دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نهضت آزادی (از کودتای 28 مرداد تا قیام 15 خرداد)

No image
نهضت آزادی (از کودتای 28 مرداد تا قیام 15 خرداد)

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، نهضت آزادي، جبهه ملي، بازرگان، طالقاني، قيام 15 خرداد

نویسنده : سعيده سلطاني مقدم

بعد از کودتای 28 مرداد 32 اکثریت رهبران جبهه ملی دستگیر شده و در طول سال 32 آزاد شدند و در اواخر سال 33 نهضت "‌مقاومت‌ملی" را تاسیس کردند. چهره‌های برجسته در این تشکیلات عبارت بودند از ارسنجانی(سخنگوی اصلی حزب)، حسیبی، زیرک‌زاده، زنگنه، شاهپوربختیار، داریوش‌فروهر، خلیل‌مکی و همچنین مهدی ‌بازرگان و آیت‌الله محمود طالقانی. نهضت مقاومت ‌ملی بعد از چهار سال فعالیت کاملا از هم پاشید. علت اصلی تفرقه و اختلاف در بین اعضا این گروه عبارت بود از اختلاف عقیده در رد یا تایید شاه؛ برخی مانند طالقانی و بازرگان خود شاه را قبول نداشتند و کل رژیم را فاقد مشروعیت می‌دانستند در حالی‌که دیگران تنها به بعضی موارد در رژیم انتقاد داشتند. این اختلافات همچنین بر سر مسائل سازمانی در سال 44، جبهه ملی را به دو اردوی رقیب تقسیم کرد.[1] یک بخش غالبا متشکل از اعضای "حزب‌ایران"، عنوان "جبهه‌ملی‌دوم" را نگه داشت و فعالیتش را در میان دانشجویان ایرانی مقیم اروپا شدت بخشید و خواهان دولتی دموکراتیک و غیرمذهبی در ایران شد. بخش دیگر متشکل در نهضت‌آزادی در میان دانشجویان مقیم فرانسه و آمریکای‌ شمالی فعال بود و می‌کوشید ارتباط موثری با رهبران مذهبی تبعیدی به ویژه امام‌خمینی در عراق برقرار کند.[2]

تاریخ تاسیس نهضت آزادی

مهدی ‌بازرگان تاریخ تاسیس نهضت‌ آزادی را 27 اردیبهشت 40 می‌داند. در اولین جلسه تشکیل نهضت‌آزادی در روز 26 اردیبهشت 40 در منزل "حاج ‌صادق‌فیروز آبادی"، مهندس بازرگان از بنیان‌گذاران نهضت طی ایراد سخنرانی مفصلی چهارچوب کلی آن تشکل را مسلمان ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی اعلام کرد.[3] نهضت‌آزادی اعلام کرد هدف اصلی نهضت تقویت جبهه‌ملی و پاسخ به نیازهای دینی و اجتماعی و ملی مردم است. این نهضت اعلام کرد که ما مسلمانیم؛ زیرا نمی‌خواهیم اصول عقایدمان را از سیاست خود جدا کنیم، ایرانی هستیم؛ زیرا به میراث ملی خود احترام می‌گذاریم، مشروطه‌خواه هستیم؛ زیرا آزادی اندیشه و بیان و اجتماعات را خواستاریم مصدقی هستیم؛ زیرا استقلال ملی می‌خواهیم.[4]

نهضت آزادی بعد از قیام 15 خرداد:

الف: نهضت آزادی در خارج از کشور و نبرد مسلحانه

متعاقب سرکوب قیام 15 خرداد "شریعتی" و "چمران" و "یزدی" به این نتیجه رسیدند که شیوه مبارزه علیه رژیم پهلوی باید تغییر کند و به نبرد مسلحانه تبدیل شود. علی‌شریعتی با سابقه همکاری با روزنامه "المجاهده"(جبهه آزادی‌بخش الجزایر) ترتیب کار را فراهم کرد. سران انقلابیون الجزایر ضمن مذاکره با دولت مصر موافقت "جمال‌عبدالناصر" که خود از مخالفان شاه بود را برای اعزام گروهی از افراد نهضت‌آزادی ایران به مصر را کسب کردند. سازمان مخصوص "اتحاد و عمل" نخستین سازمان مخفی ایران بود که برای انجام مبارزه مسلحانه با رژیم درصدد فراگیری شیوه جنگ چریکی برآمد. این برنامه در مصر تا اواسط سال 45 ادامه داشت؛ اما با شکست اعراب از اسراییل در تابستات 46 امکان فعالیت افراد نهضت در آن کشورها دچار اختلال شد و سرانجام پس از مدتی گروه پراکنده شد.[5]

بنیان‌گذارن و فعالان نهضت‌آزادی در خارج از کشور

رهبران بنیان‌گذار نهضت‌آزادی ایران در آمریکا چند تن از فعالان سابق نهضت مقاومت ملی و سازمان دانشجویان جبهه‌ ملی بودند که برای ادامه تحصیل و یا به حال تبعید در خارج از ایران به سر می‌بردند. مشخص‌ترین آن‌ها "ابراهیم‌یزدی"، "مصطفی‌چمران" "صادق‌قطب‌زاده"، "محمدنخشب"، "عباس‌امیرانتظام" و در فرانسه علاوه بر صادق‌قطب‌زاده، "ابوالحسن‌بنی‌صدر" و دکتر "علی‌شریعتی" بودند.[6]

"نخشب" مسن‌ترین فرد گروه بود. در سال 1323 هنگام تحصیل در یک از دبیرستان‌های رشت با عضویت در "حزب‌ایران" فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. وی در مخالفت با پیوستن حزب به ائتلاف پیشنهادی "حزب‌توده" آن را ترک کرد. او نخست "نهضت خداپرستان سوسیالیست" و سپس حزب "مردم‌ایران" را تشکیل داد. اما موفق نشد و روانه آمریکا شد. نخشب در میانه دهه 1340 کنفدراسیون را ترک کرد و به تاسیس "انجمن‌اسلامی‌دانشجویان" همت گماشت و مدتی نیز برای "مجاهد" ارگان نهضت در خارج از کشور مقاله نوشت. یزدی، همکار اصلی نخشب در انجمن اسلامی دانشجویان، دانشجوی پزشکی مقیم تگزاس بود و سپس در سال 39 به ایالات متحده رفت و به عنوان رابط اصلی انجمن‌اسلامی با امام‌خمینی به فعالیت پرداخت. امیرانتظام فارغ‌التحصیل دانشگاه "برکلی" از نخستین اعضای نهضت آزادی بود. او که به علت فعالیت‌های سیاسی اسمش در لیست سیاه بود با کمک پدر برای ادامه تحصیل به کالیفرنیا رفت. وی در هنگام اقامت در کالیفرنیا در انجمن اسلامی عضو شد و رابطه‌اش را با یزدی حفظ کرد و پس از انقلاب نیز سخنگوی دولت و معاون نخست‌وزیر بود؛ اما روشنفکر برجسته نهضت، "علی‌شریعتی" بود. او برای تحصیل در رشته "زبان‌شناسی" به پاریس رفت و در همان جا فعالیت‌های سیاسی خود را آغاز کرد و به نهضت‌آزادی پیوست. او بین روشنفکران جوان به ویژه فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها پیروان بی‌شماری به دست آورد. پیروان او همچون وی از سلطنت پهلوی بسیار ناراضی بودند و احساس می‌کردند که رژیم آنان‌ را از دسترسی به قدرت سیاسی محروم کرده است.[7] نهضت‌آزادی به سرعت در محیط‌های دانشگاهی و فرهنگی کشور جایگاه رفیعی یافت. در دانشگاه‌های مختلف در ارتباط با تشکل انجمن‌های‌اسلامی هر یک از دانشگاه‌ها به جذب نیرو و یارگیری از دانشجویان از طریق برپایی برنامه‌های مختلف سیاسی همت گماشتند. سیاست‌گذاران و اعضای اولیه نهضت را غالبا طیف مذهبی "جبهه‌ملی" و اعضای "نهضت‌ مقاومت‌ملی" تشکلیل می‌دادند.[8]

ب: ارتباط نهضت با روحانیت

اما در این میان ارتباط نهضت با جنبش روحانیت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود. همچنین در خارج از مراکز علمی و دانشگاهی آیت‌الله‌طالقانی نیز در "مسجد هدایت" با برگزاری جلسات تفسیر قرآن کانال ارتباط‌گیری برای افزایش رویکرد مذهبی اقشار تحصیل‌کرده و جذب آنان به نهضت‌ آزادی ایجاد کرد. از این رو سال 1340 را می‌توان برای نهضت‌آزادی سال گسترش سریع آموزه‌های آن تشکل در محیط‌های دانشگاهی و جذب افراد از اقشار مختلف مردم دانست. به گونه‌ای که بر اساس یکی از گزارش‌های ساواک در سال‌های 40 و 41 به ترتیب 12 و 18 تشکل مذهبی وابستگی خود را به نهضت آزادی اعلام کردند. این تشکل‌ها غالبا انجمن‌های‌اسلامی دانشگاه‌ها بودند. "لطف‌الله میثمی" که خود از فعالان نهضت‌آزادی در آن دوران بود، در خصوص مواضع نهضت در قبال جنبش روحانیت از سه جریان درون گروهی در نهضت آزادی نام می‌برد: نخستین جریانی که گرایش به جبهه‌ملی داشت و در قبال مواضع و رویکرد مبارزاتی مرجعیت و روحانیت بی‌تفاوت بود، این گروه علی‌رغم این‌که روحانیون را افرادی قشری دانسته و آنان را مخالف آزادی زنان می‌دانستند؛ ولی جرات مخالفت علنی با آنان ‌را نداشتند. وی "حسن‌نزیه" را از شمار افراد موثر این دسته می‌داند.

دوم جریانی که صرفا به تایید مبارزه روحاینت می‌پرداخت؛ از جمله افراد معتقد این گروه "شبستری" از تجار بازار و عضو شورای مرکزی نهضت‌آزادی بود، او از زمره یکی از نویسندگان اعلامیه‌های نهضت به شمار می‌رفت. سومین گروهی که نسبت به حرکت روحانیت برخورد تعالی‌بخش داشتند، گروهی بودند که اعتقاد داشتند نسبت به حرکت روحانیت باید عمق بخشید. سرانجام این گروه حاکم شد و اعلامیه‌های صادره از سوی مراجع را تایید کرد.[9]

ج: واکنش نهضت در قبال "انقلاب‌سفید" و عکس‌العمل رژیم

نهضت ‌آزادی با انتشار اعلامیه "ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ" در سوم یهمن 41 انقلاب سفید شاه را توطئه‌ای به وسیله بیگانگان علیه ملت ایران دانست. فردای آن روز ابتدا آیت‌الله ‌طالقانی و مهندس‌ بازرگان و سپس عزت‌الله و یدالله سحابی، عباس شیبانی و چند تن دیگر از فعالان دستگیر و به زندان فرستاده شدند. مهندس بازرگان ضمن دفاع از خود در دادگاه در توجیه انقلاب سفید شاه می‌گوید: "که به زن‌ها حق انتخاب کردن و انتخاب شدن اعطا می‌فرمایند در حالی‌که این حق را از مردها هم سلب می‌کنند. شتر دزدی را از سر مردم کوتاه می‌کنند؛ ولی دزد دیگری یا خودشان را جای او می‌نشانند و خود را در خارج از ایران به عنوان "قهرمان انقلاب سفید" و "مصلح‌کبیر" می‌شناسانند، کنگره ساختگی دهقانان درست می‌کنند و مامورین سازمان امنیت خود را به عنوان نمایندگان آن‌ها به مدیریت شرکت‌های روستایی و به کرسی مجلس سراپا فرمایشی می‌نشانند."[10]

دیدگاه نهضت‌آزادی پیرامون حکومت دموکراتیک و مشروط به قانون

عنصر اول ساختار فکری سیاسی نهضت ‌آزادی ایران هویت اسلامی و عنصر دوم تاکید بر حکومت دموکراتیک و مشروط به قانون بود. به همین جهت نهضت‌آزادی با شخص شاه و دولت امینی مخالفت می‌کرد به نظر نهضت‌آزادی، منشا تمام مشکلات داخلی و خارجی کشور این است که مصادر امور مملکت حدود قانونی خود را رعایت ننموده، قانون اساسی را نادیده می‌گیرد. تفسیر نهضت‌آزادی از قانون‌اساسی این بود که شاه نباید مسئول دولت باشد و اعضای کابینه باید نسبت به اقدامات دولت پاسخگو باشند و خواستار آن بودند که شاه سلطنت کند نه حکومت. آنان از دخالت مستقیم شاه در مسائل سیاسی از جمله انتصاب وزرا ناراضی بودند؛ اما تا قبل از قیام 15 خرداد هیچ گاه خواهان تغییر یا سرنگونی نهاد سلطنت نشدند، پس از سرکوب خونین قیام 15 خرداد موضع نهضت آزادی تغییر کرد از این پس در اطلاعیه‌های خود از شاه با عنوان "دیکتاتور خون‌آشام‌" یاد کردند.

ایدئولوژی نهضت‌آزادی

نهضت‌آزادی ایران اولین حزبی در ایران می‌باشد که بنا به وظیفه‌ اسلامی با ایدئولوژی اسلامی و ضداستبدادی و ضداستعماری خارجی به وجود آمد. همچنین نهضت اولین حزبی بود که با ایدئولوژی اسلامی توانست فعالیت‌های "سیاسی ـ ملی" را با نهضت روحانی هماهنگ کند و در جریان پیشرفت و تکامل آنها راه مبارزه با رژیم که مبارزه مسلحانه بود هموار کند. آنها همچنین مصدق را به عنوان تنها رییس دولتی که در طول تاریخ ایران منتخب و محبوب ملت بود شناخته و آن‌ را الگوی آرمانی خود قرار داده بودند. در میان گروه‌های وابسته به جبهه‌ملی، نهضت‌آزادی مهم‌ترین نقش را در انقلاب‌اسلامی ایفا کرد. این پیروزی نهضت آزادی بیشتر پیامد روابط نزدیک نهضت‌آزادی با امام‌خمینی و تا حدودی هم توانایی‌های بازرگان و طالقانی در جذب گروهی از متخصصان جوان و تندرو بود که با وجود داشتن تحصیلات جدید کوشیدند اسلام و علوم غربی را با هم تلفیق کنند.[11]

دیدگاه نهضت آزادی در مورد مذهب و فعالیت مذهبی

بازرگان به عنوان عضو برجسته و رهبر حزب در مورد مذهب معتقد بود که هویت ملی ایرانی یک نظر نسبتا جدید است در حالی‌که مذهب اسلامی تاریخی‌تر و فراگیرتر است و از آن‌جایی که جامعه روحانیون بیش از پیش مخالف دستگاه دولت شده‌اند باید از آنها حمایت کرد. او معتقد بود برای پیشبرد مبارزات سیاسی و تحقق دموکراسی، مذهب به عنوان عمده‌ترین ساختار فکری به کار گرفته شود.[12]

نهضت‌آزادی بعد از انقلاب‌اسلامی

پایه "شورای‌انقلاب‌موقت" که در آذر 57 تشکل رسمی مخفی یافت در ملاقات با مهندس بازرگان و دکتر یزدی با امام خمینی ریخته شد و برای همه اعضای مورد قبول قرار گرفت. با اصرار و فشار حاضرین در جلسه مهندس بازرگان به عنوان نخست‌وزیر "دولت‌موقت" انتخاب شد. بازرگان معتقد بود که جناح روحانی او را به طور موقت برای جلب اعتماد مردم و محافل خارج از کشور و برای اعتبار انقلاب به عنوان نردبان قدرت در نظر داشتند و راه و نظر خودشان را دنبال می‌کنند. چنان‌چه اظهارنظر بعضی روحانیون تاییدی به نظر آقای بازرگان بود. به هر حال بازرگان و دوستانش در چنان اوضاع و احوالی وظیفه شرعی و ملی خود می‌دانستند که شانه از زیر باز مسئولیت خالی نکنند. اما در سال‌های بعدی دولت‌موقت در مواردی با رهبران روحانی جمهوری‌اسلامی دچار اختلاف آرا شدند این موارد بیشتر عبارت بودند از:

الف: دیدگاه نهضت در مورد رابطه با آمریکا

پس از پیروزی انقلاب اسلامی سیاست خارجی دولت جدید حفظ رابطه دوستی با همه کشورها از جمله آمریکا به استثنای اسرائیل بود که البته بر اساس منافع ملی ایران، موازنه منفی در چهارچوب معاهدات بین‌المللی، بی‌طرفی و عدم تعهد استوار بود. رییس دولت‌موقت نیز در مصاحبه‌های خود علاقمندی خود و مردم ایران را از برقراری روابط دوستانه ابراز می‌داشت؛ اما دولت آمریکا حاضر به پذیرش واقعیت‌های تازه، احقاق حقوق و مطالبات حقه ایران نبود. با اتفاقات بعدی یعنی تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری اعضا آن توسط دانشجویان ایرانی پیرو خط امام این روابط وارد مرحله جدید و بحرانی شد و با تایید این کار توسط رهبر انقلاب واکنش‌های دولت آمریکا در مسدود کردن سپرده‌های ایران در آمریکا و طراحی تهاجم مستقیم(حادثه طبس)، تحریک دولت عراق به حمله به ایران بر ابعاد تیرگی مناسبات دو کشور در مقیاسی بی‌سابقه افزود. در حالی‌که مهندس بازرگان و دوستانش در دولت کوشش می‌کرد که روابطی بر پایه تفاهم‌های جدید به وجود آورد، امام صریحا آمریکا را شیطان بزرگ خواند و قطع رابطه با این کشور را اعلام کرد.[13]

ب: طرح انحلال مجلس خبرگان

مجلس خبرگان به پیشنهاد و صلاح‌دید مستقیم امام‌خمینی برای تهیه و تصویب نهایی قانون‌اساسی تشکیل شد. این مجلس اصل "ولایت‌فقیه" را به عنوان رکن و اساس قانون‌اساسی در آن گنجاند؛ اما دولت‌موقت طرح جدیدی را ارائه داد تا بر اساس آن هیئت‌وزیران طرح مجلس خبرگان را امضا کرده و بدون اطلاع امام به آگاهی مردم برساند. مجری و عامل طرح "عباس‌امیرانتظام" بود در متن مصوبه دولت مسئله انحلال مجلس خبرگان معقول و طبیعی جلوه داده شده بود. اما با مخالفت شدید و علنی امام مواجه گشتند.[14]

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

نهضت‌آزادی در ماه‌های آغازین جنگ نظریاتی شبیه بیشتر رهبران روحانی حکومت داشتند و این جنگ را جنگ حق علیه باطل می‌دانستند؛ اما پس از پیروزی در فتح خرمشهر در سوم خرداد 61 نهضت‌آزادی، رهبران جمهوری‌اسلامی ایران را مسئول و مقصر جنگ می‌شناسد و می‌گوید که سیاست دولت موقت برای جلوگیری از وقوع جنگ از طریق به کارگیری شیوه‌های درست دیپلماسی بدون کم‌ترین سازشی به سود و منفعت ملت بوده است؛ اما رهبران در انقلاب مانع اجرای این سیاست دولت شده و اقدامات دولت موقت در اجتناب از وقوع جنگ را خنثی کردند.[15]

مقاله

نویسنده سعيده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS