جهل و ناداني در مقام نظر و عمل بزرگترين مصيبت بشر است؛ چرا که همه بدبختيهاي بشر در دنيا و آخرت ريشه در جهالت انسان دارد. البته با آموزش ميتوان علم را به آدمي آموخت ولي در يک مرتبه ديگر، نميتوان کاري کرد که شخص از عقل خويش استفاده کند و همچنان جاهل باقي ميماند. دو مشکل بزرگ آدمي که مرتبط با جهل است؛ يکي فقدان دانش و علم و ديگري عدم بهرهگيري از عقل يعني همان تعقل و خردورزي است. اين دو مشکل خاستگاه همه بدبختيهاي آدمي است.
نويسنده در اين مطلب ضمن بررسي آثار و عوامل جهالت، نقش مخرب جهالت را در دو مقام فوق بر اساس آموزههاي اسلام تبيين کرده است.
جهالت به معناي فقدان علم و تعقل
واژه عربي جهل که در فارسي به ناداني ترجمه شده، گاه نقيض علم و گاه نقيض عقل قرار ميگيرد. با نگاهي به مجلد نخست اصول کافي و کتاب عقل و جهل به روشني معلوم ميشود که در روايات اسلامي در بسياري موارد وقتي از جهالت و يا لشکريان جهل سخن به ميان ميآيد، در برابر تعقل ورزي است. بنابراين، ترجمه جهل به معناي ناداني و ندانستن و فقدان دانش شايد ترجمهاي ناقص و نارسا باشد؛ چرا که در اين ترجمه به مسئله تعقل و خردورزي هيچ اشاره نميشود؛ هر چند که نادان ميتواند کسي باشد که خردورزي نکرده و از طريق معلوم خود مجهولي را حل نکرده است؛ اما ناداني و عدم آگاهي ميتواند ارتباط با تعقل نداشته باشد؛ چرا که شايد همان معلوم نخست در اختيار نباشد تا تعقلي ورزد.
به هر حال، واژه جهل داراي دو کاربرد اصلي است؛ بدين معني که گاه در برابر علم و گاه در برابر عقل به کار ميرود. پس ممکن است وقتي گفته شود شخصي جاهل است به معناي فقدان دانش يا فقدان عقل و تعقل ورزي باشد.
علما جهل را بر اساس کاربردهاي آن در فرهنگ قرآن سه قسم دانستهاند:
- خالى بودن نفس از علم كه معناى اصلى جهل است؛ 2. اعتقاد به چيزى برخلاف آنچه كه هست؛ 3. انجام دادن كارى برخلاف آنچه كه بايد انجام شود.(مفردات الفاظ قرآن کريم، ص 209، ذيل واژه جهل)
آثار جهل در زندگي بشر
انسان موجودي است که حقيقت او را، عقل و علم تشکيل ميدهد و همين مسئله موجب شرافت انسان شده و او را تا مقام خلافت الهي پيش برده است. در آيات قرآن از جمله آيه 30 و 31 سوره بقره هنگامي که از شرافت و کرامت انساني به عنوان خليفه ياد ميشود، به اين نکته توجه داده شده که اين سلطه انسان بر ديگر موجودات و لزوم اطاعت و تبعيت آنها از انسان در گرو علم او است که خداوند به وي بخشيده است و حتي فرشتگان مقرب نيز از آن علوم بيبهرهاند.
انسان با علم و بهرهگيري از عقل يعني همان تعقل و خردورزي است که ميتواند به اين شرافت و کرامت فعليت بخشد و خلافت خود را تثبيت نمايد، وگرنه عدم بهرهگيري از عقل و علم به معناي باقي ماندن در نقص خواهد بود. چنين نقصي، بزرگترين فقري است که موجودي بدان دچار ميشود، چنانکه رسول خدا(صليالله عليه و آله) ميفرمايد: لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛ هيچ تهيدستي سختتر از ناداني و هيچ مالي سودمندتر از عقل نيست.(اصول کافي، ج1، ص30) و از امام على(ع) نيز نقل شده که ايشان ميفرمايد: لا غِنَي کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا ميراثَ کالاَدَب و لا ظَهيرَ کالمُشاوَرَه؛ هيچ ثروتي چون عقل و هيچ فقري چون جهل و هيچ ميراثي چون ادب و هيچ پشتيباني چون مشورت نخواهد بود.
(تحفالعقول، ص89) چرا که فقدان علم و عقل در هر انساني او را از مقام شرافت و کرامت انساني ساقط ميکند و او را حتي پستتر از چارپايان ميسازد.(اعراف، آيه 179؛ فرقان، 44) اين گونه است که سازهاي ناقص از خود به وجود ميآورد و به دوزخ فراق ميرود و هنگامي که فرشتگان عذاب از علت ورود به دوزخ ميگويند، بر پايه همان کشفي که در هنگام مرگ رخ ميدهد و به علم شهودي نسبت به خود و جهان ميرسد(ق، آيه 22)، ميگويد که از علم ديگران بهره نبرده و گوش به حرفهاي عالمان و عاقلان نداديم و خردورزي نداشتيم. (ملک، آيه 10)در روايات است که مسئوليت عاقل و عالم دو چندان است؛ زيرا ميبايست همان گونه که خود را از خسران ابدي ميرهاند ديگران را نيز برهاند. از اين رو مسئوليتي که براي عاقل و عالم است که همان آموزش جهال است. امام صادق(ع) در اين باره ميفرمايد: إِنَّ اللّه لَم يَخُذ عَلَى الجُهّالِ عَهدا بِطَلَبِ العِلمِ حَتّى أَخَذَ عَلَى العُلَماءِ عَهدا بِبَذلِ العِلمِ لِلجُّهالِ، لأَنَّ العِلمَ كانَ قَبلَ الجَهلِ؛ خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به نادانان بياموزند، زيرا دانش، پيش از نادانى بود. (غررالحكم، ج6، ص441، ح10926)
امام على(ع) نيز در اين باره ميفرمايد: زكوةً العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛ زكات عقل تحمّل نادانان است.(التوحيد، ص 127) اين تحمل به اشکال مختلف صورت ميگيرد که از جمله آنها برخورد سالم با آنان و تند نشدن نسبت به رفتارهاي جاهلانهشان و برخورد اخلاقي داشتن با آنان (فرقان، آيه 63) و همچنين آموزش آنان است هر چند که با سختي باشد.
به هر حال، همه کرامت و شرافت آدمي در علم و عقل اوست و در برابر همه ذلت و بدبختيهاي او نيز برآيند جهل اوست. بر همين اساس ميتوان گفت که هر خوبي و خيري که براي آدمي است به سبب علم و عقل و هر شر و بدي نيز نتيجه جهل است. با اين همه در آيات و روايات برخي از مصاديق مهم و اساسي شر و بدي که حاصل جهل است مورد تأکيد قرار گرفته تا انسان را نسبت به وضعيت خود متذکر شود؛ زيرا قرآن و روايات در مقام پند و موعظه است و بيان کليات نميتواند آن تأثيري را داشته باشد که بيان مصاديق و جزئيات دارد. بر همين اساس، در اينجا از باب تذکر و يادآوري برخي از مصاديق آثار جهالت بيان ميشود.
آثار جهالت را ميتوان در حوزههاي نظري و عملي شناسايي و بيان کرد. پس هم در حوزه اعتقادات و هم در حوزه عمل و اخلاق آثاري براي جهالت است که در دنيا و آخرت خودنمايي ميکند. از همين روست که اميرمؤمنان علي(ع) جهالت را بزرگترين مصيبتهاي بشر ميداند و ميفرمايد: أَعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ؛ بزرگترين مصيبتها، نادانى است. (غررالحکم و دررالکلم، ص73) آن حضرت خاستگاه همه بديها و شرور را جهالت ميداند و ميفرمايد: اَلجَهلُ أَصلُ كُلِّ شَرٍّ؛نادانى ريشه همه بديهاست. (غررالحکم و دررالکلم، ص73).
در آيات قرآن براي جهالت بيش از پنجاه اثر بيان شده است که شامل اموري چون احساس امنيّت مشركان در پناه بتها (انعام، آيه 81)، اختلاف در مسائل(نساء، آيه 157؛ کهف، آيه 22)، ارزشگذاري غلط (هود، آيات 27 و 29؛ نحل، آيه 95)، استکبار و توقعات بيجا (هود، آيات 27 و 29)، اشتباه و خطا (بقره، آيه 273)، گمراهسازي ديگران (نساء، آيه 44)، اعراض از حق (انبياء، آيه 24)، اقدامات نسنجيده (حجرات، آيه 6)، انحرافات اخلاقي و جنسي (يوسف، آيه 33؛ نمل، آيه 55)، انحصارطلبي و نفي ارزش ديگران (بقره، آيه 113)، انکار معاد و حقايق هستي (نحل، آيه 38)، بتپرستي (اعراف، آيه 138 و 139)، بدعت در دين (انعام، آيات 140 تا 148)، بيادبي و بداخلاقي (فرقان، آيه 63؛ قصص، آيه 55)، بيتقوايي (بقره، آيه 103)، بيصبري (کهف، آيات 68 و 71 تا 77 و 82)، پشيماني (حجرات، آيه 6)، تعصب (بقره، آيه 113)، پذيرش خرافات (اعراف، آيه 131)، روآوري به سحر و جادو و مانند آن (بقره، آيه 102) شايعهسازي (نور، آيات 11 و 15)، دنياطلبي (عنکبوت، آيه 64)، زيان (انعام، آيه 140) و مانند آن ميشود.
رشد انسان در هر زمينهاي به علم و عقل باز ميگردد. انسان در مسائل مذهبي نيز با عقل و علم است که رشد پيدا ميکند؛ و جهالت موجب ميشود که مذهب رشد نکند و روشهاي رفتاري آدمي بهتر نشود، بلکه آيينهاي خوب و پاک با مانع جدي رشد مواجه شود. اميرمومنان امام على(ع) در اين باره ميفرمايد: لا يَزكو مَعَ الجَهلِ مَذهَبٌ؛ هيچ آيينى، با نادانى رُشد نمىكند. (غررالحکم و دررالکلم، ص74)
جهالت، آدمي را از ارزش و اعتبار در دنيا و آخرت مياندازد. رفتاري که از روي جهالت صورت ميگيرد خود موجب خواري و ذلت آدمي ميشود. گاه ديده شده که جهالت نسبت به يک موضوع آدمي را به کارهايي واميدارد که انسان را ذليل ميکند. امام على(ع) ميفرمايد:كَم مِن عَزيزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛ چه بسيار عزيزى كه، نادانىاش او را خوار ساخت.(غررالحکم و دررالکلم، ص76) آن حضرت هم چنين در سخني ديگر ميفرمايد: اَلصِّدقُ عِزٌّ وَالجَهلُ دلٌّ؛ راستى عزّت است و نادانى ذلّت و خواري. (تحفالعقول، ص 356) بر اساس آموزههاي اسلامي، دينداري و اخلاق ريشه در عقل دارد و بيديني و بياخلاقي در جهالت رشد ميکند؛ چرا که دين و اخلاق به ويژه حيا که مهمترين فضيلت اخلاقي است، از لوازم عقل است (اصول کافي، ج1، کتاب عقل و جهل) پس در هر کسي جهالت باشد اخلاق از آن کس برود و شقاوت و بدبختي ابدي را برايش به ارمغان ميآورد. اميرمؤمنان(ع) ميفرمايد: اَلجَهلُ مُميتُ الحياءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ؛ نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است. (غررالحكم، ص 75، ح 1164)
عذر و بهانه جاهل مقصر پذيرفته نميشود؛ زيرا خداوند به او عقل داده و ابزارهاي شناخت و علم و دانش را نيز در اختيار او قرار داده است. بنابراين اگر جاهل قاصر دسترسي به معلوماتي ندارد و از همين رو، عذر و بهانهاش به عنوان جاهل بودن پذيرفته ميشود (نساء، آيه 17؛ انعام، آيه 54؛ نحل، آيه 119)، ولي از جاهل مقصر پذيرفته نيست. رسول خدا(ص) در اينباره ميفرمايد: قَلبٌ لَيسَ فيهِ شَىءٌ مِنَ الحِكمَةِ كَبَيتٍ خَرِبٍ فَتَعَلَّموا وَعَلِّموا وَتَفَقَّهوا وَلا تَموتوا جُهّالاً فَإِنَّ اللّه لايَعذِرُ عَلَى الجَهلِ؛ دلى كه در آن حكمت نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و تعليم دهيد، بفهميد و نادان نميريد. به راستى كه خداوند، بهانهاى براى نادانى نمىپذيرد. (نهجالبلاغه، خطبه 91) پس اگر بخواهيم از مشکل جهالت رهايي يابيم، بايد از عقل و ابزارهاي شناختي چون حواس پنجگانه استفاده کنيم تا از جهالت رهايي يابيم؛ چرا که اميرمومنان على(ع) ميفرمايد: اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛ دانش، نابودكننده نادانى است.(غررالحکم و دررالکلم، ص73)
نشانههاي جهالت
اگر بخواهيم آدم عاقل و عالم را از جاهل بازشناسيم، بايد به کارهاي او توجه کرد، زيرا عقل و جهل در رفتار آدمي خود را نشان ميدهد. در اينجا به برخي از نشانههاي جاهل اشاره ميشود.
- نافرماني خدا: انسان عاقل کسي است که جز اطاعت خدا نکند اما جاهل جز نافرماني نبرد. رسول خدا(ص) در اين باره ميفرمايد: إِنَّالجاهِلَ مَن عَصَى اللّه وَإِن كانَ جَميلَ المَنظَرِ عَظيمَ الخَطَرِ؛ نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.(اعلام الدين في صفات المؤمنين، ج1، ص56)
- شوخي زياد: يکي از نشانههاي جهالت شوخي زياد است؛ چرا که از چشم مردمان ميافتد و مردم چنين فردي را جاهل ميشمارند و با او رفتاري که در شان عاقل است نخواهند داشت. از اين رو اميرمؤمنان(ع) به مردمان هشدار ميدهد که از شوخي زياد اجتناب کنند تا متهم به جهالت نشوند و عزت و کرامتشان از ميان نرود. آن حضرت ميفرمايد: مَن كَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛ هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.(شرح آقا جمال خوانساري بر غررالحكم، ج5، ص183، ح7883)
- تکبر: از ديگر نشانههاي جاهل تکبر است؛ زيرا عاقل و عالم مانند درخت پرباري است که هرچه بيشتر محصول و ميوه ميدهد سر به زيرتر و افتادهتر است. جاهل، فردي به دور از فروتني و اهل تکبر و خودبزرگ بيني است و همين رفتارش خود گواه و شاهدي روشن بر جهالت اوست. امام كاظم(ع) درباره اين نشانه جاهل ميفرمايد: إِنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلايَنبُتُ فِى الصَّفا فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّكَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛ زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دلهاى متواضع جاى مىگيرد نه در دل هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.(تحف العقول، ص 396)
- افراط و تفريط: جاهل انسان معتدلي نيست و از همين رو در همه کارهاي خود يا به افراط ميرود يا تفريط ميورزد. اين يکي ديگر از نشانههاي جاهل است که امام على(ع) به آن اشاره داشته و ميفرمايد: لا تَرَي الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً؛ هميشه جاهل يا افراط گر و تجاوزکار و يا کندرو و تفريطکننده است. (النهايه، ج3، ص 435)
- بهره نبردن از علم: از ديگر نشانههاي جاهل اين است که از علم و عقل خويش بهره نميبرد. بنابراين نميتوان گفت که هر کسي علم و عقل دارد، جاهل نيست؛ چرا که کسي که از عقل و علم خويش بهره نبرد، مصداق حقيقي جاهل است. امام على(ع) ميفرمايد: رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لاينفَعُهُ؛ چه بسيارند دانشمنداني که جهلشان آنها را کشته در حالي که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودي نميدهد.(ارشاد، ص144)
- ناشکيبايي: از ديگر نشانههاي جهالت فقدان صبر و حلم و بردباري است. پس ممکن است که شخص به ظاهر عاقل و عالم باشد، ولي برخوردار از حلم نباشد؛ زيرا حلم از آثار عقل و علم است و کسي که حلم نورزد از عقل و علم بهرهاي نبرده است. از اين رو پيامبر(ص) ميفرمايد: ثَلاثٌ مَن لَم تَكُن فيهِ فَلَيسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. قيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ يَعيشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ سه چيز است كه هر كس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها كدامند؟ فرمودند: بردبارى كه به وسيله آن جهالت نادان را دفع كند، اخلاق خوش كه با آن در ميان مردم زندگى كند و پارسايى كه او را از نافرمانى خدا باز دارد. (خصال، ص 145، ح 172)
- عجله بيموقع و سستي نابهنگام: انسان عاقل و عالم کسي است که وقت شناس باشد و هر کاري را در زمان خودش انجام دهد. فرصتها را غنيمت شمارد و بداند که چون ابرها به سرعت ميآيند و ميروند. پس نه پيش از وقت عمل ميکند و نه هنگام فرصتي آن را به تاخير مياندازد. امام علي(ع) در بيان نشانههاي جاهل ميفرمايد: مِنَ الخُرقِ، المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ؛ شتاب کردن در کاري پيش از بدست آوردن توانايي و سستي کردن بعد از به دست آوردن فرصت از ناداني است. (جهادالنفس، ح829)
- پند ناپذيري و نهي ناپذيري: از ديگر نشانههاي جاهل ميتوان به اين دو خصلت اشاره کرد. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد: الجاهِلُ لا يَرتَدِعُ، وبالمَواعِظِ لا يَنتَفِعُ؛ نادان باز نمىايستد (هيچ نهى و بازداشتى در او اثر نمىكند) و پند و اندرزها سودش نمىدهد. (غررالحكم، ح 1729 - منتخب ميزانالحكمه، ص 600)
- دشمني با مردم: از نظر اميرمؤمنان اين نشانه يکي از مهم ترين نشانه هاست؛ چرا که سرچشمه همه نادانيها در انسان است. آن حضرت ميفرمايد: رأسُ الجَهلِ مُعاداةُ النّاسِ؛ سرآغاز ناداني، دشمني با مردم است. (غررالحكم، ح 5247 )
علي مقصودلو
روزنامه کيهان