نویسنده: مهندس محمود یادبودی
دورنمایی از مضامین متعالی زیارت عاشورا
وصیت نامه امام مظلوم حسین ابن علی (ع) به برادرشان محمد بن حنفیه:
بسم الله الرحمن الرحیم: هذا ما اوصی به الحسین بن علی بن ابیطالب الی اخیه محمد المعروف با بن الحنفیه..... این وصیتی است که حسین بن علی به برادر خود محمد که معروف به ابن حنفیه است مینویسد؛ گواهی میدهم که خدای تعالی یکی است و او را شریکی نمی باشد و محمد (ص) بنده و فرستاده خداست و از جانب حضرت حق تبارک و تعالی حق را آورده است.
شهادت میدهم بهشت و دوزخ حق بوده و قیامت بدون هیچ تردیدی خواهد آمد و حق جل و علی مردگان در قبر را زنده نموده و از گورها بیرون میآورد.
و گواهی میدهم که از مدینه به قصد فساد و تکبر و داعیه سلطنت بیرون نیامدم بلکه برای اصلاح در میان امت جدم آهنگ خروج کردم که امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیرت پسندیده جد خود و پدر گرامی ام رفتار نمایم. پس هر که قول مرا که حق محض است قبول کند، باری تعالی اولی و سزاوارتر است به اینکه حق را از او بپذیرد وآن کس که سر باز زند صبر کنم تا خداوند حکم فرماید. ( نقل از مقتل الحسین، از مدینه تا مدینه)
باید بررسی کرد هدف امام حسین (ع) از قیام چه بوده؟ چرا امامان قبلی این قیام را نکردند؟
امام هنگام خروج از مدینه میفرمایند: من خروج کردم از مدینه به جهت اصلاع امت جدم. علمای اهل تسنن وشیعه آن را نقل میکنند که حضرت فرمودند:
« انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی».
مسلما اصلاح برای ترمیم خرابی است، مثلایک دیوار خراب شده، اصلاحش میکنیم و ... پس اصلاح برای بر طرف کردن خرابی است و اگر فسادی نباشد اصلاح معنی پیدا نمیکند. سئوال این است که آیا قبل از امام این خرابیها نبوده؟ در دوران امامت ایشان 10 سال اول این خرابیها نبود؟ چرا سال آخر که با یزید مواجه شد این اقدام را کرد؟ پس اینها سئوالاتی است که باید به آن پاسخ داد و در عرض 50 سال پس از رحلت پیامبر(ص) آن قدر فساد ایجاد شد که امام لازم بداند این همه مصیبت را تحمل کند.
نمونههایی از آیات قرآن راجع به حق و باطل:
سوره بقره آیه 42:« حق را با باطل نپوشانید و حقیقت را پنهان نکنید در حالی که میدانید.» اگر کسی نداند بعد متوجه بشود پشیمان میشود و توبه میکند ولی کسی که میداند، دارد شیطنت میکند. پس وقتی در آخر آیه میفرماید در حالی که میدانید( و انتم تعلمون) منظور کسانی از مسلمانان و سایر ادیان هستند که حقیقت را میدانند.
سوره آل عمران آیه 70: « ای اهل کتاب چرا به آیات الهی کفر میورزید با اینکه شما( به حقانیت آن) گواهید.»
در اینجا روی سخن با اهل کتاب است و آگاهی آنها از آمدن پیامبر اسلام و در اینجا میفرماید شما شاهدید.
آیه 71 سوره آل عمران : «ای اهل کتاب چرا حق را لباس باطل میپوشانید و حقیقت را با اینکه میدانید پنهان میکنید.»
آیه 49 سوره بقره : « یاد کنید آن گاه که شما را از فرعونیان نجات دادیم که شما را به سختی آزار میدادند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاشتند( جهت سوء استفاده و خیانت) و در آن ( مصائب) آزمودنی بزرگ از سوی پروردگارتان بود».
آیه 50 سوره بقره: « و یاد کنید آن گاه که دریا را برایتان بشکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم و شما نظاره میکردید.» آیه 51: « و یاد کنید آن گاه که با موسی چهل شب وعده گذاشتیم، شما در غیاب وی گوساله را ( به پرستش) گرفتید و شما( واقعا) ستمکارید.» و با همه این معجزات و اینکه به چشم دیدند که نجاتشان دادیم برای چهل شب دوری پیامبر و اینکه هارون جانشین او در میان قوم بود آمدند گوساله سامری را پرستش کردند و ادامه ماجرا. بحث ما به عنوان نمونه اینجاست که به شهادت قرآن است که امت بعد از پیامبران دچار انحراف شدند. پس میشود امتی بعد از پیامبر دچار انحراف شود و کسی بیاید و بگوید من برای اصلاح امت جدم حرکت کردم.
همان طور که در غیاب حضرت موسی(ع) میخواستند هارون را بکشند، با اهل بیت پیامبر(ص) هم چنین کردند و کشتند و به اسارت بردند و به دوران جاهلیت بازگشتند و وقتی پیامبر در واقعه جنگ احد بیمار بود حضرت فاطمه زهرا(س) بالای بستر پدر اشعاری از سرودههای ابیطالب را میخواند، آیه ای بر پیامبر نازل شد و به دخترش فرمود که دخترم این آیه را بخوان: آیه 144 سوره آل عمران و « محمد نیست جز فرستادهای که پیش از او هم پیامبرانی بودند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود عقب گرد میکنید؟ و هر که عقب گرد کند، هرگز زیانی به خدا نمیرساند و خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد».
چرا پیامبر میفرماید این آیه را بخوان؟ چون در مورد پیامبران دیگر هم چنین کردند و عقب گرد کردند و آماده باشی است برای دخترش که بعد از من هم ممکن است چنین شود. امام حسین(ع) برای فقط دین، خود را فدا میکند و میفرماید: « اگر دین جدم جز با کشته شدن من پابرجا نمیشود پس شمشیرها مرا در بر بگیرید». بحث، بحث فقط دین است یعنی من باید خود را مطابق آیات قرآن کنم نه قرآن را مطابق خودم و لذا همه ائمه(ع) بعد از پیامبر(ص) هدفشان حفظ دین بود ولی با توجه به شرایط و موقعیت جامعه، امام علی (ع) با سکوتشان، امام حسن(ع) با صلحشان، امام باقر و امام صادق با کلاس و تدریس و ... و امام حسین با عاشورا. شاهد مطلب حدیثی از پیامبر(ص) در کتاب صحیح بخاری( جلد 8 و جلد 9 باب الفتن حدیث شماره 1) است. اسماء بنت ابی بکر میگوید: پیامبر فرمودند من خودم را در کنار حوض کوثر میبینم و عدهای از شما را میآورند آنجا. در فردای قیامت میبینم که عدهای از شما را در حریم من راه نمیدهند و جزء پیروان من به حساب نمیآورند و اینها را مردود میشمارند و از طرف دیگری میبرند. از امت من یک عده این گونه رانده میشوند و من میگویم پروردگارا اینها از امت من بودند، چه شده که بدین صورت جدا شدهاند؟ جواب میآید میدانی یا رسول الله اینها بعد از تو چه کردند، اینها برگشتند به دوران جاهلیت و سر از اعمالی که داشتند در آوردند و اینها که برگشتند فساد در دین میکنند و قرآن میفرماید( آیه 101 سوره توبه 9): « گروهی از بادیه نشینان که اطراف شمایند منافقند و از ساکنان مدینه نیز عده ای سخت به نفاق خو کردهاند. تو آنها را نمیشناسی، ما آنها را میشناسیم بزودی دوبار عذابشان خواهیم کرد، سپس به عذابی بزرگ برگردانده میشوند.»
و لذا عدهای آمدند خود را حامی دین و مفسر دین معرفی کردند اما دین در دست اینها اسیر شده بود. بر مبنای هوای نفس عمل میکردند و به وسیله دین، دنیای خود را در نظر داشتند و میخواستند قدرت داشته باشند و فساد کنند و چه فسادی از این بدتر که شخصی مثل یزید بگوید من خلیفه مسلمین هستم... و اینجاست که امام میفرماید میخواهم برای اصلاح امت جدم حرکت کنم و اگر اسلام دست امیری مانند یزید باشد باید فاتحه اسلام را خواند. این فسادها چه بوده که امام درصدد اصلاح آن برآمده است؟
یکی از این فسادها عوض کردن تفکر دینی مسلمین و آلوده کردن آن بود. صاحب نظران میگویند یکی از بدترین بردگیها، بردگی فکری است، استثمار اندیشه است، استعمار تعقل است و قرآن چقدر سفارش به تدبر و تفکر و تعقل و تعمق و تفقه میکند. حدیث : « تفکر ساعته افضل من عباده سبعین سنه؛ یک ساعت اندیشه بهتر از هفتاد سال عبادت( مستحبی) است». فساد در تفکر چیست؟ اگر ما بیاییم در جامعه بگوییم فکر نکنید، عقل تان را به کار نگیرید، اندیشه نکنید، این خود یک جنایت است و یا ممکن است این حرف را نزنیم ولی زمینه اندیشه و تفکر درست را از جامعه بگیریم. بیاییم ذهن را آلوده کنیم و یا معلوماتی که به ذهن میدهیم آلوده کنیم. نتیجه همان میشود ( مثل کارخانه ای که درست کار میکند ولی مواد اولیهاش نامرغوب است و یا مواد اولیه مرغوب است ولی کارخانه درست کار نمیکند. نتیجه هر دو تولید نامرغوب است) و کارخانه ذهن، عقل است و معلومات مانند مواد اولیه و تولید کشف مجهولات است. اول آمدند گفتند فکر نکنید، زیاد موفق نبودند. بعد گفتند تمام احادیثی را که از پیامبر آمده جمع کنید. یعنی خواستند خوراک سالم را از مردم بگیرند وخوراک آلوده بدهند و اینها شروع مصیبتهایی است که به طور علنی بعد از پیامبر(ص) شروع شد و ریشه آن را هم که قرآن فرمود منافقین بودند که در زمان پیامبر شروع کردند( آیه 101 سوره توبه «9») و امام با اینها مبارزه کرد و به پا خاست.
به طور نمونه در کتاب « اسد الغابه» آمده است: در زمان معاویه یک مقدار گرانی و گاهی قحطی پیش آمد و عدهای معترض شدند. معاویه گفت همه را جمع کنید در مسجد، من صحبت کنم و گفت ایها الناس، شما این آیه را قبول دارید « و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» ( آیه 21 سوره حجر)
( وهر چه هست، خزانههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهای معین نازل نمیکنیم). پس اگر ما کمبود داریم به خاطر این است که خداوند نازل نکرده. جوابی که احنیف بن قیس داد چه بود؟ او گفت: این مطلب که گفتی سه قسم است؛ دو مطلب را گفتی درست است ولی مطلب سوم اینکه خدا به اندازه لازم نازل کرده، تو ضبط کردهای و به مردم نمیدهی. اینها میخواهند مردم فکر نکنند. نمونهای دیگر: ابن ابی الحدید معتزلی در جلد 4 صفحه 73 شرح نهج البلاغه میگوید: معاویه چهارصد درهم به پسر جُندَب داد که بگوید این آیه در شان ابن ملجم نازل شده است؛ « ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد» ( آیه 27 سوره بقره) . ( از مردم کسی است که در طلب رضای خدا از جان میگذرد ( چون علی (ع) در بستر پیامبر(ص) ) و خداوند به بندگان مهربان است.)
در صورتی که بنا به تفسیر بزرگان شیعه و سنی این آیه در شان مولا علی (ع) که در بستر پیامبر(ص) خوابیده نازل شده است.
عاشورا برخورد دو خط فکری است : یکی میگوید دین خدا را نمیشود لوث کرد و تحریف کرد و باید امامان و حجتهای خدا جامعه را اداره کنند و راه حق را به مردم نشان دهند.
دومی میگوید حتی اگر یک فاجر و فاسد مانند یزید هم آمد شما هیچ نگویید و امام حسین (ع) میگوید این فساد در دین ایجاد میکند و امام برای اصلاح امت جدش حرکت کرد.
نمونهای دیگر: در کتاب حیات الصحابه جلد سوم صفحه 529 آمده است؛ معاویه در سخنرانیهایش این مطلب را زیاد تکرار میکرد و میگفت: « عمل و کوشش هیچ نفعی ندارد، همه کارها به دست خداوند است، هرچه خدا خواست همان خواهد شد، پس نباید عمل و حرکتی کرد.»
