21 بهمن 1391, 0:0
[كد مطلب: 1756]
نويسنده: مهدی حق بین
«در بند» روایت رفاقتهایی است از نوع اینزمانی؛ رفاقتهایی شیشهای که از دور پرشور و دوستداشتنی و خوشحالکنندهاند اما وقتی نزدیک میشوی، لک ها و پلشتیاش توی ذوق میزند و به تلنگری در هم میشکند، آنچنان که گویی اصلاً وجود خارجی نداشته است. خرده شیشهها، اثری از آن وجود را به یاد آدم نمیآورند؛ اشکالی نامنظم، زمخت و آزاردهنده که هر یک به گوشهای از فضا پرتاب شدهاند. «در بند» داستان رفاقتهای وقتِ خوشی، لاقید و بیوفا است که رنگ و بویی از دوستیهای همیشگی، بیآلایش و وفادار گذشته ندارند. رفاقتهایی که در بیجا ایجاد و در ناکجا ختم میشوند. نازنین (نازنین بیاتی) دختر شهرستانی که با هزار امید و به شوق تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه دولتی به تهران آمده، به دنبال خانه دانشجویی، با سحر (پگاه آهنگرانی) آشنا شده و با او همخانه میشود. همان شب اول متوجه میشود که به جز سحر، چند دختر و پسر جوان دیگر نیز به آن خانه رفت و آمد دارند و اینجاست که با پدیده «خانه مجردی مختلط» مواجه شده و در عمق مشکلات آن فرو میرود؛ خانهای که ساکنینش به جز خوشیهای شبانه و مهمانیهای تمامنشدنی تکلیفی برای خود متصور نیستند. سرخوشاند و بیتوجه به جامعه پیرامونی که بیرحمانه، منتظر شکار است. "سحر" که برای تأمین مخارجِ خوشگذرانیهایِ خانه مقروض نیز شده، برای جلوگیری از شکایت و دردسرهای بعدی، تن به رابطهای نامشروع میدهد و از این رابطه باردار میشود که البته جنین را سقط کرده و از این مشکل رها میشود اما طلبکار سمج حکم جلب او را گرفته و سحر را راهی زندان میکند. زندانی شدن سحر، تلنگری است که به رفاقت شیشهای میخورد و روی دیگر سکه را نمایان میکند. آنجا که اعضای تیم شبنشینیهای خانه مجردی، به سحر پشت کرده و به مشکلش توجهی نمیکنند. تنها نازنین که چند روزی از دوستیاش با او نگذشته، با مشکلاتش درگیر شده و با امضای سفتههای طلبکار سحر، ضامن آزادی او از زندان میشود. بیتوجه به اینکه ترحم در چنین رفاقتهایی، حکم قدم گذاشتن در باتلاقی مخوف را دارد. سحر بعد از آزادی از زندان، دور از چشم نازنین، مقدمات خروج از کشور را فراهم میکند و دوستش را با طلبکاری متجاوز تنها میگذارد.
شاهبیت ماجرا، تصویر عاقبتِ رها شدن جوانان در امواج پر بلای جامعه است. خانوادههایی که بیتوجه به نیازِ برخورداری از نظارتِ سرپرستی امین، در فضای ناامن و پر بلای جامعه، حتی آنان را ترغیب به اجاره خانههای دانشجویی اینجنین میکنند. در فیلم، نازنین همه ۲ میلیون تومان پولی که از خانواده گرفته بود را به سحر میدهد تا با او همخانه شده و بتواند انصرافش از پذیرش خوابگاه دانشگاه را اعلام کند. حتی آنجا که به دنبال مشاجره با سحر تصمیم به بازگشت به خوابگاه دارد، با یکی از دختران خوابگاه همکلام میشود که از مشکلات زندگی خوابگاهی و قوانین سخت مسئولین برای دانشجویان دختر به نازنین شکایت کرده و سعی در منصرف کردن نازنین از بازگشت به خوابگاه دارد. او که از ابتدا، با چنین تصوراتی، از پذیرش خوابگاه دانشجویی انصراف داده بود، مجدداً به همخانگی با سحر در خانه مجردی رضایت میدهد. "پرویز شهبازی" به درستی، «خانههای مجردی مختلط» را به عنوان یکی از مشکلات جدی جامعه امروز مورد کنکاش قرار داده است. اردیبهشتماه ۱۳۸۹ "مجید امیدی" مدیر حوزه فرهنگی اجتماعی سازمان ملی جوانان اعلام کرد که «۲۷ درصد از جوانان خانه مجردی دارند... در حالی که این رقم باید در عدد چهار ضرب شود؛ چون هر پسری دست کم چهار دوست دارد ـ البته حساب آنان که دانشجو هستند و خوابگاه ندارند و دنبال خانه میگردند، جداست ـ بدتر اینکه بعضی از این افراد متاهلند و خانه مجردی دارند.» (پایگاه خبری تحلیلی صراط؛ کد خبر: ۳۷۵۷) موضوعی که به سرعت مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
