كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، تقي زاده، مجلس شوراي ملي، مجلس سنا
نویسنده : مرتضي حسني نسب
در دوره مجلس دوم آیتالله بهبهانی از سران حزب اعتدالیون ترور شد. ترور آیتالله بهبهانی فرصتی مناسب برای حمله به تقیزاده فراهم آورد؛ آیتالله بهبهانی بدست رجب سرابی و حیدر اردبیلی و حیدرعمو اوغلی و دو نفر دیگر کشته شد؛ اما تقیزاده بار دیگر متهم گردید و همه نگاهها متوجه وی شد. البته به خاطر همراهی وی با اشخاصی که در قتل بهبهانی دست داشتند، باید گفت که گرچه ممکن است که وی دستور مستقیم به قتل نداده باشد؛ ولی مطمئنا از طرح ترور توسط این اشخاص آگاهی کامل داشته است.
پس از ترور، اصناف مختلف در جلو مجلس گردآمده و مجازات تقیزاده را میخواستند و حتی چند نفر از مجاهدان اعتدالی در صدد کشتن او برآمدند. مجاهدین اعتدالی علیمحمدخان خواهرزاده تقیزاده[1] و همچنین علی محمد تربیت دوست صمیمی وی را کشتند و به شدت فشار بر مجلس افزودند.
همچنین از طرف علمای نجف اطلاعیهای آمد که وی را دارای فساد سیاسی دانسته و خواستار عزل وی شدند.[2]
متن اعلامیه به شرح ذیل است:
«مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم، مجلس محترم ملی، کابینه وزارت، سرداران اعظم.
چون ضدیت مسلک سیدحسن تقیزاده که جدا تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و ازمکنونات فاسدهاش علنا پرده برداشته است؛ لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانونا و شرعا منعزل است.
منعش از دخول در مجلس ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء اعلام و اولیاء امور و امناء دارالشورای کبری و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران ایدهم الله بنصره العزیز واجب و تبعیدش از مملکت ایران فورا لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت (ع).
بجای او امین دینپرست وطنپرور و ملتخواه صحیحالمسلک انتخاب فرموده او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمنهای ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عز اسمه را اخطار فرمایند و هر کس از او همراهی کند در همین حکم است،
ولاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و بجمیع ما رقم، قد صدر الحکم
من الاحقر عبدالله مازندرانی، و قدر صدر الحکم من الاحقر الجانی محمد کاظم خراسانی. بذلک[3]».
در ایران برخی از مردم حکم مراجع عظام را تکفیر دانستند؛ به همین جهت گروهی از مردم به نامهنگاری با مراجع نمودند و حکم تقیزاده را مجدد جویا شدند. آیتالله مازندرانی در جواب آنها پس از ذکر مواردی درباره حکم تقیزاده نوشتند: «... بعد از بیان این مقدمه عرض میشود، حکمی که در باب تقیزاده از ماها دو نفر صادر شده که متفقا حکم کردیم، اولا تکفیر نبوده. هر کس نسبت تکفیر داده کذب محض است؛ بلکه حکم به فساد مسلک سیاسی و منافات مسلکش با اسلامیت مملکت بود...[4]».
این نامه به مجلس موجب شد که مجلس اعتبار نامه تقیزاده را ملغی ساخت. البته وی در خاطرات خود گفته که مرخصی دو ماهه از مجلس گرفته و خود به خارج کشور رفته است.[5]
به دنبال اخراج یا خارج شدن تقیزاده از مجلس، وی به تبریز رفت؛ ولی در آن جا استقبالی از او نشد؛ لذا به استانبول رهسپار گردید؛[6] پس از وی رهبری دموکراتهای مجلس را سلیمان میرزا برعهده گرفت.
تقیزاده از استانبول به اروپا رفت و به مدت پانزده سال در خارج از کشور ماندگار گردید.[7]
انتخاب مجدد به عنوان نماینده مجلس
گر چه مراجع بزرگ تقلید آن زمان حکم به اخراج وی و پایان دادن به فعالیتهای سیاسی در ایران دادند؛ اما با این حال وی از طرف مردم تبریز در دو نوبت سوم و چهارم نیز از طرف مردم تبریز و تهران به نمایندگی مجلس برگزیده شد.
اگر چه وی در مجلس شرکت نکرد؛ ولی صرف انتخاب وی قابل تامل است. مطمئنا حضور مجدد وی یا حتی حضور اسم وی در رجال سیاسی نوعی مقابله با علما و مراجع تقلید بود و هدف آنها منزوی کردن علماء و خارج نمودن آنها از مسائل سیاسی ایران بود. چگونگی انتخاب و حتی کاندیداتوری وی از دید تاریخنویسان پوشیده مانده است.
وی در خارج از کشور به همکاری با انگلیسیها ادامه داد؛ سپس به آمریکا رفت و در آن جا بیشتر کارهای تحقیقاتی انجام میداد؛ بعد از آن و با شروع جنگ جهانی اول به دعوت آلمان به آن کشور سفر کرد و در «کمیته برلن» که کمیتهای در خاک آلمان و بر ضد انگلیس بود! عضو شد. درباره علت حضور وی در آلمان گفته شده است که آلمان سعی داشت که در کشورهای مستعمره دشمنان خود، طرفدارانی برای خود دستوپا کند و آن کشورها را به سمت خود متمایل گرداند؛[8] به همین جهت لایقترین فردی که آلمان میتوانست برای تبلیغات خود در ایران پیدا نماید، تقیزاده بود.
در همان دوران از سوی مستوفیالممالک به سمت وزارت خارجه نیز برگزیده شد که باز هم آن را نپذیرفت.
تقیزاده از جانب دولت به چند مأموریت سیاسی رفت که از همه مهمتر سفر او به مسکو برای مذاکره در باب عقد قرارداد تجارتی بود. پس از بازگشت از مسکو به آلمان وی با زنی آلمانی ازدواج کرد که اسم وی را عطیه گذاشت؛ همچنین در آنجا روزنامه کاوه را تاسیس کرد که به گفته وی تمام مخارج آن را آلمانها میدادند. وی در این مجله مقاله معروف خود را چاپ نمود که بسیاری تنها جملهای از آن را به یاد دارند: «ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس.»
برای ارزیابی این گفته تقیزاده باید بخشهای بیشتری از این مقاله را خواند. آنچه که به خوبی در این مقاله پیداست، این است که تقیزاده بسیار جذب فرهنگ اروپایی شده بود و آن را الگوی مناسبی برای پیشرفت ایرانیان میدید.[9] این مقاله در ایران واکنشهای متفاوتی ایجاد کرد.[10]
از دیگر اقدامات وی آشنایی با ژون ترکها بود که سعی میکردند، نظام مشروطه را در ترکیه برقرار نمایند.[11] مجموعا وی حدود شش سال در ترکیه و انگلیس و آمریکا زندگی کرد و سپس به مدت نه سال در آلمان زندگی نمود که پس از حدود پانزده سال به ایران بازگشت.
بازگشت به ایران
تقیزاده در دوره پنجم نیز به نمایندگی از طرف مردم تهران برای مجلس برگزیده شد. گویا وی در آن وقت احساس کرد که ماجرای عزل سیاسی وی از طرف مراجع به فراموشی سپرده شده و آبها از آسیاب افتاده است. به همین جهت در سال 1303ه.ش به ایران بازگشت و دورهای جدید در زندگی خود را شروع نمود. دورهای که وی دیگر از یک منتقد از دستگاه دولتی و مشروطهخواه ضد استبدادی، خارج شده بود و به یکی از کارگزاران و عمال کاملا وابسته به شاه که مناصب بزرگ حکومتی را پذیرفته بود، تبدیل شد.
در مجلس پنجم وی از اعضای بیطرف بود که نه طرفدار رضاخان به شمار میرفت و نه مانند شهید مدرس از مخالفان رضاخان به حساب میآمد.[12]
البته در هر دو دوره رابطه وی با انگلیس تفاوت چندانی نکرده بود. وی رابطه بسیار نزدیکی با انگلیس داشت که علت بسیاری از اتهامات وی همین بود.
تقیزاده در عصر حکومت رضاشاه پهلوی نیز به مناصب مهمی چون استانداری، وزیرمختاری، سفارت و وزارت رسید. در برنامههای اصلاحات رضاشاه از همکاران نزدیک او بود.
در سال ۱۳۰۷ش به پیشنهاد تیمورتاش استاندار خراسان شد؛ در سال ۱۳۰۸ه.ش به عنوان وزیرمختار به انگلیس رفت.
وزارت مالیه
حسن تقیزاده در سال 1308ه.ش به ایران بازگشت و در سال ۱۳۰۹ با عنوان وزیر طرق و شوارع به کابینه مخبرالسلطنه هدایت راه یافت.[13] در مرداد همان سال به وزارت مالیه، همزمان با کفالت وزارت طرق و شوارع، منصوب شد.
تقیزاده در زمان عهدهدار شدن وزارت مالیه قرارداد دارسی را لغو نمود و سپس با قراردادی تازه با همین شرکت با شرایطی که بیشتر به نفع طرف انگلیسی بود، دوباره اتهامات را به سمت خود بازگرداند و برای مرتبهای دیگر از وی به عنوان مزدور و جاسوس انگلیس و خیانتکار به کشور ایران نام برده شد. اتهامی که قابل دفاع نبود. طبق این قرارداد نفت ایران به مدت شصت سال دیگر در اختیار انگلیسیها بود.[14]
امضای تقیزاده در آخر این سند بود و تا آخر عمر چنین ننگی بر پیشانی وی نقش بست. وی در توجیه این عمل خود گفته بود که این قرارداد باید امضا میشد و اگر او امضا نمیکرد، کسی دیگر امضا مینمود و وی در این ماجرا تنها «آلت فعل» بود. تقیزاده در اواخر عمر از انجام این کار نیز به شدت پشیمان شده بود.[15] به هر صورت تقیزاده مدتی پس از امضای قرارداد دارسی از وزارت مالیه اخراج یا خارج شد.
اقامت سیزده ساله در خارج ایران
تقیزاده در سال ۱۳۱۳ه.ش به سمت وزیرمختار ایران در فرانسه انتخاب شد و به فرانسه رفت. در همان سال ظاهراً از وی خواسته شد که جلو مطالب تند درباره رضاشاه را در مطبوعات فرانسه بگیرد. تقیزاده در پاسخ این درخواست رضاشاه گفت که در این جا آزادی مطبوعات بیشتر از این است که شخصی خارجی بخواهد، جلوی آن را بگیرد. در همان ایام مقالهای از تقیزاده در مجله تعلیم و تربیت انتشار یافت که در آن با مصوبات شورایی به نام اصلاح فرهنگ در وزارت جنگ مخالفت شده بود. جواب تقیزاده به شاه و آن مقاله موجب برکناری وی از سمت وزیرمختاری در فرانسه شد. پس از عزل وی از وزیرمختاری، تقیزاده را به تهران فراخواندند؛ به نظر میرسد که وی احساس خطر نمود و به جای بازگشت به ایران به برلین رفت؛ پس از آن حدود شش سال در انگلیس به تدریس و تحقیق پرداخت و از سیاست کاملا به دور بود.
در سال 1320ه.ش پس از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط کشورهای بیگانه و به تبع آن تبعید رضاشاه و به پادشاهی رسیدن پسرش محمدرضا، کابینه فروغی روی کار آمد و تقیزاده به سفارت ایران در لندن برگزیده شد. در زمان نخستوزیری قوامالسلطنه در سال 1321ه.ش، وی تقیزاده را به عنوان وزیر دارائی معرفی نمود؛ ولی تقیزاده از قبول این پست خودداری نمود و به ایران بازنگشت.[16] تقیزاده در سال 1323ه.ش به سمت سفیر کبرای ایران در لندن ارتقا یافت. وی در سال 1326ه.ش به خاطر رای آوردن در مجلس ملی پس از سیزده سال به ایران بازگشت.
بازگشت مجدد به ایران
سیدحسن تقیزاده در پانزدهمین دوره مجلس در سال 1326ه.ش به سمت نماینده مردم تبریز برگزیده شد. به همین خاطر وی به ایران بازگشت و به مجلس وارد شد.
در هنگام طرح اعتبار نمایندگی وی، در مجلس جنجال به راه افتاد و مخالفین به خاطر تمدید قرارداد نفت توسط وی، سعی داشتند اعتبارنامهاش را ملغی نمایند.
تقیزاده در هنگام دفاع از خود گفت: «من در تهیه لایحه نفت و گذراندن آن از مجلس آلت فعل بودم و دیگری عامل و فاعل بوده است.[17]»
همچنین دو سال بعد اولین دوره مجلس سنا شکل گرفت. وی از طرف مردم تهران برای این مجلس رای آورد و به مجلس راه یافت. تقیزاده از سوی نمایندگان به مدت شش سال به ریاست مجلس سنا انتخاب شد و در سال 1334ه.ش از ریاست مجلس استعفا کرد و به جایش سید محسن صدر، صدرالاشراف، به ریاست سنا رسید.[18]
تقیزاده گرچه با شخص مصدق درگیریهای دیرینهای داشت؛ با این حال در این دوره در برخی تصمیمگیریهای دولت مصدق از وی حمایت کرد و سعی میکرد روابط مجلس ملی و دولت را تعدیل نماید. وی در اواخر دچار فلج پا شد و با صندلی چرخدار حرکت میکرد.
تقیزاده و فرماسونری
تقیزاده در زمانی که نماینده نخستین دوره مجلس بود، در سال 1325ه.ق عضو «لژ بیداری ایران» شد.[19]
وی چند ماه بعد درخواست ارتقا به «مرتبه رفاقت» نمود و پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم میرسد؛ بنابراین باید گفت که تقیزاده از اعضای فعال فراماسونری در ایران به حساب میآمد.[20]
کتابهای وی
1. رسالهی تحقیق احوال کنونی ایران یا محاکمات تاریخی، قاهره، 1323ق.
2. مقدمهی تعلیم عمومی یا یکی از سر فصلهای تمدن، تهران، 1307ش.
3. از پرویز تا چنگیز، تهران، 1309.
4. گاهشماری در ایران قدیم، تهران، 1316.
5. تصحیح تحفهالملوک (از متون قدیمهی مجهولالمؤلف). تهران، 1317.
6. لزوم حفظ زبان فصیح فارسی، تهران، 1326.
7. تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و قبل از آن، در 3 جزوه، تهران، 1330.
8. خواص فطری و ملّی (خطابهای که در سال 1333ق در مجمع محصلین ایرانی پاریس ایراد کرده)، راهنمای کتاب، سال نوزدهم، شمارههای7-10، مهر – دی 1335.
9. مانی و دین او، تهران، 1335.
10. خطابه مشتمل بر شمهای از تاریخ اوایل انقلاب و مشروطیت ایران، تهران، 1338
11. تاریخ انقلاب ایران(تقریرات)، مجلهی یغما، سال چهاردهم، شمارههای 2 – 8، 1340 .
12. اخذ تمدن خارجی، تهران، 1340 .
13. بیست مقالهی تقیزاده، ترجمهی احمد آرام و کیکاوس جهانداری، تهران، 1340 .
14. روزنامهی کاوه (برلن)، 1922 – 1917م.
15. همچنین ایرج افشار مجموعه مقالات وی را جمعآوری نموده و آن را در پانزده جلد کتاب جمعآوری داشته است که هر جلد مربوط به موضوعی خاص است:
1. تحقیقات و نوشتههای تاریخی
2. شرق شناسها، سرگذشتها، کتابها
3. زبان و فرهنگ، تعلیم و تربیت
4. جوهر تاریخ و مباحث اجتماعی و مدنی
5. تاریخ، اجتماع، سیاست (به انضمام تاریخ مختصر مجلس ملی ایران)
6. تحقیقات ایرانی (به زبانهای اروپایی)
7. نوشتههای سیاسی (به زبانهای اروپایی)
8. نوشتههای پراکنده و چاپ نشده (به زبانهای اروپایی)
9. نوشتههای دیگر (به انضمام از پرویز تا چنگیز – مانی و دین او)
10. گاهشماری در ایران قدیم
11. مقالات و نوشتههای تازه یاب (چاپ شده و چاپ نشده)
12.یادداشتهای مربوط به گاهشماری و تاریخ زمان
13. یادداشتهای مربوط به ساسانیان
14.پراکندههای تحقیقی
15.نطقهای پارلمانی
درگذشت تقیزاده در سال 1348
سیدحسن تقیزاده در سال 1348ه.ش پس از عمری خدمت و خیانت به دولت انگلیس و کشور ایران سرانجام در سن 91 سالگی وفات یافت.
جنازه او از مسجد سپهسالار تشییع و از برابر ساختمان مجلس شورا عبور داده شد و در مقبره ظهیرالدوله دفن گردید.