كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، حسن نزيه، جبهه ملي
نویسنده : فاطمه كرم پور
حسن نزیه فرزند محمدعلی نزیه، از بازرگانان مشروطه خواه و نوه دکتر عبدالرحیم بهشتی معروف به مشیر الطباء - از پزشکان و نویسندگان عصر خود- بود. وی در سال 1300ش در تبریز به دنیا آمد. پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده حقوق تهران شد و در سال 1323 با پایان تحصیلاتش به عنوان وکیل در دادگستری مشغول به کار شد؛ مدتی بعد برای ادامه تحصیلات به ژنو و نوفل لوشاتو رفت.
در سال 1320 به عضویت نهضت ملی درآمد و بعدها به جبهه ملی وارد شد؛ در سال 1331 نماینده ایران در کنفرانس اتحادیه جهانی تامین اجتماعی بود. مدتی نیز به عنوان مشاور حقوقی وزارت بهداری و بهزیستی مشغول به کار بود، در سال 1339 سمت دادیار را در دادسرای انتظامی وکلا به عهده گرفت و بعد به عنوان وکیل سرپرست این دادسرا مشغول به فعالیت شد .
چهار دوره به عضویت هئیت مدیره کانون وکلا درآمد، وی از طرفداران احمد متین دفتری داماد دکتر مصدق بود. متین دفتری به شخصیتی طرفدار انگلیسها معروف بود؛ در دوره پانزدهم این کانون که متین دفتری به صورت فرمایشی به ریاست این کانون رسیده، حسن نزیه عهدهدار مقام معاونت او و نائب ریاست این کانون شد.[1]
حسن نزیه در 27 اردیبهشت 1340 همراه با مهندس بازرگان، یدالله سحابی، منصور عطایی و دیگران نهضت ملی را پایهگذاری کردند، نهضت پدید آمده از خواستههای مختلف جامعه آن روز بود؛ یعنی جامعه مذهب را میخواست، به قشر تحصیل کرده توجه داشت، روشنفکری را طرد میکرد؛ اما روشنفکری مذهبی را میپسندید، در اساسنامه این سازمان اسلام، مذهب تشیع، ایرانی بودن و ملیگرایی از موارد عضویت بود، از دیگر شروط آن تابعیت از قانون اساسی مشروطه بود و طبعا مبارزه در چارچوب قانون مشروطه باید انجام میپذیرفت.[2]
وی در زمان تشکیل نهضت آزادی جزو اعضای موسس این جمعیت قرار گرفت و در جلسه تامین آن در منزل مرحوم آیتالله فیروزآبادی بعد از مهندس بازرگان سخنرانی کرد.
در نهضت آزادی جناحها و گرایشات مختلفی وجود داشتند، جریان آیتالله طالقانی، مهندس سحابی، مهندس بازرگان و دکتر شیبانی و بچهها انجمن اسلامی بیشتر گرایشات مذهبی داشتند، جناح دیگر که به جبهه ملی نزدیکتر بود، مثل نزیه که میخواستند نهضت چهره سیاسی و غیر مذهبی داشته باشد.[3]
شورای سلطنت
نزیه در مصاحبهای با در روزنامه کیهان سلطنت طلب چاپ لندن در 19 مهر 1369 به تشریح نقش خود در این جریان پرداخته است: "در آستانه انقلاب روزی دکتر امینی اطلاع دادند که شاه عازم ترک ایران است و در صدد تشکیل شورای سلطنت بوده و میگوید شخصا موافقت دارم که دو سوم اعضای این شورا از ملیون باشند و از جانب خود شاه "عبدالله انتظام" و"علی امینی" حتما در این شورا حضور داشته باشند. این دو تن برای کمک به رفع بحران بین شاه و ملیون نقش نوعی داور را داشته باشند و نتیجه دیدارها و مذاکرات خود را به اطلاع هر یک میرساند؛ من نظریه یا پیشنهادی که از طرف شاه در خصوص شورا سلطنت (به ترتیب مذکور) ابراز شده بود، را به عنوان یک راه حل مسالمتآمیز و مناسب و قابل توجیه و قبول شناختم؛ زیرا فکر میکردم شورای سلطنت میتواند، تقسیم مناسب و مقتضی را برای رفع بحران و تعیین نوع نظام سیاسی مملکت از طریق تشکیل مجلس موسسان در غیاب [امام] خمینی و بر اساس نیابت و وکالت شاه به نحو دنیا پسندی اتخاد کنند؛ با حسن امید و انتظار پیغام شاه را سریعا و حضورا به اطلاع مرحوم [آیتالله] طالقانی که در آن ایام نفوذ فوقالعاده زیادی داشتند رساندم، از مرحوم [آیتالله] طالقانی خواستم تا راسا در این مورد تصمیمی را اتخاذ کنند و [امام] خمینی را در عمل انجام شده قرار دهند؛ ولی مرحوم [آیتالله] طالقانی این پیش نهاد را نپذیرفتند و از من خواستند هر چه زودتر به فرانسه عزیمت نماییم و [امام] خمینی را در جریان قرار دهم.[4] زمانی که شاپور بختیار به نخست وزیری منصوب شد نزیه عازم فرانسه شد تا با بهرهگیری از سوابق آشنایی خود با شخص مهندس بازرگان و برخی همفکران خود در پاریس، به ملاقات امام خمینی برود. مهمترین نقش را در ایجاد این رابطه و امکان ملاقات با امام را دکتر ابراهیم یزدی ایفا نمود. دکتر یزدی در کتاب "آخرین تلاش در آخرین روزها" این دیدار را این گونه گزارش میدهند: در دی ماه 1357 حسن نزیه به پاریس آمد و در 15 دی ماه با امام خمینی دیدار کرد و در حدود یک ساعت با ایشان مذاکره نمود و در این ملاقات نزیه نظریات خود را در پیرامون شورای سلطنت، جبهه ملی و نحوه انتقال قدرت برای امام بیان کرد و به طور مشهود میان نقطه نظراتی که نزیه مطرح ساخت و باورهای امام اختلاف وجود داشت.
