دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حکم بن هشام

No image
حکم بن هشام

كلمات كليدي : امويان اندلس،حكم بن هشام ،واقعه ربض،حفره عمروس

نویسنده : طاهره نظري

با انقراض حکومت 90 ساله بنی‌امیه و فروپاشی آنها در سال 132هـ.ق عبدالرحمان بن معاویه معروف به عبدالرحمان داخل، از نوادگان هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفه امویان) از چنگ عباسیان فرار کرد و به مغرب «شمال آفریقا» رفت‌ و حکومت‌ نیرومندی ‌بنام حکومت امویان اندلس تاسیس کرد. در این پژوهش به یکی از حاکمان اموی به نام حکم بن هشام بن عبدالرحمان سال (206-180) هجری قمری پرداخته خواهد شد.

زندگینامه

حَکَم بن هِشام بن عبدالرحمان، سومین امیر اموى اندلس، معروف به رَبَضى، و کنیه‌اش ابوالعاص بود. او در سال 154، از کنیزى به‌ نام زُخْرُف، در قُرطُبه به دنیا آمد.[1] حکم در 8 و به روایتى 14 صفر 180، جانشین پدرش شد و فرمانرواى اندلس گردید.[2] وی در ابتداى امارت، با استفاده از ثبات داخلى که در اواخر دوران پدرش به ‌وجود آمده بود، سیاست قدرتمندانه‌اى را در برابر دشمنان مسیحى شمال اندلس در پیش گرفت. او حاجب‌ خود، عبدالکریم ‌بن عبدالواحد بن مُغیث، را در رأس سپاهى انبوه به ناحیه البه و قلاع(قشتاله قدیم) و بلاط بشکنس(ناوار) فرستاد که این سپاه، پس از کشتار بسیار، با غنایم و اسیران فراوان بازگشت.[3]


وضعیت سیاسی

پس از به امارت رسیدن حکم، عموهایش(سلیمان و عبداللّه)ــ که قبلاً هم بر هشام خروج کرده بودند، اما او آنان را بخشیده بود ــ بار دیگر شورش کردند. عبداللّه از مغرب به بلنسیه (والنسیا) رفت و آنجا را تصرف کرد و سلیمان، که در طنجه بود، به او پیوست. عبداللّه به دربار شارلمانى، پادشاه فرانسه، رفت و از او یارى خواست. شارلمانى نیز لشکرى به سردارى پسرش، لوئى، روانه کرد. برخى سران شورشى نیز عبداللّه را همراهى می‌کردند. پس از چندین جنگ، حَکم پیروز شد و سلیمان را در سال 184 کشت. عبداللّه در بلنسیه ماند و بخشش خواست و دست از آشوب برداشت. وى در سال 187 با حکم صلح کرد.[4] در سال 181، حکم با شورش‌هایى در منطقه ثَغر اعلى (آراگون) و طُلَیطُله (تولدو) روبه‌رو شد که همگى را سرکوب کرد.[5] در سال 185، شارلمانى به منظور ایمن ساختن گالیا(درجنوب فرانسه) از خطر جنگجویان مسلمان، لشکرى عظیم به سردارى پسرش لویی امیر اکوتین براى فتح برشلونه (بارسلون) به اسپانیا فرستاد. نرسیدن حمایت‌هاى حَکم که مشغول سرکوب شورش‌هاى داخلى بود از یک‌سو، و عصیان والیان ثغر اعلى برضد حکومت اموى اندلس از سوى دیگر، مقاومت والى برشلونه را بی‌نتیجه گذاشت. در این جنگ، هزاران نفر کشته شدند و برشلونه، بزرگ‌ترین و استوارترین ثغر در اسپانیا، پس از هفت ماه محاصره، از دست مسلمانان خارج شد و حدود اندلس، که روزگارى جبال پیرنه بود، به ثغر اعلى عقب نشست.[6] با افزایش جمعیت قرطبه، پایتخت خلفاى اموى اندلس، محلات اطراف شهر(رَبَض) گسترش یافت. بیشتر ساکنان این محلات مهاجران عرب و بربر و طبقات میانه و فقیرِ اسپانیایى مسلمان (مولَّدون) بودند که با امتیاز طلبى عربها در حکومت و خروجشان از احکام اسلامى و گرایش آنان به برتری‌هاى نژادى و ملى و قومى و طبقاتى، مخالفت می‌ورزیدند. از سوى دیگر، علما و فقها سیاست مذهبىِ حَکم را نمی‌پسندیدند. حَکم آشکارا به خوش‌گذرانى و شراب‌خوارى می‌پرداخت و برعکس پدرش هشام که فقها را در همۀ امور شرکت داده بود، می‌کوشید تا از نفوذ آنان کاسته و آنان را از دخالت در امور دور کند و به همین دلیل، فقها نیز تلاش می‌کردند تا سلطۀ سیاسی بدست آورند، بنابراین وى را به فسق و خروج از احکام دین نسبت می‌دادند. آنان که در میان توده مردم قرطبه پایگاهى قوى داشتند، در سال 187 یا 189 بنیان شورشى عمومى را پی‌ریزى کردند. در رأس مخالفان، یحیی ‌بن یحیى لیثى(از فقهاى مالکى)، عیسی بن دینار، طالوت الفقیه بودند. مخالفان با شخصى از خاندان اموى، به‌ نام محمد بن قاسم مروانى، به جانشینى حَکَم بیعت کردند و او را به ریاست برگزیدند و به او وعده دادند اگر پیروز شود او را به جای حکم به حکومت برسانند؛ اما محمد بن قاسم نزد حکم رفت و وفادارى خود را به او اظهار داشت. بدین‌ ترتیب، شورش قبل از پا گرفتن کشف شد و حکم بسیارى را دستگیر و 72 نفر را اعدام کرد.[7]

حفرۀ عمروس

حکم با زیرکی تمام براى نشان دادن حسن ظن خود و جلب نظر مردم، حکومت طلیطله را به یکی از وفاداران خود به نام عمروس، که از مولَّدون وَشْقه بود، سپرد. عمروس با تظاهر به دشمنى با امویان، تصمیم گرفت بر مردم طلیطله، که بر ضد حکومت قرطبه شورش می‌کردند، ضربه نهایى را وارد کند. او در خارج شهر قلعه‌اى محکم ساخت و به دستور او، در ضیافتى ساختگى به مناسبت بازگشت عبدالرحمان ‌بن حکم از سفر جنگى به شمال اندلس، عده زیادى، و به روایتى بیش از 5300 تن از مردم و بزرگان شهر، را گردن زدند و در حفره‌اى مدفون ساختند. او جسد کشتگان را به درون گودالی می‌انداخت و وانمود می‌کرد. میهمانان از درب دیگری خارج شده‌اند. این واقعه به «حفره عمروس» معروف شد. در سال 181ق اتفاق افتاد.[8] به موجب آن، تا مدتى روحیه عصیان در مردم طلیطله به ضعف گرایید، اما از خشم و کینه مردم این شهر تا پایان امارت حکم کم نشد.[9]

واقعه ربض

ربض منطقۀ جغرافیایی حومه شهر قرطبه بود که جمعیت انبوهی از تاجران فقیهان و پیشه‌ورانی که به مرور زمان به سمت پایتخت آمده بودند در خود جای داده بود. در اواخر فرمانروایى حکم در 198، و به روایتى 202، مولّدون و فقها و در رأس آنان فقهایى همچون عیسی‌ بن دینار غافقى، یحیی ‌بن یحیى لیثى و طالوت معافرى، بر ضد حکم شوریدند. اعتراض و بدخواهى مردم نسبت به حکم بجائى رسید که هنگام نماز منادى آنها ندا مى‌داد «اى مخمور وقت نماز است».[10] بنابراین مردم کاخ حکم را محاصره نمودند فقها هم خون حَکَم را مباح اعلام کردند. محافظان قصر عده زیادی را کشتند. شورش با قساوت تمام سرکوب و بازارهاى ربض و مزارع درهم کوبیده شد. حکم سیصد تن از بزرگان را وارونه بدار آویخت.[11] حادثه ربض آنقدر مهم بود که پس از آن، حکم بن هشام به «حکم ربض» معروف شد.[12]

