كلمات كليدي : تاريخ، امويان، نجدة، ابوفديك، عطية بن اسود، خوارج، حجاج، ابن زبير
نویسنده : زينب ابراهيمي
پس از جنگ صفیّن (به مدّت 110 روز) در سال 37 هجری میان امیرالمؤمنین على(ع) و معاویه ـ فرمانرواى معزول شام- و پذیرش حکمّیت،[1] حدود 4000 تن از سپاهیان علی(ع) از قبیلهی عنزه به این حکم اعتراض کردند و فریاد «لا حکم الا لله» سردادند و با شامیان قصد نبرد کردند. امّا طرفداران حکمیّت به سرکردگی اشعث بن قیس که شمارشان بیشتر بود، خواستار پذیرش آن بودند. امام علی(ع) به ناچار از صفّین به کوفه بازگشت.[2] مخالفان حکمیّت در حروراء شبث بن ربعی تمیمی را به رهبری خویش برگزیده راه مخالفت با امام علی(ع) را در پیش گرفتند. احتجاج صادقانه و رفتار دلسوزانه امام علی(ع) بسیاری از آنان را به سپاه امام باز گرداند و همراه امام آماده نبرد با شامیان شدند، امّا گروهی از آنان که به خوارج (خارج شدگان از دین) شهرت یافتند[3] به صف مخالفان علی(ع) و نیز امویان پیوستند. خوارج بعدها به فرق گوناگونی تقسیم و به نام رهبران آنها موسوم شدند و از سال 41 هجری تا آن زمان که توسط مهلب بن ابی صفره در سال 77(ه.ق) سرکوب شدند، یکی از جدیترین دغدغههای بنیامیه، خاندان زبیر و سپس مروانیان بودند.[4]
ظهور عطیة بن اسود الحنفی
عطیة بن اسود اهل یمامه، از قبیلهی بنی حنیفه و از علماء و امرای خوارج که بیشتر خوارج سیستان، خراسان، کرمان و قهستان از پیروان او بودند.[5]
وی در روزگار حکومت یزید بن معاویه همراه چهل تن از خوارج از جمله نافع بن ازرق و عبدالله بن صبار و عبدالله بن ایاض و حنظلة بن بیهس و عبیدالله بن ماحوز که همگی از سران خوارج بودند، قیام خود را آغاز کرد. در آن هنگام عبیدالله بن زیاد فرماندار بصره، اسلم پسر ربیعه را با دو هزار سوار به تعقیب آنان فرستاد و آنان در یکی از دهکدههاى اهواز به نام آسک در نزدیک فارس، با خوارج جنگیدند. خوارج پنجاه تن از یاران اسلم را کشتند و اسلم گریخت ابن زیاد از این شکست سخت خشمگین شد و در بصره 900 مرد را به اتهام خارجى بودن کشت.[6] هر چند او پیش از این هم بر خوارج سخت گرفته و بسیاری از آنان را زندانی کرد و بسیاری دیگر را از جمله عروة بن ادیه برادر مرداس بن ادیه کشت.[7]
در سال 63(ه.ق) تمامی فرقههای خوارج به اشارهی نافع بن ازرق که از بزرگان خوارج بود، برای نبرد با بنیامیه به ابن زبیر پیوستند. عطیه در این زمان با نافع همراه بود. آنان به ابن زبیر گفتند: اگر در عقیده با یکدیگر اختلاف داریم، مهم نیست. زیرا از خانه خدا دفاع مىکنیم. آنگاه همراه او جنگیدند.[8]
با مرگ یزید بن معاویه[9] و نابسامانی خلافت، کار خوارج بالا گرفت و هواداران و همفکرانشان از بصره به آنان پیوستند و بر بصره تاختند. فرماندار بصره، عبیدالله بن زیاد گریخت.[10] پس از چیرگی عبدالله بن زبیر بر حجاز، عراق، خراسان، یمن، مصر و شام، و اختلاف وی با خوارج، خوارج از او جدا شدند و حملات بسیاری را در سرزمینهای اسلامی در زمان او رهبری کردند.
در سال 64(ه.ق) خوارج دو گروه شدند. گروهی از خوارج تمیمی همراه عبدالله بن صفار، عبدالله بن اباض، حنظله بن بیهس و نجدة بن عامر و کسانی دیگر که نخست با نافع بن ارزق بودند، راهی بصره شدند و بر اهواز تاختند و تعداد بسیاری از مردم را کشتند. عطیه بن اسود یشکری و عبدالله بن ثور معروف به ابوفدیک نیز به سرکردگی ابوطالوت، از بنی بکر بن وائل، بر یمامه تاختند و آن جا را غارت کردند.[11] تعداد سپاهیان نجده وقتی که به یمامه بازمیگشت بالغ بر سه هزار تن بود.[12]
اینان پس از چیرگی بر یمامه نخست ابوطالوت را به رهبری موقت خود برگزیدند؛ امّا هنگامی که نجده در سال 65(ه.ق) حضارم را که از سرزمینهای بنى حنیف بود غارت و چهار هزار برده از آنان را میان یاران خود تقسیم نمود[13] و سپس کاروان ابن زبیر را که از بحرین مىآمد، به چنگ آورد و میان خوارج قسمت کرد،[14] خوارج از جمله عطیه که از مدتها قبل با نجده همراه شده بود، به دلیل شجاعت و سخاوت وی، ابو طالوت را از ریاست خلع و با نجده بیعت کردند. ابو طالوت نیز بیعت کرد.[15]
از این پس خوارج به چهار گروه ازارقه، نجدیه، اباضیه و صفره تقسیم شدند.[16]
نجده با حمله به کاروانهای تجاری و قبایل ساکن یمامه، نجد یمن و صنعا، به گسترش قلمرو خود در دو ناحیه شمال شرق و جنوب غربی جزیرهالعرب روی آورد.[17] نجده پس از فتح سرزمینهای یمامه، در سال 67(ه.ق) به بحرین رفت. در بحرین گروهی از عبدالقیس و دیگر قبایل برای جنگ با او گرد آمدند. ولى ازدیان با او از در مسالمت درآمدند. دو سپاه در قطیف با یک دیگر جنگیدند، قیس شکست خورد و تعداد زیادی از آنان کشته و کسان بسیاری از اهل قطیف به اسارت درآمدند.
نجده در قطیف اقامت گزید و فرزند خود مطرح را به دنبال گریختگان از عبدالقیس فرستاد. آنها هم در «ثویره» پایدارى کردند و مطرح بن نجده را با گروهی از یارانش کشتند. سپس خوارج بر سرزمین خط چیره شدند و نجده در بحرین اقامت گزید.[18]
در نبرد میان نجده و مصعب بن زبیر در سال 69(ه.ق) فرمانده مصعب، عبدالله بن عمیر لیثى الاعور با20هزار جنگجو [19] شکست خورد و نجده هم لشکرگاه آنان را غارت کرد.[20]
نجده و عمالش پنج سال بر بحرین و یمامه و عمان و حجر و قسمتهایى از سرزمین عرض مسلط بودند.[21]
نجده پس از تصرف بخشهایی از یمن از جمله صنعا، ابوفدیک را برای گرفتن زکات از مردم آن سامان راهی حضرموت ساخت. قدرت نجده در آن زمان به اندازهای در جزیرةالعرب بالا گرفته بود که در موسم حج در سال 69(ه.ق) عده یاران او را بالغ بر دو هزار و ششصد مرد دانستهاند. او در این هنگام با ابن زبیر هم صلح کرد به شرط این که هر یک از طرفین جدا نماز بخواند.[22]
به گفتهی یعقوبی در حج سال 68(ه.ق) در عرفات چهار پرچم برپا بود: پرچمی از آن عبدالله بن زبیر، پرچمی از آن ابن حنفیه، پرچمی از آن نجده بن عامر و پرچمی متعلق به امویان.[23]
پس از تلاشهای ناکام زبیریان برای عقب راندن خوارج، نجده سپاهى به سردارى عطیة بن الاسود الحنفى -از خوارج- به عمان فرستاد. [24]
در آن زمان حاکم عمان پیری سالخورده به نام عباد بن عبدالله بود. پسرانش سعید و سلیمان یک دهم درآمد کشتىها و بخشی از درآمد سایرین را به عنوان مالیات مىگرفتند.
عطیه با او نبرد کرد. عباد کشته شد و عمان به دست عطیه افتاد که پس از چند ماه آنجا را ترک کرد و آن را به یکى از رجال به نام ابوالقاسم سپرد. ولى مردم عمان او را کشتند و سعید و سلیمان پسران عباد را بر خود امیر ساختند.
بعد از آن میان نجده و عطیه اختلاف پیدا شد. عطیه بار دیگر به عمان بازگشت؛ امّا نتوانست آن را بگشاید ناگزیر سوار کشتى شد و به کرمان رفت. کرمان را گرفت و در آنجا سکه زد و پیروان خود را عطویه (از عطیه) نامید.[25]
ظهور فرقه عطویه
سپس میان عطیه و نجده اختلاف افتاد. زیرا ابوسنان حى بن وائل از نجده خواست تا کسانى را که به تقیه از آنها اطاعت مىکنند، بکشند. نجده بر او فریاد زد و گفت: بر ماست که به ظاهر حکم کنیم.
دلیل دیگر آن که نجده به سپاهیانى که در دریا به جنگ رفته بود، نسبت به کسانى که در خشکى جنگیده بودند، غنایم بیشتری عطا کرد. پس عطیه در این باره با او به منازعه برخاست و نجده دشنامش داد. عطیه از این دشنام خشمگین شد و مردم را به ضدّ او برانگیخت. روز دیگر یاران نجده از او خواستند که مردى از دلیران سپاه را که شراب نوشیده بود، حد بزند؛ ولى نجده از حد زدن او ابا کرد. سپس عبد الملک طی نامهای از نجده خواست که به طاعت او درآید، در عوض او نیز همه اموال و خونهایى را که بر گردن اوست بر او بخشیده،حکومت یمامه را به او واگذارد. یارانش او را به گشودن باب مراوده با عبدالملک متهم کردند. همه این امور سبب شد که عطیه از او جدا شود.[26]
با وجود آن که نجده بخشهای عمدهای از جنوب غربی و شمال شرقی جزیره العرب را در اختیار داشت، در سال 72(ه.ق) خوارج بر او شوریدند و ثابت تمار را به رهبری موقت و سپس ابوفدیک را به رهبری خود برگزیدند.[27]
از این زمان به دلیل اختلافاتی که میان رهبران برجسته نجدات، نجده بن عامر، ابوفدیک و عطیه بن اسود رخ داد، آنان به سه فرقه تقسیم شدند.[28]
1. عطویه؛ گروهی که با عطیه بن اسود همراه شدند و راه سجستان در پیش گرفتند و خوارج سجستان نیز از آنان حمایت کردند. این گروه به احتمال فراوان همان گروهی است که به روایت برخی منابع درباره رفتار نجده توقف گزیدند و از داوری خودداری کردند.[29] برخی نیز روایت کردهاند که عطیه را نجده به سجستان اعزام کرد و او مذهب خود را در مرو آشکار ساخت[30] و اصحاب وی عطویه نام گرفتند.[31]
عطویه فرقهای جداگانه از فرقههای خوارج شد و خوارج نواحی سیستان، خراسان، کرمان و قهستان پیرو این فرقهاند. عبدالکریم بن عجرد که فرقه عجارده را به او نسبت میدهند یکی از نامورترین اصحاب عطیه بوده است.
2. فدیکیه: پیروان ابوفدیک را گویند. پس از جدایی سران خوارج، ابوفدیک به جستجوی نجده برآمد. نجده که در یکى از روستاهای حجر پنهان شده بود، از آنجا نزد خویشاوندان مادرى خود از قبیله تمیم رفت و تصمیم داشت که نزد عبدالملک رود. ابو فدیک از قصد او آگاه شد و گروهى را بر سر او فرستاد و او را کشتند.[32]
بنا بر روایتی دیگر چون انتقادها بر ضد نجده فزونی یافت، ابوفدیک با همدستی راشد طویل، یمامه را در اختیار گرفت و از بیم آن که مبادا یاران نجده پس از بازگشت از پیکار خود در نواحی شام، بار دیگر او را به قدرت رسانند، او را کشت.[33]
3. عاذریه: گروهی که رفتارهای نجده را درست دانستند و از همراهی با او دست نکشیدند.
عطیه در بازگشت به عمان، نتوانست داخل شهر شود. پس از راه دریا به کرمان رفت. پس از به حکومت رسیدن عبدالملک پسر مروان، حجاج لشکری به فرماندهی مهلب براى سرکوبى عطیه فرستاد، او از آنجا گریخت و به سیستان رفت. سپس به کشور زند پناه برد. تا این که در قندابیل توسط سپاهیان مهلب کشته شد.[34]