24 آبان 1393, 14:5
نویسنده : سيد حسين ميرنور الهي
كلمات كليدي : معتزله، عقل گرائي، عدليه، قدريه، اصحاب العدل
مهمترین مبحث کلام از مسائل مختلف را توحید خداوند تشکیل میدهد و این درحالی است که ضرورت ادیان بر این اصل اقامه شدهاست ولی با این حال عدهای در دامن امت اسلام به تبیین و تفسیر ناصحیحی از توحید پرداختهاند و با خدشه بر توحید مدعی ثبوت توحید هستند. توحید نزد معتزله از این قبیل است. در این مقاله به نقد و بررسی توحید نزد معتزله توجه شدهاست.
توحید دارای مباحث مختلفی است. از مباحث توحیدی چیزی که مورد تأکید معتزله قرار گرفتهاست، توحید صفاتی است و آن چه که مورد انکار ایشان واقع شدهاست توحید افعالی است. به همین صورت مبحث توحیدی معتزلیان را در دو عنوان توحید صفاتی و افعالی پی میگیریم .
مبحثی از خداشناسی که به بررسی صفات خداوند و نسبت بین این امور با ذات الهی پرداخته، به عنوان توحید صفاتی یا توحید در صفات، در مکتب کلامی ذکر شدهاست. در این مقوله صفات ازلی که صفاتی زائد بر ذات هستند، انکار میشود و به ثبوت صفات به صورت عینیت با ذات تأکید میشود.
در واقع نظریه عینیت صفات با ذات و انکار صفات ازلی در برابر افکار و عقاید اهلحدیث و صفاتیه و بالتبع اشاعره میباشد. اهلحدیث و اتباعشان در این مسأله خداوند را ذاتی با صفات ازلی تصور نمودهاست و از این رو قائل هستند که صفات ازلی همه قدیم هستند و از محدوده خلقت خارج میباشند.[1] معتزله قدم را در صفات قبول ندارد؛ زیرا موضوع قدم صفات یعنی ازلیت صفات را منکر شدهاند.[2] در نتیجه موقعیت توحید صفاتی معتزله برای ابطال صفات ازلی اهل حدیث و بالتبع اشاعره بیان شدهاست.
استدلال معتزله مبتنی بر این است که قدم وصف خاص ذات الهی است و هیچ امر دیگری حتی صفات خداوند به این وصف توصیف نمیشوند و همچنین اگر صفات خدا مانند ذات او قدیم باشند، با مبانی دیگر توحیدی مانند عدم همانندی و عدم ترکیب و شریک نداشتن در ذات و وصف در تضاد میشود؛ زیرا در این صورت علاوه بر ذات الهی عالمیت و قدرت و حیات و ...نیز قدیم میشوند و خداوندی مرکب از اجزاء تشکیل میشود که تماما در وصف قدم شریک و همانند یکدیگر هستند. بنابراین معتزله با انکار ازلیت و قدم صفات زائد بر ذات به توحید در صفات و عینیت ذات و صفات معتقد شدهاند.[3]
عدهای با درک ناصحیح از توحید در نسبت بین خداوند و افعال بندگان دچار اشکال عقیدتی شدند. این عده با استدلال بر اینکه خداوند خالق هر چیزی است، افعال بندگان را در عمومیت این مخلوقات جای داد و معتقداند که همه اشیاء و افعال مخلوق خداوند است. نتیجه این تفکر این است که انسانها در اعمال و رفتار خود تأثیری نداشته باشند. به همین جهت تفکر جبرگرائی در افعال به عنوان نتیجه توحیدافعالی در اهلسنت پذیرفته شد.[4]
معتزلیان انکار توحید افعالی را در برابر مرجئه و اهلحدیث بیان نمودهاند. این گروهها با تعریف و درک ناصحیح از توحید افعالی به جبرگرائی و خلق افعال بندگان توسط خداوند معتقد شدند. معتزله با برخورد با جبرگرائی برای نفی آن به مبنای جبر که همان توحید افعالی اهلحدیث باشد، تعرض نمودند و با انکار آن ریشه و اصل، جبر را در استدلالهای خود در بوته نقد و رد واقع ساختند. شهید مطهری در این باره میگوید:[5] معتزله به همین جهت که طرفدار عدلند، منکر توحید در افعالند. مىگویند لازمه توحید افعالى این است که بشر خود خالق افعال خود نباشد، بلکه خدا خالق افعال او باشد و چون مىدانیم بشر در آخرت از طرف خداوند پاداش و کیفر مىگیرد پس اگر خداوند خالق افعال بشر باشد و در عین حال به آنها پاداش و کیفر براى کارهایى بدهد که خود نکردهاند بلکه خود خدا کردهاست، ظلم است و بر ضد عدلالهى است. معتزله توحید افعالى را بر ضد اصل عدل مىدانند؛ از اینرو معتزله درباره انسان به اصل آزادى و اختیار قائلند و سخت از آن دفاع مىنمایند، بر خلاف اشاعره که منکر آزادى و اختیار بشرند.
گرچه نفی صفات ازلی زائد بر ذات و رد آن و همچنین نفی جبرگرائی از مبانی معتزله در توحیدی است که ارائه میدهند اما با توجه به حقیقت معنای توحید و ارتباط مبانی و آثار و نتایج این مباحث، به این نتیجه میرسیم که معتزله در اثبات توحید دچار شبهه شدهاند و نتوانستهاند بطور صحیح به تبیین مبحث توحید بپردازند. به فرموده امام صادق(ع) الحاد و تشبیه در مبانی توحیدی معتزله درج شدهاست و به همین دلیل مورد طرد و لعنت آن حضرت واقع شدند:
لَعَنَ اللَّهُ الْمُعْتَزِلَةَ أَرَادَتْ أَنْ تَوَحَّدَتْ فَأَلْحَدَتْ وَ رَامَتْ أَنْ تَرْفَعَ التَّشْبیهَ فَأَثْبَتَتْ[6]
خداوند معتزله را لعنت کند، معتزله خواست توحید را بیان کند به الحاد دچار شد و خواست تشبیه را رد کند، اما تشبیه را اثبات کرد.
دفع و رفع الحاد و تشبیه از ساحت توحید، دغدغه معتزلیان بوده است اما با مبانی معتزلی جز تشبیه و الحاد و انکار توحید، چیز دیگری به اثبات نمیرسد. تفویض به معنای استقلال بندگان در افعال و اعمال خویش و عدم دخالت و قدرت و اراده خدا در افعال بندگان و نفی اعتماد و توکل و تأثیر دعا، از جمله شواهد برای الحاد و انکار توحید توسط معتزله است. در نتیجه تفکر توحیدی معتزله همان تشبیه و الحاد منکران توحید است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان