كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، عدل الملك، مصطفي، منصور السلطنه، احمد حسين، يحيي
نویسنده : سيد احمد موسوي
حاج سیدحسین شام غازانی ملقب به عدلالملک از سادات حسینی تبریز و در عصر خود از اعیان فاضل به حساب میآمد، فرزند بزرگ او حاج میرزا مسعودخان پس از فوت پدر ملقب به لقب عدلالملک گردید. وی از متشخصین تبریز بود و مدتی روزنامه ناصری را منتشر مینمود.[1] چندین نفر از فرزندان این خانواده توانستهاند، به قلههای موفقیتهای سیاسی و علمی دست یازند. در این نوشتار به معرفی چند تن از این افراد پرداخته خواهد شد.
مصطفی عدل
مصطفی عدل معروف به منصورالسلطنه، فرزند حاج ابراهیم خلیل در 1261 (ه.ش) در تبریز تولد یافت. پدرش از سرشناسان و بزرگان تبریز بود که به شغل قضاوت اشتغال داشت.[2] مصطفی عدل تحصیلات ابتدائى و مقدماتى خود را در تبریز و زیر نظر معلمین خصوصی به پایان رسانید و به علت استعداد و هوش ذاتی در مدت کوتاهی توانست زبان فارسی و ادبیات عرب را فرا گیرد. و سپس در سن شانزده سالگی عازم مصر شد و دورهى متوسطه را در آنجا گذرانید. و از ادیبان عربی دان ایران محسوب میگردد.[3] مصطفی عدل بعد از آن در پاریس و در رشته حقوق مدرک لیسانس گرفت.
در سال 1282(ه.ش) به ایران بازگشت و در وزارت امور خارجه استخدام شد و اولین ماموریت او نایب دومی سفارت ایران در مصر بود. که وی در ضمن انجام این ماموریت به عنوان طلبه وارد دانشگاه الازهر مصر شده و به فراگیری حقوق اسلامی پرداخت.[4] بعد با سمت نایب دوم مامور تفلیس گردید[5] و چندى در آنجا انجام وظیفه کرد تا سرانجام به تهران احضار و معاونت دارالترجمه وزارت امور خارجه را به او سپردند.
وی مدتی به عنوان کفیل وزارت امور خارجه دولت محمود جم فعالیت نمود.[6]
در 1286(ه.ش) به وزارت عدلیه انتقال یافت و سمت قضائى گرفت و کتابى تحت عنوان حقوق اساسى نوشت و به استادى مدرسه علوم سیاسى برگزیده شد. منصورالسلطنه در جریان لغو کاپیتولاسیون در دولت صصمامالسلطنه، یکی از اعضای هیاتی بود که برای بررسی و تنظیم قوانین جدید انتخاب شدند.[7] عدل در وزارت عدلیه مراحل ترقى را پیمود و به معاونت آن وزارتخانه رسید.[8] در کودتاى 1299(ه.ش) در کابینهى صد روزه سید ضیاءالدین طباطبائى به کفالت وزارت عدلیه منصوب شد.[9] در این هنگام سید ضیاء قصد داشت، تعداد زیادی از بازداشت شدگان جریان کودتا را در سیستم قضایی وی به اعدام محکوم نماید.[10] در این سمت قوانین مهمى مانند قانون ثبت اسناد و قانون مرور زمان را تهیه و به تصویب رسانیده، مورد اجرا قرارداد؛[11] ولى پس از سقوط کابینهى سید ضیاءالدین، مدتى بیکار ماند، بعد از مدتی به عنوان کفیل وزارت عدلیه در دولت میرزا حسنخان مستوفی معرفی و مشغول به کار گشت.[12] مدتی به تدریس در مدرسهى عالى حقوق پرداخت. در تشکیلات نوین عدلیه که در سال 1306 علىاکبر داور بنیاد نهاد، عدل به خدمات قضائى دعوت شد و با رتبهى 9 قضائى مدیرکل تهیه قوانین و احصائیه شد و در تهیه و تصویب قوانین مهمى که در آن تاریخ ضرورت کامل داشت، تلاش بسیار نمود و قریب 8 سال در این سمت باقى و برقرار بود.[13]
نقش فعال مصطفی عدل در حل مناقشات خارجی
در سال 1313(ه.ش) دولت عراق درباره اختلافات مرزی و شطالعرب به جامعه ملل شکایت کرد و هیئتی به ریاست باقرکاظمی وزیر امور خارجه برای دفاع از حقوق ایران به سازمان ملل رفت. سید مصطفیخان عدل مدیر کل قوانین وزارت دادگستری از اعضاء برجسته این کمیسیون بود.[14]
حضور متعدد مصطفی عدل در کابینههای مختلف
در سال 1314(ه.ش) از وزارت عدلیه به وزارت امور خارجه انتقال یافت و سمت وزیر مختارى ایران در ژنو و نمایندگى دائمى در جامعهى ملل به او تفویض شد و در همین سمت ریاست صدمین دوره اجلاسیه شوراى جامعهى ملل را عهدهدار گردید. در 1316 به ایران بازگشت و به سمت معاونت وزارت امور خارجه منصوب و چندى نیز عهده دار کفایت آن وزارتخانه شد. در 1317(ه.ش) به وزیرمختارى ایران در ایتالیا تعیین گردید و تا مهرماه 1320(ه.ش) (1941م) در آن سمت انجام وظیفه مىکرد.
