كلمات كليدي : تاريخ، سامانيان، خاندان بلعمي، ابوالفضل بلعمي
نویسنده : يدالله حاجي زاده
ابوالفضل بلعمی( بلعمی کبیر)
محمد بن عبیدالله بن محمد مشهور به ابوالفضل بلعمی در سال 229 هجری متولد شد.[1] وی منسوب به شهر «بلعم» از شهرهای دیار روم[2] میباشد.[3] جدّ وی، رجاء بن معبد تمیمی هنگام حمله مسلمه بن عبدالملک به بلاد روم، به همراه وی به آن جا رفت و در همان جا ساکن شد و نسل او در آن منطقه تداوم یافت.[4]
همچنین آوردهاند که جد او «بهار»(بهار بن خالد بن مغیث) نام داشته است. بهار از شجاعان قبیله تمیم بوده که در سپاه قتیبة بن مسلم به مرو آمده و در منطقهای به نام «بلعمان» ساکن شده است و به همین جهت به او بلعمی میگویند.[5]
در مقدمه تاریخ نامه طبری به نقل از سمعانی آمده است: «وی از مردم بخارا است و احفاد او تا امروز (یعنی روزگار سمعانی سال 505) به بخارا بر جای ماندهاند.»[6]
وزارت بلعمی
خاندان بلعمی شاید پس از برمکیان، پرآوازهترین خاندانهای باشند که به وزارت رسیدهاند و نام و یادشان در کتابهای ادب و تاریخ به فراوانی آمده است.[7]
ابوالفضل بلعمی ابتدا به وزارت امیراسماعیل بن احمد از سلاطین سامانی رسید.[8] وی در زمان امارت نصر بن احمد سامانی هم از حدود سال 309 تا 326 متجاوز از پانزده سال وزارت داشت.[9] او در این مدت درگسترش عدالت و انصاف و تدبیر امور مملکت تلاش نمود.[10] ابوالفضل بلعمی در دفع شورشی که بر ضد نصر بن احمد به راه افتاده بود، سهم بسزایی داشت. این شورش از طرف «مرداویج زیاری»[11] صورت گرفته بود بلعمی با ارسال نامهای مرداویج را که از شهر ری به سوی گرگان لشکر کشیده بود او را از نبرد با امیر سامانی منصرف ساخت، «من صلاح نمىدانم تو با یک پادشاهى که صد هزار مرد نبرد از غلامان خود و بندگان پدر گرد او مىگردند، نبرد کنى بهتر این است که تو گرگان را ترک کنى و براى حکومت رى با پرداخت مبلغى مالیات موافقت نمائى»[12] مرداویج این پیشنهاد را پذیرفت و با امیر سامانی صلح کرد و برگشت.[13]
در زمان نصر بن احمد سامانی قبل از بلعمی، ابوالفضل بن یعقوب نیشابوری و پس از بلعمی ابوعبدالله جیهانی به وزارت رسیدند.[14]
وی در زمان وزارتش دستور ترجمه کلیه و دمنه از عربی به فارسی را صادر کرد و به فرمان او بود که رودکی آن را به نظم درآورد.[15] پسر او ابوعلی بلعمی وزیر منصور بن نوح سامانی شد و کتاب تاریخ بلعمی را از عربی به فارسی ترجمه کرد.[16]