یکی از عوامل افزایش خانههای مجردی در سالهای اخیر، پذیرش غیر بومی دانشجویان در دانشگاههای غیردولتی و آزاد بود که امکانات خوابگاه برای پذیرفتهشدگان ارائه نمیکردند. این موضوع باعث شد تا تعداد زیادی از دانشجویان در شهر محل تحصیل خود برای ادامه زندگی مجبور به تهیه خانههای مجردی شوند و به تنهایی، یا در کنار چند همخانه، به زندگی در این خانهها ادامه دهند. دانشجویی که تا دیروز در خانه و زیر نظارت خانواده بود، خود را تنها و خودمختار در شهری بزرگ میدید که کسی او را نمیشناخت. در نتیجه زمینه برای بروز انواع و اقسام رفتارهای غیرعرفی باز میشد و دیگر خانوادهای هم نبود که رفتارهای جوان را کنترل کند و رفت و آمدهایش را زیر نظر داشته باشد. از دیگر ساکنان خانههای مجردی در شهرهای بزرگی مانند تهران، دانشجویانی هستند که پس از فراغت از تحصیل قصد بازگشت به شهر خودشان را ندارند و با توسل به یافتن شغلی در تهران، به دنبال باقی ماندن در این شهر هستند. این افراد که پس از فراغت از تحصیل دیگر نمیتوانند از امکانات خوابگاههای دانشجویی استفاده کنند، برای سکونت خانههای مجردی را اجاره میکنند. از سوی دیگر، دخترانی که دور از خانواده خود در شهر دیگری زندگی میکنند، به دلیل کمتر شدن هزینهها و امنیت خاطر خانواده و نیز بار فرهنگی جامعه ملزم به گرفتن همخانه و زندگی گروهی در خانههای مجردی میشوند اما نمیتوان منکر آن بود که ارتباط با افرادی از فرهنگ و پیشینه متفاوت گاهی اوقات موجب بروز تعارض و مشکلاتی خواهد شد. جالب آنجاست که یکی از خبرگزاریها، از قول صاحب آژانس املاکی در شمال تهران آورده بود: «بیشتر متقاضیان ما برای خانه مجردی جوانان هستند. در حالی که در گذشته بیشتر مردها مشتری ما بودند، اما الان خانمها از مردها پیشی گرفته اند. مردهایی را میشناسیم که به دور از چشم همسرانشان برای دوستان خود آپارتمان اجاره کردهاند و هزینههای زیادی را میپردازند. در همین محله، دخترها و پسرهای جوان و پولداری را میشناسم که در روز فقط چند ساعت در آپارتمان اجارهای خود هستند؛ در واقع برای خوشگذرانی و راحت بودن، حاضرند بالای ۳۰ میلیون تومان ودیعه و ۵۰۰ هزار تومان اجاره بدهند.» هر چند میتوان گفت که همه جوانها برای خوشگذرانی زندگی مجردی را انتخاب نمیکنند و گاهی اوقات میل به استقلال و شرایطی که به آنها تحمیل میشود، آنان را وا میدارد تا این نوع زندگی را انتخاب کنند، اما نمیتوان از آفاتی که خواسته یا ناخواسته، گریبان آنها میگیرد و از تأثیراتی که این سبک زندگی در جامعه به جا میگذارد، به راحتی عبور کرد. لذا باید توجه داشت که بهترین الگوی استقلال جوانان در ایران، استقلال، در سایه نظارت و حمایت خانواده و در نظر گرفتن حقوق فردی آنهاست. «در بند» به دنبال آن است که تصویری واقعی از این معضل و نیز راهکار لازم که همانا «استقلال در سایه نظارت و حمایت خانواده» است را ارائه دهد. "پرویز شهبازی" کارگردان «در بند»، با «عیار ۱۴» در سینمای ایران معرفی شد، فیلمی که برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران، کاندید بهترین فیلمنامه، کاندید بهترین بازیگر نقش اول مرد (محمدرضا فروتن) و کاندید بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (کامبیز دیرباز) از بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر ـ ۱۳۸۷ شده بود؛ هر چند پیش از آن، «مسافر جنوب»، «نجوا» و «نفس عمیق» را کارگردانی کرده بود و گفتنی است که «نفس عمیق» برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال ۱۳۸۲ لقب گرفت تا به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار ۲۰۰۳ هم ارسال شود. وی همچنین برنده دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه به خاطر فیلمنامه فیلم «به آهستگی» به کارگردانی "مازیار میری" از جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۴ بوده است. "پرویز شهبازی" با فیلم «در بند»، توجههای بسیاری را برای تکرار موفقیت «نفس عمیق» به خود جلب کرده است.
منبع:فیلم نوشتار
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان