مال و ثروت از دیدگاه قرآن
وقتی سخن از اقتصاد میآید، به طور طبیعی به عنوان یک لازم ذاتی، مال و ثروت به ذهن خطور میکند؛ زیرا همان طوری که لازم ذاتی روغن، چربی است، لازم ذاتی اقتصاد، مال و ثروت است. بر همین اساس، آموزههای قرآن، وقتی از قوام بخشی و ستون بودن اقتصاد برای اجتماع سخن به میان میآورد، به طور طبیعی واژه مال را به کار میبرد و مال را قوام اقتصاد اجتماع معرفی میکند. اهمیت مال و ثروت در حوزه اقتصاد و فعالیتهای آن به اندازهای است که بسیاری از احکام و اصول اقتصادی با عنوان مال در فرهنگ قرآنی و اسلامی مطرح میشود. در مطلب حاضر دیدگاه قرآن درباره مال و ثروت بررسی شده است.
مفهوم شناسی مال
واژه مال از «مول» عربی به معنای دارایی و ثروت است که میتواند چارپایانی چون گاو، گوسفند، شتر، بز و مانند آنها باشد. مالون یعنی دارنده مال و ثروت بسيار و تمویل به معنای سرمایهگذاری است. البته مال از ریشه «میل» به معنای گرایش و بازگشت به چیزی به سبب دوست داشتن است؛ شاید از این نظر دراشتقاق به مال از ریشه «مول» نزدیک باشد؛ زیرا انسان به اموال گرایش و میل دارد و به سبب دوستی بسیار به سوی آن کشیده شده و باز میگردد تا این گونه نیازهای خویش را برآورده سازد.
اما مال در اصطلاح اقتصادی و حقوقی به هر چیزی گفته میشود که قابل تملک و مبادله باشد. در فعالیتهای اقتصادی، مال عبارت است از چیزی که بالفعل یا بالقوه دارای ارزش مصرفی و مبادلاتی باشد. برخی نیز آن را هر چیزی دانستهاند که با پول و وجه رایج کشور قابل ارزیابی باشد و ارزش اقتصادی داشته باشد.
در فقه و اقتصاد اسلامی، مال هر چیزی است که منفعت عقلایی و حلالی داشته و قابل تملک باشد؛ پس چیزی که دارای منفعت حلالی نیست، مال محسوب نمیشود، هر چند که ممکن است مانند شراب و گوشت خوک برخی از آن منافعی ببرند که در اسلام حرام است.(مکاسب، ص 161؛ منیة الطالب، ج 1، ص 240)
اهمیت و ارزش نسبی مال
مال از نظر آموزههای وحیانی قرآن، مایه قوام اجتماع و ستون اصلی آن است. خدا میفرماید: وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُالَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا؛ و اموال خود را كه خداوند آن را وسيله قوام زندگى شما قرار داده به سفيهان مدهيد؛ ولى از عوايد آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد و با آنان سخنى پسنديده بگوييد. (نساء، آیه ۵)
از نظر آموزههای قرآن، مال و ثروت، فضل الهی به انسانها است(بقره، آیه 198؛ مائده، آیه 2؛ توبه، آیه 76)؛ البته مال زمانی ارزش و اهمیت دارد که در راستای تأمین سعادت ابدی و بهشت به کار گرفته شود(توبه، آیه 111)؛ بنابراین از نظر مؤمنان مال و ثروت از ارزش ذاتی برخوردار نیست، بلکه ارزش آن به اعتبار امکان بهرهگیری برای سعادت ابدی و رضایت خدا و پاداش الهی است. پس مالی که در راستای اهداف آفرینش به کار گرفته شود، امری ارزشمند و خیر خواهد بود؛ وگرنه هیچ ارزشی نخواهد داشت.(بقره، آیات 215 و 272 و 273؛ کهف، آیه 95؛ حج، آیه 11؛ قصص، آیه 24) مالی ارزشمند و خیر است که در معامله و تجارت با خدا و رضایت او و حمایت از دین اسلام و ارزشهای آن به کار گرفته شود.(توبه، آیه 111) از همین رو راه دستیابی به رضایت خدا، بهرهگیری از مال و ثروت برای اهداف آفرینش از جمله حمایت از فقیران و مسکینان و اطعامدهی به آنان و ایجاد عدالت از طریق بخشیدن حقوق مالی ایشان است.(فجر، آیات 15 تا 18؛ معارج، آیات 24 و 25)
از نظر قرآن مال و ثروت، در هنگام سنجش با پاداشهای الهی، هیچ ارزش و اهمیتی پیدا نمیکند.
البته کم ارزشی مال نسبت به اموری چون پاداش الهی، به این معنا نیست که مردمان، اموال دیگران را کم ارزش جلوه دهند تا این گونه مال ایشان را با ظلم و فساد برداشته و مالک آن شوند؛ چنانکه قوم شعیب با کم فروشی چنین فسادی را درحوزه اقتصادی در پیش گرفته بودند.(اعراف، آیه 85؛ هود، آیات 84 و85) کسانی به این رویه اقدام میکنند که نسبت به خدا خوف و ترسی ندارند، بلکه با بیتقوایی به این کار اقدام میکنند.(شعراء، آیات 179 و 183)
از آنجا که مال و ثروت در نگرش قرآنی زمانی ارزشمند و خیر خواهد بود که در راستای اهداف آفرینش به کار گرفته شود، هر گونه تفسیری دیگر از ارزشمندی مال باطل و ناروا است؛ از همین رو خدا نگرش کافران و مشرکان به مال را مردود میداند؛ زیرا از نظر آنان، مال و ثروت همانند قدرت از یک ارزش ذاتی برخوردار است و هر کسی که دارای ثروت و مال به ویژه بسیار باشد، مورد کرامت و عنایت الهی است در حالی که چنین نیست.(فجر، آیات 15 تا 18) پس برخلاف تصور مشرکان مال و ثروت، نشانه محبوبیّت بیشتر انسان نزد خداوند نیست.(کهف، آیات 34 و 36 و 42) چنانکه مال بسیار نه تنها نشانه ارزشگذاری انسان نیست، بلکه نشانهای از جهالت و سفاهت و بیخردی این دسته از افراد مشرک و مترف است.(سباء، آیات 34 و 35؛ هود، آیات 27 و 29؛ نحل، آیه 95؛ مؤمنون، آیات 55 و 56) این در حالی است که از نظر قرآن، فریفته شدن به مال و فرزند و ملاک ارزش قرار دادن آن، نشانه جهل و بیخردی است.(مؤمنون، آیات 55 و 56)
از نظر قرآن، کاربرد مال و ثروت تنها در دنیا است و اگر ارزش و اعتبار نسبی به آن قائل است(همان؛ آل عمران، آیه 116) در همین دنیا و برای اهداف آفرینش و به کارگیری آن در مسیر رضایت الهی با اعمال صالح است(سباء، آیه 17)؛ وگرنه در آخرت مال و ثروت و حتی فرزند هیچ نفعی برای افراد ندارد و موجب رهایی شخص از گرفتاری نخواهد شد.(شعراء، آیات 69 و 88؛ آل عمران، آیات 10 و 11و 116؛ توبه، آیه 68) قرآن بارها تأکید دارد که مال و ثروت همانند فرزندان، زینتهای زندگی دنیوی است و نباید برای آن اصالتی قائل شد؛ زیرا مال و ثروت در آخرت هیچ معنا و مفهومی ندارد.(کهف، آیه 46؛ همزه، آیات 3 و 4)
از نظر قرآن، کسانی که مال و ثروت و زندگی دنیوی برای آنها اصالت دارد، آرزوی ثروت دارند و آن را به عنوان ارزش مطلق دانسته و ملاک سنجش و ارزشگذاری کرامت خود و دیگران در دنیا و حتی آخرت قرار میدهند و با چنین گمانی به تکاثر اموال و گردآوری و شمارش آن مشغول میشوند.(قصص، آیات 76 و 79؛ همزه، آیات 3 و 4؛ بقره، آیه 247 و آیات دیگر) از همین رو تمام تکیه و همت آنها به مال اندوزی و جمع ثروت و قدرت است؛ در حالی که ثروت و قدرت، آنها را از عذابهای الهی دنیوی و اخروی نجات نمیدهد.(کهف، آیه 34؛ آل عمران، آیات 10 و 11؛ توبه، آیات 68 و 69؛ مسد، آیات 1 و 2)
آموزههای قرآنی تأکید دارد که انسان در فعالیتهای اقتصادی اصل را بر صداقت و درستکاری گذاشته و کمتر به گردآوری اموال به هر شکلی بیندیشد؛ زیرا درستکارى اقتصادى، داراى ارزشى بهتر از داشتن مال و دارایى و تکاثر آن به هر شکل و شیوهای است.(اسراء، آیه 35)
احکام مال و فعالیتهای اقتصادی
از نظر آموزههای قرآنی، مال دارای ارزش نسبی و در راستای آفرینش و رضایت الهی است. بر این اساس، اگر مال و ثروت به درستی مورد استفاده قرار نگیرد، نه تنها نعمت نیست، بلکه نقمت و بلای جان آدمی در دنیا و آخرت است و باید پاسخگوی داراییهایخویش باشد. همچنین مال باید از طریق حلال و در یک مسیر سالم اقتصادی به جریان و مالکیت به دست آید. از این رو حلیت مال به دو معنای حلالیت ذاتی مال و حلیت کسب و مالکیت بسیار مورد تأکید آموزههای قرآن است.
در آیات قرآن احکامی برای مال و مالکیت آن بیان شده که از جمله مهمترین آنها عبارتند از:
1- تحصیل مال حلال: لازم است تا مال از طریق حلال کسب شود که از جمله آنها کسب از طریق خرید و فروش(نساء، آیه 29) با رضایت طرفین و یا کسب از طریق وراثت است. بر این اساس هر گونه کسب و مالکیت مال از طریق غیرشرعی جایز نبوده و انسان مالک آن مال نمیشود. از این رو پرداخت مال رشوه به قضات، براى دستیابى به اموال دیگران، از جمله اسباب باطل جهت تحصیل مال بوده و شخص با حکم قضایی مالک مال غیرنمیشود، هر چند که از نظر قانونی چنین ملکیتی ثابت و به اثبات رسیده باشد.(بقره، آیه 188)
2- تصرف در مال حلال: از نظر قرآن تصرّف در اموال به دست آمده از راه کسب و تجارت با رضایت طرفین جایز است و شخص در مال خویش هر گونه تصرفات حلالی را میتواند داشته باشد و از منافع آن بهره مند شود.(نساء، آیه 29؛ مائده، آیه 2) مقصود از «فضلاً» در آیه ارباح حاصل شده از تجارت است. (مجمعالبيان، ج 3 - 4، ص 239؛ الكشاف، ج 1، ص 602)
3- حرمت تصرف در مال حرام: از نظر قرآن اجتناب از تصرّف در اموال به دست آمده از راه باطل واجب است و شخص نمیتواند در چنین مالی تصرفی داشته باشد.(بقره، آیه 188؛ نساء، آیه 29؛ توبه، آیه 34) در این میان تصرف در اموال دیگران از طریق کلاهگذاری شرعی یا دین فروشی و مانند آنها بسیار مذموم دانسته شده است؛ چنانکه خدا تصرف نابحق بسیارى از علماى اهل کتاب در اموال مردم را نقد کرده و آنان را به این عمل مورد سرزنش قرار داده است.(آل عمران، آیه 75؛ توبه، آیه 34) از نظر قرآن مصادیق مال حرام عبارتند از: رشوه، غصب، قمار، مال ربوی، مال مصرف شده در فحشاء و خودفروشی، سرقت، کم فروشی و گران فروشی و مانند آنها.
4- عقود شرعی: مال باید از طریق عقود شرعی کسب شود. در این صورت، تصرّف در اموال به دست آمده از طریق یکى از عقود شرعى جایز خواهد بود.(مائده، آیه 1)
5- شرط عقل در جواز تصرف: از نظر قرآن، مال مایه قوام اجتماع است و باید به گونهای مورد استفاده قرار گیرد که به فرد و اجتماع نفع برساند. از این رو، دادن مال به سفیهان و سبک مغزان جایز نیست.(نساء، آیات 5 و 6) قرآن نه تنها حرمت تصرف در اموال را برای نابخرد و سفیه حرام دانسته است، بلکه جایز نمیداند عقلای قوم مسئولیت اموال را به دست آنان سپارند، بلکه باید خود عهدهدار مسئولیت اموال سفیهان و نابخردان و کودکان و مانند آنها باشند. همچنین از نظر قرآن، تصرّف معاملى در اموال از سوی سفیهان جایز نیست و هر گونه نقل و انتقال از سوی آنان بیاعتبار است و معامله آنان باطل است.(نساء، آیات 5 و 6؛ بقره، آیه 282).
6- شرط بلوغ در جواز تصرفات: همان طوری که رشد عقلى، شرط جواز تصرّف معاملى در اموال است، همچنین بلوغ جنسی به عنوان نشانه طبیعی بلوغ نسبی عقلی در جواز تصرف شرط است.(همان؛ انعام، آیه 152؛ اسراء، آیه 34؛ کهف، آیه 82) باید توجه داشت که مقصود از «اشدّه» بلوغ و كمال عقل است. (مجمعالبيان، ج 3 - 4، ص 593)
7-حرمتکنزاندوزی: از نظر قرآن، مال به عنوان ستون اصلی قوامبخش اجتماع باید در فعالیتهای اقتصادی به کار گرفته شود و نباید از گردونه فعالیتهای اقتصادی خارج شود.(حشر، آیه 7) در این میان خروج اموال صامت چون زر و سیم از چرخه اقتصادی بسیار زیانآور است. از این رو قرآن، کنز و گنجینه نمودن اموال طلا و نقره و انفاق نکردن آن در راه خدا و فعالیتهای سازنده و مفید اقتصادی را حرام دانسته است.(توبه، آیه 34)
8-حرمت اسراف: از نظر آموزههای وحیانی، هر گونه زیادهروی در مال و مصرف آن حرام است.(انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31؛ فرقان، آیه 67)
9- حرمت تبذیر: همچنین ریخت و پاش از مال و نعمتهای الهی از سوی خدا نهی شده و خداوند این افراد را از برادران شیطان و هم فکر و هم عقیده آنان معرفی کرده است.(اسراء، آیات 26 و27)
10- حرمت تحصیل مال به دروغ: از نظر قرآن، تحصیل مال به دروغ حرام است(بقره، آیه 188)؛ امام باقر(ع): در مورد باطل فرمود: مراد، سوگند دروغ است كه موجب به دست آوردن مال مىشود. (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 176، ح 615)
11- جواز تصرف مالک در مال: هر مالکی در مال خویش حق تصرف در چارچوبهای شرعی و منفعت حلال دارا است و تفاوتی میان زن و مرد در این میان نیست.(نساء، آیات 4 و 32) از نظر قرآن، آزادى مطلق و بىقید و شرط مالکان در تصرّف اموال خویش، امرى نادرست، از نظر شرایع الهى است.(هود، آیات 85 تا 88) اصولاً آزادى بىقید و شرط در تصرّف اموال خویش، زمینهساز رعایت نکردن قسط و عدالت در مبادلات است.(همان؛ نساء، آیه 30)
12- حرمت غصب مال: از نظر قرآن، غصب مال دیگران حرام است. این عمل از سوی حاکمان و دینمداران به شدت محکوم شده (کهف، آیه 79؛ نساء، آیات 160 و 161) و خدا در قرآن، دستاندازى به داراییهاى دیگران با شیوههاى باطل را گناهى بزرگ دانسته است.(نساء، آیه 29) زیرا مقصود از «بالباطل» به قرينه مستثنى «تجارةً عن تراض» مىتواند تمامى تصرّفات بدون رضايت از جمله غصب مال دیگران است.
زمینههای افزایش مال
مال به عنوان ابزار رشد و تعالی بشر مورد استفاده قرار میگیرد(اسراء، آیه 6؛ مؤمنون، آیه 55؛ نوح، آیات 2 و 3 و 12) و اگر چنین نباشد، خیر نیست؛ زیرا خیر به نعمتی گفته میشود که در راستای آفرینش،کمک کار بشر باشد (قصص، آیه 24؛ بقره، آیه 180) وگرنه چیزی جز نقمت و بلا نیست. پس نباید به مال و ازدیادی آن دل بست، چرا که چنین دلبستگی فرجام بد و پوچی را به همراه خواهد داشت.(کهف، آیه 36) بنابراین، کسانی که نسبت به مال و گردآوری آن به هر طریق و بهرهگیری در هر زمینهای حریص هستند، گرفتار آزمون سخت الهی و فتنهای هستند که به ظاهر نعمت است ولی در باطن چیزی جز بلا و نقمت نیست. خدا در آیات قرآن نسبت به ضعف شدید انسان، در آزمونهاى مالى هشدار میدهد(محمد، آیات 36 و 37؛ قلم، آیه 17) و از مردم میخواهد تا تقوای الهی را پیشه کنند؛ زیرا موفقیّت مؤمنان در آزمونشان از طریق مال و فرزند، در گرو تقواپیشگى و نیازمند بینشى الهى است.(انفال، آیات 28 و 29) از نظر قرآن، توفیق مؤمنان در آزمونشان به وسیله مال، سبب بهرهمندى آنان از پاداش الهى(انفال، آیه 28) است و مؤمنان باید بدانند که آزمایش مؤمنان با زیانهاى مالى، از سوى خداوند همواره جزیی از سنتهای الهی حاکم بر جان و جامعه است.(بقره، آیه 155؛ آل عمران، آیه 186؛ انفال، 28؛ تغابن، آیه 15؛ قلم، آیه 17)
به هر حال، انسان باید نسبت به مال نگاهی ابزاری داشته باشد و به آن اصالت ندهد و در جهت خیررسانی به خود و دیگران از مال بهره گیرد. حتی گاه لازم است از مال ایثار کند و با خود گذشتگی آن را در اختیار دیگران بگذارد در حالی که خود بدان نیازمند است.(توبه، آیه 111؛ حشر، آیه 9؛ انسان، آیه 8)
از نظر قرآن افزایش ثروت و مال یک امر ارزشی نیست، مگر آنکه در راستای آفرینش و اهداف مقدس اسلامی و اعمال صالح باشد؛ از همین رو تکاثر اموال و کنزاندوزی در اسلام ممنوع بوده و از آن نهی شده است؛ به ویژه که استغنای مال موجب طغیان آدمی و غرور و دوری از آخرتاندیشی میشود.(کهف، آیات 34 تا 36؛ تکاثر، آیات 1 و 2؛ توبه، آیه 34)
اصولاً انسانهای حریص گرفتار مال حرامخوری میشوند(فجر، آیه 20؛ معارج، آیه 19) و برای کسب مال و افزایش آن به هر شیوه و رفتاری تمسک میجویند و حتی مانع خیررسانی به دیگران میشوند و بخل میورزند.(همان) پس حق دیگران که در اموال هر کسی است به آنان نمیدهند(معارج، آیات 24 و 25) و عدالت را مراعات نمیکنند و در پیمانه و معاملات کمفروشی و گرانفروشی پیشه میکنند.(انعام، آیه 152؛ هود، آیه 85)
در آیات قرآن تبیین شده است که دلبستگی به مال و حرص در افزایش آن به هر طریق موجب میشود تا شخص حتی نسبت به گرسنگی مردم و بینوایان بیتوجه شود(فجر، آیات 18 تا 20) و از جهاد مالی خودداری کند(توبه، آیه 24) و از خدا و آخرت غافل شود و گرفتار خسران ابدی شده(منافقون، آیه 9)، در امانت خیانت کرده(انفال، آیات 27 و 28) و به مخالفت با حق و حقطلبان و عدالت خواهان بپردازد.(زخرف، آیات 30 و 31)
از نظر قرآن مالاندوزی به هر شیوهای امری نادرست و باطل است و کسانی که به این کار اقدام میکنند گرفتار خشم و غضب الهی و عذاب دوزخ و خسران ابدی میشوند.(همزه، آیات 1 تا 7؛ توبه، آیه 34)
انسان برای ازدیاد مال و ثروت در راستای این اهداف میتواند فعالیتهایی داشته و بسترهایی را فراهم آورد که در آیات قرآن بیان شده است. از جمله آنها میتوان به موارد زیراشاره کرد:
1- ایمان: ایمان، موجب برخوردارى از برکات آسمانى و زمینى و فزونى اموال است. البته اگر خانواده یا اجتماعی بخواهد از این افزایش برخوردار باشد، باید اکثریت خانواده یا اجتماع اهل ایمان باشند.(اعراف، آیه 69)
2- تقوا: تقوای الهی عامل برکات مادی و معنوی و ازدیاد اموال در فرد و اجتماع میشود.(همان) البته با توجه به همراهی ایمان و تقوا دانسته میشود که این دو باید در کنار هم باشد تا تاثیرگذار شود.
3- استغفار: استغفار کردن و از جمله گفتن استغفرالله ربی و اتوب الیه میتواند موجب افزایش مال و ثروت شود. (نوح، آیات 10 تا 12)
4- عمل به آموزههای وحیانی و شریعت: عمل به کتب آسمانى و فرامین الهى، موجب فزونى نعمتهاى آسمانى و زمینى است.(مائده، آیه 66)
روزنامه کیهان
تاریخ انتشار: 24 تیر ماه 1397