ابوالفضل بلعمی نه تنها وزیر کاردانی بود، بلکه در جنگهای سامانیان با دشمنانشان نیز شخصا شرکت کرد و در سال 308ق. در جنگی به سرداری حمویه بن علی با لیلی بن نعمان دیلمی شرکت داشت که این جنگ با پیروزی حمویه و قتل لیلی بن نعمان خاتمه یافت.[17] او در سال 326 از وزارت عزل شد.[18] علت عزل وی همانند نحوه مرگش چندان روشن نیست.[19]
مقام علمی
ابوالفضل بلعمی شاگرد محمد بن عمرو مروزی و محمد بن نصر مروزی بوده است.[20] وی از عالمان ادیب و اهل بلاغت بوده است. بنا به نقل ذهبی ید طولایی در انشاء و بلاغت داشت.[21]
وی به علم و علما احترام میگذاشت و رای و تدبیر او بسیار موثر بود.[22]
ناصر خسرو در قصیده ای با مطلع
ای آدمی به صورت و بی هیچ مردمی
چونی به فعل دیو چو فرزند آدمی
آورده است:
نامی نکو گزین که بدان چون بخوانمت
درجانت شادی آید و در دلت خرمی
بوالفضل بلعمی بتوانی شدن به فضل
گرنیستی به نسبت، بوالفضل بلعمی[23]
کتاب «تلقیح البلاغه» از مهمترین آثار ابوالفضل بلعمی است.[24] کتاب «المقالات» از دیگر آثار مهم اوست.[25] از دیگر آثار او میتوان به الشامل، مفاخر المقاله فی اللغه، ملتقط الفتاوی و نظم الجمان اشاره کرد.[26]
وفات وی
طبق قول مشهور وفات وی در سال 329 هجری بوده است.[27]
سمعانی مینویسد: وی در شب دهم ماه صفر 329 از دنیا رفت.[28]
برخی به وفات او در سال 325 اشاره کردهاند.[29]
نرشخی مینویسد: این که برخی نوشتهاند وی در زمان امیر نوح بن نصر و به دستور وی به قتل رسید درست نیست، چرا که وی در سال 329 درگذشته و زمان نوح بن نصر را درنیافته است.[30]
ابوعلی بلعمی
محمد بن محمد بن عبیدالله التمیمی البلعمی معروف به ابوعلی بلعمی در بخارا تولد یافت. در ارتباط با دوران کودکی و ایام ابتدایی زندگیاش اطلاع چندانی در دست نیست. وی فرزند بلعمی بزرگ، ابوالفضل محمد بن عبیدالله بلعمی (م 329) است.[31]
دوران وزارت
پس از دوره وزارت یوسف بن اسحاق نوبت به وزارت ابوعلی محمد بن محمد بلعمی رسید.[32] او اولین بار در سال 349 هجری به وزارت عبدالملک بن نوح سامانی رسید.[33]
بلعمی علاوه بر وزارت عبدالملک بن نوح، وزیر منصور بن عبدالملک بن نوح سامانی نیز بوده است.[34]
وی در دوران وزارتش با «الپتگین» ارتباط بسیار نزدیکی داشت و هیچ کاری بیعلم و مشورت او انجام نمیداد.[35] الپتگین که موسس سلسله غزنویان داماد وی بوده است، در دوره عبدالملک سامانی فرمانده کل خراسان بود، او بعدها به غزنه رفت.[36] ابوعلی بلعمی و آلپتگین به عنوان دو دوست، متحد و پشتیبان یک دیگر بودند.[37] بلعمی حتی بعضا امور سیاسی مملکت را با مشورت با الپتگین انجام میداد.
