نویسنده: خلیل آقاخانی
چگونه در مصیبتها و سختیها، خیر و حکمتی نهفته است؟
برای خیلیها این پرسش مطرح میشود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه میشویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟ در حالی که وقتی گرفتار تصادف رانندگی میشویم و یا مرگ دوست و فامیل را میشنویم و یا از تحریم نفتی یا تحریمهای دیگر استکبار جهانی اخباری در رسانهها منتشر میشود، میگوییم حتماً خیری در آن است. چرا ما چنین واکنشی را نسبت به حوادث تلخ و مرگبار مانند اشغال افغانستان و عراق یا جنگ 33 یا 22دو روزه بروز میدهیم و چنین تحلیل و توصیفی را در پیش میگیریم؟ آیا میخواهیم خودمان را فریب دهیم؟ یا اینکه توصیف و تحلیل ما از آن وقایع، مصائب و گرفتاریها، توصیفی واقع بینانه، مفید و سازنده است؟ از نظر روان شناسی چه آثار و پیامدهایی برای این گونه تحلیلها و توصیفها و تبیینها و در نتیجه توصیههای مرتبط با آن، متصور است.
نویسنده دراین مطلب با مراجعه به آموزههای قرآنی بر آن است تا منشأ عبارت معروف «الخیر فی ما وقع» و این گونه تحلیلها و تبیینها را ارایه دهد.
پروردگاری خداوند بر هستی
در نگرش قرآنی، همه هستی، آفریده خداوندی فرزانه و حکیم است که به هدف و فلسفهای آن را آفریده است. پس برای تحقق آن هدف، به عنوان رب العالمین، شغل خویش را ربوبیت و پروردگاری قرار داده و در هر بروز و ظهوری، در شأنی از شئونات هستی است. کل یوم هو فی شأن.
باور به این که خداوند مالک هستی است در کنار باور به ربوبیت، حکمت، علم، قدرت و مانند آن موجب میشود تا انسان مؤمن بپذیرد که هیچ چیزی در جهان بیرون از دایره اراده و مشیت الهی نیست. از آن جایی که خداوند جهان را بر اساس حکمت و فلسفهای آفریده و آن را ربوبیت و پروردگاری میکند تا به هدف غایی برسد، پس هر چیزی که در جهان اتفاق میافتد در این چارچوب معنا پیدا میکند.
همچنین میدانیم که خداوند هرگز شر و بدی را نیافریده است؛ بلکه آنچه ما از آن به شر و بدی یاد میکنیم در حقیقت فقدان خیری است که به سبب فقدان ظرفیت تمام و کمال در چیزی رخ مینماید. خداوند در هنگام آفرینش هر چیزی به جنبه مثبت و خیر آن چیز نگاه میکند و زمانی اقدام به آفرینش آن چیز میکند که ظرفیت خیر او بر شر سنگینی کند و بچربد. بنابراین، ابلیس که ما از آن به شر مطلق یاد میکنیم، در حقیقت این گونه نیست، بلکه ظرفیت وجودی او متمایل به خیر بوده است.
البته باید توجه داشت که آفریدههای الهی دو دسته هستند؛ گروهی که دارای مشیت، اراده، اختیار و آزادی انتخاب هستند. این گروه همان جن و انسان است که به سبب همین ویژگی دارای تکلیف تشریعی از سوی خداوند میباشند؛ گروه دوم نیز کسانی اند که فاقد چنین ویژگی هستند.