حکم بن هشام و شکوه پادشاهی

حکم نخستین امیر اندلسی بود که تلاش کرد تا شکوه پادشاهی را در اندلس احیا کند و دربار شاهانه‌ای را به معنی تمام کلمه ترتیب داد و برای خود ندیمان و نگهبانان خاصی را برگزید. وی پس از پیروزى بر مردم حومه قرطبه، بر تعداد بردگان صِقلابى خود افزود. حکم سوارکاری ماهر بود و هزار اسب از بهترین اسب‌ها داشت و دستگاه شرطۀ(پلیس) او و جاسوسان و خبرچینانش نیرومند و منظم بودند. به‌ این‌ ترتیب، وى با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم شهر، آرامش برقرار می‌کرد؛ اما حتی این ترس و وحشت نیز باعث کاهش خشم و نفرت مردم نشد. حوادث دوران حکم که باعث کشتار و آزار مردم شد و واقعه ربض را بوجود آورد در قصاید بسیارى از شاعران قرطبه، همچون غریب ‌بن عبداللّه، مورد نکوهش قرار گرفته است.[13] پس از واقعه ربض، حکم به بیمارى سختى دچار شد که چهار سال، و به روایتى هفت سال، به درازا کشید و تا پایان عمر او (سال 206) ادامه یافت.[14] با این حال حکم نخستین حاکم اموى بود که در زمان حیات خود ولیعهد تعیین کرد. وى در 10 ذیحجه 206، پسرش عبدالرحمان و پس از وى، پسر دیگرش مُغیره را به ولایتعهدى خود برگزید و از مردم برایشان بیعت گرفت،[15] گفته‌اند که وى هنگام مرگ بر آنچه بر مردم ربض کرده بود، پشیمان شده و تأسف می‌خورد.[16] او در 26 ذیحجه 206 وفات یافت و در قصرالروضه، در قرطبه، به خاک سپرده شد.[17] حکمْ نیرومند، زیرک، سرسخت،داراى اراده قوى، خطیبى توانا و در عین حال مستبد، حیله‌گر، دوراندیش و در حفظ قدرت کوشا و در نابود کردن مخالفان و دشمنان بی‌نهایت بی‌رحم بود و به مبانى اخلاقى توجهى نداشت. بعضى او را در قوّت ملک و استحکام دولت و سرکوبى دشمنان، به ابوجعفر منصور عباسى تشبیه کرده‌اند. روش حکم با پدرش اختلاف بسیار داشت. وى فقیهان را از دخالت در امور دولتی منع می‌کرد و حوزۀ اختیارات آنان را صرفا مراسم مذهبی می‌دانست[18] که همین امر نیز باعث صدمه جدی به حکومت او شد. از میان امراى اندلس، او نخستین کسى بود که سپاهى منظم تشکیل داد و به گردآورى سلاح و سازوبرگ جنگى پرداخت. تعداد بردگانی که زبان عربى نمی‌دانستند، در سپاه وی نزدیک به پنج هزار تن بود. او خود همه امور را در دست داشت و بر احوال مردم از طریق جاسوسان نظارت می‌کرد. حکم ‌بن هشام، به‌رغم قساوت در جنگ با مخالفان خود در مناسبت‌های مختلف شعر می‌سرود و اشعارى را در مفاخره، سیاست و تغزل به او نسبت داده‌اند. وى در مدت 26 سال امارت، پیوسته گرفتار آشوبهاى داخلى و جنگهاى خارجى بود؛ او را "حکم منتصر" نیز لقب داده‌اند؛ وی به خوشگذرانی اهمیت می‌داد و همه نوع اسباب تنعم و تجمل براى خود فراهم ساخته بود[19] تا جاییکه علاقه وی به موسیقی باعث انتقال آن از بغداد به قرطبه توسط موسیقیدانان این عصر، زرقون و عَلُّون شده بود. عصر حکم علی رغم همۀ آن اغتشاشات عصر شکوفایی علم و ادب بود و گروه بزرگی از نویسندگان و شعرا و علما نظیر عباس بن ناصح ثقفی جزایری، ابوالقاسم عباس بن فرناس، یحیی غزال جیانی درخشیدند که اکثر آنها علاوه بر شعر و ادب، عالم به لغت و هندسه و فلسفه و نجوم نیز بودند.[20]

مقاله

نویسنده طاهره نظري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

فتح مغرب و اندلس

No image

جریر بن عطیه

No image

مصعب بن زبیر

Powered by TayaCMS