كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، آمريكا، دولت كودتا، كاپيتولاسيون، قيام 42
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
با حکم انفصال "دکتر مصدق" و انتصاب "سرلشگر زاهدی" در 22 مرداد 32 دورهای جدید برای ایران رقم میخورد.
زاهدی در زمان "رزمآرا" سمت کل ریاست شهربانی را داشت و در زمان مصدق جزء نمایندگان مجلس سنا و از جناح راست سیاست ایران بود. زاهدی برای اینکه مجددا با کمونیستها روبرو نشود و وضع مانند زمان مصدق نباشد حزب توده را غیرقانونی اعلام کرد. بلافاصله در شهریور "آیزنهاور" رییس جمهور وقت آمریکا یک کمک فوری 45 میلیون دلاری برای تامین کسر بودجه به ایران تخصیص داد. پرداخت این کمک تا مدت سه سال بعد از سقوط مصدق به هر ماه پنج ماه پنج میلیون دلار ادامه داشت. از سوی دیگر کمک فنی "اصل چهار ترومن" نیز تا دو سال بعد از زمامداری زاهدی مانند دوره مصدق پرداخت میشد. بنابراین پس از سقوط مصدق که آمریکاییان نسبت به پرداخت وام تعلل کردند، آمریکاییها این بار ایران را تنها نگذاشتند و سعی کردند که ایران را از این ورشکستگی اقتصادی نجات دهند. پس از دریافت وام زاهدی نامهای به آیزنهاور مینویسد و اظهار میدارد که ایران برای انعقاد یک موافقتنامه درباره نفت موافق است. یک هفته بعد ایالات متحده آمریکا اعلام کرد که علاوه بر بیشتر از 20 میلیون دلار که قبلا از طریق "اصل چهار" پرداخت شده بود، 47 میلیون دلار به ایران وام میدهد. در 17 اکتبر 1953 (25 مهر 32) وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که "هربرت هوور" مشاور مخصوص از طرف آمریکا برای یک ماموریت ویژه که مربوط به اختلافات نفتی ایران و انگلیس میشود، به تهران میآید. در بیانیه وزارت خارجه ذکر شده بود که "هوور" هیچگونه اختیاری برای مذاکره نداشته و هیچگونه پیشنهادی با خود همراه ندارد.[1]
بالاخره مسئله نفت به این ترتیب حل میشود که قرارداد جدیدی برای ایجاد یک کنسرسیوم بینالمللی نفت منعقد گردد. کنسرسیوم مزبور متشکل از 8 کمپانی بود که 40 درصد سهام را "بریتیش پترولیوم" و 35 درصد دیگر را پنج کمپانی آمریکایی و 5 سهم را 9 کمپانی آمریکایی دیگر دارا بودند. به این ترتیب اختلاف ایران با انگلیس با مداخله آمریکاییها این گونه حل میشود.[2]
در اردیبهشت 33 صندوق مشترک ایران و ایالات متحده آمریکا به وجود میآید تا از طریق آن به توسعه اقتصادی و صنعتی ایران کمک شود. در همین سال واشنگتن اعلام میکند که ایالات متحده میتواند، 127 میلیون دلار برای برنامه هفت ساله دوم ایران خرج کند و توصیه میکند که عملیات باید زیر نظر "ابوالحسن ابتهاج" هزینه شود. در این سالها چند موسسه نمونه آمریکایی؛ از جمله "انستیتو فرانکلین" تاسیس مامور میشوند تا به چاپ و انتشار آثار آمریکایی بپردازد؛ اما نه آثاری که جوانان را به سوی کمونیزم سوق دهد.[3]
در فوریه 1955 ترکیه و عراق، "پیمان بغداد" را امضا میکنند و در طی سال 1954 و 1955 شوروی از ترس اینکه ایران وارد این پیمان گردد، در ایران چندان فعالیتی نمیکند. در اردیبهشت 34 سناتور "لیندون جانسون" رهبر اکثریت سنای آمریکا در کنفرانسی که در کاخ سفید ترتیب میدهد، جزئیات کمک آمریکا به کشورهای مختلف را مطرح ساخت. این پیشنهاد قبلا توسط آیزنهاور پیشنهاد شده بود. طبق این طرح مبلغ کمک پیشنهادی برای ایران 45 میلیون دلار بود که در اختیار ایران قرار داده شده بود. در 15 مرداد 34 بین ایران و آمریکا یک قرارداد دوستی و روابط اقتصادی و حقوقی و کنسولی در تهران امضا شد. مذاکرات این قرارداد از سال 1948 شروع شده بود. در آبان همین سال هیئت پارلمانی ایالات متحده مرکب از 8 نفر که عضو کمیته روابط خارجی مجلس بودند به همراهی نماینده وزارت دفاع ایالاتمتحده وارد تهران شدند و با شاه و زاهدی به مذاکره نشستند. در آبان همان سال قراردادی بین دولت ایران و آمریکا در زمینه خرید کالا و وسایل کشاورزی از جانب ایران منعقد شد. همچنین در اسفند 34 قرارداد 5 ساله برای برنامه صنعتی خوزستان بین ایران و متخصصین آمریکایی در تهران امضا شد. کمی بعد در 16 فروردین 35 زاهدی از سمت خود استعفا داد و جای خود را به حسین علا داد.[4]
زمامداری حسینعلاء
در طی زمامداری علاء ایالات متحده کمکهای اقتصادی خود را ادامه میدهد و نفوذ بیشتری را در ایران دارد. ضمنا در اسفند 34 قراردادی بین ایران و ایالات متحده منعقد میگردد که طبق آن استفاده از انرژی اتمی را برای مقاصد صلحآمیز متذکر میشود. در این دوره ریچارد نیکسون معاون ریاست جمهوری آمریکا در فروردین 36 از ایران بازدید به عمل میآورد. علا به دلایلی که از عهده اجرای برنامهها برنیامد با مخالفت شدید مواجه شد و استعفا داد.[5]
منوچهر اقبال
کمی بعد از نخستوزیری "منوچهر اقبال" در خرداد 36 بین ایران و آمریکا عهدنامه مودت و روابط اقتصادی و حقوقی به اجرا درآمد. طبق این قرارداد دولت ایران تعهد نمود که در صورت ملی شدن سرمایهها و یا صنایع آمریکایی در ایران دولت خسارت وارده به آمریکا را جبران نماید. تقریبا یک ماه بعد نیز بین ایران و آمریکا موافقتنامهای منعقد شد. این موافقتنامه درباره تجهیزات و مواد مربوط به کمک دفاعی متقابل بین ایران و آمریکا میباشد. کمی بعد یک هیئت برجسته آمریکایی جهت شناخت موقعیت سیاسی و اقتصادی ایران وارد ایران شد و به موجب قراردادی که بین دو دولت منعقد گردید. سرمایهگذاران خصوصی آمریکایی به سرمایهگذاری در ایران تشویق و ترغیب شدند. در اسفند 36 نماینده "چیسمانهاتانبانک" و "براداران لازارد" بانک توسعه صنعتی و بانک ایران و خاورمیانه را در ایران تاسیس کردند. بدین ترتیب در این سالها نمودار نفوذ آمریکا در ایران به لحاظ مسائل سیاسی، اقتصادی و دفاعی از اوایل این دهه حالت صعودی به خود میگیرد و به همین ترتیب این صعود و افزایش از حالت دوستی تغییر مسیر میدهد و روز به روز امتیازات آمریکا در ایران افزوده میشود. این سالها را میتوان یکی از پربارترین سالها برای آمریکا دانست. به عبارت دیگر در زمان اقبال زمینه مهیا و آماده گشت تا نتایج بیشتری برای آنها به ثمر برسد.[6]
تاسیس ساواک
سازمان امنیت و اطلاعات کشور(ساواک) در سال 1336 ایجاد شد. پس از کودتا و حضور مستقیم امریکا در سیاست ایران و تصمیم بر اینکه ایران به عنوان پایگاه اصلی آمریکا در منطقه باشد، به این امر توجه کردند و به سازمان دادن سیستم اطلاعاتی و امنیتی پرداختند. توجه آنها ابتدا معطوف به ایجاد سازمان قوی و فعال ضداطلاعات در ارتش شد و سپس به تاسیس ساواک پرداخته شد. در سال 1335 لایحه تشکیل ساواک توسط مجلس تصویب و در سال 36 رسما تاسیس شد.[7] سازمان ساواک مامور سرکوب و مقابله با مخالفان رژیم و مبارزات سیاسی بود. این سازمان که در واقع اداره مرکزی سیا در خاورمیانه بود، تیمهای تعقیب و مراقبت متعدد داشت و به تدریج به یک سازمان مخوف تبدیل شد. ایالات متحده و سیا در تاسیس و سازماندهی آن نقش اساسی داشتند. یک سخنگوی کاخ سفید در همان سالها تایید نمود که 175 ساواکی در حال حاضر مشغول گذراندن دوره تعلیماتی در مرکز سیا در "مکلین ویرجینیا" میباشند.[8]
در دیماه 38 اعلام شد که آمریکاییها پرداخت 20 درصد کسر بودجه ایران را به عهده میگیرد. چند روز بعد؛ یعنی 26 دی اردشیر زاهدی به سمت سفیر جدید ایران در ایالات انتخاب میشود و رهسپار آمریکا میگردد. انتخاب زاهدی را میتوان یکی از عوامل بسیار مهم حسن رابطه ایران و آمریکا دانست. به سخن دیگر تغییر رابطه دوستانه را به یک دستوری محض در نتیجه فعالیتهای زاهدی میتوان دید. در 21 ژانویه رییس اتحادیه مطبوعات آمریکا "مونتگومری" وارد تهران میشود. این موضوع جامعه مطبوعات ایران را تحت تاثیر قرار داد و "روزنامه اطلاعات" مطالبی درباره گزارشگران مطبوعات آمریکایی مینویسد و اضافه میکند که اخباری که این گروه مینویسد، خلاف واقع است. این موضوع بالا میگیرد به نحوی که شاه، اول بهمن 38 از مقالاتی که بر علیه ایران در پارهای از مطبوعات آمریکا منتشر میشود، انتقاد میکند.[9] از دیگر مسائل دوره اقبال بازدید شاه از انگلیس و آمریکا است. آیزنهاور نیز از ایران دیدار میکند و حمایت خود را نشان میدهد. دکتر اقبال همچنان بر سر کار است؛ اما اوضاع اقتصادی ایران به نحو شدیدی سخت و دشوار میشود. بنابراین دولت اقبال با مخالفت جمعی از نمایندگان ساقط میشود.[10]
روی کار آمدن "کندی" و دگرگونی اوضاع ایران
انتخاب کندی به ریاست جمهوری آمریکا در آبان 39 تکان شدیدی به رژیم ایران داد. رژیم کودتا با کمک جمهوریخواهان روی کار آمده بود. مادام که آیزنهاور زمام امور را در دست داشت آسوده خاطر بود، کمکهای نظامی و مالی آمریکا به سوی ایران سرازیر بود و شاه به خودش اجازه میداد که با شورویها سرشاخ شود و حتی با آمریکاییها قرارداد دفاعی ببندد. همان طور که گفته شد همه چیز بر طبق دوستی و حمایت پیش میرفت؛ اما روی کارآمدن کندی همه معادلات را به هم میزد. او با سر دادن شعارهای آزادی، انتخابات، آزادی فعالیتهای سیاسی شاه را نگران کرده بود. دکتر "علی امینی" نیز که در سال 37 به دنبال مصاحبهای در واشنگتن گفته بود که بهتر است درآمد کشورهای نفتخیز خاورمیانه در صندوقی جمعآوری و به نسبت جمعیت کشورهای مزبور بین آنان تقسیم شود، غضب شاه را بر انگیخته بود و احضار شده بود. جریانات سیاسی با توجه به نقش علی امینی و ارتباطات او با پرزیدنت کندی منجر به جوی علیه شاه و به سود امینی شد. در اواخر اسفند 39 کندی، "هریمن" نماینده ویژه خود را به تهران فرستاد تا به شاه بگوید که اصلاحات اجتماعی در ایران ضروری است. همچنین آنها برای شاه روشن ساخته بودند که امینی را بهترین گزینه برای انجام اصلاحات میدانند. در 16 اردیبهشت "شریف امامی" استعفا داد و علی امینی نخستوزیر شد. امینی در ابتدا یک وام 750 میلیون دلاری از آمریکا درخواست کرد که واشنگتن آن را موکول به اجرای اصلاحات ارضی کرد.[11]
چهارمین سفر شاه به واشنگتن در اواخر فروردین 41 در واقع بسیار حساس و سرنوشت ساز بود و در رویدادهای بعدی ایران تاثیر فراوان داشت؛ زیرا اصولا کندی از شاه و طرز حکومت او خوشش نمیآمد؛ اما شاه، حفظ موقعیت خود را در گرو مذاکره با کندی میدانست. کندی از شاه خواست بخشی از هزینههای نظامی خود را صرف بهبود وضع اقتصادی کشور کند و ارتش 204 هزار نفری خود را در یک دوره دو یا سه ساله به 150 هزار نفر کاهش دهد. پذیرفتن این پیشنهاد برای شاه بسیار دشوار بود؛ اما به ظاهر آن را پذیرفت. در عوض شاه از کندی خواست از حمایت علی امینی دست بکشد؛ چرا که اصلاحات امینی برای او اعتبار قابل ملاحظهای کسب کرده بود تا این حد که این موقعیت را داشت که شاه را به مبارزه بطلبد. پس شاه زمینه برکناری او را فراهم نمود.[12] اما در این مبارزه ناتوانی امینی در رویارویی با نارضایتی طبقه متوسط که تجلی آن در دانشگاه تهران روی داد، نمایان شد. شاه دستور یک حمله نظامی به دانشگاه را داد و فجایعی را به بار آورد که به آمریکاییها بگوید آزادی مورد نظر شما به این اعتراضات میانجامد. چرا که شاه اجرای دموکراسی غربی را در کشورهایی مانند ایران غیر ممکن میدانست و کوششهای آمریکا را در جهت بستن پر و بال خود میدانست.[13]
علم به جای امینی
شاه چند ماه بعد نسخهای را که کندی به عنوان نسخه اصلاحاتی برای کشورهای جهان سوم و آمریکای لاتین تهیه کرده بود به عنوان "انقلاب سفید" اعلام کرد و "اسدالله علم" را که مهرهای انگلیسی بود به جای امینی روی کار آورد و دوباره آمریکا، شاه را به عنوان دیکتاتور مصلح مورد حمایت قرار داد و به این نتیجه رسید که تاکید بیش از حد بر فضای باز سیاسی منافع آنها را تامین نمیکند. [14]
در نتیجه آزادیهای سیاسی کوتاه مدت دوره شریف امامی و امینی جنبشهای ملی و مذهبی جدیدی آغاز شد که بیشتر خواست قانونی و علنی داشت؛ اما تنها حرکت گسترده ضد رژیم در پایان این دوره در سال 42 به رهبری امام خمینی آغاز شد که تا قیام 15 خرداد ادامه داشت.[15]
ترور کندی و ادامه راه او در دولت منصور
با ترور کندی پیش از پایان دوره ریاست جمهوری، وی در سال 42 "لیندون جانسون" جانشین او شد.[16] او همان دکترین کندی را دنبال کرد، با این تفاوت که نیروی نظامی کشورهای زیر سلطه را نیز در دستور کار خود قرارداد. روابط ایران و ایالاتمتحده در این دوره ابعاد بسیار گستردهای به خود گرفت. از این رهگذر در حالی که آمریکا به شدت تمام، اجزای حکومت شاه را به زیر سلطه خود درمیآورد، وزارت دفاع این کشورها مدتها بود که ایران را برای اعطای مصونیت سیاسی به نظامیان آمریکایی مامور در ایران و وابستگانشان تحت فشار قرار داده بود. بنابراین در 26 آبان 42 دولت علم لایحه اعطای مصونیت قضایی نظامیان آمریکایی در ایران را به مجلس سنا تقدیم کرد؛ اما پس از آن لایحه از نخستوزیری برکنار شد و منصور به جای او نشست. منصور با پافشاری این لایحه را تصویب کرد و آمریکا پس از تصویب اعطای مصونیت با پرداخت وام به ایران موافقت کرد.[17]
اما کارشناسان آمریکایی خود متوجه میشدند، این روند به یک انقلاب گسترده منجر خواهد شد. "پرفسور کویلریانگ" وابسته سابق سفارت آمریکا در تهران در گزارشی که به سمینار مشکلات معاصر ایران تسلیم کرده بود، گفته بود: «از سال 32 به بعد به استثنای 15 ماهی که حکومت در دست دکتر امینی بود، شاه همواره تمام امور کشور را در اختیار داشت و اکنون نیز حکومت ایران مسئلهای است، مربوط به شخص او و دیکتاتوری او... من ادعا نمیکنم که روزهای حکومت شاه به سر رسیده است؛ اما به درستی میتوان گفت که سالهای او شمرده شده است. یک قیام یا یک تصادم برای واژگون کردن این حکومت اجتنابناپذیر است. این واقعیت را نمیتوان منکر شد که تندروان چپ و راست دارند در ایران با هم متحد میشوند و نتیجه هر چه باشد به نفع آمریکا نخواهد بود، بنابراین برمیگردیم به این که بایست برنامه و روش ما در ایران تغییر یابد.[18]