كلمات كليدي : وليد بن يزيد، هشام بن عبدالملك، خلفاي ني اميه، يحيي بن زيد، نجراء
نویسنده : کریم حسنی
ولید بن یزید
ولیدبن یزید از خلفای بنیامیه بود که بعد از هشام بن عبدالملک در سال 125 ه.ق به خلافت رسید. مادرش ام حجاج از بستگان حجاج میباشد.
از حوادث مهم در دوران کوتاه خلافت ولید میتوان به سرکوبی قیام یحییبن زید، انتصاب نصربن سیار به استانداری خراسان، جنگ قبرس و... اشاره نمود.
ولید را اهل شرب، خوشگذران و هوسباز معرفی کردهاند. وی برخی اوقات نیز اشعاری میسرود. او اولین کسی بود که آوازهخوانها را از شهرهای مختلف جمع و مجلس موسیقی و سماع برگزار کرد. به خاطر همین اعمال او، برخی مورخین او را زندیق (ملحد) میدانستد.
ابن کثیر، حدیثی از پیامبر اسلام (ع) نقل میکند که ایشان پیشبینی آمدن فردی به نام ولید را نموده که فاسدترین امت خواهد بود.
گفتهاند ولید بعد از دست یافتن به خلافت، از خوشحالی مفرط به طرب آمده و شعری بدین مضمون خواند:
«شبم دراز شد و همی شراب خوردم و مژده رسا من از رصافه آمد و بُرد و عصا با خاتم خلافت برای من آورد».
آوردهاند که روزی چند آیه از قرآن خواند:
« إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا لِلْطَّاغِینَ مَآبًا لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا إِلَّا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا » (نبأ/ 25-21)
«مسلّماً (در آن روز) جهنم کمینگاهی است بزرگ، و محل بازگشتی برای طغیانگران! مدتهای طولانی در آن حی مانند! در آنجا نه چیز خنکی میچشند و نه نوشیدنی گوارایی، جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون!».
سپس قرآن را گرفته هدف تیر قرار داد و گفت: گردنکش ستیزهجو را تهدید میکنی؟ اینک من گردنکش ستیزه جویم؛ روز محشر نزد پروردگار خویش بگو: ای پروردگار، ولید مرا پاره کرد.
یکی دیگر از سرگرمیهای او اسب و اسبدوانی و شرکت در مسابقات بود. چنانکه اسبی بنام «سندی» داشته که در نوع خود کمنظیر بوده است.
ولید آن قدر در ملأ عام به کارهای نامشروع پرداخت که، بناچار، یزید بن عبدالملک خاندان خود را جمع نموده و برای از بین بردن او در سال 126ق، به طرف «نجراء» که ولید در آنجا مشغول خوشگذرانی بود؛ حرکتکرد. ولید وقتی این خبر را شنید، شروع به جمعآوری سپاه کرد ولی عده کمی به او پیوستند. در شب جنگ، مردم خشمگین نجراء به اردوگاه ولید حمله کرده او را کشتند و سر و دستش را بریده و جسدش را به دار کشیدند.
منابع:
1) یعقوبی، احمدبن واضح؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران؛ شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش، و چاپ هفتم، ج 2، ص 305.
2)مسعودی، ابوالحسن علی بن حسن؛ مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات عملی و فرهنگی، 1374، چاپ پنجم، ج 2، ص 215.
3)طبری، محمدبن جریر؛ تاریخ الامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربی، ج 7، صص 209- 254 .
4)ابن کثیر، البدایه والنهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1408ق، چاپ اول ج 10 ص 7.
ولید بن یزید
ولیدبن یزید از خلفای بنیامیه بود که بعد از هشام بن عبدالملک در سال 125 ه.ق به خلافت رسید. مادرش ام حجاج از بستگان حجاج میباشد.
از حوادث مهم در دوران کوتاه خلافت ولید میتوان به سرکوبی قیام یحییبن زید، انتصاب نصربن سیار به استانداری خراسان، جنگ قبرس و... اشاره نمود.
ولید را اهل شرب، خوشگذران و هوسباز معرفی کردهاند. وی برخی اوقات نیز اشعاری میسرود. او اولین کسی بود که آوازهخوانها را از شهرهای مختلف جمع و مجلس موسیقی و سماع برگزار کرد. به خاطر همین اعمال او، برخی مورخین او را زندیق (ملحد) میدانستد.
ابن کثیر، حدیثی از پیامبر اسلام (ع) نقل میکند که ایشان پیشبینی آمدن فردی به نام ولید را نموده که فاسدترین امت خواهد بود.
گفتهاند ولید بعد از دست یافتن به خلافت، از خوشحالی مفرط به طرب آمده و شعری بدین مضمون خواند:
«شبم دراز شد و همی شراب خوردم و مژده رسا من از رصافه آمد و بُرد و عصا با خاتم خلافت برای من آورد».
آوردهاند که روزی چند آیه از قرآن خواند:
« إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا لِلْطَّاغِینَ مَآبًا لَابِثِینَ فِیهَا أَحْقَابًا لَّا یَذُوقُونَ فِیهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا إِلَّا حَمِیمًا وَغَسَّاقًا » (نبأ/ 25-21)
«مسلّماً (در آن روز) جهنم کمینگاهی است بزرگ، و محل بازگشتی برای طغیانگران! مدتهای طولانی در آن حی مانند! در آنجا نه چیز خنکی میچشند و نه نوشیدنی گوارایی، جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون!».
سپس قرآن را گرفته هدف تیر قرار داد و گفت: گردنکش ستیزهجو را تهدید میکنی؟ اینک من گردنکش ستیزه جویم؛ روز محشر نزد پروردگار خویش بگو: ای پروردگار، ولید مرا پاره کرد.
یکی دیگر از سرگرمیهای او اسب و اسبدوانی و شرکت در مسابقات بود. چنانکه اسبی بنام «سندی» داشته که در نوع خود کمنظیر بوده است.
ولید آن قدر در ملأ عام به کارهای نامشروع پرداخت که، بناچار، یزید بن عبدالملک خاندان خود را جمع نموده و برای از بین بردن او در سال 126ق، به طرف «نجراء» که ولید در آنجا مشغول خوشگذرانی بود؛ حرکتکرد. ولید وقتی این خبر را شنید، شروع به جمعآوری سپاه کرد ولی عده کمی به او پیوستند. در شب جنگ، مردم خشمگین نجراء به اردوگاه ولید حمله کرده او را کشتند و سر و دستش را بریده و جسدش را به دار کشیدند.