پس از اشغال ایران از طرف قواى متفقین و قطع رابطهى سیاسى ایران و ایتالیا به تهران احضار شد[15] و از طرف دکتر عیسى صدیق وزیر فرهنگ وقت، به جاى علىاکبر دهخدا که به علت تحقیق و تدوین لغتنامه از حضور در دانشکده معذور بود، به ریاست دانشکدهى حقوق و علوم سیاسى و اقتصاد برقرار گردید.[16] وى دکتر عبدالله معظمى را به معاونت خویش به جاى دکتر على شایگان که به علت تندخوئیها همگان را از خود ناراضی نموده بود، برگزید. در اسفند سال 1320(ه.ش) در آخرین ترمیم کابینه ذکاءالملک فروغى به وزارت فرهنگ معرفى شد؛ ولى این وزارت مصادف شد با استعفاى فروغى و کابینه سقوط نمود.[17] جانشین فروغى، على سهیلى بود که در کابینهى خود، عدل را در وزارت فرهنگ تثبیت کرد.[18] در نخستوزیرى دوم على سهیلى در 1322، عدل وزیر مشاور کابینه شد.[19] در سال بعد همان سمت را در کابینهى محمد ساعد مراغه عهدهدار گردید.[20] در آذر 1323 در کابینهى مرتضى قلى بیات (سهامالسلطان) به سمت وزیر دادگسترى تعیین و به مجلس شوراى ملى معرفى شد.[21] در کابینهى اول ابراهیم حکیمى و کابینهى محسن صدر، وزیر مشاور گردید.[22] در 1324 با سمت ریاست هیئت نمایندگى ایران در کنفرانس سانفرانسیسکو شرکت نموده، نطق مفصل و بلیغى به زبان فرانسه در مورد تخلیه ایران و پرداخت خسارات ناشى از جنگ ایراد نمود و بعد در مجمع عمومى سازمان ملل متحد در نیویورک حضور به هم رسانیده، درباره حقانیت ایران و حفظ استقلال و تمامیت ارضى کشور تلاش بسیار نمود. و از جانب ایران منشور ملل متحد را امضاء نمود.[23] در سال 1326(ه.ش) در کابینهى احمد قوام، وزیر دادگسترى شد.[24] در سال 1327(1948م) در نخستوزیرى عبدالحسین هژیر و محمد ساعد مراغهاى، سمت وزارت مشاور داشت.[25] در سال 1328 پس از تاسیس مجلس سنا در ایران از طرف شاه به سناتورى آذربایجان انتخاب شد. که در همین دوره نمایندگی بود که فوت نموده و به جای ایشان علی هیئت منصوب شد.[26]
او در مجموع دوبار وزیر فرهنگ، دو نوبت وزیر دادگسترى و 7 بار وزیر مشاور در کابینههاى ایران بوده است. مصطفى عدل علاوه بر استادى و ریاست دانشکدهى حقوق یکى از علما و حقوقدانان ایران بود و در تمام کمیسیونهائى که براى تهیهى قوانین تشکیل مىشد، عضویت داشت. پس از تصویب قانون مدنى ایران وى شرحى از قانون مزبور تهیه و انتشار داد که به عنوان حقوق مدنی به چاپ رسید. این کتاب علاوه بر تدریس در دانشگاه مورد استفاده قضات دادگسترى نیز واقع مىشد و قریب نیم قرن کتاب مزبور از بهترین منابع حقوق مدنى ایران بود و به دفعات تجدید چاپ شده است. عدل در جوانى به دامادی میرزا رضاقلىخان هدایت (نیرالملک) درآمد. نیرالملک نیز از بزرگان علم و ادب بود و علاوه بر وزارت معارف چندى ریاست دیوان عالى تمیز را داشت. از عدل هنگام مرگش یک پسر و چهار دختر باقى ماند. ناصر ذوالفقارى، دکتر محسن مظاهر، دکتر طاهر ضیائى دامادهاى او بودند.[27] مصطفی عدل منصورالسلطنه در 21 تیرماه سال 1329(ه.ش) به علت بیماری سرطان درگذشت.[28]