ثعالبی در یتیمة الدهر مکرر از ابوعلی بلعمی نام میبرد و از جمله از ابوالحسن علی بن حسن اللحام اشعاری در هجو او نقل کرده است.[38]
ابو علی بلعمی و ترجمه تاریخ طبری
ابو علی بلعمی همانند پدرش در نشر زبان فارسی تاثیر بسیار گذاشت و با ادیبان آن دوره از جمله ابوبکر خوارزمی(م383 یا 390) دوستی و مکاتبه داشت.[39]
یکی از کارهای با ارزش و ماندگار ابوعلی بلعمی، ترجمه و تلخیص تاریخ الرسل و الملوک یا تاریخ طبری است. این کتاب تاریخی به دستور منصور بن نوح سامانی که حکومت را پس از برادرش عبدالملک در دست داشت، در سال 352 که هنوز نیم قرن از وفات طبری نگذشته بود به فارسی ترجمه و تلخیص شد.[40]
این ترجمه که شامل تمام تاریخ طبری است، ترجمه صرف و بدون تغییر این کتاب نیست. تفاوت کار بلعمی با طبری در این است که بلعمی نام روات و اسناد را حذف کرده، و از ذکر روایات مختلف در یک مورد که در اصل عربی ذکر شده، احتراز کرده است. او از اختلاف روایتهای بر یک روایت که در نزد مولف یا مترجم مرجح به نظر رسیده، اکتفا جسته است و هر جا روایتی ناقص یافته آن را از مآخذ دیگر و در متن کتاب نقل کرده است و اشاره نموده که محمد بن جریر طبری این روایت را نیاورده است.[41]
دیوید مورگان نیز معتقد است «این اثر ابوعلی بلعمی را نمیتوان تنها ترجمه صرف کتاب تاریخ طبری دانست.[42]
سید ابوالقاسم فروزانی مینویسد: «از آن جا که ترجمهای که بلعمی از کتاب تاریخ الرسل و الملوک به عمل آورده با حذف اسناد طولانی و نیز روایات متعدد در باب حادثه واحد همراه بوده و نیز در بعضی موارد به خصوص در مورد تاریخ باستانی ایران نکتههایی در بردارد که در اصل کتاب تاریخ طبری نیست، میتوان این ترجمه را که به تاریخ بلعمی معروف است کتاب تاریخ مستقلی به شمار آورد و قدیمیترین تاریخ عمومی فارسی دانست.[43] اثر بلعمی علاوه بر اضافاتی که درباره پیدایش جهان و عقاید ایرانیان در باب آغاز آفرینش آدم(ع) و ...دارد، حوادث را تا سال 355 هجری ذکر کرده است در حالی که در تاریخ طبری حوادث تنها تا سال 302 آمده است بنابراین، این بخش، پیوستی بر تاریخ طبری محسوب میشود.
ترجمه تاریخ طبری که برخی نام آن را «تاریخنامه طبری» خواندهاند، ماخذ و مرجع بسیاری از ترجمههای دیگر؛ مانند ترجمه ترکی شده است. زیرا به واسطه اطناب و تفصیل تاریخ طبری و زیادی حجم آن و اختصار و شیوایی ترجمه بلعمی مورد توجه قرار گرفته است.[44]
برخی معتقدند ترجمه تاریخ طبری توسط ابوعلی بلعمی شخصا صورت نگرفته، این ترجمه توسط دبیران وی انجام گرفته است. محمد روشن مصحح تاریخنامه طبری مینویسد:« ابوعلی بلعمی از پایه و مایه دانش، بهره چندانی نداشته و در این کار واسطهای بیش نبوده و ترجمه ناب این اثر توسط دبیران و منشیان دانشمند و گمنام دیوان سامانیان انجام شده است. سه تن یا سه گروه در این کار اهتمام ورزیدهاند.»[45] اما برخی معتقدند برای این ادعا دلیل کافی در دست نیست.[46]
در ارتباط با نام این کتاب نیز باید گفت برخی نام تاریخ بلعمی[47] را برای این اثر مورد استفاده قرار میدهند. اما برخی نام «ترجمه تاریخ طبری»[48] و یا «تاریخنامه طبری» را درست میدانند. مصحح این اثر در مقدمه آن، ذکر عنوان «تاریخ بلعمی» را برای این کتاب نادرست شمرده است. ایشان آورده است: «سپاس خدای را که تاریخنامه طبری که به نادرست در پارهای از نگاشتههای پارسی «تاریخ بلعمی» خوانده شده است... به انجام رسید.»[49]
وفات بلعمی به سال 363 هجری بوده است.[50] برخی هم سال وفات او را 383 هجری ذکر کردهاند.[51]