دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حکمت 252 نهج البلاغه : پرهيز از مهلت دادن‏هاى خدا

حکمت 252 نهج البلاغه موضوع "پرهيز از مهلت دادن‏هاى خدا" را بررسی می کند.
No image
حکمت 252 نهج البلاغه : پرهيز از مهلت دادن‏هاى خدا

متن اصلی حکمت 252 نهج البلاغه

موضوع حکمت 252 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 252 نهج البلاغه

252 وَ قَالَ عليه السلام كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم إلا أن فيه هاهنا زيادة جيدة مفيدة

موضوع حکمت 252 نهج البلاغه

پرهيز از مهلت دادن هاى خدا

(اعتقادى، معنوى)

ترجمه مرحوم فیض

252- امام عليه السّلام (در باره آزمايش بندگان) فرموده است

1- كم من مستدرج (تا آخر، اين همان فرمايش صد و دوازدهم است كه ترجمه و شرحش بيان شد، و سيّد رضىّ «رحمه اللّه» هم فرمايد:).

اين سخن پيش از اين گذشت جز آنكه در دوباره بيان شدن آن اينجا افزونى است نيكو و سود دهنده (شايد سود دوباره بيان شدن آن اينجا به مناسبت فرمايش بالا باشد كه فرمود: بيوفائى با بيوفايان وفا نمودن با خدا است، و اين يكى از آن اموريست كه خداوند بندگانش را بآنها آزمايش مى فرمايد).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1201)

ترجمه مرحوم شهیدی

260 [و فرمود:] بسا كس كه با نيكويى بدو گرفتار گرديده است و بسا مغرور بدانكه گناهش پوشيده است، و بسا كس كه فريب خورد به سخن نيكويى كه در باره او بر زبانها رود، و خدا هيچ كس را نيازمود چون كسى كه او را در زندگى مهلتى بود. [و اين گفتار پيش از اين گذشت، ليكن اينجا در آن زيادتى است سودمند.]

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 403)

شرح ابن میثم

107- و قال عليه السّلام:

كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ- وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ- وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ

اللغة

المستدرج: المأخوذ على غرّة. و الإملاء: الإمهال و تأخير المدّة.

المعنى

و قد ذكر عليه السّلام من الامور الّتي ابتلا اللّه بها عباده أربعة: أحدها: الإحسان إلى العبد بضروب النعم. الثاني: ستر المعصية عليه. الثالث: حسن القول فيه و ثناء الخلق عليه. الرابع، تأخير مدّته و إمهاله. و لمّا كانت غاية الابتلاء بهذه الامور الّتي كلّها نعم في الحقيقة إمّا شكرها أو كفرها كما قال تعالى لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ«» الآية. و كان الشكر هو الغاية الخيريّة المطلوبة بالذات نبّه المبتلى بالنعمة الاولى على وجوب شكرها بأنّه كثيرا ما يستدرج بها فينبغي أن لا يغفل عنها، و نبّه المبتلى بالثانية على أنّها كثيرا ما يكون سببا لغرّته باللّه و الأمن من مكره فينهمك في المعاصي، و نبّه الثالث بكون نعمته قد يكون سببا لفتنته و صرفه عن شكر اللّه و ارتكابه لرذيلة العجب بنفسه، و نبّه الرابع بكون نعمته أعظم ما يبتلى به من النعم.

( شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص303 و 304)

ترجمه شرح ابن میثم

107- امام (ع) فرمود:

كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ- وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ- وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ

لغات

مستدرج: كسى كه به دليل غفلت و نافرمانى، گرفتار عذاب گردد املاء: مهلت دادن و به تأخير انداختن مدّت

ترجمه

«چه بسا كسى به سبب احسان [خداوند] رفته رفته به عذاب نزديك شده و در اثر پوشيده داشتن گناهش به خود فريفته گرديده و به خاطر تحسين و چرب زبانى مردم در دام فتنه افتاده است. خداوند هيچ كس را همچون او به وسيله مهلت دادن نيازموده است».

شرح

امام (ع) از امورى كه خداوند بدان وسيله بندگانش را مى آزمايد، چهار مورد را بيان كرده است: 1- نيكى و احسان با انواع نعمتها نسبت به بنده اش.

2- پوشاندن نافرمانى و گناه او.

3- خوشگويى و مدح و ستايش مردم نسبت به او.

4- به تأخير انداختن مدّت و مهلت و فرصت دادن به او.