یک زمان میگوییم کارها همه به دست خداست.( لاحول و لاقوه الاباالله العلی العظیم) قبول است و این توحید افعالی است و ما به آن معتقدیم ولی معنایش این نیست که انسان مسئول آفریده نشده. آیا معنایش این است که آیه لیس للانسان الا ماسعی( سوره نجم آیه 39) را ندیده بگیریم؟ آیه 17 سوره انفال- شما نبودید که تیررها کردید بلکه خداوند بود که تیر را رها کرد.
و در آیه 38 سوره مدثر میفرماید: کل نفس بما کسبت رهینه- هر نفس در گرو اعمال خود است.
یا باید این آیه را ندیده بگیریم؛ سوره رعد آیه 11- ان الله لایغیر ما یقوم حتی یغیروا ما با نفسهم.
انسان موجودی است که خدا خواسته است که توان داشته باشد. معاویه دنبال این بود که اینها مطرح نشود.
در کتاب تاریخ مختصر دمشق جلد نهم صفحه 85 آمده است: معاویه در مورد ولایتعهدی و خلافت یزید میگوید این خلافت امری از امور الهی است و خدا خواسته که من خلیفه بشوم وخدا خواسته که یزید خلیفه شود و امام حسین(ع) این را فساد میداند و در مقابل آن قیام میکند و میخواهد این فساد را از بین ببرد و یکی از اثرات اصلاحی امام این بود که انسانها باور کنند که اراده دارند ، اختیار دارند و اگر بخواهند میتوانند در مقابل ظلم بایستند و لذا دیدیم که بعد از واقعه کربلا توابین پیدا شدند و راه افتادند وعدهای دیگر اعتراض علیه حکومت بنی امیه کردند و لذا امام برای اینکه فساد را ریشه کن کند قیام کرد و اراده را به مردم برگرداند وامروز ما با افتخار میگوییم مسلمانیم. در مروج الذهب مسعودی آمده است: معاویه دستور داده بود بزغالههایی را به بچهها بدهند، بچهها به این بزغالهها انس پیدا کرده و علاقهمند میشدند و با آنها بازی میکردند. بعد از 10 تا 15 روز میآمدند بزغالهها را جمع میکردند، بچهها که بیدار میشدند متوجه میشدند و میگفتند بزغالههای ما کجا هستند؟ پدر ومادرها مامور بودند جواب بدهند. شما که خواب بودید علی بن ابیطالب آمد بزغاله شما را دزدید و برد! اگر پدر ومادرها این را نمیگفتند محکوم به مرگ بودند. ببینید بچهها چه فکر میکردند. بعدها وقتی مولادر محراب به شهادت رسید گفتند علی چکار به مسجد داشت، در مسجد چه میکرد، مگر علی نماز هم میخواند؟! و این یعنی وارونه جلوه دادن شخصیتها. در زمان امام حسن مجتبی(ع) شخصی به امام رسید و شروع کرد به فحش دادن و ناسزا گفتن، امام فرمودند مثل اینکه مرد غریبی هستی تو را در این شهر ندیدهام، آیا گرسنهای، تشنهای، نیاز به غذا و مسکن داری، من در منزل آماده پذیرایی از شما هستم و اگر هیچ یک از اینها نیست حرفهایی که زدی از دو حال خارج نیست. اگر حق است خدا از من بگذرد و اگر باطل است خدا ازتو بگذرد . مرد گریهاش گرفت و گفت شما را به ما بد معرفی کردهاند.
این معرفیها یک فاجعه بود. نمونهای دیگر«مروج الذهب مسعودی جلد 3 صفحه 212 نقل میکند: وقتی معاویه بر اوضاع مسلط شد زیاد بن ابیه ( چرا میگویند زیاد ابن ابیه؟ مادر او مرجانه بود از زنان بدکاره که مشخص نیست شوهر او که بوده و زیاد پسر کیست، لذا میگویند زیاد ابن ابیه) چنین مهرهای را برای استانداری کوفه معین کرد برای اینکه کوفه مرکز حکومت مولا علی(ع) بود و او مردم را به دارالحکومه دعوت میکرد که لعن برعلی واهل البیت او بگویند و هر کس نمیگفت او را از دم تیغ میگذراند. ابن ابی الحدید در جلد 11 شرح نهج البلاغه صفحه 44 میگوید: معاویه دستور داده بود هرکس متهم به دوستی اهل البیت(ع) است باید شکنجه شده یا خانهاش ویران شود.