نفرین، ابراز نفرت از بدی و بدکاران
در مقاله حاضر نویسنده با تشریح چیستی نفرین، به علل پیدایش نفرین الهی از دیدگاه قرآن پرداخته و آثار نفرین را توضیح داده است.
***
نفرین در قالب دعا و نیایش نوعی درخواست برای نابودی بدکارانی است که به هیچ وجه حاضر نیستند از عملکرد بد خویش دست بردارند و به راه راست و جاده حقیقت و تقوا درآیند. در حقیقت وقتی انسان از هدایت کسی ناامید شود و موعظهها و نصیحتها و حتی مجازات و کیفرها تأثیری در تغییر فکر و رفتار شخص نداشته باشد، به سبب ناتوانی در مجازاتهای بزرگ یا عدم جواز قتل و عدم امکان قتل، به نفرین رو میآورد تا اینگونه او را به خدا واگذار کند و خدای منتقم جبار از او انتقام ستاند و به نقمت کشاند.
پس، نفرین دربردارنده مفاهیم بسیاری چون نفرت و بیزاری از چیزی، ناتوانی در مجازات، واگذار کردن امر به خدا و نابودی بدکار به سبب عدم امکان تغییر در رفتار بدکار است. نفرین در قالب نیایش و دعا طرح میشود و مرده باد چیزی جز بیان درخواست مرگ برای بدکاری نیست که با کارهای زشت و بد خویش عرصه را بر دیگران تنگ کرده به طوری که جانشان به لب رسیده و راهی برای رهایی جز دستهای انتقام خدا نیست. به عنوان نمونه «مرگ بر آمریکا» یا «مرگ بر مستکبر» یا «مرگ بر ظالم» چیزی جز یک دعا برای نابودی مجموعهای نیست که از آن جز ظلم و استکبار برنمیخیزد و دستان مظلومان و مستضعفان از مجازات آمریکا به عنوان دارنده صفاتی چون ظلم و استکبار کوتاه است؛ از اینرو، با درخواست مرگ نسبت به آمریکا خواهان نابودی ظلم و استکبار هستند. به سخن دیگر، آنچه را مردم درخواست دارند، مرگ زشتیها و بدیها است که در شیطان بزرگی چون آمریکا تجسم عینی یافته است. این نفرت از بدیها و زشتیها است که مردم را به منشأ و علت یا عامل زشتیها و بدیها سوق میدهد و خواهان نابودی آن منشأ و علت و عامل برای رهایی از زشتیها و بدیهایی چون استکبار و ظلم میشوند.
به عبارت دیگر، مردمان به سبب حقطلبی، عدالتخواهی و گرایش به خوبیها و نفرت از بدیها و زشتیها، خواهان اجرای حق، عدالت، قسط، خوبیها و مانند آنها هستند و نسبت به باطل، بدی، بیعدالتی و قسطخوریگریزش دارند. پس اگر آن منشأ و علت و عامل زشتی و بدی تغییر رویه دهد، هرگز خواهان مرگ او نیستند، اما با توجه به اینکه هویت و ماهیت شخصیتی فرد چنان شکل گرفته که زشتی و بدی جزو شاکله آن شده و از میان رفتن زشتی و بدی جز با نابودی آن شخص ممکن نیست، خواهان مرگ و نابودی آن میشوند.
براساس این منظر و تحلیل باید گفت که نفرین، نگاهی رحمانی نسبت به بقای خوبیها و نیکیها و نیز نیکوکاران و نابودی بدیها و زشتیها و عوامل و علل ایجادی آن است؛ به طوری که بقای بدی و بدکاران چیزی جز نابودی خوبی و نیکوکاران نخواهد بود؛ زیرا رابطه میان خوبی و بدی و نیز حق و باطل، رابطهای تناقضی است که بقای یکی به معنای نابودی دیگری است؛ پس اگر کسی خواهان باقی بودن بدی و بدکاران باشد، در حقیقت خواهان نابودی نیکی و نیکوکاران است؛ از همین رو خدا میفرماید: وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا؛ و بگو حق آمد و باطل نابود شد. آرى! باطل همواره نابودشدنى است.(اسراء، آیه 81)
به تفسیر حافظ شیرازی از تقابل میان حق و باطل، خوبی و بدی، نیکوکاران و بدکاران: «دیو چو بیرون رود، فرشته درآید»؛ زیرا با وجود دیو هرگز فرشتهای آنجا حضور نخواهد داشت؛ چنانکه وقتی فرشته درآید، برای دیو جایی نیست. پس باید که هر انسانی نسبت به دیو به عنوان نماد زشتی و زشتکاران و فرشته به عنوان نماد نیکی و نیکوکاران، مواضع روشن داشته باشد و نمیتوان در بستر خاکستری حرکت کرد؛ زیرا تقابل زشتی و نیکی همانند تقابل شب و روز است؛ و هرگاه این دو به هر شکلی بخواهند جمع شوند چیزی جز زمان فتنه نخواهد بود که انسان قدرت تشخیص حق و باطل، بد و خوب و زشت و زیبا را نخواهد یافت و در فتنه غرق میشود و آسیب میبیند.
