كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، مديريت، محبت، مردم، شرح صدر، حق، صبر
نویسنده : مريم السادات قدمي
سیره پیامبر(ص) در اداره خلق همان نوع و یا سبک رفتار ایشان در اداره جامعه و مردم میباشد. در واقع رفتار پیامبر(ص) آن قدر عمیق است که از جزئیترین کارهای حضرت میتوان قوانینی را استخراج کرد و برای تمامی اعصار بر آن مبنا عمل کرد و از سبک و نوع خاص رفتار پیامبر(ص) در اداره خلق به اصولی دست پیدا کرد که راهگشای بسیار مطلوبی برای همه مدیران موفق باشد.[1]
پیامبر(ص) که سمت رهبری جامعه اسلامی را بر عهده داشت برای اداره کردن این جامعه گسترده به اصولی پایبند بود و طبق این اصول حرکت میکرد و بر اثر رعایت و پایبندی به این اصول به موفقیتهای بسیار گستردهای دست پیدا کرد که یاد و نامش در دلها و جانها نفوذ کرد. از مهمترین اصولی که پیامبر(ص) به آنها بسیار پایبند بود و مراعات میکرد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اصل رحمت و محبت در اداره امور
یکی از مهمترین و موثرترین راههای موفقیت یک مدیر، در امر رهبری مردم، رحمت و محبت است و رسولخدا(ص) در اداره امور پیش از هر چیز از رحمت و محبت بهره میگرفت، خداوند هم او را با این ویژگی در اداره امور معرفی کرده است. به بیان قرآن حضرت به سبب رحمتی از جانب خدا در مدیریت خود از محبت، مدارا و ملایمت به نیکویی بهرهمند شده است و اگر چنین نبود آن شیوه اداره مطلوب حاصل نمیشد.[2]
آن حضرت در مدیریت خود به چنان محبت و ملایمتی دست یافته بود که به سبب آن بسیاری از موانع اداره جامعه را رفع کرد. اگر پیامبر(ص) سخت دل و تند زبان بود هر آینه امتی فراهم نمیشد و مردم از گرد او پراکنده میشدند.[3]
محبت و گذشت و بزرگواری آن حضرت بسیاری از مشکلات حل ناشدنی را حل کرد؛ بنابراین خداوند راز موفقیت پیامبر(ص) در تالیف قلبها را محبت و ملایمت او به توفیق الهی معرفی میکند که حضرت با تکیه بر همین عامل جامعه را دگرگون کرد که نمونه این محبت و گذشت در ماجرای فتح مکه بسیار مشهود است. سپاه اسلام، مکه را پس از بیست سال سرسختی و مقاومت بدون خونریزی فتح کرد و رحمت پیامبر(ص) مکه را فرا گرفت. رفتار پیامبر دلهای سختترین دشمنان خویش را به هیجان درآورد چنان از سر رحمت و محبت با اهل مکه رفتار کرد که جای هیچ کینه و سرسختی باقی نگذاشت. پیامبر(ص) به آنها فرمود: ای اهل مکه که مرا رنجانیده و تکذیب کردهاید و از زاد و بوم خود بیرون کردهاید گمان میبرید که من با شما چه خواهم کرد؟ و چون اظهار کردند که انتظار بزرگواری و رحمت از آن دارند به آیات شریفه سوره یوسف در نحوه برخورد آن حضرت با برادران خطاکارش استشهاد کرد و رفتار خود را رفتاری سراسر رحمت و مغفرت اعلام کرد و فرمود: بروید که شما آزاد شدگانید.[4]
اساس و مبنای سیره پیامبر(ص) بر رحمت و محبت بود و آن حضرت جامعه را با قدرت رحمت و محبت اداره میکرد و چنان با مردم از دلسوزی و محبت برخورد میکرد که کسی نمیتوانست در درستی مدیریت او تردید به دل راه دهد و همین عامل بود که دوستی وی را در دل مردم جای داد که خداوند متعال میفرماید: ما از جانب خود رسولی از جنس شما، از خودتان برای هدایت شما فرستادیم که از فرط محبت و نوع پروری، ناراحتی، پریشانی و گمراهی شما بر او سخت میآید و نمیتواند تحمل کند و برای آسایش و نجات شما بسیار حریص و نسبت به مومنان رئوف و مهربان است.[5]
اصل شرح صدر
شرحصدر در اصطلاح یعنی برخورداری از قوت وجودی و تحمل ناملایمات و غلبه برمشکلات و کسی که دارای این صفت است بردبار، مقاوم و توانا میگردد و این یکی از الطاف الهی است. وجود شرح صدر برای مدیریت و هدایت چنان اهمیت دارد که خدای رحمان این را منتی برای پیامبر(ص) بیان میکند و میفرماید: آیا سینهات را برای تو نگشودیم و بار گرانت را از پشتت بر نداشتیم؟ باری که بر پشت تو سنگینی میکرد و ... .[6]
