دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

وفای به عهد و پیمان در سیره نبوی

No image
وفای به عهد و پیمان در سیره نبوی

كلمات كليدي : تاريخ، پيامبراكرم(ص)، سيره پيامبر(ص)، عهد و پيمان، صداقت، خيانت

نویسنده : زهرا بختياري

مهمترین سرمایه یک جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است، اصولأ آنچه جامعه را از صورت آحاد پراکنده بیرون می‌آورد و همچون رشته‌های زنجیر به هم پیوند می‌دهد، همین اصل اعتماد متقابل است که پشتوانه فعالیت‌های هماهنگ اجتماعی و همکاری در سطح وسیع می‌باشد. عهد و پیمان، تاکیدی بر حفظ این همبستگی و اعتماد و متقابل است.[1]

پایبندی رسول‌خدا(ص) به عهد و پیمان

پیامبر(ص) که پیام‌آور وحی و فرمان الهی بود، خود الگو و آینه تمام نمای عمل به دستورات و فرامین خداوند است؛ پس پیامبر(ص) سخت پایبند، به عهد و پیمان بودند و به آن توصیه و سفارش می‌فرمودند و از بد قولی و پیمان شکنی به شدت منع می‌کردند.

پیش از بعثت، قریش پیامبر(ص) را امین می‌نامیدند.[2] راستگویی و امانت و خوش خلقی رسول‌خدا(ص) که زبانزد همگان شده بود، به گوش خدیجه نیز رسید و همین موجب شد که خدیجه به نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد تجارت به شام داد.[3]

از عمار یاسر روایت شده که می‌گوید: «من گوسفندهای خاندانم را در بیابان می‌چراندم، محمد(ص) نیز گوسفندان مردم مکه را می‌چرانید، به محمد(ص) گفتم: آیا می‌خواهی گوسفندان را به بیابان فخ ببریم که آن را علفزار خوبی یافتم؟ فرمود: آری حاضرم. فردای آن روز گوسفندان خود را به بیابان فخ روانه ساختیم، دیدم محمد(ص) از من پیشی گرفته؛ ولی جلو گوسفندان ایستاده آنها را از چریدن در آن علفزار رد می‌کند. گفتم: چرا آنها را باز می‌داری؟ فرمود: من با تو وعده کردم که گوسفندان را با هم به این چراگاه بیاوریم، از این رو نپسندیدم که قبل از تو گوسفندانم را وارد این علفزار کنم».[4]

از پیامبراکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «آن کسی که حرمت پیمان را نگاه ندارد، دین درستی ندارد».[5]

امام صادق(ع) فرمود: «رسول‌خدا(ص) با مردی قرار گذاشت که در کنار صخره معینی در انتظار او بماند، تا او بر گردد. امام(ع) فرمود: حرارت شدید آفتاب باعث رنج پیامبر(ص) در کنار آن صخره شده بود، یاران پیامبر به او گفتند: چه اتفاقی می‌افتد؛ اگر به سایه بروی؟ پیامبرخدا فرمود: میعادگاه ما در همین نقطه است، من اینجا منتظر خواهم ماند و اگر نیامد، خلف وعده از او سرزده است».[6]

پیامبر(ص) پیمان‌های زیادی با افراد و قبایل و طوایف گوناگون می‌بست که بعضی از آنها بسیار مهم و دارای تاثیرات بزرگی بودند؛ از جمله دو پیمان «عقبه» که شالوده حکومت اسلامی را تشکیل دادند و بعدها ‌تاثیری بزرگ بر جای نهادند. این پیمانها که به روابط مسلمانان با مردم مدینه مربوط می‌شد، سرانجام به هجرت مسلمانان و تدوین قانون اساسی انجامید.[7]

رسول‌خدا(ص) از همه مردمان در پایبندی به عهد و پیمان و وفاداری جدی‌تر و برتر بود و هرگز خلاف قرار و پیمان و آنچه لازمه وفاداری است، عملی نکرد. امام علی‌(ع) در توصیف آن حضرت‌(ص) فرمود:

« کان اوفی الناس بذمه.»

{رسول خدا (ص)} از همه مردم نسبت به آنجه {پیمان بسته و} تعهد کرده بود، با وفادارتر بود.[8]

سیره مدیریتی پیامبر(ص) بر پایبندی به عهد و پیمان استوار بود و آن حضرت(ص) هرگز خلاف آن نکرد، چنانکه در « عمرة القضا» طبق پیمانی که بسته بود، عمل کرد و قدمی از آن تجاوز ننمود.[9]

مورخان و مفسران می‌گویند: از جمله اموری که در صدر اسلام سبب شد، گروه‌های زیادی، اسلام – آئین بزرگ الهی – را پذیرا گردند، پای‌بند بودن مسلمین به عهد و پیمانشان و مراعات سوگندهایشان بود.[10] اینها همه در اثر تلاش و رفتار متناسب با گفتار پیامبر(ص) حاصل شده بود؛ زیرا حضرت(ص) خود پیش از همه به دستورات الهی عمل می‌کردند و به اصحاب خود نیز توصیه می‌فرمودند.

لوازم پای بندی به عهد و پیمان

برای اینکه بتوان به عهد و پیمان، پای بند بود و از عهده این مهم به درستی بر آمد، باید لوازم آن را شناخت و در صدد عمل کردن هر چه بیشتر و بهتر بدانها بود. از جمله لوازم پای بندی به عهد و پیمان می‌توان به این موارد اشاره کرد: 1- راستگویی 2- همسویی سخن و عمل .3- نفی خیانت و بی‌وفایی.

راستگویی:

پیامبر(ص) هنگام اعزام معاذ بن جبل به یمن به او فرمودند: « {ای معاذ !} من به تو سفارش می‌کنم که تقوی را پیشه خود سازی، راستگو باشی، وفای به عهد نمایی، در ادای امانت کوتاهی نکنی، از خیانت کردن دوری نمایی ...»[11]

مسلمأ انسان دروغگو نمی‌تواند به وعده‌ای که داده، عمل کند؛ زیرا از لوازم پای‌بندی به عهد و پیمان، راستگویی است. در روایات اسلامی بسیار بر صداقت و راستگویی تاکید شده و از دروغ و دروغگویی به شدت منع شده و مورد نکوهش قرار گرفته و احادیث فراوانی در این رابطه بیان شده که پرداختن به آن، هدف این نوشتار نیست و تنها به چند مورد در خصوص این بحث (راستگویی) اکتفا می‌شود.

رسول‌خدا(ص) فرموده‌اند‌:

«اما علامة الصادق فاربعة: یصدق فی قوله و یصدق و عدا... و وعیده و یوفی بالعهد و یجتنب الغدر».

«نشانه شخص صادق چهار چیز است: سخن به راستی گوید، به بیم و نوید الهی ایمان دارد، به عهد و پیمان خویش وفادار است و از حیله و خیانت پرهیز کند».[12]

همچنین فرمودند: سه چیز است که در هر انسانی باشد، او دو رو و دو چهره است، اگر چه روزه بدارد و نماز بدارد و حج عمره بجا آورد و بگوید من مسلمان هستم. نخست کسی که وقتی سخن گفت، دروغ بگوید و آنگاه که وعده داد، عهد خود را بشکند و زمانی که مورد اعتماد قرار گرفت و امانت به او سپرده شد به بیراهه خیانت گام سپارد.[13]

همچنین فرمودند: بر شما باد که از دروغ بپرهیزید؛ چرا که دروغ – خواه جدی یا شوخی – کاری است نادرست و ناسازگار با ایمان. انسان نباید به کودک خویش وعده بدهد و آنگاه به آن وفا نکند و بی‌گمان دروغ انسان را به بد کاری می‌کشد و بد کاری به آتش سوزان دوزخ و بی‌گمان راستی به نیکو کاری راه می‌نماید و نیکوکاری به بهشت پر طراوات و زیبای خدا.[14]

با دقت در این احادیث گهربار، متوجه می‌شویم که راستگویی و وفای به عهد در کنار هم آمده که این نشان دهنده اهمیت این موضوع است و نیز اینکه این دو مکمل یکدیگرند. در حدیث اخیر، اهمیت به وفای به عهد تا آنجا بیان شده که حتی از خلف وعده نسبت به کودک هم منع شده است و این بیانگر اهمیت والای وفای به عهد و پیمان در نزد اسلام است.

یکی از آفت‌های زبان، وعده دروغ است، زبان در وعده دادن، درنگ نمی‌کند و بسا که آدمی به وعده وفا نکند و خلف وعده شود که از نشانه‌های نفاق است. پیامبر(ص) فرمودند: «وعده دادن نوعی وام است» و نیز فرمودند: « وعده نوعی بخشش است».[15]

همسویی سخن و عمل :

از لوازم حتمی مدیریت بر قلوب همسویی سخن و عمل و پرهیز از دوگانگی قول و فعل است. رسول‌خدا‌(ص) که نیکوترین نمونه برای تاسّی است، چنان بود که هرگز به چیزی دعوت نکرد؛ مگر آنکه خود بدان عمل کرده بود و از چیزی نهی نکرد، جز آنکه خود از آن دوری کرده بود. تربیت یافتگان سیره آن حضرت نیز چنین بوده‌اند.[16]

رسول‌خدا‌(ص) فرموده است:

«من کان یومن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد».

«هر که ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید به وعده‌ای که می‌دهد، وفا کند.»[17]

خداوند متعال در نکوهش و تهدید کسانی که سخن و کردارشان یکی نیست و وعده می‌دهند و عمل نمی‌کنند، می‌فرماید:

«یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند ا... ان تقولوا مالا تفعلون.»[18]

الا ای کسانی که ایمان آورده‌اید؛ چرا چیزی به زبان می‌گوئید که در مقام عمل خلاف آن می‌کنید؟ این عمل که سخن بگوئید، خلاف آن کنید، بسیار سخت خدا را به خشم و غضب می‌آورد.

در مورد عمل نکردن به وعده، یک وقت، انسان از ابتدا که وعده می‌دهد و سخن می‌گوید بنای عمل نکردن را دارد که این نفاق امت؛ اما گاهی نمی‌تواند به آنچه گفته و وعده داده است، عمل نماید که این ناشی از ضعف اراده و سستی همت است که البته از اخلاق مذموم و منافی با سعادت انسان است.[19] پس لازم است انسان عاقل، قبل از اینکه وعده‌ای دهد و قول و قراری را امضا نماید، توان خود را بسنجد و ببیند که آیا از عهده آن عمل بر می‌آید یا خیز؟! و سپس و عده دهد که بتواند به آن وعده عمل نماید و با این عمل خود، خدا و بندگانش را راضی و خشنود نماید.

نفی خیانت و بی وفایی

لازمه پایبندی به عهد و پیمان آن است که خیانت و بی‌وفایی جایی در قاموس افراد نداشته باشد و لازمه عمل به سنت رسول‌خدا(ص) همین است. خیانت و بی‌وفایی نزد هر کسی مذموم و مطرود است و هیچ انسانی آن را تایید نمی‌کند، هر چند که کمترین بهره را از انسانیت داشته باشد؛ اما با وجود این، آنجا که پای هوا و هوس پیش آید و منافع بر مصالح مقدم و قدرت طلبی بر حقیقت‌جویی چیره می‌شود، انسان با زیر پا گذاشتن ندای فطرت و وجدان خود، خیانت و فریب و بی‌وفایی را توجیه می‌کند و تا انسان به پست‌ترین مراتب سقوط نکند، چنین نمی‌کند.[20]

در قرآن مجید، راجع به نکوهش پیمان شکنی در قسمتی از آیه 13 سوره مائده چنین آمده است:

«فبما نقضهم میثاقهم لعنا هم و جعلنا قلوبهم قاسیه ...» [21]

( پس به خاطر این پیمان شکنی ایشان، آنها را لعنت کردیم و دلهایشان را به سختی مبتلا نمودیم ...)

همان‌گونه که وفای به عهد و پیمان موجب قدرت و شوکت و پیشرفت است، پیمان شکنی سبب ضعف و ناتوانی و نابودی است.[22] عدم وفای به عهد و پیمان شکنی هم نوعی خیانت محسوب می‌شود و سبب نابودی افراد و ملتها می‌گردد.

آن نظام و سازمانی که پایبند به قراردادها و پیمانها و وعده‌های خود نیست، به سوی هلاکت سیر می‌کند، چنانکه احمد بن حنبل آورده که رسول‌خدا(ص) فرمود: «مردم هرگز هلاک نمی‌شوند؛ مگر آنکه به خیانت و پیمان شکنی افتد».[23] نمونه آن: عهد شکنی یهود بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و سرنوشت آنها.