و چون نتيجه آزمون به وسيله اين امورى كه در حقيقت همه آنها نعمتند، يا شكر و سپاس است و يا كفران و ناسپاسى است، چنان كه خداى متعال فرموده است: قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ«» و سپاسگزارى همان نتيجه خوب و مطلوب با لذّات است كه خداوند به شخص متنعّم كه از طريق سپاسگزارى اولّين نعمت مورد آزمايش قرار گرفته است، هشدار مى دهد كه چه بسا او به وسيله همين نعمت اندك اندك به عذاب كشيده شود، بنا بر اين شايسته است كه از آن غفلت نورزد، و همچنين خداوند آن شخص را كه به سبب نعمت دوم مورد آزمايش قرار گرفته، توجه داده است كه بسيارى از اوقات اين نعمت، باعث غرور و خودخواهى او نسبت به خدا شده، و شخص از پيشامد ناگوار خود را در امان مى بيند و در نتيجه گرفتار معاصى مى گردد. و در مورد سوّم توجه داده است بر اين كه آن نعمت گاهى باعث شرّ و فساد نسبت به او است و هم چنين باعث منصرف ساختن وى از شكر خدا و مبتلا شدن او به خودبينى، و در مورد چهارم توجه داده است بر اين كه اين نعمت بالاترين نعمتى است كه وى را با آن آزمايش مى كنند.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 513 و 514)

شرح مرحوم مغنیه

259- كم من مستدرج بالإحسان إليه، و مغرور بالسّتر عليه، و مفتون بحسن القول فيه. و ما ابتلى اللّه سبحانه أحدا بمثل الإملاء له.

المعنى

تقدم هذا بالحرف الواحد مع الشرح في الحكمة 115. و قال الشريف الرضي: «قد مضى هذا الكلام إلا ان هاهنا زيادة مفيدة» و لا عين أو أثر لهذه الزيادة المفيدة و غير المفيدة، و هذا هو النص السابق بحروفه: «كم من مستدرج بالإحسان اليه، و مغرور بالستر عليه، و مفتون بحسن القول فيه، و ما ابتلى اللّه أحدا بمثل الإملاء له» فأين الزيادة و جلّ من لا يلهيه شي ء عن شي ء.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 371)

شرح شیخ عباس قمی

203- كم من مستدرج بالإحسان إليه، و مغرور بالسّتر عليه، و مفتون بحسن القول فيه و ما ابتلى اللّه أحدا بمثل الإملاء له.

المستدرج: المأخوذ على غرّة. و الإملاء: الإمهال و تأخير المدّة.

و لمّا كانت غاية الابتلاء بهذه الأمور التي كلّها نعم في الحقيقة، إمّا شكرها أو كفرها، و كان الشكر هو الغاية الخيريّة المطلوبة بالذات نبّه المبتلى بالنعمة الأولى على وجوب شكرها بأنّه كثيرا ما يستدرج بها فينبغي أن لا يغفل عنها. و نبّه المبتلى بالثانية على أنّها كثيرا ما يكون سببا لغرّته باللّه و الأمن من مكره فينهمك في المعاصي. و نبّه الثالث بكون نعمته قد يكون سببا لفتنته و ارتكابه لرذيلة العجب بنفسه. و نبّه الرابع بكون نعمته أعظم ما يبتلى به من النعم.

( شرح حکم نهج البلاغه، ص 168 و 169)

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

(293) و قال (- ع- ) و كم من مستدرج بالاحسان اليه و مغرور بالسّتر عليه و مفتون بحسن القول فيه و ما ابتلى اللّه سبحانه احدا بمثل الاملاء له يعنى و گفت (- ع- ) كه چه بسيار است كسى كه رسيده است بمنتهاى درجه عصيان بسبب احسان كردن باو و چه بسيار است فريفته بدنيا بسبب پنهان داشتن قبايح و گناهان او و چه بسيار است فريب خورده در دنيا بسبب گفتار نيك در باره او و آزمايش نكرده است خداء سبحانه كسى را بمثل آزمايش مهلت دادن باو و تاخير كردن در عقوبت باو و اين كلام گذشت در پيشتر مگر اين كه كلام مشتمل است باندك زيادتى

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 314 و 315)

شرح ابن ابی الحدید

257: كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ- وَ مَغْرُورٍ بِالسِّتْرِ عَلَيْهِ- وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ- وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ قال الرضي رحمه الله تعالى- و قد مضى هذا الكلام فيما تقدم- إلا أن فيه هاهنا زيادة جيدة قد تقدم الكلام في الاستدراج و الإملاء- و قال بعض الحكماء- احذر النعم المتواصلة إليك أن تكون استدراجا- كما يحذر المحارب من اتباع عدوه في الحرب- إذا فر من بين يديه من الكمين- و كم من عدو فر مستدرجا ثم إذ هو عاطف- و كم من ضارع في يديك ثم إذ هو خاطف

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 19 ، صفحه ى 103)

شرح نهج البلاغه منظوم

[251] و قال عليه السّلام

كم من مستدرج بالإحسان إليه و مغرور بالسّتر عليه، و مفتون بحسن القول فيه، و ما ابتلى اللّه سبحانه أحدا بمثل الإملاء له.و قد مضى هذا الكلام فيما تقدّم إلّا أنّ فيه ههنا زيادة جيّدة مّفيدة.

ترجمه

اى بس كس كه بواسطه نيكى (خداوند) با وى بكيفر نزديك شود، و بس كس كه بواسطه پرده پوشى بروى مغرور گردد، و بس كس كه بواسطه نام نيكى كه برايش حاصل گشت بفتنه در افتد، و خداوند هيچكس را چون آنكه مهلتش گذارد نيازمود. سيّد رضى ره فرمايد: اين سخن در پيش گذشت لكن دوباره بيان شدنش در اينجا داراى فائدتى نيكو است، مترجم گويد: شايد تكرارش موجب تذكّر باشد و گرنه روشن نيست كه سيّد از فائده نيكو چه منظورى داشته است زيرا در سخن 112 عين اين فرمايش حضرت بدون كم و زياد موجود است.

نظم

  • بسا كس كو ز نعمتهاى يزدانبسر مستى شد و شد سوى كفران
  • جهان را داشت حق بر وى خوش و نيكبكيفر از بدى او گشت نزديك
  • بر او حق پرده ها از مهر پوشاندبه پيكر پرده آن مغرور درّاند
  • بسا كس كز براى نام نيكوبگودال فتن افتاده بر رو
  • چو شد مردم به پيشش در ستايشستايش شد يكى دامى برايش
  • خدا بر بنده را مهلت گذارداز آن در امتحان او را در آرد
  • از آن مهلت اگر برد استفادتبچنگ آورد سود از وقت و فرصت
  • به نيكوئى برون از امتحان استمكان و جاى وى قصر جنان است

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10 ص 28 و 29)

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

تأثیر امام خمینی (ره) و انقلاب بر جنبش‌های سیاسی ـ اسلامی معاصر

تأثیر امام خمینی (ره) و انقلاب بر جنبش‌های سیاسی ـ اسلامی معاصر

نوشتار حاضر دستاورد پژوهشی است که با هدف بررسی تأثیر امام و اندیشه‌های ایشان و همچنین اثر انقلاب اسلامی بر سایر جنبش‌ها و بیداری اسلامی انجام می‌گردد...
جایگاه آرامش در معنویت‌گرایی جدید

جایگاه آرامش در معنویت‌گرایی جدید

این مقاله کوششی برای تبیین عوامل ایجاد آرامش در معنویت‌گرایی جدید است. بر این اساس شش معنویت مورد پژوهش قرارگرفت...
گل آبزاد نماد وحدت ادیان

گل آبزاد نماد وحدت ادیان

لوتوس، روزا، نیلوفر آبی وشمسه مفاهیم گوناگون یک نماد دینی هستند که صفا، پاکی و تنویر در یک جهان ناپاک را نشان می‌دهد؛ این نماد که سرشار از معنی است، در اساطیر هندویی، ایرانی، مصری، یهودی، مسیحی و مسلمان بازتاب یافته است و...
نقد و بررسی جنبش رائلیان با تحلیلی بر فیلم «پرومتئوس»

نقد و بررسی جنبش رائلیان با تحلیلی بر فیلم «پرومتئوس»

هدف مقاله‌ی حاضر، بررسی اجمالی دیدگاه‌ها و ادعاهای جنبش نوظهور رائلیان است که همراه با تحلیل فیلم پرومتئوس ارائه می‌گردد...
پیامدهای معنویت‌گرایی جدید در ایران ʁ)

پیامدهای معنویت‌گرایی جدید در ایران (1)

در اين مقاله تلاش مي‌شود تا در يازده‌ محور كلي به بررسي تفاوت‌هاي فرهنگ و ديني جامعه ايران با تعاليم جنبش‌هاي نوپديد ديني اشاره شود...

پر بازدیدترین ها

عرفان‌های کاذب در آیینه دین وحیانی

عرفان‌های کاذب در آیینه دین وحیانی

آنچه در این مقاله بدان خواهیم پرداخت، نگاهی خواهد بود به سه مبنای اساسی یعنی مبدأشناسی، فرجام‌شناسی و راه‌شناسی و مقایسه دین وحیانی با عرفان‌های کاذب ...
سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

سنخ‌شناسی عشق در اندیشه‌ی مولوی و کریشنا مورتی

عشق در عرفان مولوي و کریشنامورتی اهميت والايي دارد؛ مولوی و کریشنا ویژگی‏‌هایی را برای عشق شمرده‏‌اند...
باور به تناسخ در عرفان حلقه

باور به تناسخ در عرفان حلقه

عرفان حلقه، ازجمله جنبش‌های معنوی است که هرچند مدعی ارائه‌ی قرائتی از عرفان اسلامی است، اما به تناسخ معتقد است. در این مقاله به بررسی تناسخ از دیدگاه عرفان حلقه می‌پردازیم.
Powered by TayaCMS