حسادت از آن دسته رذائل اخلاقی بشمار میرود که در دین و شریعت اسلامی به شدت مورد نکوهش واقع شدهاست. حسادت و تکبر بود که ابلیس را به نافرمانی از امر خداوند کشاند و موجب کفر وی شد. بروز حسادت در شخصیتهای تاریخی میتواند بازتاب اجتماعی خاصی را دنبال کند و نیز روشنکننده بسیاری از حقائق شود. در این مقاله به این صفت رذیله در شخصیتی میپردازیم که در چند فتنه نقش اصلی را بازی کرده و حسادتهای او نفاق را در دلش بارور نموده، یعنی عایشه دختر ابوبکر. برخی با جانب داری از عایشه در فتنهها، او را مجتهدی دانستهاند که به علم خود عمل کرده و احتمال خطاء را در وی نفی نکردهاند؛ اما با شناخت مقداری از کردارش به این نتیجه میرسیم که او اساسا با تصمیمات احساسی خود در برابر حق ایستادگی و مخالفت میکرده.
1. اذیت پیامبر(ص)
گاهی از شبها که پیامبر(ص) برای عبادت از بستر برمیخواست و یا به زیارت اهلقبور به بقیع میرفتند، عایشه را غیرت زنانگی میگرفت و خود شخصا به تعقیب آن حضرت میرفت و یا کنیزش را به تعقیب میفرستاد.[1] آن حضرت نیز به وی خطاب میکرد که آیا گمان داری که خداوند و پیامبرش بر تو ستم روا میدارند. باز هم گرفتار شیطانت شدهای. وای بر تو (عایشه) اگر میتوانستی چهها که نمیکردی.[2] روزی پیامبر(ص) شکایت او را به پدرش ابوبکر نمود، درحالی که او بیشرمانه در حضور پدرش به پیامبر(ص) گفت: عدالت داشته باش (در موقعیتی دیگر عایشه نسبت به پیامبر(ص) خشمگین بود و گفت: توئی که گمان میکنی فرستاده خدائی؟) که سیلی محکمی از پدرش دریافت نمود بطوریکه از دهانش خون جاری شد.[3] وی احترام پیامبر(ص) را حتی در نماز نگاه نمیداشت و پای خود را در محل سجده آن حضرت قرار میداد[4] و مثل جنازه جلوی آن حضرت دراز میکشید و به این مطلب افتخار میکند،[5] تا اینکه خود پیامبر(ص) در حالت سجده پای او را از محل سجده دور میکردند.[6]
2. نافرمانی از دستورات خداوند و پیامبر(ص)
نافرمانی او از دستورات قرآن و پیامبراکرم(ص) را در چند مورد میتوان پیگیری کرد که برخی شخصی و برخی جنبه سیاسی دارد:
الف. از نافرمانیهای وی اطلاع دادن او به ابوبکر و عمر و ابوعبیده برای برگشتن از سپاه اسامه است.[7]
ب. دیگر نافرمانی وی با دستور خداوند و پیامبر(ص) زمانی است که او برای مبارزه با امیرالمومنین علی(ع) به بصره لشگرکشی میکند و جنگ جمل را میآفریند.[8]
ج. او بود که دستور تیر باران بدن مطهر امامحسن(ع) را صادر کرد و برخلاف دستور صریح خداوند مبنی بر مودت به ذوی القربی عمل نمود.[9]
3. بدگوئی از خدیجه(س)
پیامبر(ص) هر روز از خدیجه یاد میکرد و عایشه حسادت میکرد. عایشه از آن حضرت بدگوئی میکند و میگوید: او پیرزنی ...بود که خداوند بهتر از آن را به شما عطاء کردهاست. پیامبر(ص) از این گفته به شدت ناراحت میشود و میفرماید: خداوند بهتر از او را به من نداده است....[10] همچنین وقتی هاله خواهر خدیجه به دیدار پیامبر(ص) میآمد، آن حضرت به یاد خدیجه میافتاد، عایشه به شدت ناراحت میشد و به پیامبر(ص) میگفت: از پیرزن بیدندان قریش نگو، او قبلا مرده است و خدا بهتر از آن را به تو عنایت فرمود. با این کلام نسبت به خدیجه (س) بی احترامی میکرد.[11] عایشه میگوید با اینکه خدیجه را ندیده بودم اما به هیچ کدام از زنان پیامبر(ص) چون خدیجه احساس حسادت نمیکردم.[12]
4. اهانت به علی(ع) در حضور پیامبر(ص)
اصحاب در حضور پیامبر(ص) بودند و عایشه پشت سر آن حضرت نشسته بود و امیرالمومنین(ع) وارد شد و ایشان به اشاره پیامبر(ص) کنار او و عایشه قرار گرفت. در این هنگام عایشه او را هل داد و با غضب گفت: جائی برای نشستن جز دامن من پیدا نکردی. پیامبر(ص) نیز با غضب فرمودند: ای حمیراء، من را در مورد علی(ع) اذیت نکن.[13] یکی از کارهائی که با ارتکاب آن، مورد عتاب دیگر زنان واقع شد، عقده گشائی و خوشحالی او از خبر شهادت حضرت امام علی(ع) بود که با این شعر ابراز نمود.[14]
فالقت عصاها فاستقرت بها النوی کمــا قر عینا بالایاب المــــسافر
امیرالمومنین علی(ع) میفرماید: خوی زنانه او (عایشه) دیده عقلش را بسته بود و شراره کینه او با من در دلش چون کوره آهنگران زبانه میکشید.[15]
5. اذیت نمودن فاطمه(س)
روزی عایشه با فریاد به فاطمه(س) میگفت: ای دختر خدیجه به خدا قسم تو برای مادرت نسبت به ما برتری میدانی، کدام برتری؟! او هم مانند بعضی از ما بود. فاطمه(س) این کلام را شنید و وقتی به پیامبر(ص) نگاه کرد، گریهاش جاری شد. پیامبر(ص) با غضب جواب عایشه را دادند.[16] ابنابیالحدید به نقل از استادش میگوید: فاطمه دل پری از دست عایشه داشت؛ زیرا زنان مدینه سخنان نیشدار عایشه را برای وی نقل میکردند.[17]
6. حسادت به ماریه
عایشه میگوید: ماریه زنی زیبا بود و مورد علاقه رسول الله(ص)، چون از نزدیک علاقه آن حضرت را به او میدیدیم به بد رفتاری با وی برآمدیم؛ بخصوص وقتی که ابراهیم را به دنیا آورد. تا اینکه ماریه از دست ما به رسول الله (ص) شکایت برد و آن حضرت خانه وی را تغییر دادند. روزی پیامبر(ص) در حالی که ابراهیم در دست ایشان بود به عایشه فرمودند: ببین چقدر به من شباهت دارد. عایشه در جواب گفت: نه هیچ شباهتی به شما ندارد.[18]
7. بهتان منافقین به ماریه و فرزندش ابراهیم و تأیید عایشه
وقتی منافقین برای بد نام کردن پیامبر(ص) توطئه بهتان و افتراء به ماریه را پیش گرفتند، در داخل خانه پیامبر(ص) نیز عایشه به حمایت از منافقین پرداخت و به پیامبر(ص) گفت: که ابراهیم فرزند تو نبود!! بلکه فرزند جریح قبطی پسر عموی ماریه است.!! پیامبر(ص) فرمودند (اگر راست گفته باشی و برای تحقیق) امیرالمومنین علی(ع) را به دنبال جریح فرستاد تا اینکه بعد از تحقیق او را بکشد؛ اما ماجرا چنین شد که این بهتان و افتراء را امیرالمومنین(ع) کشف کرد و به آن حضرت خبر داد و عایشه از اینکه این ماجرا و توطئه با تلاش امیرالمومنین علی(ع) از بین رفت ناراحت شد. [19]
8. اهانت به امسلمه