مرحوم مصطفی عدل مورد توجه و علاقه شدید مردم آذربایجان قرار داشت. به نحوی که در جریان بحران دموکراسی ایران(1320-1322) که جمعیت آذربایجانیها مقیم تهران در کار سیاست نفوذ زیادی داشتند، عدل مورد حمایت آنها بود و بدین وسیله در اغلب کابینهها حضور داشت، زمانی وی را به عنوان کاندیدای نخست وزیری معرفی کردند که با مخالفت خود وی مواجه شدند.[29]
احمدحسین عدل
احمدحسین عدل متولد سال 1277(ه.ش) در تبریز است. پدرش مسعود عدلالملک و پدربزرگش حاج سید حسین شام غازانی از اعیان و مالکین آذربایجان بود. پس از انجام تحصیلات مقدماتى در مدارس تبریز، براى ادامه تحصیل عازم فرانسه شد.[30] تحصیلات متوسطه خود را در پاریس طى کرد و وارد دانشکده کشاورزى شده، درجه لیسانس گرفت. مدتی در فرانسه به شغل دبیرى اشتغال داشت تا اینکه در 1302 و در بازگشت به کشور، وارد وزارت فوائد عامه و تجارت شد و به تاسیس مدرسه کشاورزی پرداخت و مدیر و استاد و رئیس مدرسه کشاورزی کرج شد.[31] این مدرسه بعدا تبدیل به دانشکده کشاورزى شد.
در 1309(ه.ش) که وزارت فوائد عامه به سه اداره کل تقسیم شد، یکى از ادارات، اداره کل کشاورزى بود که احمد حسین عدل به معاونت آن اداره انتخاب شد. در 1316ش به کفالت همان اداره تعیین گردید.[32] دو سال در سمت کفالت باقى بود تا اینکه از کار دولتی کناره گرفت و به شغل تجارت پرداخت. در اسفند 1320 در کابینه على سهیلى به وزارت کشاورزى که بیش از چند ماه از تاسیس آن نمىگذشت، تعیین گردید[33] و در کابینه بعدى که ریاست آن را احمد قوام داشت، همچنان وزیر کشاورزى بود. در 1324 در دولت ابراهیم حکیمى، وزیر کشاورزى شد[34] و در کابینه های احمد قوام در 1326 در دو مورد، وزیر کشاورزى بود.[35]
احمدحسین، در سالهای 1326 و 1328 به ریاست شوراى عالى برنامه هفت ساله منصوب شد. و در سال 1330 به ریاست شورای عالی سازمان برنامه بود.[36] در 1332 در کابینه سپهبد زاهدى به وزارت کشاورزى منصوب گردید و تا پایان دولت مزبور که یک سال و نیم طول کشید، مقام وزارت داشت.[37] در این دوره وزارت احمدحسین، وی لایحه عمران روستاها و تعاون روستائیان را تقدیم مجلس نمود.[38]
وی عضو باشگاه فراماسونری همایون تهران بود.[39] وی در اصفهان مدیریت کارخانه بافندگى و ریسندگى ریسباف را عهدهدار گردید. پس از مدتى، ریاست کارخانه ریسندگى و بافندگى زایندهرود را به عهده گرفت و در این سمت ریاست سندیکاى صنایع اصفهان نیز به او واگذار شد. [40]در 1341 هنگامى که با اتومبیل خود از اصفهان عازم تهران بود، در جاده قم به تهران با کامیون تصادف نمود، خود و فرزندنش کشته شدند.[41] عدل یکى از بنیانگذاران کشاورزى جدید ایران است. گذشته از تاسیس دانشکده کشاورزى کرج، سالهاى طولانى در آن دانشکده تدریس مىکرد و مقالات تحقیقى زیادى در جراید درباره کشاورزى انتشار داد.
یحیی عدل
پرفسور یحیی عدل، جراج و پزشک معروف، فرزند میرزا یوسفخان قائممقام آذربایجانى یکی از پسران حاج سید حسین شام غازانی، متولد 1287(ه.ش) است. در نوجوانى به همراه برادر بزرگترش غلامرضا عدل به فرانسه اعزام شدند، غلامرضا موفق به اخذ دکترا در رشتة کشاورزی شد[42] و یحیی در رشته فلسفه و ریاضى دیپلم گرفت.[43] پرفسور خود درباره تحصیل در فرانسه چنین میگوید: «در پاریس دورة متوسطه را به پایان رسانیدیم و چون در ایران فرانسه خوانده بودیم برای ادامه درس جز دو سه ماه اولیه مشکلی نداشتیم. در سال آخر تحصیلات متوسطه یا باید ریاضیات میخواندیم یا فلسفه. من رشته ریاضی را تمام کردم و قصد داشتم مهندسی بخوانم چون ریاضیاتم قوی بود. دو سه ماهی آن را شروع کرده بودم که دکتر حبیب عدل عمویم، مرا تشویق کرد که پزشک شوم، چون معتقد بود هر که مهندسی بخواند، باید کارمند دولت شود و نمیتواند مستقل کار کند».[44]
به همین علت به دانشکده پزشکى پاریس وارد گردید و پس از 8 سال تحصیل موفق اخذ مدرک دکترا و تخصص در جراحى عمومى شد. در سال 1318 در مسابقه دانشیاری شرکت جُست و به اخذ دیپلم اگرگاسیون در جراحی عمومی و میزراه موفق و به عضویت مجمع کالبدشناسی پاریس پذیرفته شد.[45]
پس از چند سال کار و تجربه در فرانسه و اخذ درجه پروفسورى به ایران آمد[46] و در دانشکده پزشکى استخدام شد و استادى کرسى جراحى عمومى و ریاست بخش جراحى بیمارستان ابنسینا به او واگذار شد. عدل در کار جراحى، طبابت و جسارت را توام نمود و همه روزه دست به عمل جراحى مىزد. در آن تاریخ جراح تحصیلکرده در ایران کم بود و همین امر باعث شد که او روزانه چند عمل جراحى انجام دهد. در مدتى کوتاه، اسم وی بر سر زبانها افتاد، در چند بیمارستان به طبابت پرداخته و علاوه بر آن مطب خصوصى دائر نمود و تدریجا نام وى سر زبانها افتاد و به عنوان اولین جراح ایران معروف شد.
وی یکی از پزشکانی بود که هر روزه از دکتر حسین فاطمی بعد از جریان ترورش و به درخواست خود فاطمی بازدید میکرد و او را معاینه مینمود.[47]
در راهنمای دانشگاه تهران در سال 1347(ه.ش)، از پروفسور عدل در سمتِ عضو هیئت امنای دانشگاه تهران و نیز در جایی دیگر در ردیف استادان گروه جراحی دانشکدة پزشکی، یاد شده است.[48] و در خرداد ماه سال 1353(ه.ش) به عنوان نایب رئیس نظام پزشکی کشور انتخاب گردید.[49]
همین اشتهار موجب شد تا با مقامات بالا حسن روابط پیدا کند. گذشته از یک جراح معروف، یک شخصیت سیاسى شد، به طورى که بعد از کنارهگیرى با کنار گذاشتن امیراسدالله علم، دبیرکل حزب مردم گردید.[50] غیر از استادی و جراحی و تربیت جراحان زبردست کشور، به عللی به سیاست نیز علاقه نشان داد و به سناتوری رسید.[51] مجموعا چهار دوره سناتور بود و 16 سال بر این کرسى تکیه زد.[52] از وی چندین اثر علمی در قالب کتاب و مقاله به جای مانده است.[53]
او دوست و همبازی قمار شاه و پدر زن پسر علیرضا پهلوی (علی پاتریک) برادر تنی شاه بوده است که البته دختر وی که افلیج نیز بوده است، در جریان تیراندازی توسط ماموران ساواک کشته شد.[54] رژیم علت حمله ساواک به برادرزاده شاه و خانوادهاش را اعلام نکرد. اما بعدا مشخص شد که علی پاتریک دارای افکار انقلابی و تمایلات چپی بوده، علیه سلطنت عموی خود مبارزه زیرزمینی داشته است.
وی جز برای بازی و قمار رفت و آمد زیادی در دربار نداشته است و در سناتوری نیز معمولا آلت دست شاه بود.[55] و به خاطر همین خصوصیتش در مواقع حساس از وی به عنوان یکی از کاندیداهای نخست وزیری نیز نام برده شده است.[56]
سرانجام پرفسور یحیی عدل که در محافل پزشکی از وی با عنوان پدر جراحی نوین ایران نام برده میشد، در بهمن ماه سال 1381(ه.ش) در تهران چشم از جهان فرو بست.