاست دولت، برخورد شدیدی بین مردم و نیروهای نظامی رخ داد و عدم آمادگی دولت را برای رو به رو شدن با یک جمعیت مصمم و مخالف را آشکار کرد.[22]
اولین حکومت نظامی دولت آموزگار
دولت آموزگار با اینکه دوره سختی را با عنوان فضای باز سیاسی طی کرد و سعی داشت با همان سازمانهای امنیت موجود بحرانها را پشت سر بگذارد، در ماه رمضان این توان را از دست داد و اصفهان وضع غیرقابل تحملی پیدا کرد، هتل شاه عباش و چندین سینما و سازمانهای اداری دولتی به آتش کشیده شد و در «اصفهان» و «نجفآباد»، «شهرضا» و «همایون شهر» حکومت نظامی اعلام شد.[23]
تغیر رییس سازمان امنیت
آموزگار که تصور میکرد مشکلاتی که در زمان او به وجود آمده و هر روز توسعه بیشتری پیدا میکند، به خاطر وجود ارتشبد "نعمتالله نصیری" است، برای تغییر او بسیار پافشاری کرد و شاه تقاضای او را پذیرفت و "ناصر مقدم" جای او را گرفت.[24]
فاجعه مهم دیگر به آتش کشیدن «سینما رکس» در آبادان بود که طی آن تعداد زیادی از مردم جان خود را از دست دادند.[25]
استعفای آموزگار
مجلس ختم شهدای آبادان، به تظاهرات بزرگی در همه شهرهای ایران تبدیل شد و جمشید آموزگار که خود را در کنترل اوضاع ناتوان میدید، استعفا داد. بعد از آن به آمریکا رفت و در بانک بینالمللی، کاری شایسته با حقوق گزاف به او واگذار شد. محمدرضا پهلوی در کتاب خود در مورد استعفای آموزگار مینویسد: قبول استعفای آموزگار در آن شرایط یکی از اشتباهات تأسفآور من بود؛ زیرا آموزگار مردی صحیحالعمل و بیغرض و عاقل بود.[26] بعد از او شریف امامی برای جلوگیری از هرج و مرج به مقام نخست وزیری رسید.[27]
با پیروزی انقلاب اسلامی، نام جمشید آموزگار در فهرست اسامی ممنوعالخروجها از کشور منتشر شد و به دنبال آن اموال او طبق حکم غیابی دادستانی انقلاب در فروردین 58 به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد.[28] آموزگار در آمریکا با باشگاه «پان امپریال» همکاری داشت، "ارتشبد اویسی" و "اردشیر زاهدی" از گردانندگان دیگر این کلوپ بودند. هدف این باشگاه تلاش برای اتحاد ایرانیان مقیم آمریکا و اروپا و طرح نقشه برای مبارزه با جمهوری اسلامی ایران بود و همچنین بیان نظرات و بازگویی حوادث سیاسی گذشته کشور در مطبوعات فارسی زبان خارج از کشور از دیگر اقدامات آموزگار علیه جمهوری اسلامی در غرب بوده است.[29]
نقش آموزگار در سیاست خارجی
آموزگار هم به عنوان نخست وزیر و هم به عنوان دبیر کل حزب رستاخیز اجازه ورود به حیطه قدرت شاه در سیاست خارجی، ارتش و ساواک و درگیری با نیروهای مذهبی را نداشت.[30] در زمان او مناسبات رژیم پهلوی با آمریکا و انگلستان در عالیترین سطح خود بود.[31]
دوران نخست وزیری آموزگار
او برای اولین بار در کابینه پست وزیر مشاور در امور زنان را به وجود آورد. به علاوه، حل مشکل مسکن اجاره بها، مسأله زمینخواران و برخورد با آنها وعده داده شده بود. در زمینه انجام وعدههای سیاسی در توسعه آزادیها سازمانهایی چون کانون نویسندگان گروه کتاب آزاد، اندیشه آزاد کمیته ایرانی دفاع از آزادی حقوق بشر به سازمان ملی استادان دانشگاه، جامع بازرگان تجار و پیشهوران تشکیل شدند و خواستار اصلاحات سیاسی شدند.[32] مشکل عمده آموزگار این بود که بیش از آنکه به امور سیاسی علاقمند باشد به مسایل اقتصادی علاقمند بود و اولین تغییری که در سیاست دولت جدید به وقوع پیوست آزردن رهبران اسلامی بود. آموزگار کلیه وجوهی را که به روحانیت و حوزههای علمیه به منظور کمک هزینه به طلاب داده میشد، قطع کرد.[33] زمان انتخاب شده برای این کار کاملاً اشتباه بود، او با توجه به پشتیبانی آمریکا موقعیت خود را محکم میدید و به این دلیل از قدرت روحانیت و مردم غافل ماند. [34]در آن زمان به چند نفر که به دیدار او آمده بودند و از زمزمههای درون مساجد اظهار نگرانی کرده بودند گفته بود، دوره ملاهای مرتجع به پایان رسیده است، ایران ماورای آنها در حرکت است.[35] دولت آموزگار به جز آن که مورد تأیید دموکراتهای آمریکا بود، در چشم مردم ایران و کنجکاوان مسائل سیاسی از ویژگی دیگری نیز برخوردار بود، این دولت بر خلاف دولت هویدا که مدام به «باند فرح» نزدیک میشد، دولت «اشرف پهلوی» بود.[36]