در واقع تحمل آن همه سختی و بردباری جز با شرح صدر نمیتوانست باشد و یکی از راههای پیروزی پیامبر(ص) صبر و استقامتی بود که به سبب شرح صدر از خود بروز داد. این یکی از مهمترین ابزار مدیریت است و پیامبر(ص) جلوه جامع و تام الهی در این صفت بود. پیامبر(ص) آنهایی را که نسبت به وی رفتاری زشت میکردند با بزرگواری تحمل میکرد و هدایتشان مینمود. پس از غزوه حنین در سال هشتم هجری، هنگامی رسول خدا(ص) غنایم جنگ را تقسیم میکرد مردی از بنیتمیم به نام حرقوص بن زهیر یا ذوالخویصره نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای محمد! دیدم که امروز چه کردی. رسول خدا(ص) فرمود: چگونه دیدی؟ گفت: ندیدم که عدالت کنی. پیامبر(ص) فرمود: وای بر تو! اگر عدالت نزد من نباشد نزد که خواهد بود؟ عمربن خطاب برخاست تا او را بکشد؛ ولی پیامبر(ص) از این کار نهی فرمود.[7]
اصل پایبندی به عهد و پیمان
از عمدهترین مسائل مدیریت، پایبندی به عهد و پیمان است؛ زیرا اساس روابط انسانی و مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسته به عهد و پیمانهاست و در صورت تزلزل در آنها این روابط و مناسبات متزلزل شده، بیاعتمادی جانشین اعتماد و هرج و مرج جایگزین نظم و سستی جانشین استواری میشود. رسول خدا(ص) به تمام معنا امین بود و میزان پایبندی حضرت به قرار و پیمان موجب شگفتی است؛ از جمله اینکه پیامبر(ص) پیش از بعثت با مردی معاملهای میکرد و مقداری از آن باقی ماند. با آن حضرت معاملهای کرد تا آن را تحویل دهد؛ اما قرار خود را فراموش کرد تا آن که پس از سه روز به خاطرش آمد و بر سر قرار رفت و مشاهده کرد حضرت در آنجاست پیامبر(ص) به او فرمود: ای جوان مرا سخت به زحمت انداخته و در محظور قراردادهای که سه روز است در اینجا منتظر تو هستم.[8] پیامبر(ص) مدیران و کارگزاران خود را به راستی در گفتار و کردار و پایبندی به عهد و پیمان میخواند و تاکید داشت که آنها پاسدار عهد و پیمان باشند و از هرگونه خیانتی پرهیز کنند که در نامه خود به معاذ بن جبل هنگامی که او را برای فرمانداری یمن فرستاد سفارش وفای به عهد، ادای امانت و ترک خیانت را فرمود[9] و خود سخت بدان پایبند بود و هیچ گاه خلاف آن کاری انجام نداد. حتی در عمرة القضا طبق پیمان بسته شده عمل کرد و قدمی از آن تجاوز ننمود که بنابر نقل منابع مسلمانان طبق یکی از مفاد صلحنامه حدیبیه میتوانستند، پس از یک سال از زمان انعقاد پیمان به مکه بروند و سه روز در آن جا بمانند و اعمال عمره به جا آورند و سپس مکه را ترک کنند. بنابراین پیامبر(ص) به جای عمرهای که در سال ششم از وی فوت شده بود، در ذیالقعده سال هفتم هجری با همان عده اصحاب شرکت کننده در حدیبیه رهسپار مکه شد و پیامبر(ص) طبق قراردادی که با قریش بسته بود، ذرهای در عمل به عهد و پیمان سستی نورزید و روز چهارم به همه اصحاب دستور ترک شهر مکه را داد.[10] همچنین زمانی که پیامبر(ص) با پیروزی کامل وارد مکه شد، عثمان بن طلحه را که کلیددار خانه کعبه بود، احضار کرد و کلید را از وی گرفت تا درون خانه را بتها پاک سازد. پس از انجام این کار، عباس عموی پیامبر(ص) نزد آن حضرت آمد و تقاضا کرد منصب کلیدداری خانه کعبه به او سپرده شود؛ ولی پیامبر(ص) با تلاوت آیه 58 سوره نساء که مناصب و مسوولیتها امانت تلقی شده و باید به شایستگان سپرده شود کلید را به عثمان بن طلحه داد.[11] به این ترتیب درس وفاداری به عهد و پیمان را به مردم داد و این یکی از اصولی است که میتوان از نوع رفتار پیامبر(ص) در اداره خلق به دست آورد.
