كلمات كليدي : تاريخ، معقل بن قيس، امام علي(ع)، خوارج، مستورد بن علفه
نویسنده : هادي اكبري
معقل بن قیس اهل کوفه و از قبیلۀ بنیریاح بود.[1] کنیۀ وی أبا رُمَیْلَه[2] و از شیعیان و اصحاب امام علی(ع) به شمار میرفت.[3] وی ریاست نیروهای انتظامی در حکومت امیرالمؤمنین(ع) را بر عهده داشت[4] و همچنین از امیران سپاه امام علی(ع) و از جمله کسانی بود که در جنگ صفین، گاه به سرپرستی گروهی روانۀ میدان جنگ میگردید.[5]
معقل ایمانی راسخ به ولایت امیرمؤمنان(ع) داشت. او پیش از جنگ صفین و پس از سخنرانی امام علی(ع) در نُخَیله، به پا خاست و گفت: یا امیرالمؤمنین، به خدا سوگند جز انسان بدگمان از شما سرپیچی و تخلف نمیکند و کسی غیر از منافق اجرای دستورات شما را به تعویق نمیاندازد.[6] ابنابیالحدید در توصیف شخصیت معقل مینویسد: معقل بن قیس، از بزرگان و شجاعان کوفه به شمار میآمد و در کوفه ریاست و مسئولیت داشت.[7]
به سوى رَقّه[8]
امام علی(ع) پیش از جنگ صفین، معقل بن قیس را به همراه سه هزار نفر، از مدائن اعزام کردند و به او فرمودند: «به سوی موصل و نصیبین حرکت کن و هنگامی که به رقّه رسیدی، منتظر من باش که من به آنجا خواهم آمد. امام به معقل فرمودند: مردم را آرام کن و امان ده و جز با کسی که با تو به جنگ برمیخیزد جنگ نکن. صبح و عصر حرکت کن و در هنگام گرما به مردم اجازۀ استراحت بده. شب بیدار باش و در هنگام راهپیمایی، برای استراحت در چند مکان توقف کن. شبها حرکت نکن، چرا که خداوند شب را وسیلۀ آرامش قرار داده است. شب هنگام، به جسم خود و یارانت آرامش بخش و سحر به حرکت خود ادامه ده.» معقل و یارانش طبق دستور امام حرکت کردند تا اینکه در رقّه به امیرالمؤمنین(ع) ملحق شدند.[9]
ماجرای خریت بن راشد
خریت بن راشد از یاران امام علی(ع) بود و در جنگهای دوران حضرت، ایشان را همراهی نمود. وی روزی نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و با طرح مسألۀ حکمیت، جدایی خود را از امام اعلام نمود و به همراه یارانش که از قبیلۀ بنیناجیه بودند به خارج از کوفه رفتند[10] و سر به فساد برداشتند و برخی را نیز به قتل رساندند.[11] با توجه به این اوضاع، امام علی(ع) زیاد بن خصفه را به تعقیب آنان فرستاد.[12] دو گروه در منطقهای به نام مَذار با یکدیگر درگیر شدند که نتیجۀ خاصی در پی نداشت و تعداد اندکی از دو طرف کشته و زخمی شدند. پس از این جنگ، خریت و یارانش به سوی اهواز رفتند[13] و در راه دویست نفر به آنان ملحق شدند.[14] خریت به اهواز رفت و در آنجا تعدادی از کسانی که نمیخواستند، خراج بدهند، به همراه عدّهای از دزدان و برخی خوارج هم به آنها ملحق شدند.[15]
با توجه به وضعیت به وجود آمده، امیرالمؤمنین(ع) معقل بن قیس ریاحی را به همراه دو هزار نفر، برای مقابله با خریت اعزام نمودند. همزمان با اعزام معقل، امام طیّ نامهای به ابنعباس که حکومت بصره را در دست داشت نوشتند: مردی شجاع و درستکار را به همراه دو هزار نفر به سوی معقل روانه کن. هنگامی که به معقل رسیدند، معقل فرمانده هر دو گروه است و فرماندۀ تو باید از او اطاعت و فرمانبرداری کند.[16] هنگام حرکت، امیرالمؤمنین(ع) به معقل فرمودند: ای معقل، تا جائی که توانداری از خدا بترس که این سفارش خدا به مؤمنان است. بر مسلمانان ستم منما و بر اهل کتاب ظلم مکن. هیچگاه تکبر نکن که خداوند متکبران را دوست ندارد.[17]
معقل بن قیس حرکت خود را آغاز نمود و در اهواز با سپاه بصره ملاقات نمود. سپاه کوفه و بصره، متحداً به فرماندهی معقل به سوی خریت و یارانش به راه افتاد و هر دو گروه در منطقۀ رامهرمز به یکدیگر برخورد کردند و در مقابل هم صف آرایی نمودند.[18]
معقل به میان یاران خود آمد و به آنان گفت: ای بندگان خدا، چشم از این قوم فرو بندید و به آنان منگرید. سخن کوتاه کنید و دل به جنگ و نبرد دهید. بشارت میدهم به شما که بواسطۀ این جنگ پاداش عظیم خواهید داشت. همانا شما با از دین خارج شدگان، کردان و کسانی که زکات خود را نمیدهند، جنگ میکنید. به من بنگرید و هر گاه من حمله کردم شما نیز حملۀ خود را آغاز کنید.[19]
پس از سخنان معقل جنگ آغاز شد و سپاه خریت بن راشد به سختی شکست خوردند و افراد بسیاری از آنان کشته شدند. خریت از صحنۀ جنگ گریخت و به سواحل دریا و به میان هم قبیلهایهای خود رفت و آنان را برای جنگ با امیرالمؤمنین(ع) تشویق نمود و افراد بسیاری گرد او جمع شدند. معقل بن قیس خبر شکست سپاه خریت را به اطلاع امام علی(ع) رساند و ایشان از معقل خواستند به پیشروی و تعقیب خود ادامه دهد تا اینکه خریت کشته شود و یا از سرزمینهای اسلامی خارج گردد.[20]
معقل نیز طبق فرمان امام به سوی محل اجتماع خریت و یارانش حرکت کرد. با روبرو شدن دو سپاه جنگ سختی درگرفت و خریت بن راشد کشته شد و تعداد زیادی از سپاهیان وی به اسارت درآمدند. معقل مسلمانان و کسانی را که توبه کردند آزاد نمود؛ اما نصرانیها را با خود به کوفه برد.[21]
سرکوب شورش هلال بن عَلْقَمه
یکی دیگر از خوارج که در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع) خروج کرد و به قتل و غارت پرداخت، هلال بن عَلْقَمه بود. وی به همراه برادرش مجالد، در جمادی الآخره سال 38ه.ق علیه حکومت امام علی(ع) سر به شورش برداشت. با اطلاع یافتن امیرالمؤمنین(ع) از خروج وی، ایشان معقل بن قیس ریاحی را به مقابلۀ با هلال فرستادند و معقل موفق شد هلال و یارانش را که بالغ بر 200 نفر بودند، شکست دهد.[22]
سرکوب سپاه یزید بن شجره
در سال 39ه.ق یزید بن شجره از طرف معاویه مأموریت یافت تا به مکه رود و پس از اخراج حاکم امام علی(ع) برای وی بیعت بگیرد.[23] پس از آگاهی امام علی(ع) از این مسأله، ایشان گروهی از مسلمانان را به منظور مقابله با سپاه معاویه، به فرماندهی معقل بن قیس به مکه اعزام فرمودند و همزمان نامهای را برای حاکم مکه که قثم بن عباس بود و از طرف امیرالمؤمنین(ع) حکومت مکه را در دست داشت ارسال داشتند.[24] امام در نامۀ خود به قثم بن عباس، از او خواستند تا در مقابل گروه مهاجم مقاومت کند و نوشتند؛ معقل بن قیس را که مردی شریف، مقاوم و پرهیزکار است به سوی آنها روانه کرده است.[25]
پس از اعزام لشکر، معقل بن قیس وارد مکه شد و اطلاع یافت یزید بن شجره از مکه خارج شده است. او یزید و سپاهش را تعقیب کرد و در وادیالقری به آنها رسید و پس از جنگ با آنان، تعدادی را اسیر کرد و به کوفه بازگشت. امام علی(ع) نیز اسیران سپاه شام را با اسیران خودشان که نزد معاویه بودند مبادله نمودند.[26]
مأموریت برای تشکیل سپاه
معقل بن قیس، پس از جنگ نهروان و هنگامی که امام علی(ع) مشغول تشکیل سپاه برای نبرد دوباره با معاویه بودند، از طرف ایشان مأموریت یافت تا به منطقۀ سواد کوفه برود و مردم را برای شرکت در سپاه امیرالمؤمنین(ع) دعوت نماید. معقل به سواد رفت و هنوز از این منطقه بازنگشته بود که امیرالمؤمنین(ع) در کوفه به شهادت رسیدند.[27]
قیام أبولیلی خارجی
یکی دیگر از قیامهای به وقوع پیوسته توسط خوارج، قیام شخصی به نام أبولیلی است که فردی بلند قد و سیه چرده بود و در سال 42ه.ق در کوفه قیام نمود. وی در حالی که بزرگان و اشراف در مسجد کوفه نشسته بودند، فریاد تحکیم (لا حکم الا لله) سر داد و بدون آنکه کسی مزاحم او شود، از همانجا قیام خود را به همراه سی تن از موالی آغاز نمود. مغیره که در آن زمان حکومت کوفه را از جانب امویان در دست داشت، معقل بن قیس ریاحی را به همراه عدّهای برای مقابله با أبولیلی و یارانش اعزام نمود و معقل پس از مواجهه و درگیری با أبولیلی، موفق شد وی و یارانش را در منطقۀ سواد کوفه شکست دهد.[28]
قیام مستورد بن علفه
از دیگر قیامهای مهمّی که توسط خوارج به وقوع پیوست، قیام مستورد بن علفه تمیمی است که توسط معقل بن قیس ریاحی و یارانش سرکوب شد. ماجرای قیام به این صورت بود که عدّهای از خوارج که پس از جنگ نهروان زخمی و پراکنده شده بودند، بار دیگر گرد یکدیگر جمع شدند و تصمیم گرفتند تا نیروهای خود را برای قیامی جدید، در شعبان سال 43ه.ق سازماندهی کنند. بر همین اساس تعدادی از خوارج در کوفه با مستورد بن علفه بیعت نمودند.[29]
با نزدیک شدن زمان قیام و آگاهی مغیره بن شعبه،[30] وی در میان مردم و سران قبایل حاضر شد و آنان را از همراهی با خوارج برحذر داشت و نسبت به هرگونه اقدام علیه دستگاه حاکم هشدار داد. پس از سخنان مغیره، معقل بن قیس به پا خاست و به مغیره اطمینان داد که او و سران قبایل جلوی هر واقعۀ ناخوشایندی را خواهند گرفت و مانع بروز فتنه خواهند شد.[31] با اطلاع یافتن مستورد و یارانش از تهدید مغیره، آنان از کوفه خارج شدند و قلعهای را محل ملاقات قرار دادند و سیصد نفر در آن مکان اجتماع نمودند.[32] مغیره قبل از این واقعه، برخی از خوارج را نیز دستگیر و زندانی نموده بود.[33]
اعزام معقل بن قیس
پس از آنکه مغیره از تحرک تازۀ خوارج آگاهی یافت، به نزد مردم و سران قبایل رفت و در مورد اینکه چه کسی را به جنگ خوارج بفرستد با آنها مشورت نمود. در این میان معقل به پا خاست و اعلام آمادگی نمود و خود را بهترین فرد برای مقابله با مستورد و یارانش دانست. مغیره نیز با فرماندهی او موافقت کرد و سه هزار نفر را به همراه وی برای سرکوبی شورشیان اعزام نمود.[34]
هنگامی که زمان حرکت معقل فرا رسید، مغیره به او گفت: ای معقل، بهترین سواران را همراه تو نمودم. به سوی این جماعت بیدین روان شو که از جماعت ما بریدهاند و ما را کافر پنداشتهاند. آنان را دعوت به توبه نما تا به سوی جماعت بازگردند. اگر توبه نمودند و بازگشتند دست از آنان بردار، ولی اگر توبه نکردند با آنان جنگ کن.[35] معقل گفت: آنان را دعوت به توبه میکنم و حجت را بر آنان تمام مینمایم. اما به خدا سوگند گمان ندارم سخنم را بپذیرند. اگر آنان حق را از ما نپذیرند، ما هم باطل را از آنان نمیپذیریم.[36]
آغاز جنگ و کشته شدن معقل
معقل با سپاه خود به تعقیب مستورد پرداخت تا اینکه سرانجام دو سپاه در استان بَهُرَسیر[37] با یکدیگر ملاقات کردند.[38] پس از برپایی جنگ و کشته شدن عدّهای از دو طرف، معقل بن قیس و مستورد بن علفه به جنگ تن به تن پرداختند. مستورد با نیزۀ خود به سینۀ معقل کوفت و معقل نیز شمشیر خود را بر سر مستورد فرود آورد و هر دو بیجان به روی زمین افتادند. با کشته شدن معقل، سپاهیان وی به سوی خوارج حمله کردند و تمامی آنان را کشتند. به این ترتیب ماجرای مستورد و یارانش پایان یافت و معقل بن قیس ریاحی نیز سرانجام در سال 43ه.ق دیده از جهان فرو بست.[39]