كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، بذل و بخشش
از مهمترین جنبههای زندگی بشر در اسلام بحث اخلاقیات و امور اخلاقی میباشد، توجه به مکارم اخلاق در اسلام بسیار مورد توجه است و احادیث و روایات زیادی در این باب نقل شده، تا آن جا که پیامبر(ص) در بیان دلیل بعثت خود میفرمایند: «بعثت لأتمم مکارم الأخلاق[1]».
از جمله صفاتی که در بحث اخلاقیات به عنوان صفتی ممدوح به آن پرداخته شده است بذل و بخشش و جود و سخا میباشد. النبهانی در کتاب خود،[2] به نقل از غزالی، از معاذ بن جبل نقل کرده است که پیامبر(ص) فرمودند: «ان الله حف الاسلام بمکارم الاخلاق و محاسن الاعمال: همانا خداوند اسلام را به مکارم اخلاق و محاسن اعمال آراسته است.» آن گاه النبهانی در ادامه بذل و بخشش را یکی از مصادیق مکارم اخلاق و محاسن الاعمال میخواند.
در خبری از ابنعباس بذل و بخشش پیامبر(ص) اینگونه بیان شده است: رسولخدا(ص) فی نفسه و قطع نظر از احوال و صفاتی که به دلیل رسالت به آنان آراسته بودند، سخیترین مردم بودند و مشتاقترین مردم برای انجام اعمال خیر در راه خدا و برای خدا شخص ایشان بود... و نفع میرساندند به بندگان خدا از هر راهی با برآوردن نیازهایشان و برداشتن بارهای سنگین از دوش آنان، و در هر مورد سخیترین بودند، چون طبیعت ایشان بر جود و سخا قرار داشت... پیامبر زمانی که دست به چیزی مییافتند، آن را بذل مینمودند، و اگر چیزی نداشتند، وعده میدادند و خلاف وعده نمینمودند، به هر کسی آنقدر بخشش مینمودند که حاجت وی کاملا برآورده گردد... [3]
به راستی به غیر از آن سرور کائنات و خاتم رسولان حق، چه کسی میتوانست آن قدر بزرگوار باشد که قاتل عموی عزیزش را ببخشد[4]؟ یا چه کسی میتوانست کفار و مشرکین قریش را بعد از آن همه اذیت و توهین آزار مورد بخشش قرار دهد و در روز فتح مکه سخنان خود را چنین آغاز نماید: «سپاس خدایى را که وعده خویش را انجام داد و بنده خود را یارى کرد و به تنهایى گروهها را شکست داد. شما چه مىگویید و چه مىپندارید؟». گفتند: نیک مىگوییم و نیک مىپنداریم، برادرى بزرگوار و فرزند برادرى بزرگوار هستى که قدرت یافتهاى. در این هنگام دریاى رحمت، تمام آزارها، بدىها، کینهتوزىها، ددمنشىها و جنگهاى بىرحمانه قریش را نادیده گرفت و در حالى که اشک در چشمان مبارکش حلقه زده بود و مردم نیز همه گریان بودند، با یک دنیا مهربانى و عطوفت و رحمت فرمود: «من همان را مىگویم که برادرم یوسف گفت. امروز بر شما ملامتى نیست خداوند بیامرزدتان، او مهربانترین مهربانان است، اذهبوا فأنتم الطّلقا بروید که شما آزادشدگان هستید». از این رو به اهل مکه «طلقاء» مىگویند. بىشک این عفو و گذشت حیرتانگیز رسولاکرم(ص) از زیباترین و درخشانترین جلوههاى مهر و محبت بود که به دست مهرپرور آن پیامآور رحمت تجلى کرد تا آنجا که در طول تاریخ بشر نمونهاى براى آن نمىتوان یافت و جدا قلم و زبان از تحریر و بیان آن عاجز و درمانده است؟»[5]
از جابر بن عبداللَّه(ع) نیز در این خصوص روایت شده است که: «از رسولخدا(ص) هیچ چیز خواسته نشد که بگوید: نه».[6]
میانه روی در بذل و بخشش
میانهروی و اعتدال و دوری از افراط و تفریط در تمامی جنبههای زندگی بشر لازم و ضروری ست و حدیث معروف پیامبراکرم «خیر الأمور اوسطها[7]: بهترین کارها میانهروى است»، مؤید و مبین همین نکته است. در مسألهی بخشش و بذل نیز این قاعده جاریست و در سیره پیامبر(ص) نیز این امر به خوبی مشاهده میشود، حتی گاه که پیامبر(ص)، به دلیل غایت جود و سخا، در این مهم دست و دلبازی بیحد و حصر از خود نشان دادهاند، قرآن کریم در مقام تذکر ایشان را به میانهروی و اعتدال در بخشش امر فرموده است. در سننالنبی[8] در باب آداب معاشرت، از عجلان نقل شده است که گوید: "خدمت امام صادق(ع) بودم که سائلى آمد، امام برخاست و از سبدى که در آن خرما بود، دست خود را پر کرد و به سائل داد. سائلى دیگر آمد، امام دوباره برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. سائل سومى آمد، باز برخاست و مشتى خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل دیگر آمد، امام فرمود: خداوند روزىرسان ما و شماست! سپس فرمود: کسى از رسولخدا(ص) چیزى از دنیا نمىخواست؛ مگر اینکه عطا مىفرمود، تا آنکه زنى پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چیزى بخواه، اگر فرمود: فعلا چیزى نداریم، بگو: پیراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پیراهن خویش را درآورد و به او عطا فرمود. آنگاه خداوند آن حضرت را به میانهروى امر فرمود و این آیه را خوانند: «وَ لا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً[9]» دست خود را به گردنت مبند (بخل مورز) و نیز به طور کلى باز مکن (هر چه دارى مده) که در غیر این صورت ملول و دلتنگ خواهى نشست».
جذب افراد با بذل و بخشش
بذل مال و بخشش، یکی از شیوههای بسیار ظریف و ابتکاری حضرت(ص) برای جذب افراد و دلگرم نمودن آنها برای پیوستن به اسلام بوده است. ایشان با این شیوه، دلهای کسانی که با بغض اسلام آکنده بود را نسبت به مذهب نو ظهور اسلام نرم گردانیده و به این طریق سرسختترین دشمنان اسلام را به تسلیم شدن وادار نمودهاند. این شیوه که در تاریخ اسلام از آن به «مؤلفة القلوب» یاد میشود بیشک یکی از مهمترین راهبردهای سیاسی آن نبیگرامی برای پیروزی اسلام بوده است.
زراره از امام باقر(ع) روایتی را نقل میکند به این مضمون که رسولخدا(ص) در روز حنین عدهاى از سران عرب را که از قبیلههای قریش و مضر بودند، مورد لطف و بخشش قرار داد. از جمله ابوسفیان بن حرب و عیینة بن حصن فزارى و امثال آنها که از «مؤلفة قلوبهم» محسوب مىشدند. این عده به صورت ظاهری و زبانی مسلمان شده بودند، با این حال در بعضى از آنچه محمد(ص) آورده بود، شک داشتند؛ براى همین خداوند به پیامبر دستور داد که با بذل و بخشش مال، دلهاى آنها را با خود همراه کند تا اسلامشان نیکو شود و بر دینى که پذیرفتهاند، ثابت قدم بمانند.[10]
هر چند که برخی از مسلمین و بالاخص انصار به این شیوه و عمل پیامبر(ص) اعتراض نموده و مخالفت خود را نیز به انحای گوناگون نشان دادند، به طور مثال:
«در روز حنین، رسولخدا(ص)، چهار شتر به عباس بن مرداس داد، وى غضبناک شد و این اشعار را سرود:
آیا غنیمت من و سهم عبید (اسب جنگى) مرا در میان عیینه و اقرع قرار میدهى با آنکه حصن پدر عیینه و حابس پدر اقرع هیچ جا بر پدر من مقدم نبودند و من خود را کمتر از هیچ یک از آنها نمیدانم و کسى را که امروز خوار بسازى عالیمقام نمیشود.
این اعتراض به گوش پیغمبر(ص) رسیده او را احضار کرد و فرمود تو گفتهای: «اتجعل نهبى و نهب العبید بین الاقرع و عیینه»؟ آن گاه رسولخدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «زبان عباس را جدا کن»! عباس گوید: سوگند به خدا این فرموده از روز خثعم که به دیار ما ریختند بر من سختتر گذشت و زیادتر ناراحت کرد. على دست مرا گرفت و مرا برد و در آن هنگام اگر میدانستم کسى هست که مرا شفاعت کند بدو متوسل میشدم. به على(ع) عرض کردم: اکنون زبان مرا میبرى؟ فرمود: آرى! من مأموریت خود را انجام میدهم. و بالاخره مرا در آبگاهها و راحتگاههاى شتران که از حصیر و شاخهاى درخت خرما ساخته بودند آورد و فرمود: میان چهار تا صد شتر را براى خود انتخاب کن. من دانستم که تمام اندیشههایى که از محل حرکت تا اینجا نموده و نیز اعتراضم نابجا بوده است، خجالت کشیده گفتم: پدر و مادرم فداى شما چقدر خانواده کریم، بردبار و دانا هستید. على(ع) فرمود: رسولخدا(ص)، ترا در ردیف مهاجران قرار داد و چهار شتر به تو مرحمت کرد، اگر میخواهى همان چهار شتر را بگیر و اگر میخواهى صد شتر را در دست اختیار درآور. عرض کردم: اینک خواستهی خود را به ارادهی شما وامیگذارم تا شما چه فرمائید. فرمود: من میگویم آنچه را پیغمبر به تو اعطا کرده بپذیر و خوشنود باش. گفتم: پذیرفتم و به دستور عمل کردم.»[11] با این حال پیامبراعظم با تدبیر و کیاست خود، بسیاری از دشمنان اسلام را با سلاح بذل و بخشش به تسلیم واداشتند.
ناپسندی بخل و تشویق به بذل
در این بخش احادیثی و روایاتی از رسولاکرم(ص) در مذمت بخل و مدح بذل آورده میشود:
1. عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ إِنَّ أَبْخَلَ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ- وَ أَجْوَدَ النَّاسِ مَنْ جَادَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّه[12]: از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود: خسیسترین مردم کسی است که در سلام کردن خست به خرج دهد و بخشندهترین مردم کسی است که با جان و مال در راه خدا جهاد کند.
2. انّ للشّیطان مصالى و فخوخا و انّ من مصالیه و فخوخه البطر بنعم اللّه تعالى و الفخر بعطاء اللّه و الکبر على عباد اللّه و اتّباع الهوى فى غیر دات اللّه: شیطان دامها و تلههایى دارد و از دامها و تلههاى او مغرور شدن به نعمتهاى خداوند و تفاخر به بخششهاى او و تکبر کردن با بندگانش و پیروى از هوس در کار او است.[13]
3. الأیدی ثلاثة فید اللّه العلیا و ید المعطی الّتی تلیها و ید السّائل السّفلى فاعط الفضل و لا تعجز عن نفسک: دستها سه گونهاند: دست خداوند بالا است و دست دهنده، بعد از آن است و دست گیرنده، پایین است. پس عطا کن و دست بسته نباش.[14]
4. خلقان یحبّهما اللّه و خلقان یبغضهما اللّه فأمّا الّذان یحبّهما اللّه فالسّخاء و السّماحة و أمّا اللّذان یبغضهما اللّه فسوء الخلق و البخل و اذا أراد اللّه بعبد خیرا استعمله على قضاء حوائج النّاس: خداوند دو صفت را دوست دارد و دو صفت را دشمن. دو صفتى که دوست دارد، بخشش است و گذشت و دو صفتى که دشمن دارد، بداخلاقى است و بخل. و همین که خدا براى بندهاى نیکى بخواهد، او را براى رفع نیازهاى مردم به کار مىگیرد.[15]
5. یا علی ثلاث من حقایق الإیمان؛ الإنفاق من الإقتار، و إنصافک النّاس من نفسک، و بذل العلم للمتعلّم: سه چیز از حقایق ایمان است: نخست تنگ گرفتن بر خود و اهل خود براى نفقه کردن، و با مردم اگر چه به زیان خود باشد کار به عدل راندن، و در تعلیم عموم با شاگردان ضنّت نجستن.[16]
6. رسولخدا(ص) فرمود: «اى فرزند آدم، اگر تو افزون بر نیاز خود را ببخشى برایت بهتر است، اگر آن را نگاهدارى برایت شرّ است، بر میزان نیاز سرزنش نمىشوى و [بخشش] را از نزدیکانت آغاز کن و دست برتر [بخشنده] از دست زیرین [گیرنده] بهتر است»[17]
7. خوشا آن مؤمن که مالى، نه از معصیت، فراهم آرد و در غیر معصیت خرج کند و از آن بر اهل مسکنت ببخشد و از متکبران فخرفروش و دنیادوستان دورى کند. خوشا آنکه خوى وى با مردم نکو باشد و کمک خویش بذل ایشان کند و شر خویش از آنها بر دارد.
این خطبه قدیمیترین خطبه پیامبر(ص) است که در نخستین روز دعوت ایراد کرد.[18]