اصل عدم احتجاب
احتجاب به معنای حایل و مانع است و رسول خدا(ص) پرهیز داشت که میان وی و مردم مانع و حایلی وجود داشته باشد و چیزی مانع ارتباط مستقیم آن حضرت و مردم باشد؛ به طوری که سخن ایشان را نشنود و دردشان را نکشد و مشکلاتشان را برای وی مطرح نکنند. پیامبر(ص) از سیره ملوک وسلاطین و نوع نشست و برخاست و تشریفات آنها به شدت بیزار بود و هیچ خوش نداشت به پادشاهان شبیه شود.[12] پیامبر فاصلهها را بر میداشت و ابّهتهای دروغین را میشکست. وی ارتباط تنگاتنگی با مردم داشت به گونهای که بخشی از اوقات منزل خویش را به مردم اختصاص میداد. حضرت با همه افراد جامعه نشست و برخاست میکرد و با فقیران همدم میشد و دعوت همگان را اجابت میکرد. به عیادت بیماران میرفت و در تشییع مردگان شرکت میجست و بدون محافظ میان دشمنان میرفت.[13] پیامبر هیچ گاه خود را از مردم جدا نمیدید و در غم و شادی، به راحت و سختی در کنار آنها بود. چنانکه پس از ورود به مدینه و هنگام ساختن مسجد پابه پای یارانش سنگ میآورد و در ساختن مسجد همانند دیگران کار میکرد.[14] و نمونه دیگر آن در غزوه احزاب روی داد. در این غزوه مأموران اطلاعاتی پیامبر(ص) گزارش آمادگی و بسیج نیروهای دشمن را به مدینه دادند. آن حضرت شورای نظامی تشکیل داد و پس از مشورت و تصویب پیشنهاد سلمان فارسی مبنی برکندن خندق، پیامبر به همراه یاران خود بیل و کلنگ میزد و گاه توبرههای خاک را بر دوش میکشید.[15]
اصل بر پاداشتن حق و عدل
در اندیشه دینی مقصد حکومت و تصدی امور، برپایی حق و عدل درمیان انسانهاست. خداوند، پیامبر(ص) را مامور دعوت به آیین واحد الهی و برپایی حق و عدل کرده است و از آن جا که هوا و هوسهای مردم از موانع بزرگ در این مسیر است به آن حضرت فرمان میدهد که در این راه پیرو تمایلات و منافع شخصی این و آن نشود واستوار بر اجرای حق و عدل بماند.[16]
پیامبر در اداره امور جز به برپایی حق و عدل نمیاندیشید و کارگزاران خود را به آن فرمان میداد. دستورالعملها و فرمانهای حکومتی آن حضرت گویای آن است که برپایی حق و عدل و لوازم آن باید به عنوان بنیادیترین اصل پیوسته حفظ شود که از آن جمله عهدنامه معاذ بن جبل است که پیامبر(ص) وظایف معاذ را برای اداره امور براساس حق و عدل مشخص ساخته است. از جمله تعلیم و تربیت مردم، فرق گذاشتن بین نیکان و بدان و قراردادن آنها در جایگاه مناسبشان، اجرای قوانین به مساوات، ادای امانت در همه چیز، مدارا و گذشت بدون پایمال شدن حق، میراندن احکام باطل و جور و زنده ساختن احکام حق و عدل.[17]
حضرت در اجرای حق، همگان را یکسان میدید و به مساوات عمل میکرد. آن حضرت به هیچ یک از نزدیکان خود اجازه نمیداد که رعایت مساوات در اجرای حق و قانون را برهم زنند به طوری که وقتی کنیز امسلمه را برای اجرای حد دزدی نزد پیامبر آوردند و ام سلمه از او نزد پیامبر شفاعت کرد، پیامبر به او فرمود: این حدی از حدود خداوند است که ضایع نمیگردد[18] و آن گاه دست آن کنیز را برید و ملاحظه همسر خود را نکرد.[19]
رسول خدا(ص) بر رعایت تساوی حقوق تاکید داشت که در نبردها اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار میداد و آنها پیش از هر کسی در راه اسلام تلاش میکردند و آسیب دیدند. [20]