بنابراین، لازم است که هر انسانی به روشنی مواضع خود را نسبت به حق و باطل، زشت و زیبا، خوب و بد، خیر و شر، تقوا و فجور و مانند آنها بیان کند و در قالب «تولّی» به حق و خیررو آورده و ولایت آنها را بپذیرد و در قالب «تبری» به باطل و شر پشت کند و برائت بجوید و ولایت آنها را نپذیرد. پس در یک جمله، «زنده باد حق» و «مرده باد باطل» چیزی جز بیان و ابراز محبت و ولایت نسبت به حق و خیر و خوبی و زیبایی و دشمنی نسبت به باطل و شر و بدی و زشتی نیست.
با نگاهی به احکام نفرین در قرآن و آموزههای اسلام به سادگی میتوان دریافت که از نظر قرآن، نفرین چیزی جز تبری و اعلان بیزاری از باطل و زشتی و بدی و عاملان آنها نیست. کسی که نفرین میکند، نه تنها به نوعی آن صفات و اعمال زشت را از خود دور میکند، بلکه در مقام امر به معروف و نهی از منکر بر آن است تا محیط هنجاری ایجاد شود و با تولی و تبری بر آن است تا گرایشها وگریزشهای خویش را روشن و صیانت کند و در مدار فتنه قرار نگیرد؛ افزون بر اینکه نوعی تفویض امور به خدایی است که بر اساس حق قضاوت و عمل میکند.
علل و موجبات نفرین الهی
نفرین اصطلاح قرآنی نیست. ریشه این لغت از نفر به معنای تنفر و بیزاری است. اما در اصطلاح فارسیزبانان نفرین به معنای دعای بد برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی یا چیزی است. (انوری،ج8، ص7888) و همینطور به معنای لعن، لعنت و نکوهش نیز آمده است. (لغتنامه دهخدا،ج43،ص660)
معادل نفرین اصطلاحی فارسیزبانان در قرآن کریم، همان «لعن» است. لعن از ناحیه خداوند متعال به معنای دور ساختن کسی از رحمت خویش در دنیا و در آخرت عذاب و عقوبت و از ناحیه بندگان نیز لعن و نفرین در واقع همان دعا به ضرر و بر ضد دیگران است. (مفردات راغب اصفهانی، ص471)
برای اینکه درک درستتری از حقیقت نفرین داشته باشیم، بهتر آن است تا نگاهی به موجبات نفرین از منظر قرآن داشته باشیم؛ زیرا بیان موجبات نفرین روشن میکند که چرا و چگونه نفرین مجاز دانسته شده و اسلام و قرآن مجوز نفرین را صادر کرده و آن را به عنوان امری مقبول و صحیح، جایز و روا دانسته است. از مهمترین موجبات نفرین که جواز نفرین را صادر میکند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- استکبار غرورآمیز: از نظر قرآن کسانی که در رفتار اجتماعی با دیگران با غرور تمام استکبار میورزند و دیگران را به استضعاف میکشانند، سزاوار نفرین هستند؛ چنانکه خدا نسبت به توطئه غرورآمیز و توأم با استکبار ولید بن مغیره ضد قرآن، از ابزار نفرین بهره برده است تا نشان دهد که از این گونه رفتارها به شدت بیزار است و مؤمنان نیز باید اینگونه باشند؛ یعنی نه تنها خودشان استکبار نورزند، بلکه باید نسبت به چنین افرادی ابراز تنفر داشته و از آنان دوری و پرهیز کنند. (مدثر، آیات 18 تا 25) شأن نزول آيات مذكور، وليد بن مغيره است. (الكشاف، ج 4، ص 647) حرف «ثمّ» در اين آيات براى تراخى رتبى و نه زمانى بوده و جمله «قتل...» براى نفرين و معترضه است. (تفسير التحريروالتنوير، ج 14، جزء 29، ص 308 - 309)
2- ظلم: از مهمترین موجبات خشم و نفرین الهی ظلم در انواع و اقسام آن از جمله ظلم به دیگران است.(مؤمنون، آیه 41؛ زخرف، آیه 65)
3- افتراء به خدا: یکی از موجبات نفرین افتراء به خدا است.(مائده، آیه 64؛ توبه، آیه 30) البته بیشتر کسانی که مبتلا به این عمل میشوند، عالمان دینی هستند که بیانکننده احکام الهیاند؛ زیرا اینان هستند که امری را نفیاً یا اثباتاً به خدا نسبت میدهند و میگویند خدا این را نگفته یا خدا این را گفته است.
4- افتراء به قرآن: کسانی که به قرآن افترا میزنند و آن را کلام الهی نمیدانند یا سحر و شعر و مانند آنها میشمارند، گرفتار نفرین الهی میشوند. (مدثر، آیات 11 تا 25) چنانکه ولید بن مغیره این گونه مورد خشم و نفرین الهی قرار گرفت؛ زیرا فاعل «فكّر و قدّر» وليدبن مغيره است كه به قرآن افترا بست و گفت: پيامبر ساحر و قرآن سحر است. (مجمعالبيان، ج 9 - 10، ص 583)
5- بازداشتن از راه خدا: بازداشتن از راه خدا، موجب نفرین خدا است.(ابراهیم، آیات 2 و 3) بنابراین، مردم باید از هرگونه رفتاری که به مفهوم بازداشتن از راه خدا است، اجتناب ورزند و همچنین مؤمنان باید از این دسته از افراد اجتماع اجتناب کرده و از آنان برائت بجویند.
6- تحریف: از نظر قرآن هرگونه تحریف حقایق دین، سبب نفرین خدا میشود. (همان؛ بقره، آیات 79) البته ناگفته نماند کسانی به تحریف لفظی یا تحریف معنوی رو میآورند که مسئولیت ابلاغ دین را در دست دارند، بنابراین، تحریفگران دینی از عالمان دینی خواهند بود؛ زیرا اینان بیشتر در معرض این خطر و نفرین الهی هستند.
7- ترک نماز و سهو در آن: کسانی که نماز را ترک میکنند و به آن اهمیت نمیدهند، گرفتار نفرین الهی هستند.(قیامت، آیات 31 تا 35؛ ماعون، آیات 4 و 5) واژه سهو و ساهی به معنای ترک نماز نیز آمده است.
8-توطئه علیه دین و رهبران دینی: هر گونه توطئه علیه دین و رهبران دینی عامل نفرت است.(مدثر، آیه 11)
9- تکذیب قیامت: از دیگر موجبات نفرین الهی، تکذیب قیامت از سوی افراد است.(طور، آیه 11؛ قیامت، آیات 32 تا 35؛ مرسلات، آیه 15)
10- تکذیب پیامبران: تکذیب پیامبران موجب خشم و نفرین الهی(منافقون، آیات 1 تا 4) و نیز گرفتاریهای متعدد و متنوع در دنیا و عذاب دنیا و آخرت است.(مؤمنون، آیات 23 تا 26؛ قمر، آیات 9 و 10)
11- تکذیب معارف الهی: کسانی که به تکذیب معارف وحیانی میپردازند گرفتار نفرین خدا در دنیا و آخرت و عذابهای متعدد خواهند شد.(مؤمنون، آیه 39؛ التبيان، ج 7، ص 365)
12- دروغپردازی: دروغپردازی و افک و افتراء از موجبات نفرین الهی است(جاثیه، آیه 7؛ ذاریات، آیه 10)
13- دنیاطلبی: هر گونه گرایش به دنیا و محبت به آن به طوری که انسان را از آخرت باز دارد، موجب خشم و نفرین الهی است.(بقره، آیه 79؛ ابراهیم، آیات 2 و 3)
14- دینفروشی: دینفروشى عالمان، سبب نفرین خدا بر آنان است.(بقره، آیه 79)
15- ریاکاری: هر گونه ریاکاری به ویژه در اعمال عبادی چون نماز از موجبات خشم و نفرین الهی است.(ماعون، آیات 4 تا 6)
16- کفر و شرک: از موجبات نفرین الهی، کفر و شرک افراد است که باید از آن اجتناب کرد.(انبیاء، آیات 18 و 21 و 67؛ فصلت، آیه 6؛ بقره، آیه 161)
17- عیبجویی: عیبجویی نسبت به دیگران موجب نفرین است؛ البته در این میان کسانی که با ثروت خویش و رفتارهای تفاخرآمیز مردم را به تمسخر میگیرند، بیشتر در معرض نفرین الهی هستند.(همزه، آیات 1 و 2)
18- فساد: هر گونه فساد در روی زمین عامل خشم الهی و نفرین اوست.(عنکبوت، آیه 30) در این میان مفسدان در مسائل اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی باید مواظب باشند که خشم خدا آنان را به نیستی و نابودی نکشاند؛ البته باید مؤمنان نیز نسبت به مفسدان و فسادگران موضع منفی اتخاذ کرده و از آنان اعلان برائت و نفرت کنند.
19- غافلانسنگدل: کسانی که گرفتار سنگدلی و قساوت قلب هستند و از یاد خدا غافل میشوند، گرفتار نفرین الهی هستند.(زمر، آیه 22)
20- اغواگری و گمراهگری: کسانی که دیگران را اغوا کرده و به گمراهی میکشانند، گرفتار نفرین الهی هستند.(یونس، آیه 88؛ نوح، آیات 26 و 27)
21- گناه و فسق: هر گونه گناه و فسق و فجور موجب خشم الهی و نفرین اوست.(مائده، آیات 21 تا 25؛ دخان، آیه 22؛ جاثیه، آیه 7؛ محمد، آیه 8؛ عبس، آیات 17 و 23)
22- لواط و همجنس بازی: هر گونه ارضای شهوات از طریق نادرست به ویژه لواط و همجنس بازی موجب خشم و نفرت الهی است.(عنکبوت، آیات 27 تا 30)
23- عدم رضایت نسبت به احکام وحی: هر کسی نسبت به احکام وحی و معارف آن ابراز ناخشنودی و عدم رضایت کند، گرفتار خشم و نفرین الهی میشود.(محمد، آیات 8 و 9)
24- کراهت از حق: هر گونه کراهت و نفرت نسبت به حق موجب میشود که خدا از چنین شخصی نفرت داشته و او را گرفتار لعن و نفرین خویش سازد.(همان)
25- کمفروشی و خیانت در امانت و معامله: از دیگر موجبات نفرین الهی میتوان به کمفروشی و خیانت اشاره کرد.(مطففین، آیات 1 تا 3)
26- رباخواران: کاری بدتر از رباخواری نیست که اعلان جنگ رسمی علیه خدا است(بقره، آیه 279) از نظر اسلام رباخواران گرفتار نفرین الهی هستند. (شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علیاکبر، ج 3، ص 274)
27- شرابخواران و تولیدکنندگان مشروبات الکلی: این عمل زشت موجب میشود که عقل و عقلانیت از اجتماع رخت بربندد و مردم دچار رفتاری نابهنجار شوند، از همین رو این افراد مورد لعن و نفرین قرار گرفتهاند. (همان، ج 6، ص 429)
28- رشوهگیران: کسانی که در مناصب دولتی و قضایی و اجرایی و مانند آنها قرار دارند، باید مواظب باشند رشوه نگیرند که گرفتار نفرین و خشم الهی میشوند. (همان)
۲۹- آدمکشان: قاتلین که بیدلیل جان مردم بیگناه را میگیرند، گرفتار خشم و نفرین الهی هستند. (وسایلالشیعه، ج 13، ص 173)
البته باید توجه داشت که نفرین، اختصاص به خدا ندارد بلکه چنانکه قرآن بیان کرده است، پیامبران نیز کسانی را نفرین کردهاند که از جمله این پیامبران میتوان به حضرت ابراهیم(انبیاء، آیه 67؛ مجمعالبيان، ج 7 - 8 ، ص 86)، صالح(مؤمنون، آیه 39؛ مجمعالبيان، ج 7 - 8، ص 166 و 170)، لوط(عنکبوت، آیات 28 تا 3؛ انوارالتنزيل، بيضاوى، ج 3، ص 327)، پیامبر اکرم(آل عمران، آیه 119)، موسی (یونس، آیه 88؛ مائده، آیات 21 تا 25؛ طه، آیات 95 تا 97؛ دخان، آیات 17 تا 22)، نوح(قمر، آیات 9 تا 16؛ نوح، آیات 24 تا 27؛ مؤمنون، آیات 23 تا 64)، هود(مؤمنون، آیات 31 تا 39) و مانند آنها اشاره کرد.
آثار نفرین
از نظر قرآن، نفرین دارای آثار زیانباری نسبت به کسانی است که مورد نفرین قرار میگیرند، به ویژه اینکه این نفرین از سوی خدا و پیامبران و مؤمنان باشد.
از جمله آثاری که بر نفرین مترتب میشود میتوان به هلاکت و نابودی (مؤمنون، آیات 23 تا 27؛ قمر، آیه 16؛ عنکبوت، آیات 27 تا 31)، قساوت قلب و سنگدلی(یونس، آیات 88 و 89)، سرگردانی (مائده، آیات24 تا 26) و تباهی اموال و عدم استفاده از آنها(دخان، آیات 21 و22) اشاره کرد.
اینها عذابهای دنیوی است و عذابهای اخروی نیز به دنبال آن خواهد بود که از جمله بدترین آنها عذابهای دوزخ است.
البته لعن یا نفرین بر برادران و خواهران مؤمن و به طور کلی زبان گشودن به نفرین و لعن، امری مذموم است و جز در موارد استثنا از این امر به شدت پرهیز داده شده است. حضرت امام باقر(ع) میفرماید: کسی که چیزی را لعنت میکند اگر آن شئ مستحق نباشد لعنت به خود گوینده برمیگردد. پس، از لعن مؤمن بپرهیزید تا مبادا خود گرفتار شوید.(ر. ک:میزان الحکمه، محمدمحمدی ری شهری، ج 5، ص 616)
نفرین، زمانی انجام میشود که کارد به استخوان رسیده است و هیچ چارهای جز تفویض امر به خدا نیست(غافر، آیه 44) وگرنه اگر انسان بتواند اصلاح امر دیگری کند و رفتار شخص را تغییر دهد، هرگز تفویض امر به خدا نمیکند؛ زیرا چنین تفویضی چیزی جز خشم خدا و نابودی شخص نخواهد بود؛ چون خدا نسبت به مظلوم ناتوان، دستگیر بوده و ظالم را به سختی مجازات میکند.
از امام محمد باقر(ع) منقول است که فرمود:چون لعنت از دهان شخص بیرون بیاید، میان او و آن شخص که به او لعنت شده، تردد میکند، و اگر آن شخص سزاوار لعن باشد، به او تعلق میگیرد، و اگر نباشد، به صاحبش برمیگردد. (اصول کافی، ج5، ص341)
زمخشری صاحب تفسیر کشاف، در حادثهای یک پایش را از دست داد. او میگوید در زمان کودکی، گنجشکی را گرفته و پایش را به نخی بسته بودم. گنجشک از دستم پرید و داخل سوراخی شد نخ را آنقدر کشیدم که یک پای حیوان از جا کنده شد. مادرم از جریان باخبر شد و فوقالعاده متأثّر گردید و در حقّم نفرین کرد و گفت: «خدا پای چپت را قطع کند، همچنانکه پای چپ این حیوان بیچاره را قطع کردی». هنگامی که به سنّ رشد رسیدم و برای کسب دانش به بخارا میرفتم، از اسب به زمین افتادم و پایم شکست. پزشکان چارهای جز این ندیدند که پایم را قطع نمایند. این است که میبینی از پای چپ، عاجز ماندهام. (وفیات الأعیان، ج4،ص225)
همچنین در روایت آمده است: «فردی گاهی مورد ستم قرار میگیرد، اما در نفرین بر ظالم تا حدی زیادهروی میکند که پروردگار خود او را نیز از ستمکاران به شمار میآورد». (کافی، ج 2، ص 333، ح 17؛ نراقی، احمد، معراجالسعاده، ص 197، چاپ قدیم، انتشارات امین و رشیدی، تهران)
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: یکشنبه 11 شهریور ماه 1397