حضرت زهرا علیهاالسلام در ادامۀ خطبه پس از آنكه فعاليتهای حضرت علی علیه السلام را در حوادث سخت برشمرد می فرمايد: «وَ أَنْتُمْ فی رِفاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ»[1]؛ «و در همان حال شما در رفاهِ عيش و خوشگذرانی بوديد». يعنی شمايی كه تا قبل از اسلام در بدبختی و ضعف اجتماعی و مادی و معنوی بوديد و تو سری خور شده بوديد و هر كس به شما طمع داشت، با تلاش های پدرم و كوشش های حضرت علی علیه السلام به امنيت و احترام و رفاه و عزّت رسيديد و به عيش و نوش افتاديد و برای دفاع از همان اسلام كه به شما عزّت داد خود را به زحمت نينداختيد. به اصطلاح اهل فن، علّت حدوث اين عزّت برای شما، پدر من و شوهر من بودند، پس علّت مبقيه يعنی علّت بقا و تداوم اين عزّت هم حفظ همان مسير و همان راه يعنی امامت علی علیه السلام است پس چگونه شما آن را رعايت نكرديد. خود شما هم كه به دليل غرق شدن در رفاه و عيش نمی توانيد اين راه را حفظ كنيد.
«وادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ»
[2]؛ «و شما ساكت و آرام در امنيت بوديد». در اينجا به نظر می رسد كه حضرت غير از بيان وضع آن مردم به يك مسئلۀ كلّی هم اشاره می كند و آن اين است كه يك انسان ديندار و متدين بايد درد دين داشته باشد و هنگامی كه حادثه ای برای دين روی می دهد نبايد بی تفاوت بماند و صرفاً به زندگی آرام خودش بچسبد. چرا كه عزّت و احترام مؤمن در سايۀ دين محقّق شده و نبايد زمانی كه به جايی از نظر زندگی معمولی رسيد ديگر فقط به فكر حفظ خود و خانوادۀ خودش باشد.
يكی از مربّيان بزرگ من رضوان اللّه تعالی عليه فرمود: كسانی كه اين مطالب را قبول نمی كنند حمل بر صحّت اين است كه بگوييم نمی فهمند و الا اگر بفهمند و عمل نكنند كه شيطان اند. اين هايی كه می گويند: بايد در سايۀ دين وضع امور دنيوی مان را تأمين كنيم يعنی صرفاً امور حيوانی، و هر وقت هم پای خطر پيش بیاید می گويند: آقا امام زمان عجل الله... خودشان تشريف بياورند شمشير بزنند؛ اين نوع افراد بنا به حمل صحّت نمی فهمند و به قول آن عالم بزرگ حمارند و الا حكم شيطان را دارند و مثل حيوانات سر در آخور خود كرده اند.
حضرت زهرا علیها السلام پس از اين كه بيان كرد: زمانی كه حضرت علی علیه السلام در كوران حوادث و خطرات بود شما در امنيت و رفاه بوديد و پس از اشاره به اين كه همسر ايشان در فكر راحت و آسايش نبود و به فكر دفاع از حق بود و شما بر عكس در سايۀ اسلام به خوشگذرانی مشغول شديد، به بيان وضع گروه های مختلف از همين مردم می پردازد.
«تَتَرَبِّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ»
[3]؛ «منتظر رسيدن بلاها بر ما بوديد». دستۀ اوّل از شما كسانی بودند كه در واقع منافق بودند و در ظاهر را رعايت می كردند، امّا انتظار می كشيدند كه برای ما اهل بیت حادثه ای رخ دهد و شكست بخوريم و آنها از لاكهايشان بيرون بيايند.
«وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبارَ»
[4]؛ «و منتظر اخبار بوديد». دستۀ دوّم كسانی كه از دور حوادث را دنبال می كردند و منتظر شنيدن اخبار و وقايع بودند. اين گروه خود كاری به امور ندارند، فقط نشسته اند و اخبار حوادث را گوش می كنند تا بفهمند چه شده، خود در حوادث وارد نمی شوند و فقط دستی از دور بر آتش دارند.
«وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ»
[5]؛ «آن ها كه هنگام پيش آمد كردن حوادث عقب نشينی می كردند». اين گروه در حوادث تا حدودی وارد می شدند امّا به محض اينكه كار سخت می شد خود را كنار می كشيدند. نِزال در اصطلاح عرب يعنی موقعيت بحرانی مثل جنگ تن به تن. «وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ»[6]؛ «و از صحنۀ جنگ فرار می كرديد».
حضرت زهرا علیها السلام می فرمايد: شما كه اينجا در اين مسجد نشسته ايد از اين مردم و اين گروهها هستيد. مطلب را خلاصه می كنم، گويی حضرت می فرمايد: ای منافق ها، ای بی تفاوت ها، ای بزدل ها، ای فرصت طلب ها، حال كه امور در دست شما افتاده بر خلاف دستور پيامبر، خليفه تراشی می كنيد و خليفۀ خدا را كنار می گذاريد.
«فَلَمَّا اخْتارَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أَنْبِيائِهِ وَ مَأوی أَصْفِيائِهِ ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ»
[7]؛ «پس هنگامی كه خداوند برای پيامبرش منزلگاه انبياء و محل اصفياء را برگزيد، حسكۀ نفاق از شما ظاهر شد». حسكه را دو جور می شود معنا كرد، يكی اينكه منظور دشمنی باشد يعنی دشمنی نفاق در شما ظاهر شد. دوّم اينكه منظور خار سه شاخه باشد يعنی خار سه شاخه که استعاره از نفاق است در شما پديدار شد يعنی خار نفاق كه مثل تيری بر اهل حق فرود آمد.
«وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدِّينِ»
[8]؛ «و لباس دين بين شما كهنه شد». جِلْبابْ پوشش سراسری است. يعنی تا پيامبر اكرم زنده بود سراسر جامعه را مثل جامۀ نو پوشانده بود امّا همين كه پيامبر وفات كرد شما لباس دين را مثل لباسی كه كهنه شده درآورديد و كنار گذاشتيد.
«وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوِينِ»
[9]؛ «و در نتيجه آن گمراهان كه ساكت بودند زبان درآوردند و ناطق شدند»، يعنی بی تفاوت ها و فرصت طلبانی مثل ابوسفيان كه تا پيامبر زنده بود ساكت بودند به سخن درآمدند و همه كاره و ميدان دار دين شدند و در مقابلِ علی علیه السلام ، سلمان فارسی و ابو ذر كه بيشترين زحمات را برای دين می كشيدند را خانه نشين كردند.
«وَ نَبَغَ خامِلُ الآفِلينَ»
[10]؛ «و افراد فرومايۀ گمنام در صحنه ظاهر شدند». حضرت زهرا علیها السلام در واقع به يك اصل تاريخی اشاره می كنند كه در تاريخ همواره پس از يك تحوّل، معمولاً افراد بی لياقت خود را وسط معركه می اندازند و فرصت طلبی می كنند و بيشترين لطمه را به حق و عدالت می زنند. همان كسانی كه چيزی از خود ندارند. اين دسته پس از رحلت پيامبر اكرم صلی الله... از فرصت استفاده كردند و به صحنه بازگشتند.
«وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ»
[11]؛ «و يك نوع افراد بی باك از گروه باطل به صدا درآمده اند». يعنی همان كفّار و مشركينی كه در زمان حيات پيامبر صلی الله... ساكت شده بودند و تا پيامبر زنده بود جرأت حرف زدن نداشتند حالا به سخن درآمده اند.
«فَخَطَرَ فی عَرَصاتِكُمْ»
[12]؛ «و همين ها در جمع شما مشغول تحرك اند»، يعنی همين ها دمشان را می جنبانند. اشاره به كسانی مثل ابوسفيان كه مسلمين او را به حساب نمی آوردند امّا حالا در جامعه تصميم گير شده اند.
«وَ أَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِرِهِ هاتِفاً بِكُمْ»
[13]؛ «و شيطان هم سرش را از مخفی گاه بيرون كشيد و شما را صدا زد». يعنی اين حركات شما حركات شيطانی است. شيطان را به لاك پشت مثال می زنند كه همواره سرش زير لاك است امّا همين كه احساس امنيت كند سرش را بيرون می آورد. شيطان هم تا پيامبر زنده بود سرش زير لاك بود امّا همين كه پيامبر وفات كرد سرش را از لاك درآورد و مردم را بسوی خود دعوت كرد. حضرت به عمل شتابزدۀ اهل سقيفه اشاره می كند كه عملی شيطانی بوده است و كسانی كه تا پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود، جرأت خودنمايی نداشتند حال بيرون آمده و صدا می زنند كه بياييد دسته جمعی خليفه درست كنيم.
«فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ»
[14]؛ «پس شما را ديد كه دعوت او را اجابت می كنيد». شيطان همين كه ديد طرح های شما شيطانی است و در دل هايتان اين می گذرد كه مسير امامت و اسلام را منحرف كنيد دريافت كه شما جوابگوی دعوت او هستيد. در حقيقت عمل اصحاب سقيفه پاسخی بود به ندای شيطان و اجرای طرح شيطانی.
«وَ لِلْعِزَّةِ فيهِ مُلاحِظينَ»
[15]؛ «و برای اينكه شما برای رسيدن به پست و مقام دنيوی به او نگاه می كنيد». در برخی نسخه ها لِلْغرّة دارد كه البته آن هم اشكالی ندارد و معنا اين طور می شود كه ديد شما را كه گول شيطان را خورده ايد. و به او نظر كرده ايد و جواب مثبت به او داديد و اگر لِلْعزّة باشد يعنی چون خواستيد پُست و مقامی به دست بياوريد به شيطان نظر كرديد. يعنی تا پيامبر زنده بود معيار مسئوليت ها «إنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُم»[16]؛ بود امّا پس از وفات وی شما به فكر مناصب و مقامات افتاديد.
«ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفافاً»
[17]؛ «و آن گاه شيطان از شما خواست برخيزيد پس دريافت كرد كه شما آدم های سبكی هستيد». يعنی از آدم هايی هستيد كه از نظر تفكری و تعقلی توخالی و بی شخصيت اند و اسير شهوت و غضب اند. در اينجا اشاره به دو نكته است، اوّل: كسانی كه بخواهند دنباله رویی برای خود دست و پا كنند ابتدا آن ها را می آزمايند اگر ديدند سبك مغز و بی شخصيت و فاقد قدرت تفكّراند آن ها را دور خود جمع می كنند؛ دوّم: اگر ديدند تفكّر و تعقّلی در آن ها وجود دارد ابتدا قدرت تفكّر و تعقّل را از آن ها می گيرند تا آن ها دنباله رو شوند. دنباله روهای شيطان صفتان كسانی اند كه خِفاف اند، يعنی توخالی اند. پس شياطين برای اينكه كسی را به دنبال خود بكشند اوّل توخالی اش می كنند، يعنی تخليه اش می كنند. در قرآن هم در مورد فرعون و قومش آمده است: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه»[18]. «يعنی فرعون ابتدا آن ها را توخالی يافت، بعد آن ها مثل گوسفند دنبال او رفتند و مطيعش شدند».
حضرت زهرا علیهاالسلام می فرمايد: شيطان وقتی دريافت شما تو خالی و سبك هستيد از شما درخواست كرد برخيزيد و دنبالش برويد. انسان تا قدرت تفكّر و تعقّل دارد كه همان تشكيل دهندۀ شخصيت انسانی اوست شيطان و شيطان صفتان نمی توانند بر او مسلّط شوند.
«وَ اَحْمَشَكُمْ فَأَلْفاكُمْ غِضاباً»
[19]؛ «و شيطان شما را تحريك كرد پس ديد شما غضبناك شديد». يعنی شيطان وقتی توخالی بودن شما را ديد فهميد كه حالا ديگر مطيع او هستيد. پس می تواند هر خيانت و جنايتی را به شما تحميل كند. يعنی شيطان دانست كه شما در دل دشمنی با علی علیه السلام داشتيد و قصد انتقام داريد و این کینه نسل به نسل در دلهای خبیث شما منتقل شده بود و شما را در چنین پایگاهی قرار داد و تحريكتان كرد.
«فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إبِلِكُمْ»
[20]؛ «پس شما مشغول داغ كردن غير شترهای خودتان شديد». در عرب رسم بود كه روی شترهايشان با داغ كردن علامت می گذاشتند. حضرت می فرمايد: شما به امری متعرّض شديد كه اصلاً به شما ربط نداشت، كنايه از اينكه از حريم خودتان تجاوز كرديد و به حريم ديگران وارد شديد.
«وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرِبِكُمْ»
[21]؛ «و در محلی برای آب خوردن وارد شديد كه جای آب خوردن شما نبود». حضرت علیهاالسلام می خواهد بگويد امر تعيين خليفه مسلمين كاری نبود كه در شأن شما باشد كه در آن وارد شويد. كار شما نيست كه خليفه و امام تعيين كنيد، اينها پا را از گليم خود دراز كردن است. رسالت و امامت امر الهی است و نصب الهی لازم دارد و به شما ربطی نداشت كه برويد و در جايی بنشينيد و خليفه تعيين كنيد. اين كار شما پاسخ به دعوت شيطان بود و شما بدليل كينه هايتان و توخالی بودنتان مطيع او شديد.
«هذا وَ الْعَهْدُ قَريبٌ»
[22]؛ «و اين در حالی بود كه هنوز عهد و پيمان شما به پيامبر نزديك است». حضرت اشاره به غديرخم دارد و می فرمايد: هنوز خيلی وقت نگذشته از آن روز كه پدرم به شما گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ هذا عَلی مَوْلاه» هنوز خيلی از سفارشهايی كه نسبت به عترتش كرد نگذشته است. گويی حضرت می گويد: عهدشكنان و سست پيمانان، شما خود بعد از غديرخم به علی علیه السلام تبريك گفتيد و این نصب الهی را پذیرفتید.
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
[1]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 29، 225ص، فصل نورد فيه: خطبة خطبتها سيدة النساء فاطمة الزهراء صلوات الله عليها احتج بها على من غصب فدك منها.
«وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ ، وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ، وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ، وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ، وَ تَفِرُّونَ عِنْدَ الْقِتَالِ، فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ، وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ، ظَهَرَ فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفَاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ، وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ، وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ، وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ، فَخَطَرَ فِي عَرَصَاتِكُمْ، وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ، فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ، وَ لِلْغِرَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً، وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً، فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ، وَ أَوْرَدْتُمْ غَيْرَ شِرْبِكُمْ، هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ، وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ، ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ ، فَهَيْهَاتَ مِنْكُمْ! وَ كَيْفَ بِكُمْ؟! وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ، وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ، وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ، وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ، وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ، قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ، أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ ..؟، أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ؟! بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا، وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ ، ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا، وَ يَسْلَسَ قِيَادُهَا».
[2]. همان
[3] . همان
[4] . همان
[5] . همان
[6] . همان
[7] . همان
[8] . همان
[9] . همان
[10] . همان
[11] . همان
[12] . همان
[13] . همان
[14] . همان
[15] . همان
[16] . حجرات: 13.
[17] . همان
[18] . زخرف: 54.
[19] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 29، 225ص، فصل نورد فيه: خطبة خطبتها سيدة النساء فاطمة الزهراء صلوات الله عليها احتج بها على من غصب فدك منها.
[20] . همان
[21] . همان
[22] . همان