دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آیا حدیث غدیر در رابطه با شبهه اى بود که پس از جنگ تبوک پیش آمده است؟

No image
آیا حدیث غدیر در رابطه با شبهه اى بود که پس از جنگ تبوک پیش آمده است؟

پرسش:

آیا حدیث غدیر در رابطه با شبهه اى بود که پس از جنگ تبوک پیش آمده است؟

پاسخ:

حدیث غدیر در کتاب حدیثى اهل سنّت و شیعه به گونه اى نقل شده است که جاى هیچ گونه شک و شبهه اى در اصل صدور آن نیست، ابن حجر عسقلانى که یکى از علماى اهل سنّت است در ذیل حدیث غدیر مى نویسد: این حدیث را سى تن از صحابه روایت کرده اند و بیشتر سلسله سند آن صحیح و حسن است. [1] ذهبى که یکى دیگر از علماى اهل سنّت است مى گوید: حدیث غدیر جداً عالى است و متن آن به صورت متواتر مى باشد. [2] بنابراین جاى این نیست که برخى در صدور آن تردید نمایند و تردید و شک نتیجه ناآگاهى است. اما دلات حدیث بر خلافت امام امیر المؤمنین(علیه السلام)بسیار روشن است. بررسى و دقت در حدیث غدیر، شواهد و قرینه هایى که در خود روایت و زمان و مکان صدور روایت وجود دارد به خوبى روشن مى سازد که حدیث غدیر براى ابلاغ رسالت بسیار مهمى بوده که معرفى جانشین پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده است که به نمونه هایى اشاره مى کنیم: 1:ابلاغ این رسالت در بیابان خشک و بسیار گرم، چرا در مکه نفرمود؟ 2:همراه با خبر رحلت خود; 3:شاهد و گواه گرفتن مردم بر ابلاغ رسالت و اقرار گرفتن از آنان; 4:بیان حدیث ثقلین در آغاز خطبه (انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى، اهل بیتى...); 5:بیان این جمله که «ألست أولى بکم من انفسکم» آیا من از شما به خود شما سزاوارتر نیستم; 6:تبریک گفتن صحابه به امام(علیه السلام) پس از معرفى آن حضرت; 7:شأن نزول آیه (الیوم اکملت لکم دینکم...); [3] (یا ایها الرسول بلغ ما أنزل الیک...); [4] که در این رابطه نازل شده و همچنین روایاتى که در ذیل این آیات وارد شده است. بنابراین دقت در حدیث غدیر هر نوع تصور و توهم دیگرى را باطل مى سازد. و آنچه در پرسش آمده که پیامبر(صلى الله علیه وآله)پس از جنگ تبوک فرموده است این صحیح نیست چون حضرت على(علیه السلام)در جنگ تبوک حضور نداشتند بلکه خود پیامبر(صلى الله علیه وآله)همراه مسلمانان بودند و حضرت على(علیه السلام) را در مدینه جانشین خود قرار دادند. آنچه اهل سنّت در این باره گفته اند این است که حدیث غدیر مربوط به برخوردى است که بین خالدبن ولید و آن حضرت پس از اعزام به یمن پیش آمده است، اولاً اختلاف بین حضرت على(علیه السلام)و خالد بن ولید در سفر دیگرى بوده که در آن سفر به مکه نیامدند بلکه به مدینه رفتند چون حضرت على دو سفر به یمن داشته اند. دلیل بر این مطلب روایتى است که ترمذى در کتاب سنن خود نقل مى کند که پس از برگشت از سفر یمن، خالدبن ولید تصمیم گرفت خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)برود و از آن حضرت شکایت نماید، پس از آن که خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)رفت و از آن حضرت شکوه و گلایه نمود، چهره مبارک پیامبر(صلى الله علیه وآله)دگرگون شد و سه مرتبه فرمود: «ما تریدون من علىّ ما تریدون... علىّ منى و أنا من على»، از على چه مى خواهید؟ از على چه مى خواهید؟ از على چه مى خواهید؟ على از من است و من از على. پس از بیان بسیار پرمحتواى آن حضرت، حقیقت براى خالد روشن شد، از این رو نیازى نبود تا پیامبر(صلى الله علیه وآله) یک برخورد و اختلاف جزیى را که بین دو تن پدید آمده، در جمع تمام مسلمانان یادآور شوند. مقام پیامبر9 و اختلاف ایشان بالاتر از آن است که چنین برخوردهایى را به گوش تمام یاران خود برساند. بر فرض که این برخورد در سفر دوم باشد، پیامبر(صلى الله علیه وآله)در جمع خصوصى یادآور مى شدند چنان که در حدیث ترمذى آمده است. بنابراین هیچ گونه ارتباطى بین حدیث غدیر و شبهه اى که در اعزام یمن پیش آمده وجود ندارد. از این رو برخى از نویسندگان اهل سنّت براى خدشه و ایراد بر حدیث غدیر چنین توهمى را نموده اند، چرا که در سند و دلالت حدیث نتوانسته اند ایراد بگیرند. بر فرض که حدیث غدیر را در رابطه با اختلاف خالد بن ولید فرموده باشند، چه اشکالى دارد که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) ضمن اصلاح ذهنیت افراد ناآگاه مانند خالدبن ولید، حضرت على(علیه السلام) را به عنوان جانشین و رهبر آینده امت خویش معرفى فرماید، مگر بین معرفى جانشین و برطرف نمودن دشمنى ها با على(علیه السلام) ناسازگارى و منافاتى وجود دارد؟ حدیث غدیر را مى توانید در کتاب هاى اهل سنّت ملاحظه نمایید [5] پاورقی: 1:صواعق المحرقة، ص 122 2:سیراعلام النبلاء، ج 8، ص 335 ـ 334 3:سوره مائده، آیه 3 4:همان، آیه 67 5:ـ صحیح مسلم، ج 5، کتاب الفضایل، باب فضایل اهل بیت النبى(صلى الله علیه وآله)، ص 25، حدیث 36 ـ مسند احمد بن حنبل، ج 7، ص 75، ح 19285. ـ خصایص امیرالمؤمنین، نسائى، ص 84، ح 76. ـ صحیح ابن خزیمه، ج 4، ص 62، ح 2357. ـ المستدرک على الصحیحین، الحاکم النیسابورى، ج 3، ص 109، 533. ـ تلخیص المستدرک، ذهبى، ج 3، ص 533 و 109. ـ السنن الکبرى، النسائى، ج 5، ص 45، ح 8148/12. ـ جامع المسانید و السنن، ابن کثیر، ج 4، ص 436، ح 2827 و ج 6، ص 200، ج 5، ص 457. ـ البدایة و النهایة، ج 5، ص 184. ـ تفسیر ابن کثیر، ج 5، ص 199. ـ السیرة النبویة، ابن کثیر، ج 2، ص 445. ـ مصابیح السنة البغوى، ج 4، ص 185، ح 4800. ـ مشکل الاثار، طحاوى، ج 4، ص 368. ـ جامع الاحادیث، سیوطى، ج 16، ص 306، ح 8073 ـ 8072. ـ جامع الاصول، ابن الاثیر، ج 10، ص 102، ح 6695. مرکز پاسخگو: موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی http://www.mazaheb.com

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

آدابی از عبودیت

آدابی از عبودیت

از آداب عبودیت این است که جز قدرت حق، قدرتی را نپذیرند و جز ثنای حق و آنکه از اولیاء حق است، ثنای کسی را نگویند.
فهم و دریافت زبان قرآن

فهم و دریافت زبان قرآن

من امیدوارم که ما این حجاب جحود را از قلب‌هایمان برداریم و از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را آشنا کند به لسان قزآن.
علت بعثت انبیاء

علت بعثت انبیاء

اگر برای هر علمی موضوعی است... علم همه انبیاء هم موضوعش انسان است ...
ترک علاقه به دنیا

ترک علاقه به دنیا

علائق را باید کم بکنید، علاقه‌ها باید کم بشود، طبیعتاً ماها از اینجا می‌رویم، علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم فرقی به حال ما نمی‌کند.
دعا روح عبودیت

دعا روح عبودیت

اینهایی که از کتب ادعیه انتقاد می‌کنند برای این است که نمی‌دانند، جاهل‌انند، بیچاره‌اند که این کتب ادعیه چطور انسان را می‌سازد، این دعاهایی که از ائمه ما وارد شده است مثل کمیل، مناجات شعبانیه، دعای حضرت سیدالشهداء(ع) و دعای«سمات» اینها چه جور انسان را درست می‌کنند...

پر بازدیدترین ها

افراط و تفریط قوه شهوت

افراط و تفریط قوه شهوت

افراط در قوه شهوت عبارت از آن است که عقل انسان مقهور شهوت شده و همّت مرد مصروف تمتّع از زنان و کنیزان گردد و از پیمودن راه آخرت محروم شود.
No image

اسیر شهوت

آنهایی که بنده دنیا و شهوت خویش اند، و طوق بندگی هوای نفس را در گردن نهادند، بندگی از هر کسی که دنیا را پیش او سراغ دارند یا احتمال می دهند، می کنند و خاضع او می شوند و اگر در ظاهر زبان منیت و عفت نفس گشایند، تدلیس محض است و اعمال آنها و اقوال آنها، این کلام را تکذیب کنند.
ترک علاقه به دنیا

ترک علاقه به دنیا

علائق را باید کم بکنید، علاقه‌ها باید کم بشود، طبیعتاً ماها از اینجا می‌رویم، علی ایّ حال چه علاقه قلبی به چیزی داشته باشیم یا نداشته باشیم فرقی به حال ما نمی‌کند.
هوای نفس

هوای نفس

از هوای نفس بپرهیزید همان گونه که از دشمنانتان می پرهیزید چیزی دشمن تر برای افراد با شخصیت از پیروی هوای نفس و درو شده های زبان نیست.
اعضاء بدن امانت است

اعضاء بدن امانت است

شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلبهای سیاه ، چشمها، گوشها، و زبانهای آلوده ، به گناه از دنیا رفتید، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟
Powered by TayaCMS