او و حفصه لباس و پوشش ام سلمه را مسخره کردند و گفتند: شالی که او از دوش خود رها کرده مانند زبان سگ است.[20] و نیز زمانی امسلمه برای پیامبر(ص) غذائی آماده کرد و آن حضرت در خانه عایشه بودند. عایشه غیرت کرد و با سنگی آن ظرف را شکست. وی در حضور پیامبر(ص) با ظرف غذای حفصه و صفیه نیز چنین کرده بود.[21] به گفته بخاری در صحیح خود زنان پیامبر(ص) دو حزب بودند یکی به سرکردگی عایشه و دیگری ام سلمه.[22]
9. نسبت دروغ به پیامبر(ص) و اغواء برخی زنان
پیامبر(ص) زنی به نام سبأ (سناه) از بنی صعصعه به عقد خویش در آورد. زیبائی او باعث شد تا عایشه و حفصه نسبت به او حسادت کنند و سبب جدائی او از پیامبر(ص) شوند. به او گفتند که اگر رسولالله(ص) را دیدی بگو: از تو به خدا پناه میبرم؛ زیرا ایشان از این سخن خشنود خواهد شد.[23] این حسادت را نیز نسبت به اسماء دختر نعمان و ملیکه دختر کعب و فاطمه دختر ضحاک و عمرة و جونیه و غزیه و ضباعه، اجراء کردند.[24]
10. درغگوئی وی در حضور پیامبر(ص) برای بدبینی به زینب بنت جحش
پیامبر(ص) از خانه زینب به خانه عایشه رفت، در حالی که شربتی از عسل نوشیده بودند. عایشه به آن حضرت گفت: از دهان شما بوی مغافیر (گیاهی بدبو) میآید. پیامبر(ص) فرمود: اینطور نیست او به من شربتی از عسل دادهاست، در این هنگام (برای از بین رفتن نقشه عایشه) آیه نازل شد که چرا چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده تو برخودت حرام میکنی.[25]
11. فخرفروشی حفصه و عایشه نسبت به صفیه بنت حی
روزی پیامبر(ص) صفیه را دید که گریه میکند، از علت آن پرسیدند؛ گفت: عایشه و حفصه از من عیب جوئی میکنند (به او میگفتند ای دختر یهودی). پیامبر فرمود: چرا نگفتی پدرم هارون و عمویم موسی و همسرم محمد(ص) است.[26] همچنین وقتی رسول الله(ص) در لحظات آخر عمر بود، صفیه بسیار ناراحت بود و آرزو میکرد که او به جای پیامبر(ص) در حالت احتضار باشد. این سخن صفیه از طرف برخی (عایشه و..) حمل بر تظاهر و ریا شد. اما پیامبر(ص) در آن حالت فرمود : صفیه حقیقت را ابراز میکند.
12. کتک کاری با سوده بنت زمعه
روزی عایشه دید سوده این شعر را میخواند: قبیله تیم و عدی (کنایه از ابوبکر و عمر) به دنبال این هستند که برای خود همپیمانانی ( برای غصب خلافت). بیابند. عایشه به حفصه گفت که او دارد به من و تو کنایه میزند و به همین دلیل سوده را به باد کتک گرفتند.[27]
13. توهین به خوله و ملیکه
خوله دختر حکیم خودش را برای پیامبر(ص) بدون مهریه بخشید؛ اما عایشه مانع از این ازدواج شد و گفت: آیا برای یک زن خجالت آور نیست که خود را به مردی ببخشد و بدون مهر خواستار همسری او شود.[28] ملیکه دختر کعب نیز بعد از فتح مکه با تیغ حسادت عایشه برخورد نمود و به او گفت: آیا خجالت نمیکشی از اینکه با قاتل پدرت ازدواج کردی.[29]
نکته
عایشه دختر ابوبکر چنین زندگانی پرماجرائی در دوران حضور پیامبر(ص) داشت و بعد از آن حضرت از بزرگترین فتنهگرانی شد که سیاستهای ضد ولایت را رهبری میکرد. فتنه جمل از بزرگترین معضلاتی بود که با حضور او به نبردی خونین تبدیل شد و مصیبتی بر دامن جامعه اسلامی نشاند. کردار و حسادتهای عایشه مقدمهای برای شناخت اعمال وی در فتنه جمل است.[30]