كلمات كليدي : حركت، قوه، فعل، كمال اول، سكون
نویسنده : جمال سروش
حرکت در لغت به معنای جنبیدن و تکان خوردن است، اما در اصطلاح در برخی کتب فلسفهی اسلامی این عنوان در ضمن مباحث قوه و فعل مورد بحث قرار میگیرد؛ به این نحو که حصول تغییر که از لوازم خروج شیء از قوه به فعل است یا دفعی است و یا تدریجی که اگر تدریجی باشد حرکت است. بنابراین حرکت به اصطلاح فلسفه اخص از حرکت به معنای لغوی است زیرا حرکت لغوی شامل تغییر دفعی و تدریجی هر دو میشود، در حالی که تنها تغییر تدریجی، حرکت فلسفی است.
با بیان فوق اجمالاً تعریف حرکت هم معلوم شد، اما قبل از تفصیل تعریف یا تعاریف حرکت باید این نکته را متذکر شویم که هیچ یک از تعاریفی که برای حرکت ارائه شده است تعریف حدی و حقیقی نیست، بلکه همگی تعریف به رسم هستند؛ یعنی صرفاً از طریق آنها میتوان حرکت را از غیر حرکت بازشناخت، ولی نمیتوان به حقیقت و ذات آن پی برد.[1]
تعاریف زیادی برای حرکت ارائه شده است که معروفترین آنها عبارت است از:
الف) تغییر تدریجی
ب) خروج تدریجی شیء از قوه به فعل[2].
ج) کمال اول برای موجود بالقوه از آن جهت که بالقوه است.
تعریف اول سادهتر و روشنتر از همه است.[3] به این چند مثال توجه کنید: زمین به دور خورشید و حول محور خود میچرخد؛ کیفیات نفسانی و رنگ و شکل اجسام تغییر میکنند؛ درخت تدریجاً رشد میکند و بر مقدارش افزوده میشود؛ در تمام این موارد حرکت رخ داده است.
نکتهی قابل توجهای که غفلت از آن برخی شبهات را به ذهن می آورد این است که حرکت مجموعهای متوالی از موجودات پراکنده نیست؛ بلکه یک امر واحد متصل تدریجی است که تا بی نهایت قابل انقسام است، به گونهای که این قابلیت هیچ گاه در خارج به فعلیت نمیرسد؛ زیرا در آن صورت دیگر حرکت، حرکت نخواهد بود. در مقابل، برخی فلاسفه مانند "پارمنیدس" و "زنون" الئایی چون حرکت را به عنوان مجموعهای از سکونات پی در پی میپنداشتند حرکت به معنای تغیر تدریجی را انکار میکردند. اما وجود حرکت به معنای امر واحد تدریجی غیر قابل انکار است و برخی مصادیق آن مانند تغییر تدریجی کیفیات نفسانی با علم حضوری خطاناپذیر درک میگردد و منشأ انکار الئائیان شبهاتی در برابر وجدان و بداهت بوده که با حل آن جای تردیدی در وجود حرکت باقی نمیماند.[4] از میان شبهات مذکور به اختصار به نقل و نقد یکی از آنها میپردازیم و علاقهمندان برای توضیح و بسط بیشتر میتوانند به کتب مربوطه مراجعه کنند.
شبهه الئائیان
یکی از شبهات الئائیان در بحث حرکت این بود که حرکت جسم از نقطهای به نقطهی دیگر، مستلزم بودن آن جسم در نقطه یا نقاط متوسط بین آنها است و بودن جسم در هر نقطه به معنای سکون جسم است؛ پس فرض حرکت مستلزم نفی آن است و به بیان دیگر هر حرکتی به تناقض میانجامد؛ چرا که لازمهی حرکت این است که جسم متحرک بین مبدأ و منتهای حرکت هم باشد و هم نباشد!
پاسخ این شبهه
الف) وقوع جزیی از حرکت در جزیی از مسافت به معنای سکون آن نیست.
ب) نقطه جزیی از مسافت نیست و در میان هیچ خطی وجود بالفعل ندارد؛ چنانکه "آن" نیز جزیی از زمان نیست. بنابراین معنای بودن شیء متحرک در آنِ معینی در نقطهی خاصی، جز این نیست که مقاطع سه گانهی حرکت و زمان و مکان بر یک دیگر منطبق می شوند و این مقاطع هنگامی تحقق بالفعل مییابند که امتدادهای آنها قطع شوند. مبنای این شبهه مساوی شمردن "بودن" با "سکون" و مرکب پنداشتن خط از نقاط و زمان از آنات است و از تطبیق حرکت بر آنها نتیجه گرفته شده که حرکت هم مرکب از سکونات می باشد. در صورتی که "بودن" اعم از بودن ثابت و بودن سیال است و تجزیه ی خط و زمان هم منتهی به نقطه و "آنْ" نمی شود .[5]
مقومات حرکت
الف) واحد بودن منشأ انتزاع حرکت
ب) امتداد آن در گسترهی زمان
ج) انقسام آن تا بی نهایت.
مشخصات حرکت
الف) بستر حرکت
ب) مدار حرکت
ج) جهت حرکت
د) سرعت حرکت
ذ) شتاب حرکت
ر) فاعل حرکت
لوازم حرکت
الف) مبدأ یا نقطهی آغاز حرکت
ب) منتها یا نقطهی پایان حرکت
ج) زمان که همان طول حرکت است
د) مسافت یا آن چیزی که در حال حرکت جسم، پیوسته در حال عوض شدن است
ذ) موضوع یا متحرک یعنی موصوف و پذیرنده حرکت که همان جسم است
ر) فاعل یا محرک یا به وجود آورندهی حرکت در جسم.[6]
با بحث از مسافت (که از مهمترین لوازم مورد بحث حرکت است) معلوم میشود که حرکت در چه مقولاتی واقع میشود که این بحث را میتوانید در واژهی حرکت در اعراض و حرکت در جوهر که از اقسام حرکت به شمار میروند جستجو کنید.[7]