گروه دوم، به سبب فقدان مشیت و اراده، در همان ظرفیت خیری خود باقی میمانند. مگر آنکه انسان و جن در آنها تغییراتی داده و خلقت و آفرینش ابتدایی آنها را تغییر دهند، در این صورت، ممکن است که شر در چیزی بر خیر آن غلبه کند و فساد در زمین و آسمان پدید آید. (نساء، آیه119؛ روم، آیه41)
اما گروه نخست، همان گونه که میتوانند تغییرات شگرفی را در گروه دوم ایجاد کرده و ظرفیت خیری آنها را به ظرفیت شری تبدیل کنند و با تغییر در خلقت آنها، شر و فساد را افزایش دهند، همچنین میتوانند این تغییرات را در ساختار وجودی خود ایجاد کنند؛ زیرا سازههای انسانی و جنی به گونهای است که قابلیت تغییرات شگرف را دارا میباشند و هر انسانی در حقیقت سازه و صنعت خودش است. به این معنا که هر انسانی خود را با افکار و اعمال خویش میسازد و ماهیت وجودی خود را تغییر میدهد. این گونه است که ابلیس سازه وجودی خویش را از ظرفیت خیری بیشتر، به ظرفیت شری تبدیل کرده است. در آیات قرآنی بارها به این مهم توجه داده شده که انسان، بدی و شر را خود میسازد و افزایش میدهد و خداوند جز خیر نمیآفریند و نمیخواهد. (شوری، آیه30؛ نساء، آیه79)
به هر حال، خیر و خوبی و نیکی همه از خداوند است و خداوند هر چه آفریده است، دارای خیری است. همچنین هر اتفاق و رخدادی در هستی به سبب آنکه در چارچوب عدالت و حکمت الهی تحقق مییابد و خداوند به عنوان رب العالمین در حال پروردگاری و ربوبیت جهانیان است، پس در هر رخداد و حادثهای خیری است که در چارچوب حکمت و فلسفه کلی آفرینش معنا مییابد.
خداوند برای اینکه هدف آفرینش تحقق یابد، با پروردگاری و ربوبیت خود میکوشد تا با ایجاد شرایط مناسبی هر چیزی را به کمال بایسته و شایسته اش برساند که همان خیر مطلق آن چیز است. مسیر کلی هستی به سوی خیر مطلق یعنی خداوند در حرکت است؛ زیرا در دایره از اویی به سوی اویی، همه از خداییم و به سوی خدا باز میگردیم که خیر مطلق است. با این تفاوت که گروه نخست خود انتخاب میکند که در کجا قرار گیرد و بیایستد؛ آیا میخواهد در قرب الهی باشد یا در دوری از خداوند، آیا میخواهد با جمال الهی ملاقات کند یا جلال الهی رو به رو شود؟ آیا میخواهد خیر مطلق باشد یا شر مطلق؟
چیستی خیر
برای اینکه تفسیر درستی از حقیقت مصیبتها و گرفتارها و اصولا رخدادهای جهان داشته باشیم، بهتر آن است که خیر را بشناسیم. به این معنا که از نظر قرآن خیر چیست؟ آیا هر نعمتی خیر و هر مصیبت و بلا و نقمتی، شر و بدی است؟
خیر، چیزی است که مورد رغبت همگان باشد؛ مانند عقل، عدل، فضل، چیز نافع و ضدش شر است. خیر بر دو گونه است: یکی خیر «مطلق» که در هر حال و نزد هر کسی مورد رغبت است و دیگری خیر و شر «مقید» است، و آن چیزی است که برای یکی خیر و برای دیگری شر باشد؛ مانند مال. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 160 ذیل واژه «خیر»)
در کاربردهای قرآنی وقتی از خیر و شر سخن به میان میآید، گاه اسمی و گاه وصفی است. در حقیقت خیر و شر بر دو وجه به کار رفته است: یکی اینکه به شکل اسمی باشد، مانند «ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر»، (آل عمران، آیه 104) و دوم اینکه وصف باشد و فرض وصف بودن به معنای افعل تفضیل است؛ مثل «نات بخیر منها» (بقره، آیه 106)
بنابراین، خیر به دو شکل خیر مطلق و خیر مقید در جهان تحقق مییابد. به عنوان نمونه عقل، خیر مطلق است؛ اما بسیاری از امور وجود دارد که نسبت به چیزی خیر و نسبت به چیزی دیگر شر است.
اما پرسش این است که چرا ما میگوئیم «هر چه پیش آید، خوش آید»؟ چرا میگوئیم الخیر فی ما وقع و مایقع است؟ آیا جنگ و مصیبت و مرگ و سیل و زلزله و دهها مصیبت و رخداد دیگر که از نظر ما شر است، خیر ماست؟ مراد از خیر بودن این مصیبتها و رخدادها در جهان چیست؟
هر چه پیش آید، خوش آید
شاید پاسخ پرسش بالا را براساس آنچه تاکنون گفته شد، به دست آورده باشید؛ زیرا دانسته شد که خداوند جز خیر را نیافریده و نمیآفریند و آنچه به عنوان شر از آن یاد میشود، ظرفیت فقدانی خیر است؛ زیرا هر آفریده ای در جهان دارای ظرفیت خاصی از تحقق اسمای الهی است که خیر میباشد. به همان میزان که چیزی از ظرفیت ظهوری اسمای الهی برخوردار نباشد به همان میزان دارای شر است.
اما باید توجه داشت که خداوند زمانی چیزی را میآفریند که ظرفیت مظهریت اسمای الهی او غلبه داشته باشد. بنابراین، همه آنچه در جهان آفریده شده دارای خیر است. البته چنان که گفته شد در میان آفریدههای الهی دو نوع وجود دارد که به سبب وجود اراده و اختیار، میتوانند تغییر شگرفی را در خود ایجاد کرده و سازه خود را چنان تغییر دهند که ظرفیت مظهریت ایشان به کمترین حد ممکن تقلیل یابد، این دو نوع انسان و جن هستند.اما با این همه باید به این نکته نیز توجه کرد که خداوند جهان را ربوبیت و پروردگاری میکند تا هدف آفرینش تحقق یابد. بنابراین، کلیت هستی در مسیر خیر مطلق حرکت میکند. در همین چارچوب است که گفته میشود: الخیر فی ما وقع؛ یعنی خیر در آن چیزی است که واقع شده و اتفاق افتاده است؛ زیرا آنچه اتفاق افتاده و رخ نموده است در چارچوب کلی رسانیدن موجودات و هستی به هدف نهایی و غایی است؛ زیرا اگر این امری که رخ نموده برخلاف حرکت کلی تاریخ و فلسفه آن باشد، اتفاق نمیافتد و خداوند مالک و عالم و قادر اجازه نمیداد تا چنین مانع بزرگ و یا حتی کوچکی در مسیر شدنهای کمالی هستی تحقق یابد.
از آن جایی که انسان با محدودیت علم و دانش مواجه است و نمیتواند غایت هر امری را ببیند و یا درک کند، با تحقق هر رخداد و مصیبتی، تحلیل و تبیین نادرست و ناروایی از آن ارایه میدهد. از این رو خداوند به انسانها هشدار میدهد که تنها کسی که عالم مطلق و قادر مطلق است میداند و میتواند همه چیز را چنان که بایسته و شایسته است مدیریت و ربوبیت کند. این علم احاطی است که آفریده محیط در این دایره را میبیند، چنان که غایت آنها را در این مسیری که میپیماید نیز میببیند و توانایی دارد تا در مسیر درست قرار دهد. اما انسانها با علم ناقص خودشان نمیتوانند چنین تحلیل و تبیینی از رخدادها داشته باشند. لذا چیزی را خیر میببینند که جز شر و بدی برای آنان نیست و یا امری را بد میشمارند، در حالی که جز خیر برای آنان نیست.
خداوند در این باره میفرماید: چه بسا از چیزی کراهت دارید، در حالی که خیر و صلاح شما در آن است. خدا میداند و شما نمیدانید. (بقره، آیه 214)
در عبارت حکمت آمیز عربی آمده است که الخیر فی ما وقع، خیر در آن چیزی است که واقع شده است. اما درست تر اینکه باید گفت الخیر فی ما وقع و یقع، یعنی خیر در هر چیزی است که واقع شده و یا میشود، زیرا اگر چیزی در آینده نیز واقع شود همانند آن چیزی که واقع شده است، دارای خیر میباشد. از این رو در ضرب المثل فارسی آمده است: «هرچه پیش آید خوش آید» یعنی در ما یقع نیز خیر است چنان که در ما وقع خیر بوده است.
بنابراین، ضرب المثل فارسی «هرچه پیش آید خوش آید» برگرفته از آموزههای قرآنی از جمله آیه 214 سوره بقره و 11 سوره نور و مانند آن است.
در واقع، «هرچه پیش آید خوش آید» کنایهای از تسلیم امر الهی شدن و پذیرش آن اتفاقاتی است که در زندگی برای انسان پیش میآید. در حقیقت خداوند هیچ گاه برای بندگان خود بد نمی خواهد و بدی هایی که پیش روی ما قرار میگیرند از سوء اختیار و اعمال ناشایست ما سرچشمه میگیرند، بنابراین ما باید تسلیم تقدیر الهی باشیم و بدانیم که اموری که خارج از اختیار ما پدید میآیند یقینا دارای مصلحتهایی هستند هر چند ما نتوانیم بدانها پی ببریم.
خداوند در قرآن کریم به صراحت به این ضرب المثل الخیر فی ما وقع اشاره کرده است. چنان که میفرماید:
ان الذین جائو بالافک عصبه منکم لاتحسبوه شرا لکم بل هو خیرلکم لکل امری منهم ما اکتسب من الاثم و الذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم؛
در حقیقت، کسانی که آن بهتان داستان افک را در میان آوردند، دستهای از شما بودند. آن تهمت را شری برای خود تصور مکنید بلکه برای شما در آن مصلحتی بوده است. برای هر مردی از آنان که در این کار دست داشته همان گناهی است که مرتکب شده است و آن کس از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابی سخت خواهد شد. (نور، آیه11)
در این داستان بیان شده که برخیها به یکی از همسران پیامبر(ص) تهمت ناروایی میزنند و گروهی نیز آن را تایید کرده و شایعه پراکنی میکنند. این شایعات موجب میشود تا حقایقی کشف شود و این شر افک و تهمت، گروهی از منافقان موجود در میان صحابه را رسوا سازد. این گونه است که معلوم شد همه صحابه و اصحاب پیامبر(ص) انسانهای مومن و موثقی نیستند تا به قول و خبر آنان عمل شود؛ زیرا گروهی از صحابه پیامبر(ص) نه تنها اهل راستی و راستگویی نیستند بلکه اهل بهتان زدن و افترا بستن میباشند، پس نمی توان به اخبار ایشان از دین و دنیا اعتماد کرد. پس صحابی بودن دلیل بر ایمان و یا وثاقت شخص در قول و فعل او نیست و میبایست هر کسی که خبری میآورد درباره شخصیت و وثاقت او تحقیق کرد و مطالب او را با عقل و نقل قطعی سنجید. بر این اساس علوم مختلفی چون علم رجال و درایه الحدیث و مانند آن پدید آمد. چنان که مرزبندی خودی و غیرخودی در جامعه اسلامی آن روز نیز با این گونه جریانها مشخص شد و منافقان از صحابه از مومنان آنها بازشناخته شدند.