پیامبر‌(ص) همچنانکه خود سخت پای‌بند به عهد و پیمانها بودند و به اصحاب و یاران خود تاکید و توصیه می‌فرمودند، با پیمان شکنان – بخصوص زمانی که پای مصالح عمومی جامعه در میان بود – به شدت بر خورد می‌کردند. به عنوان نمونه در این راستا، سرنوشت یهود بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر را به اختصار می‌آوریم.

پیمان‌شکنی یهود بنی‌قینقاع و سرنوشت آنها

پیامبر(ص) برای اینکه جلوی خرابکاری یهود و تحریکات دشمنان اسلام را در مدینه بگیرد، قراردادی تدوین کرد که بنا گفته مورخین، محکمترین پایه پیشرفت آیین اسلام با همین قرارداد ریخته شد.

این قرارداد را رسول‌خدا(ص) برای مهاجر و انصار تدوین فرمود که در آن پیمانی هم با یهود بسته و آنها را در دین خود آزاد گذارد و اموالشان را محترم دانسته شرائطی برای آنها مقرر فرمود.[24]

ولی یهود بنی‌قینقاع نخستین دسته‌ای بودند که پیمان خود را با مسلمانان شکستند و سبب شدند تا مسلمانان در صدد جنگ با آنها بر آیند. یهود بنی‌قینقاع که تاب جنگ را نداشتند، به قلعه‌های خویش پناهنده شدند، پیغمبر(ص) اطراف خانه‌های ایشان را محاصره کرد و این محاصره پانزده روز طول کشید، بنی‌قینقاع به تنگ آمده، ناچار به تسلیم شدند. سرانجام یهودیان مزبور ناچار شدند، از خانه و زندگی خود دست بکشند، به «أذرعات» شام بروند و بدین ترتیب مسلمانان گذشته از بیرون کردن دشمنانشان، مالک خانه و زندگی آنها نیز شدند و غنیمت بسیاری به دست آوردند.[25]

خیانت و پیمان‌شکنی یهود بنی‌نضیر و سرنوشت آنها

یهودیان بنی‌نضیر با رسول‌خدا(ص) پیمان دوستی داشتند، آنان به رسول‌خدا(ص) قول همه‌گونه کمک و مساعدتی دادند؛ ولی در هنگامی که آن حضرت‌ در محله آنها پشت دیوار یکی از خانه‌های ایشان به انتظار کمک آنها نشسته بود. با هم خلوت کرده و توطئه قتل پیامبر(ص) را کشیدند؛ ولی خداوند متعال به وسیله وحی، رسول خود را از توطئه ایشان آگاه کرد. رسول‌خدا(ص) توطئه بنی‌نضیر را به اطلاع اصحابش رسانید و دستور داد تا آماده جنگ با آنها شوند. سپس ابن ام‌مکتوم را در مدینه بجای خود نهاد و در ماه ربیع‌الاول به قصد جنگ با ایشان حرکت کرد و با همراهان خود قلعه‌های ایشان را محاصره کرد، شش روز آنها در محاصره بودند، سرانجام برای رسول‌خدا(ص) پیغام دادند که ما حاضریم، از این سرزمین برویم، مشروط بر اینکه آن حضرت اجازه دهند، جز اسلحه هر چه اثاث دارند و شترانشان قدرت حمل آن را دارند با خود ببرند، رسول‌خدا(ص) این پیشنهاد را پذیرفت و آنها هر چه می‌توانستند، بر شتران خود بار کرده از قلعه‌ها بیرون آمدند.

فقط دو نفر از ایشان به نام‌های یامین بن عمرو و ابوسعد بن وهب به نزد رسول‌خدا(ص) آمده و مسلمان شدند و بدین وسیله جان و مال خود را حفظ کرده و در مدینه ماندند.[26]

همین طور که در این دو روایت تاریخی ملاحظه می‌شود، پیمان‌شکنی و خیانت عده‌ای از یهودیان باعث آوارگی و اخراج آنان از خانه و زندگیشان شد.

پیامبر(ص) فرموده‌اند: منافق را سه نشانه است: چون سخن گوید، دروغ گوید، چون به او اعتماد شود خیانت کند و چون وعده دهد، بی‌وفایی نماید.[27]

مقاله

نویسنده زهرا بختياري

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS