كلمات كليدي : تاريخ، اسلام، بني اميه، عثمان، محدث، عثمان، عاصم
نویسنده : طاهره رضايي
نامش عثمان و نام پدرش عاصم و نام پدر بزرگش حصین است، و ملقب به ابوحصین است. او از خاندان جشم بن حارث بن سعد بن ثعلبة بن دودان بن اسد بن خزیمه است؛ ولى از خاندان کبیر بن زید بن مرة بن حارث بن سعد شمرده مىشود.[1]
ابوحصین در کوفه زندگی میکرد. وی از مردان بزرگ و مشهور عرب به شمار میرفت و از نظر خصوصیت اخلاقی، فردی ظاهر الصلاح، فقیه، شریف، و مورد اعتماد مردم بوده است،[2] و از عزت نفس بالایی برخوردار بوده است، به گونهای که مسعر میگوید: «کسی از ابوحصین تقاضاى کارگزارى کرد و دو هزار درم براى او فرستاد. ابوحصین نپذیرفت و آن را رد کرد. من به او گفتم: اى ابوحصین چرا نپذیرفتى؟ گفت: بزرگوارى و آزرم مانع آمد».[3]
همچنین سفیان، از گفته مردى از کوفیان نقل مىکرد که چون مرگ عامر فرا رسید از او پرسیدند ما را به پیروى از چه کسى فرمان مىدهى؟ گفت: من عالم نیستم و عالمى هم بر جاى ننهادهام، ولى ابوحصین به راستى مردى نکوکار و پسندیده است.[4]
همچنین در منابع تاریخی آمده است که ایشان فرزند پسر نداشته است و تنها یک دختر داشته، و داماد ایشان فردی به نام قیس بن ربیع بوده است و همچنین یک نوۀ نیز داشته است.[5]
چگونگی اعتبار احادیث عثمان بن عاصم
احمد بن سنان میگوید: چهار نفر از راویان حدیث در کوفه بودند که کسی در مورد ایشان از نظر ثقه بودن تردید نداشت. آن چهار نفر عبارت از منصور، ابوحصین عثمان بن عاصم، سلمه بن کهیل و عمرو بن مره بودند. در مورد ثقه بودن روایات آنان میگفتند: اگر کسی در مورد ثقه بودن این چهار نفر تردید کند، خودش اهل خطا و اشتباه است.[6]
فردی از احمد بن سنان پرسید کدام یک از این دو نفر -که اشاره به ابواسحاق و ابوحصین میکرد- احادیثش معتبرتر است؟ احمد بن سنان در جوابش گفت: ابوحصین.[7]
یحیی بن آدم از ابیبکر عیاش نقل میکند که ابوبکر فرمود: من از ابا حصین حدیث «من کنت مولاه و هذا علی مولاه» شنیدم و ابا حصین دربارۀ این حدیث میگفت: من این حدیث را نشنیده بودم تا این که از خراسان به دست ما رسید، و این حدیث را ابا اسحاق در میان مردم نقل کردند و عدهای نیز آن را قبول کردند، و سپس گفت این حدیث از نظر من صحیح است و در آن هیچ شکی هم نیست،[8] و یحیی بن آدم میگوید این برای من بسیار تعجب داشت که فردی، آن هم با گرایش عثمانی در کوفه باشد و این حدیث را نیز نقل کند.[9]
فضل بن زیاد از احمد بن حنبل نقل میکند: ابو حصین با وجود این که از نظر روایت حدیث بسیار مورد اعتماد و ثقه بودند؛ اما روایات زیادی از ایشان نقل نشده است، و این خود یکی از معیارهای ثقه بودن احادیث ایشان میباشد و قیس بن ربیع در مورد تعداد احادیث ایشان میگوید: از ابا حصین فقط 400 حدیث نقل شده است.[10]
برخی از استادان و شاگردان عثمان بن عاصم
در این جا به عنوان نمونه به ذکر چند نمونه از استادان و کسانی که عثمان از آنان نقل روایت کردهاند، میپردازیم.
الأعمش (60- 148ه)، نامش سلیمان و نام پدرش مهران بود. کنیهاش ابومحمد، و از قبیلۀ بنیاسد بود. ایشان عالم به قرآن و حدیث و فرایض -احکام میراث- بود.[11] ابومعاویه از أعمش نقل میکند که أعمش میگفت ابو حصین از من حدیث را میشنید . سپس آن احادیث را به مردم نقل میکرد.[12]
مجاهد بن جبر (21- 104ه)، معروف به حجاج مکی میباشد و در زمان عمر به دنیا آمده است،[13] ایشان اهل مکه بود؛ ولی در کوفه زندگی میکرد، در زمینۀ تفسیر و حدیث بسیار معتبر و موثق بود.[14]
نبیط بن شریط الأشجعی(000-182ه)، عبیدالله بن عبدالرحمن در بغداد به دنیا آمد؛ اما در کوفه زندکی میکرده است، وی از راویان موثق حدیث و از حفاظ حدیث بود. و اصحاب کتب سته در کتب خویش از وی بسیار حدیث نقل کردهاند.[15]
و از جمله کسانی که از محضر عثمان بن عاصم استفاده کرده و از او نقل حدیث کردهاند، عبارتند از:
مالک بن مِغوَل (000-158ه) وی ملقب به مالک بن عبدالله است و اهل بجلیه میباشد؛ اما در کوفه زندگی میکرده است.[16]
قیس بن ربیع (000-168ه)، وی فقیه و محدث بود و از عثمان بن عاصم نیز حدیث نقل کرده است.[17] وی معروف به ابا محمد اسدی است و اهل کوفه میباشد.[18]
شعبه بن حجاج ( 000-160ه)، وی از قبیله ازد بود، و کنیهاش ابو بسطام و محدثى مورد اعتماد و امین و استوار و صاحب حدیث و حجت است. ابو قطن عمرو بن هیثم مىگفت شعبه مىگفته است از هیچ چیز به اندازه حدیث بیم آن را ندارم که سرانجام به دوزخم افکند و از این رو بسیار اندوهگینم. ایشان در سن هفتاد و پنج سالگى درگذشته است.[19]
فعالیتهای سیاسی عثمان بن عاصم
الف) رابطۀ عثمان با دستگاه بنی امیه
رابطۀ عثمان بن عاصم با توجه به منابع تاریخی با دستگاه حکومت بنی امیه بسیار خوب نبوده است. ابوبکر عیاش نقل میکند که من روزی به خانۀ ابو حصین رفتم. ابو حصین را در حالی که از ترس بنی امیه در منزل مخفی شده بود، دیدم، علت این کار را از ابو حصین پرسیدم، ابو حصین در جوابم گفت: اینان قصد دارند که نظر مرا در بارۀ دینم تغییر دهند، اما به خدا قسم که من هرگز این کار را نخواهم کرد و هم چنان بر عقیدۀ خویش استوارم.[20]
ب) چگونگی عملکرد عثمان بن عاصم در قیام زید
زید بن علی برای ایجاد یک ارتش قوی و مجهز و برای نابود کردن رژیم اموی احتیاج به وحدت و هماهنگی تمامی مسلمین داشت، به همین دلیل عقیدۀ واقعی خود را -شیعه بودنش را- از مردم و حتی از پیروان و بیعت کنندگان خود پنهان میکرد، تا این اختلاف سبب از هم پاشیدگی نیروی مبارزین نگردد و با این روش موفق شد، گروه بسیاری از مردم مسلمان را با وجود این که شیعه نبودند و حتی بعضی از ائمه و فقهای عامه را با خود همراه کند، عثمان بن عاصم نیز یکی از بزرگان و فقهایی بود که در قیام زید دست بیعت به زید بن علی داد،[21] اما این نقشۀ زید بن علی زیاد طول نکشید و بواسطۀ کوتاه بینی افکار بعضی از مسلمین نتوانست تا موقع قیام همۀ گروهها و احزاب و فرق را به خود جلب کند، زیرا در آن زمان که باید همۀ سپاه هماهنگ و یکپارچه باشد، اختلاف میان شیعه و سنی بسیار زیاد شد، و دو دستگی عمیقی میان یاران زید به وجود آمد، و این اختلاف باعث شد بسیاری از یاران دست از بیعت خویش بردارند، با توجه به این نکته که ابو حصین نیز دارای گرایش عثمانی بوده است، تعصب و آن گرایش عثمانی او، و هم چنین آن جوی که در آن موقع حاکم شده بود باعث شد که او نیز از جمله کسانی باشد که دست از بیعت با زید بن علی بردارد.[22]
سرانجام عثمان بن عاصم
ابوبکر عیاش نقل میکند که من روزی به عیادت ابو حصین عثمان بن عاصم رفته بودم در حالی که او به سختی مریض بود -به علت همان مریضی نیز از دنیا رفت- به گونهای که از هوش میرفت و پس از لحطاتی به هوش میآمد، زمانی که ایشان به هوش میآمد این آیه را تلاوت میکرد: «وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمی»[23] و دوباره از هوش میرفت و زمانی که باز به هوش میآمد همین آیه را تلاوت میکرد.[24]
در مورد تاریخ وفات عثمان بن عاصم در منابع تاریخی اختلاف نظر وجود دارد برخی از مورخان سال 128 و برخی دیگر 129 و عدهایی دیگر سال 132 را سال وفات او بیان کردهاند. اما با توجه به اکثر منابع چنین به نظر میرسد که ایشان در سال 128 از دنیا رفته است.[25]
سفیان مىگوید ابن ابى اسحاق مىگفت ابو حصین پیش ما مرد. مردى برخاست و گفت: این مرده چه کسی است؟ آیا او فردی نیکوکارى بود؟ در جوابش ابن ابی اسحاق گفت: نه به خدا سوگند او برتر از لقب از هر نیکوکاری بود به گونهای که هیچ کس در نماز خواندن به پای او نمیرسید.[26]