نزیه در این دیدار دو هدف داشت، هدف اول اجرای توطئهای بود که توسط امریکا طرح شده بود تا با اقناع امام خمینی به قبول شورای سلطنت آرام مسیر نهضت و رهبری را تغییر دهد. هدف دوم از این ملاقات این بود در صورت پیروزی نهضت خود را با امام مرتبط کرده و از نتایج سیاسی آن بهره ببرد.[5]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی حسن نزیه در دولت مهندس بازرگان به عنوان سرپرست شرکت نفت انتخاب شد. وی با تشکیل مجلس خبرگان مخالفت کرد، وی از مخالفین کمیتهها انقلاب و دادگاههای انقلاب بود و در ارتباط با حزب خلق مسلمان و آیتالله سید کاظم شریعتمداری بوده است .
پس از اشغال لانه جاسوسی امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام اسنادی از لانه جاسوسی امریکا کشف و رمز گشایی شد که نام تعدادی از ایرانیان که برای دولت امریکا جاسوسی میکردند، کشف شد. نام حسن نزیه با نام رمز "اس.دی.پوتی" کشف گردید.[6]
اولین اختلافات در جریان تصمیمگیری برای نوع حکومت آینده کشور پیش آمد جریان اسلامی حکومت و جمهوری اسلامی میخواست و نهضت آزادی جمهوری دموکراتیک اسلامی میخواستند و چپیها جمهوری خلق و عدهای از جبهه ملی که کمی لایکتر بودند، چون حسن نزیه جمهوری ایران میخواستند.
سخنرانی نزیه در خرداد 58 در سمینار وکلای دادگستری جنجال آفرید. وی در دومین روز این کنگره به شدت از وضعیت مملکت انتقاد کرد و گفت بعضی تصور میکنند، تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را میتوانیم در قالب اسلام بسازیم. وی در ادامه از جریان کار در دادگاههای انقلاب انتقاد کرد.[7] "شهید آیتالله بهشتی" به شدت به سخنان وی اعتراض کرد و درخواست محاکمه او را به علت مخالفت با نظام اسلامی نمود، شهید بهشتی با اشاره به سوابق نامشخص سیاسی نزیه قبل از انقلاب در قسمتی از سخنان خود فرمودند: "بگذارید ما بمیریم بعد بیاید و ادعای انقلابی بودن بکنید".
این جریان و سخرانی نزیه سرآغاز جنگ فرسایشی بین دو جریان مبارز پیش از انقلاب بود؛ جریان اسلامی از یک سو و یک بخشی از جبهه ملی که وجهه روشنفکری داشت و از دخالت گسترده دین در سیاست بیم داشت که این بخش چندی بعد خود را از گروه روشنفکران مذهبی که بازرگان آن را رهبری میکرد، جدا کرد. حسن نزیه علیاصغر سیدجوادی و دیگران از این گروه بودند.[8]
در روزهای ابتدایی مهر 58 روزنامهها یک سوژه جدید برای خبرسازی داشتند و آن اختلاف حسن نزیه رییس شرکت نفت ایران و حجتالاسلام اشراقی نماینده امام خمینی در مسایل نفتی در شرکت نفت بود، این جنجال برای ماندن یا رفتن نزیه در مقام ریاست بزرگترین واحد صنعتی ایران بود.
دادگاه انقلاب به خاطر سخنان نزیه در کنگره وکلای دادگستری و اهانتش به اسلام و احکام اسلامی وی را به دادگاه فراخواند. از دیگر اتهامات نزیه که در دادگاه انقلاب مطرح شده بود، حیف و میل کرد. بیتالمال به عنوان سرپرست شرکت نفت بوده است؛ شهید آیتالله علی قدوسی دادستان کل انقلاب موارد اتهام را در مصاحبه با روزنامه کیهان در مورخه 5/10/58 این گونه بیان کرده است: به جز بهمن که بیست و دو هزار و چهل ریال 22040 حقوق میگرفته در بقیه ماهها از اسفند 57 تا پایان سال جاری ماهیانه حقوقی معادل 66000 ریال (سی برابر) دریافت کرده است. از دیگر جرایم مالی وی حیف و میل بیتالمال در پروندههای چند صد ملیون تومانی قرار دادهای شماره 766 و 767 منازل مسکونی کارکنان شرکت نفت و قرارداد خانهسازی با شرکت های خارجی است.[9]
وی با کمک آیتالله شریعتمداری از ایران گریخت. وی بعد از فرار در یک مصاحبه گفته بود: من به عنوان یک ایرانی لایک و آزادی خواه با جمهوری اسلامی از همان آغاز و در کمال قاطعیت و رودرروی [امام] خمینی ایستادم و مخالفت کردم. حسن نزیه در خارج از ایران به یکی از رهبران اپوزیسون تبدیل شد و به فعالیتهای ضد انقلابی دست زد .