كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، سپهبد عزيزالله كمال، دكتر مصدق، آيت الله كاشاني، ملي شدن صنعت نفت، رياست شهرباني كل شكور
نویسنده : سيد احمد موسوي
سپهبد سید عزیزالله کمال فرزند سید ضیاء در سال 1285(ه.ش) در تهران به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده افسری شد و دورههای عالی ستاد در دانشگاه را نیز طی کرد. طبق سند بیوگرافی ساواک وی دارای سمتهایی از جمله فرمانده سپاه خراسان، مهاباد و رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران بوده و در تاریخ 1/4/1348(ه.ش) و با درجه سپهبدی بازنشسته شده است. ضمنا نامبرده به اتفاق سرهنگ 2 صباحی در مورد گوشت مهاباد متهم به جعل سند و اخذ رشوه بودهاند که پرونده در بازپرس شعبه 3 دادستانی ارتش در سال 1341(ه.ش) در جریان بوده، اما وی با اعمال نفوذ اقدام بر روی پرونده را متوقف کرده است. سپهبد عزیز همچنین با شاهپور غلامرضا پهلوی در شرکت کالای الکتریک شراکت داشته است.[1]
فرماندهی نظامی آبادان و جریان 30 تیر
سپهبد کمال در سال 1330(ه.ش) با احراز رتبهی سرتیپی به فرماندهی نظامی آبادان منصوب شد. در آن تاریخ به علت ملی شدن صنعت نفت، شهر آبادان اهمیت خاصی داشت. در درگیریهای که در این شهر و با تحریک عوامل بیگانه جهت اخلال در ملی شدن صنعت نفت انجام میگرفت، عدهای کشته و مجروح شدند و شهر هم در آتش التهاب و ناامنی میسوخت، در چنین شرایطی سید عزیزالله کمال علاوه بر سمت خود برای حفظ تاسیسات نفتی نیز ماموریت داشت.
ریاست شهربانی کل کشور
در جریان ماموریت آبادان و به علت حسن انجام وظیفه در ماجرای 30 تیر آبادان، از طرف دکتر مصدق به عنوان رئیس کل شهربانی کشور انتخاب گردید و مشغول به کار شد.[2]
در دوران ریاست بر شهربانی توانست اوضاع امنیتی کشور و مخصوصا شهر تهران را سر و سامان دهد و در راستای خدمات رسانی به مردم کوشید و توانست عدهای از افسران و امیران ارشد، اما فاسد شهربانی را که در همه موارد رخنه نموده بودند بازنشسته نماید.[3]
مبارزه با احزاب و شخصیتهای مطبوعاتی
در هنگامی که از یک سو با روی کار آمدن مصدق و با اقدامات دکتر فاطمی فضای نسبتا مناسبی بر کارهای مطبوعاتی ایجاد شده بود؛ ولی از سوی دیگر عوامل رژیم پهلوی فضای حاکم بر مطبوعات را بر نمیتابیدند که بیشتر به انتقاد از وضعیت حاکمیت انتشار مییافتند، نیروهای دولتی چاره کار را در مقابله به مثل و تخریب شخصیت نویسندگان و احزاب دیدند برای همین منظور با اجیر کردن برخی عناصر و انتشار مقالات و مطالبی در رد و تخریب چهرهها کوشیدند؛ مثلا یک زمان که عباس فروتن از نمایندگان مجلس با نوشتن مقالات انتقادی برخی از احزاب و شخصیتهای مطبوعاتی را به باد انتقاد گرفته بود، بعدا مشخص شد که این فرد در دستگاه متعلق به عزیزالله کمال کار میکند و در راستای منافع وی دست به قلم برده است.[4]
حضور سپهبد کمال در معاملات املاک
سپهبد عزیزالله کمال در جریان پرونده موسوم به حیف و میل اموال دولت در سازمان مسکن به عنوان یکی از اشخاص درگیر در ماجرا حضور داشت. در مورد این پرونده جریان امر چنین بود که در مورد یک سری از املاک چندین گروه از جمله سازمان مسکن، شرکت فرانسوی سیتروان و عده ای از اشخاص حقیقی ادعای تملک آنها را هم زمان داشتند.[5] که با نفوذ سپهبد کمال رای به سود طرف ایشان صادر گردید.
سپهبد کمال در آستانه نخست وزیری
سپهبد کمال همواره به عنوان یکی از عوامل و مهرههای وفادار شاه و حکومت معروف بود و برای مشاغل کلیدی بدون کوچکترین تجربهای در نظر گرفته میشد. عزیزالله کمال به چنین نفوذی در ارکان حکومت دست یافته بود که حتی یک بار نیز حکم نخستوزیری ایشان صادر شد که به دلیل مخالفت سفیر کبیر آمریکا با انتصاب سپهبد کمال به این پست مخالفت کرد و اعلام کرد که دولت متبوعش تنها با نخست وزیری امینی موافقت خواهد کرد[6] و مشخص است که با وجود مخالفت آمریکا دیگر مجالی برای نخست وزیری وی وجود نداشت.
قدرت واقعی ارتش پهلوی در بیان سپهبد کمال
سپهبد کمال درباره مانورهای ارتش و قدرت واقعی ارتش پهلوی در خاطرات خود مینویسد: «... من در دانشگاه جنگ مشغول تحصیل بودم که مانوری در شرق تهران در ورامین انجام شد و شاگردان دانشگاه جنگ به عنوان بازرس در این مانور شرکت داشتند پس از خاتمه مانور شرکت کنندگان در مانور یعنی لشکر 1 و 2 و بازرسین و کلیه امرا در کنار رودخانه جاجرود برای سان فرمانده کل قوا صف کشیده بودند و در راس صف امرای لشکر ایستاده بودند فرمانده کل قوا از ژنرال فرانسوی که ریاست دانشگاه جنگ را نیز بر عهده داشت پرسید: ارتش ایران در مقابل ارتش بیگانه چقدر مقاومت خواهد کرد؟ ژنرال در جواب گفت: دو ساعت فرمانده کل قوا از این سخن خوشش نیامد و دلگیر شد. امرای ارتش به ژنرال گفتند این چه جوابی بود که دادی؟ ولی ژنرال با کمال خونسردی در پاسخ گفت این دو ساعت هم برای دلخوشی طرف بود؛ ولی جواب حقیقیاش هیچ بود زیرا تفنگ و مسلسل در مقابل تانک و زره پوش چه مقاومتی دارد.[7]
واقعه سوم شهریور ماه 1320(ه.ش)
در این روز نیروهای انگلیس و روس از مغرب و شمال شرقی و غربی به ایران حمله نموده و مشغول به پیشروی شدند. نیروی دریایی انگلیس به بندر شاپور و بندر خرمشهر حمله برده و مقاومت و پس از گلوله باران کردن آن نواحی را متصرف شدند. [8]
حسین مکی به نقل از سپهبد کمال در کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» درباره وقایع سوم شهریور چنین نوشته است: «من در شهریور 1320(ه.ش) رئیس رکن 3 لشکر اردبیل بودم. تقریبا ده روز قبل از سوم شهریور یک نفر جاسوس شوروی در اردبیل دستگیر شد که حامل نقشه بود که راهها و پلها در آن مشخص شده بود ... من با کسب اجازه از لشکر به تبریز عزیمت کردم ... روز سوم شهریور که ما اردبیل را تخلیه و به زحمت خود را به گردنه صائین رساندیم برای نان آن روز عدهای سرباز را به یک دهات اطراف فرستادیم و قصد داشتیم درب انبار غله را شکسته و گندم به سربازها بدهیم که به علت متلاشی شدن لشکر تبریز و ترس از محاصره و دستور رسیده از مرکز به طرف میانه عقبنشینی کردیم. پس از ترک مقاومت، روسها تا تهران منزل به منزل ما را تعقیب میکردند.[9]
سپهبد کمال و آیت الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت
سپهبد کمال در مورد آیتالله کاشانی چنین مینویسد: «آیتالله کاشانی مراد من و خانواده من بود. در حقیقت مرید ایشان بودم با کوچکترین فرصت خدمتشان میرسیدم و کسب فیض میکردم، ضمنا روی علاقه باطنی که به این نهضت مقدس (ملی شدن صنعت نفت) داشتم همیشه جدیت میکردم در این جبهه اختلافی ایجاد نشود، حتی بین دربار و مصدق هم به طریق مختلف این عمل را میکردم زیرا صد در صد معتقد بودم که آن نهضت به ثمر نمیرسد؛ مگر در سایه اتحاد و اتفاق».[10]
عزل از ریاست شهربانی و بازداشت کمال
به علت شایعه وقوع کودتا به فرماندهی سپهبد کمال و بعد از شش ماه ریاست بر شهربانی، دکتر مصدق ابتدا وی را از سمت ریاست عزل نمود. سپس به عنوان ماموریت به منطقه زلزله زده نزود اعزام میگردد؛ ولی در مراجعت به تهران بازداشت و زندانی میگردد. بعدا مشخص میگردد علت این رفتار این بوده است که گویا چنین به اطلاع دکتر مصدق رساندهاند که کمال قصد انجام کودتا دارد.[11]
وی در دولت زاهدی به عنوان استاندار خوزستان معرفی و مشغول به کار شد. و علت انتخاب ایشان برای این سمت سابقه ایشان در آبادان بود که زاهدی را مجاب نمود، وی را به استانداری خوزستان منصوب نماید.[12]
ریاست اداره دوم
سپهبد کمال فرماندهی سپاه مهاباد را بر عهده داشت که به ریاست اداره دوم منصوب شد کار این اداره در واقع امور ضد اطلاعاتی بود. رکن 2 فرماندهی عالی ستاد ارتش ایران مسؤول فعالیتهای اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی ارتش بوده و تمام مسائل اداری ماهیت نظامی را اداره میکند.
شاه در ارتش تصفیهی دامنهداری نمود و مقامات درجه اول ارتش را از کار برکنار ساخت از جمله سپهبد رضا عظیمی را فرمانده نیروی زمینی کرد و سپبهد عزیزالله کمال به جای سپهبد حاج علیکیا را به ریاست «ادارهی دوم» برگزید و سپهبد تیمور بختیار جای خود را به سرلشکر پاکروان داد.[13]
سپهبد کمال اولین رئیس «اداره دوم» از دانش و کاردانی کافی برخودار نبود و بیشتر تحت نفوذ سرتیپ تاجبخش (رئیس ضد اطلاعات ارتش) بود.
کودتای 28 مرداد
در اواخر 1952م. دولت انگلستان تصمیم گرفت، مصدق را برکنار کند. انگلیسیها با در اختیار دادن عوامل اطلاعاتی خود در ایران به سازمان سیا طرح و نقشه کودتا را به عهده واشنگتن نهادند. در این راه شاه طبق دستورالعمل امریکا باید دو کار انجام میداد و دو فرمان صادر میکرد با یکی مصدق را معزول میکرد و با یکی دیگر سرلشکر زاهدی را که از هوادارانش بود به نخستوزیری منصوب میکرد، آن گاه به گوشهای پرواز کرده منتظر میماند. سازمان سیا هم با اجیر نمودن اراذل، چاقوکشان و افراد فقیر تظاهراتی را بر علیه مصدق و به نفع شاه ترتیب میداد. ابتدا طرح به خوبی پیش نرفت؛ ولی با دخالت نیروهای اجیر شده و همچنین ارتش مصدق سرنگون شده و زاهدی توانست اداره حکومت را به دست بگیرد.[14]
سپهبد کمال خود را از عوامل کودتای 28 مرداد مبری میداند و در کتاب خاطراتش مینویسد که آن روز را در بیمارستان زندان و تحت حفاظت بوده است و دخالتی در این جریان نداشته است.[15] و حتی قبل از آن نیز با پیشنهاد انجام کودتا از طرف اشخاصی مواجه گشته بود که به شدت با آن مقابله کرده بود. و در کتب تاریخی و حکایت جریان کودتا نیز نامی از سپهبد کمال به عنوان عوامل ایجاد کودتا دیده نمیشود.
اتهام جاسوسی برای روسیه و فساد مالی
فساد، رشوهخواری و باجگیری در رژیم پهلوی به درجهای رسیده بود که اگر کسی از خیانت دیگری با خبر میشد، تنها به دنبال بهرهبرداری شخصی و صنفی از این مورد بر میآمد. حسین فردوست در کتاب خود در مورد سپهبد عزیزالله کمال به جاسوسی برای روسیه و برداشت غیر مجاز از هزینههای رکن دوم ارتش خبر میدهد که توسط سرتیپ اردشیر تاجبخش کشف شده و در حضور فردوست از سپهبد کمال بازجویی البته غیر رسمی به اجرا در میآید و طبق گفته فردوست هدف تاجبخش از این نمایش فقط گرفتن منابع مالی بیشتر برای قسمت تابعه خودش از سپهبد کمال بوده است.[16]
ارتباط با عناصر وابسته به سازمان اطلاعات انگلیس
سپهبد کمال در هنگام ریاست اداره دوم ارتش ارتباط نزدیکی با شاپورچی جیرهخوار معروف انگلیس برقرار نموده است.[17] وی بارها همراه شاپورچی که از اعضای اصلی سازمان جاسوسی انگلیسی M1-6 بود، و به همراه نصیری (رئیس وقت ساواک) و معاون ساواک و عدهای دیگر به مهمانی سفارت دعوت میشدند و به تبادل نظر و گفتگو میپرداختند.[18]
سرانجام سپهبد کمال
سپهبد بازنشسته سید عزیزالله کمال به علت ملاقات با امام خمینی در روزهای انقلاب اسلامی بازداشت و زندانی گردید.[19]
در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری پیامبرگونه امام خمینی(ره) و در روزهای بهمن ماه سال 1357(ه.ش) مردان مسلح و انقلابی و گروهی از پرسنل نیروی هوایی که در خدمت امام و انقلاب در آمده بودند، موفق شدند شمار زیادی از عناصر رژیم گذشته را از جمله نعمتالله نصیری رییس اسبق سازمان اطلاعات و امنیت کشور، سپهبد رحیمی رئیس شهربانی و فرماندار نظامی تهران و حومه، سالار جاف نماینده پاوه و مسوول کشتار مردم در آن منطقه و سپهبد کمال را که عدهای از آنان در پادگان جمشیدیه به عنوان زندانی زندگی میکردند به بازداشگاه موقت ستاد انقلاب اعزام کنند. از بین این افراد سپهبد کمال آزاد شد،از زمان نخستین روز ورود امام خمینى(ره) به ایران و سخنرانى در فرودگاه و بهشت زهرا، مقامات مختلف رژیم در حال انقراض، با اعلام استعفا و همبستگى به امام خمینى نسبت به یکدیگر سبقت گرفتند. جواد شهرستانى، شهردار تهران، اولین مقام کشورى بود که به نشانه همبستگى با انقلاب استعفا کرد. سپهبد بازنشسته کمال نیز اعلام همبستگى نمود. [20]
سپهبد سید عزیزالله کمال در اواخر عمر دچار فلج شده و سالها در بستر بیماری به سر برد تا این که سرانجام در سال 1369(ه.ش) در تهران در گذشت.[21]