واكاوي مفهوم و انواع تعریف از سلامت معنوي
اسماعيل فتاحي؛ عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي سبزوار.
عايشه اميني؛ عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي سبزوار.
چكيده
سلامت معنوي بعد مهمی از سلامت افراد محسوب میشود كه محققين و صاحبنظران در سراسر جهان تعاريفي برای آن ارائه کردهاند و شباهتها و تفاوتهایی فاحش در تعاريف ارائه شده دیدگاههای مربوطه و به چشم میخورد. اين تفاوتها و شباهتها ناشي از شرايط اجتماعي محققين، فرهنگها و اعتقادات مذهبي يا عدم اعتقاد مذهبي افراد است. با توجه به مشكلات پيشروي تحقيق در اين حوزه، بایستگی رسيدن به تعريفی جامع و مورد توافق بهطور جدي احساس میشود كه امكان مقايسه، تعميم، توسعه و كاربرديكردن تحقيقات را در اين زمينه موجب شود. در اين پژوهش با واكاوي مفهوم و تعریفهای سلامت معنوي بهدنبال ارائه تعريفي پايهاي هستيم كه در پژوهشهای آينده قابل بهرهبرداري باشد.
واژگان کلیدی: سلامت، سلامت معنوي، معنويت، ارزشها و باورها.
Survey conception and definition of spiritual health
Esmaeil Fattahi
Ayeshe amini
Spiritual health is an important aspect of health. Researchers and experts in worldwide have suggested and provided .
a sometimes definition of the similarities and sometimes significant differences in the perspectives and definitions . The differences and similarities of cultures and religious scholars and social conditions or lack of religious beliefs
In this study,theanalysisand definition ofthe concept ofspiritual healthseeks to providea basicdefinitionsthat areexploitableinfuture research
مقدمه
سلامتي مفهومي است كه بهسختي میتوان آن را در قالب لغات بيان کرد؛ چراكه از شهودیترین مفاهيم قابل درك بهوسیله افراد بهحساب میآید. سازمان بهداشت جهاني در سال 1947 سلامتي را حالتي از رفاه كامل جسمي، رواني و اجتماعي و نه فقط فقدان بيماري يا ناتواني تعريف كرده است. اين تعريف كلاسيك از سلامتي، با توجه به اينكه عناصر ضروري سلامت را تعيين میکند از اهميت ويژهاي برخوردار است. اين تعريف بيشتر به اين مسئله پافشاری میکند كه سلامتي مفهومی كلي و مستلزم تعامل و درون وابستگي ميان اجزاي مختلف است (صفاري و شجاعي زاده، 1387).
جهت درك کامل معني سلامت، دانستن هر يك از ابعاد سلامت از اهميت بسزايي برخوردار است. گوداستات، سيمپسون و لوانگر (1987) با يك مرور مطالعاتي گسترده ابعاد سلامتي را اینگونه توصيف كردند: آنان سلامت جسماني را فقدان بيماري و ناتواني و عملكرد مناسب جسمي و فيزيولوژيك بیان كردند. همچنين سلامت رواني را سلامت روانشناسانه نامیدند که شامل عواطف و منبعي براي قابلیتهای عقلاني و درك ذهني است. همچنين سلامت اجتماعي را توانايي تعامل مؤثر با افراد ديگر و محيط اجتماعي، رضايتمندي از روابط بين فردي و ايفاي نقش ميدانند. آنان بعد سلامت روحي يا سلامت معنوي را سلامت شخصي مینامند و آن را با مفهوم تعالي نفس مرتبط ميدانند که منعكسكننده سيستم ارزشي فرد است و ممكن است مربوط به عقيدهاي در مورد پديدهای ماورايي يا طبيعي باشد و یا قانون عملي و منبع مذهبي. البته برخي سلامت عاطفي را هم به اين ابعاد میافزایند، هرچند که در تعريف سازمان جهاني بهداشت نيامده است (صفاري و شجاعي زاده، 1387).
روش مطالعه بهصورت جستجو و در پايگاههاي اسنادي معتبر و همچنين در مقالات فارسي و برخي مقالات انگليسي با استفاده از كليد واژه سلامت معنوي، معنويت، مفهوم معنويتSpiritual health, spiritual spirituality است كه در زمينه مفهوم معنويت و تعاريف آن انجام گرفت. تعاريف و مفاهيم مختلف در زمينه سلامت معنوي منابع و در دسترس جمعآوري گرديد و در نهايت، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. از محدوديتهاي ما در اين كار، كمبودن كارهاي پژوهشي در اين حوزه بود.
ضرورت وجود معنويت و پرداختن به آن
ضرورت وجود معنويت در انسان، مانند ضرورت وجود دم و بازدم براي زندهبودن جسم است. معنويت براي همهی انسانها در تمامی جوامع و سرتاسر جهان قابل شناسايي است. معنويت از اصول حياتبخش هستي انسان است و براي بسياري از مذاهب، فرهنگها و سنتها در سراسر جهان پذيرفته شده است، از طرفي هنوز عقايدي وجود دارد كه معنويت را از همان بدو تولد بهشكل دروني و در حالتي ساکن ميداند و اینکه معنویت با كسب تجربههاي زندگي، فرد را رو به جلو خواهد برد. معنويت راهي است براي تجربه احساس متعالي اتصال به نيرويي فراتر از خود كه هم راهنماي زندگي است و هم معنابخش مرگ (جان ام، 2007).
معنويت ارزشی انساني، مثبت، هستيبخش و وابسته به هستيشناسي ابعاد انسان است كه با ايجاد ميل به زندگي براي جستوجو در معنا و اهداف زندگي - و فراتر از زندگي - نقش مهمي بازي میکند. معنويت فرآيندي دروني، پويا و تكاملي است كه تأثیر آن در شخص و در همهي مراحل و حوزههاي زندگي و حتي روش زندگي آشكار میشود. معنويت به تجربه دروني و هم يك اتصال به قدرت متعالي و هم واقعيتي براي افزايش هوشياري و ارتباط با خود و ديگران و يك واقعيت بزرگتر قلمداد میشود (استايمن، 2008). معنويت پديدهای جهاني است كه همهی انسانها براي جستوجوي معنا و پذيرش زندگي خود از طريق ارتباط با خودشان با ديگران و مقدسات به آن نيازمند هستند (جان ام، 2007).
تعريف معنويت
تعريف معنويت بهطور كلي پيچيده است، به اين علت محققين توافق كمي درباره آن دارند. اين عدم توافق به درجهی تركيبشدن معنويت با مذهب مربوط میشود. علاوه بر اين، مفهومسازي و اندازهگيري معنويت، محتواي معنويت، جدا كردن معنويت از مذهب، كمبودن تحقيقات و پرداختن به موضوعات جزئي به اسم معنويت - مانند هدف از زندگي، بههم پيوستگي احساس و غيره ـ بر مشكلات پيشروي افزوده است (جورج و همكاران، 2000).
اگرچه رسيدن به تعريف غالبي از معنويت دشوار است، اما مرور متون با موضوع معنويت نشان از آن دارد كه اين تعاريف دو بعد را شامل ميشوند، بعد اول مربوط به مذهب مسائل مرتبت به مذهب كه در آن مفهوم درك شده فرد از وجود مقدس يا واقعيت غايي (خداوند) با ديدگاهي ديني بيان ميشود، در بعد دوم، تلاش بر اين است كه از تجربههای روانشناختي، جدا از موضوع دين يا مذهب بهعنوان معنويت، مسائلی مطرح شود (هارتز، 2005؛ صفاييراد، 1389؛ ابولقاسمي، 1391). در اين ميان برخي با تركيب دو بعد بيان شده، معنويت را از لحاظ معناي زندگي، آرامش ذهني و رابطه با يك وجود متعالي بيانكردهاند (مورتا و موريتا 2006؛ پيترمن و ديگران 2002؛ هاوكس و ديگران 1995). آنها معنويت را به عنوان ماهيت هستيبخش يك شخص آوردهاند كه در جستوجوي معنا و هدف زندگي خويش است، (جان ام، 2007).
واژه Spritual از كلمه لاتين spiritus به معني نفس «روح» مشتق شده است، از Spiritual به معني معنوي و روحاني يا غيرمادي تعبير ميشود (ولف، 1387؛ بابيلون، 2014). در واقع نمیتوان واژهاي را يافت كه در زبان قادر به بيان واقعیتهای معنوي باشد (اسپريتزيز، 1995). در رويكردهاي جديد، معنويت را بیشتر به نتايج و كاركردها محدود کردهاند و آن را مجموعهاي از تواناییهای مربوط بههم و كيفيت رواني ميدانند كه در انسان ايجاد انگيزه و معنا میکند. گاهي معنويت را فرايندي براي ايجاد رضايت دروني میدانند كه داراي مؤلفههاي آرامش، شادي و اميد است؛ اما در انديشه قرآني به سلامت معنوي بر اساس شاخصهای شناختي، احساسي، رفتاري و پيامدي نگريسته ميشود. در اين انديشه، انسان باید نسبت به خداوند و رابطه خود با خداوند شناخت كافي داشته باشد (مرزبند، 1391).
مفهومسازي معنويت
بهطور تاريخي علاقه كمي براي تمايز قائلشدن بين مذهب و معنويت - دو مفهومي كه بیشتر در معناي فرهنگ عجين شده است - وجود دارد؛ اما برخي از تحقيقات اخير در مورد معنويت، تلاش براي بهدستآوردن معاني جدا از مذهب به روشني ديده میشود. اين فرآيند نشانگر تقابل ديدگاه دنياگرايي يا سكولاريسم با اصل مذاهب است؛ اما مطالعات جديد دانشمندان نشان داده است كه در فرهنگهای مشابه و متفاوت بين مذهب و معنويت رابطه وجود دارد و این مسئله معنادار است (جورج و همكاران، 2000). در ميان متون علمي در مورد معنويت يك ديدگاه عمومي وجود دارد كه هدفمندي در زندگي، تجربه ارتقاء و تعالي، نمود اجتماعي و پايبندي به بایدها و نبايدهاي اخلاقي را شامل میشود و دیگر ديدگاه مذهبي يا ديدگاه اديان الهي كه خداشناسي، خدامحوري، خداجويي، شناخت هدف از خلقت و زندگي همچنين تلاش در جهت تكامل روحي، خودسازي و توكل يا اعتقاد به قدرت حامي برتر – خداوند - را شامل میشود (اصفهاني، 1389).
هم معنويت و هم مذهب با تمركز بر مقدسات و باورهاي ديني، بر باورها و رفتارها اثر میگذارند و با ايجاد يا افزايش احساسی مقدس در افزايش آگاهي و تجربههاي مذهبي و معنوي نقش دارند، اصلیترین تفاوت مذهب و معنويت اين است كه براي مذاهب يك چارچوب مذهبي و رسمي وجود دارد؛ اما معنويت، شامل مجموعه يا زمينه رسمي نيست (جورج، 2000).
سلامت معنوي
سلامت معنوي جزئی پايهاي در چهارچوب ابعاد سلامت محسوب میشود، همانند ابعاد ديگر سلامتي نظیر سلامت جسمي، ذهني و اجتماعي؛ سلامت معنوي عاملی تعيينكننده و اثرگذار است. سلامت معنوي بهعنوان فاكتوری حفاظتي در ارتقاء سلامت و پيشگيري از بیماریها محسوب میشود، ضمن آنکه میتوان از سلامت معنوي بهعنوان راهبردی موفق و كمككننده به زندگي انسان در همهي مراحل و حوزههای زندگي، شامل موقعیتهای پر از استرس و بیماریها و حتي مرگ ياد كرد. بر اساس مطالعات انجام شده، سلامت معنوي عامل درماني مهمی در فرآيند معالجه بيماران محسوب میشود (استايمن، 2008). بر اساس مطالعات در حوزه سلامت معنوي، ارتباط با خود، ديگران و مقدسات موجب تعالي و قدرتگرفتن روحي شخص میشود. در اين ميان حمایتهای روحي افراد و توجه به فعالیتهای معنوي بسيار كمككننده است (جان ام، 2007). در همين راستا شواهد فراواني از وجود رابطه قوي بين مذهب و سلامتي وجود دارد كه نشاندهنده اهميت سلامت معنوي است (جورج و همكاران،2000).
بر اساس تعریفهای صورتگرفته از معنويت - در متون سلامت عمومي و معنوي در سراسر جهان - به ابعاد زير توجه بيشتري شده است. در تعاريف مربوط به كشورهاي منطقهي شرقي و جنوبي آسيا، ارزشهای مذهبي و معنوي بهعنوان مفهومی كلي و فراگير مدنظر قرار گرفته است. در متون بهداشت عمومي اروپايي، اساس معنوي و مذهبي را مهم شمردهاند. همچنين در متون بهداشت عمومي امريكا به تركيبي از معنويت با مذهب و رفاه اشاره شده است، هرچند در تعريفی سازمان جهاني بهداشت از سلامت، اشاره به بعد سلامت معنوي مورد غفلت قرار گرفته است (رالف، 2010). اما با اين حال تعريفی بنيادي و كاربردي بدست نیامده است كه بتواند راهگشای بسياري از محققين و توسعه علمي باشد (جورج و همكاران، 2000).
برخي تعاريف كه تلاش کردهاند به دو بعدي بودن سلامت معنوي بپردازند، تعاريف قابل درنگی هستند. هانگلمان و همكارانش سلامت معنوي را بهعنوان حسي از ارتباط داشتن، هماهنگي بين خود، ديگران، طبيعت و وجود متعالي از طريق فرآيندی پويا، منسجم و دستيافتني میدانند كه منجر به شناخت از هدف نهايي و معناي زندگي میشود (هنگلمن و ديگران، 1985). همچنين هاكز و همكارانش، سلامت معنوي را حسي از ارتباط داشتن با ديگران، داشتن معني و هدف در زندگي و داشتن اعتقاد و ارتباط با يك قدرت متعالي تعريف كردند (هاوكس و ديگران، 1995).
گومز و فيشر سلامت معنوي را به حالتي از بودن، احساسهای مثبت، شناخت ارتباط فرد با خود، ديگران و يك نيروي ماورايي و نيز فطرت تعريف کردهاند كه در صورت دارا بودن آن - سلامت معنوي - فرد احساس هويت، كمال، رضايتمندي، عشق، احترام، نگرش مثبت، آرامش، توازن دروني میکند و زندگیاش هدفمند میشود (گومز و فيشر، 2003).
با توجه به تحقيقات صورتگرفته میتوان گفت كه سلامت معنوي به برخورداري از حس پذيرش، احساس مثبت، اخلاق و حس ارتباط متقابل با يك قدرت حاكم و برتر قدسي، ديگران و خود اطلاق میشود كه طي فرآيندی پويا و هماهنگ شناختي، عاطفي، كنشي و پيامدهاي شخصي حاصل میآید. همچنين از مؤلفههاي اصلي سلامت معنوي میتوان به شناخت معنوي، عواطف معنوي، کنشهای معنوي و ثمرات معنوي اشاره کرد (عباسي و ديگران، 1391).
مشكلات مربوط به تعاريف سلامت معنوي
اين نتيجه با مروري بر تعريف سلامت معنوي حاصل شد كه تعريفی پذيرفته شده، فراگير و عام از سلامت معنوي وجود ندارد (جورج و همكاران، 2000؛ بنسلي، 1991). علت اين امر آن است كه سلامت معنوي در هر فرهنگ، بهطور خواسته يا ناخواسته در چهارچوب ساختار معنوي آن فرهنگ تعريف میشود (عباسي و ديگران، 1391)؛ بدینسان، مشكلات مربوط به مفهوم، شناخت و ارزيابي سلامت معنوي همچنان پابرجا است. از دیگر مشكلات مطالعات در حوزه سلامت معنوي، ميتوان به ناتواني در تقسيمبندي ابعاد معنويت اشاره كرد. همچنين ماهيت عجينشده معنويت و مذهب بهطور قابل ملاحظهاي باعث ايجاد ادراكات متفاوت از مفهوم سلامت معنوي در افراد و محققين اين حوزه شده است (كارسون، 1989؛ ايمبلن و هالستد، 1993).
بر اساس مطالعه ابولقاسمي، دو نوع نگاه حداقلي و حداكثري به سلامت معنوي وجود دارد. نگاه حداقلي همان نگاه ابزاري و محدود به درمان جسمي بيماران بر اساس شاخصهای معنوي است. نگاه حداكثري و غيرابزاري كه سلامت معنوي را در عرض سلامت جسمي قرار میدهد و بهدنبال توسعه سلامتي در معناي عام آن در فرد و جامعه است. اين نگاه در پي توسعه سلامت همهجانبهی فردي و اجتماعي جامعه است. ابولقاسمي در مطالعه خود بيان میکند كه در بررسیهای سلامت معنوي توجه به اين دو نگاه حداقلي و حداكثري سازوكار مناسب و تخصصي خود را میخواهد (ابولقاسمي، 1391).
از طرفي بر اساس مطالعات، بهطوركلي میتوان گفت که ادراك و فهم افراد از دين و مذهب متفاوت است. با توجه به اين مطلب، حتي تعريف سلامت معنوي در جوامعي كه به دين و مذهب اعتقاد دارند نيز با اشكالهای فراواني همراه است. بهنظر میرسد براي ارائه تعريفي جامع از سلامت معنوي در كشورمان، به تحقيقات بيشتري نياز داريم؛ زيرا روشن كردن ارتباط معنويت با ساير مقولهها و عناصر دروني جامعه بر اساس فرهنگ و ارزشهای حاكم بر آن كار دشواري است (مرندي و عزيزي، 1389).
مرزبند و زکوی نيز در مطالعه خود با نگاهي فراتر به سلامت معنوي آن را معطوف به همهي زندگي انسان میداند و ارائه چنين تصويري را مبتني بر جهانبيني، معرفتشناسي، انسانشناسي و جهانشناسي قرآني میداند (مرزبند و زکوی، 1391). در همين راستا در طب سنتي اعتقاد به وجود قدرت مدبره يا طبيعت مورد توجه است كه افعال فرآيندها و كنشهاي دروني را تنظيم ميكند و موجب سلامت فرد ميشود (اصفهاني، 1389).
در مطالعه عباسي و همكاران، سلامت معنوي بر مبناي فرآيندي از كنش متقابل انسان در جهان هستي و قدرتی برتر و حاكم قدسي تعريف شده است. همچنين پيشنهاد كردند كه در سنجش سلامت معنوي افراد بايد شناختها، کنشها، عواطف و ثمرات شخصي افراد مورد بررسي قرار گيرد (عباسي و ديگران، 1391).
نتيجهگيري
با توجه به مشكلات پيشروي تعريف سلامت معنوي و محدودیتها و چالشهای پيشروي محققين و تفاوتهای ديدگاهي در اين زمينه و وجود تعاريف مختلف، رسيدن به تعريفی مشترك كاري دشوار است؛ اما با وجود این به نظر میرسد بهترين و کاربردیترین تعاريف باید هم شاخصهای معنويت را شامل شود و هم ديدگاه فرهنگي مربوط به هر جامعه را لحاظ کند. هماطور كه بیان شد، مذهب و معنويت و نگرش افراد مختلف نسبت به اين موضوعها متفاوت است و اين امر بررسي جداگانه يا توأم اين دو را با مشكل روبرو میکند. شناختها، کنشها، عواطف و ثمرات شخصي افراد از شاخصهای مهم معنويت هستند. بر اساس نتايج اين پژوهش، كاملترين تعريف به اين صورت است: سلامت معنوي بهعنوان احساسی دروني و رضايتبخش توأم با ارتباطات سازنده با خود و ديگران و وجود متعالي در چهارچوب فرهنگي خاص هر جامعه تعریف میشود كه به معناداركردن زندگي و مرگ ميانجامد. از نظر مطالعه ما، سلامت معنوي در چارچوب فرهنگي مختص به هر جامعه قابل تعريف است. در نتيجه، لحاظ كردن فرهنگ براي تعريف و بررسي سلامت معنوي در چهارچوب فرهنگي ضرورتی اجتناب ناپذير است.
فهرست منابع
- ابولقاسمي، محمدجواد (1391) مفهومشناسي سلامت معنوي و گستره آن در نگرش ديني، فصلنامه اخلاق پزشكي، سال ششم، شماره بيستم، 45-68.
- اصفهاني، سيدمهدي (1389) سلامت معنوي و ديدگاهها، فصلنامه اخلاق پزشكي، سال چهارم، شماره چهاردهم، 41-49.
- اميدواري، سپيده (1387) سلامت معنوي، مفاهيم و چالشها، فصلنامه تخصصي پژوهشهاي ميان رشتهاي قرآني. سال اول، شماره اول، 5-17.
- صفاييراد، ايرج و ديگران (1389) رابطه بهزيستي معنوي با سلامت روان دانشجويان، مجله دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني سبزوار، دوره17، شماره4، 280-274.
- عباسي، محمود و همكاران (1391) تعريف مفهومي و عملياتيسازي سلامت معنوي، يك مطالعه روششناختي، فصلنامه اخلاق پزشكي، سال ششم، شماره بيستم، 44-11.
- مرزبند، رحمتالله؛ علياصغر زكوي (1391) شاخصهاي سلامت معنوي از منظر آموزههاي وحياني، فصلنامه اخلاق پزشكي، سال ششم، شماره بيستم، 69-99.
- مرندي، سيدعليرضا؛ فريدون عزيزي (1389) مسئله جايگاه تعريف و دشواريهاي پايهريزي مفهوم سلامت معنوي در جامعه ايراني-اسلامي، فصلنامه اخلاق پزشكي، سال چهارم، شماره چهاردهم، 11-21.
- ولف، ديويد (1387) روانشناسي و دين، ترجمه محمد دهقاني، تهران: انتشارات رشد.
- Bensley R (1991) Defining spiritual health: A review of the literature. Journal of Health Education, 22: 287 – 290.
- Carson, NB (1989) Spiritual Dimensions of Nursing Practice. Philadelphia: W.B Saunders.
- Chuengsatiansup, k (2003) Spirituality and health: an initial proposal to incorporate spiritual health in health impact assessment, Environmental Impact Assessment Review, 23(1), pp: 3 - 15 .
- Emblen, D & Halstead, L (1993) Spiritual needs and interventions: comparing the views of patients, nurses, and chaplains, Clinical Nurse.
- Gomez R& Fisher, JW (2003) Domains of spiritual well - being and development andvalidation of the Spiritual Well - Being Questionnaire Personality and IndividualDifferences: 1991 – 1975: 35.
- Hartz, GW (2005) Spirituality and Mental Health: Clinical Applications, New York: Haworth press American Journal of Health Promotion: 9 (5): 371 – 378.
- Hawks S R& et al (1995) Review of spiritual health: definition, role, and intervention strategies in health promotion.
- Hungelman J& et al (1985) Spiritual well-being in older adults: harmonious interconnectedness. Journal of Religion Health, 24: 147 – 53.
- June M, Como (2007) A Literature Review Related to Spiritual Health and Health Outcomes, 21(5): 224 – 236.
- LK, George & et al (2000) Spirituality and health: What we know, what we need to know, journal of social and clinical psychology, vol: 19, pp 102 – 116.
- Murta, H&Morita (2006) Conceptualization of psycho-existential suffering by the Japanese Task Force: the first step of nationwide project. Palliate Support Care: 4: 279 – 285.
- Peterman, AH & Fitchett ,G& et al (2002) Measuring spiritual wellbeingin people with cancer: the Functional Assessment of Chronic Illness Therapy - Spiritual Well - Being Scale.
- Ralph M (2010) Steinmann, Spirituality – The Fourth Dimension of Health An Evidence - Based Definition, 20 th IUHPE World Conference on Health Promotion 11 - 15, Geneva, Switzerland.
- Spreitzer, Gretchen M (1995) Psychological Empowerment in the Workplace: Dimensions, Measurement, and Validation, The Academy of Management Journal: 38 (5): 1442 – 1465.
- Steinmann R, M (2008) Spiritualität – die vierte Dimension der Gesundheit, Eine Einführung.