در جهان امروز، امام خمینی(ره) براساس نگرش قرآنی به هستی و رخدادهای آن درباره جنگ تحمیلی و درگیریهای خلق مسلمان و مانند آن بارها از الخیر فی ماوقع سخن به میان میآورد. ایشان در جایی میفرماید: این اشخاصی که ادعا میکنند و ادعا میکردند که ما طرفدار مظلومین هستیم، طرفدار خلق هستیم، فدایی خلق هستیم، مجاهده برای مردم میکنیم، ثابت شد به اینکه همه این حرفها، صحبتهای خلاف واقع بوده است و الان که کشور ایران با حزب بعث منحط در جنگ است، الان از آنها هیچ خبری نیست و آنها باز به فسادهایی که اندیشه میکردند، ادامه دارند میدهند. لکن بر آنها هم ثابت شد که اگر یک روزی دولت ایران بخواهد شر آنها را بکند، با یک یورش همه آنها را از بین میبرد. این هم یکی از خیراتی بود که برای ما در این جنگ، در این جنگ تحمیلی حاصل شد. (صحیفه امام، ج31، ص624 و 724)
امام همچنین در هنگام جنگ تحمیلی و یورش همه کفر علیه همه اسلام، با پیشگامی و مزدوری صدام حسین عفلقی فرمود: بعضی قضایاست که انسان گمان میکند که این شر است، لکن به حسب واقع، خیر است. در این قضایای اخیر، که دولت جابر عراق تحمیل کرد بر ایران، باید بگویم «الخیر فی ماوقع»؛ برای اینکه چند مطلب را ثابت کرد، یکی اینکه ضد انقلاب در ایران شایعه میکردند که ارتش ایران، ارتشی است که از بین رفته و دیگر نمیتواند در مقابل دشمنها مقاومت کند و شایعه افکنی میکردند، بلکه ابتدائاً میگفتند که اصلا ارتش لازم نیست، ارتش باید به هم بخورد و بعد از سر، یک مسائلی شروع بشود. در این جنگ تحمیلی، ثابت شد که ارتش نیرومند است و ارتش با سایر قوای مسلحه با هم هستند؛ تفاهم دارند؛ با هم میجنگند و همه کسانی که در ارتش هستند، در راس ارتش هستند، وفا دارند. این خود یک خیری بود که جلوی شایعات را گرفت. (همان، ج31، ص642)
امام خمینی(ره) به عنوان یک اسلام شناس معتقد به آموزههای وحیانی قرآن براساس وحی بر این باور بود که «هرچه پیش آید، خوش آید». در همین چارچوب و با چنین تحلیل و تبیینی است که ایشان شهادت حاج آقا مصطفی در شهر نجف اشرف را از الطاف خفیه الهی میداند و این مصیبت بزرگ را براساس چنین معیار و ملاکی ارزیابی میکند.
اگر با این نگرش به هستی نگاه کنیم و تحلیل و تبیینهای خود را براساس این معیار قرآنی داشته باشیم، در زندگی با نوعی آرامش خاص مواجه میشویم؛ زیرا همه رخدادها را در کلیت خیر تحلیل میکنیم که برای خودمان و هستی مفید و سازنده است. باید توجه داشت که هر رخدادی که در جهان رخ میدهد هر چند که در کلیت خیر است، ولی باید دانست که مصیبتها براساس آموزههای قرآنی در دو شکل بلایی و ابتلایی است. به این معنا که گاه جهت هشدار و تنبیه است که باید با استغفار و توبه و بازگشت به مسیر درست، حرکت تکاملی خود و جامعه را ادامه دهیم و گاه دیگر، آزمونی است که میبایست از آن برای افزایش ظرفیت و سعه صدر خود بهره بریم. جمع میان این دیدگاهها خود عامل افزایش ایمان و بازسازی و اصلاح سازه وجودی خود و دیگران است و لذا به جرات میتوان گفت که هر بلاو مصیبتی که بر انسان وارد میشود- هر چند برخلاف میل و خواست اوست و او آن را شر و بدی میشمارد- اما به دلیل همان بلائی و یا ابتلائی بودن، خیری در آن نهفته است و انسان باید با این قاعده و فرمول، با آن بلاو مصیبت برخورد کند. گفتنی است در عبارت حکمت آمیز «الخیر فی ماوقع»، نکات و آموزههای روانشناختی و معرفتی بسیاری نهفته است که جا دارد روان شناسان و نیز عالمان دینی پیرامون آن بحث و بررسی کنند و آن را به عنوان نسخهای شفابخش برای مقابله با انواع ناگواریها و پیشامدها و حوادث مخالف خواست و برنامه انسان و درمان پریشانیها و استرسها برای مردم تشریح و تجویز کنند.