نویسنده: یدالله حاجیزاده
چکیده
در تاریخ، نقلهای متعدد و بعضاً متناقضی در خصوص موضوعات مختلف پیش روی محقق قرار دارد که بعضی از آنها ممکن است حتی با عقل و یا سایر منابع نیز ناسازگار باشد. علاوه بر این، برخی از دادههای تاریخی در خصوص بعضی از موضوعات، کامل نیستند. با توجه به همه این شرایط آیا میتوان واقعیتهای تاریخی را از لابهلای منابع و اسناد گوناگون کشف کرد و به درصد بالایی از اعتماد دست یافت؟ هدف ما در مباحث پیش رو ارائه راهکارهایی در این زمینه است.
مقدمه
در بخش گذشته تحت عنوان «راهکارهای دستیابی به حقیقت در تاریخ» به دو مورد از راهکارهای کشف صحت و سقم گزارههای تاریخی اشاره کردیم. در این بخش، که بخش پایانی مقاله است، سایر ضوابط و راهکارها را بیان میکنیم.
ادامهی راهکارهای دستیابی به حقیقت در تاریخ
ج) بررسی سند روایات
یکی دیگر از راههای بررسی صحت و سقم روایات تاریخی بررسی سندی آنها است. بسیاری از روایات تاریخی خصوصاً روایاتی که مربوط به صدر اسلام و سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) است همراه با ذکر سلسله اسناد است. توجه به راویان این احادیث میتواند تا حد زیادی صحت و سقم این روایات را برای ما آشکار سازد.
باید توجه داشت که «اهمال در اعتبار و اصالت اسناد سبب میشود که اطلاعات کاذب، ناقص، نارسا و فاقد اعتبار به پژوهش راه یابد و آن را عقیم سازد.»[1] به عنوان نمونه اگر در سند روایات، افراد دروغگو و غیر قابل اعتمادی چون «سیف بن عمر» که هم شیعیان و هم اهل سنت به دروغگویی و عدم وثاقت او اذعان دارند،[2] وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان آن روایات را پذیرفت و مبنای استدلال قرار داد. امروزه در پرتو علومی چون «درایه» و «رجال» تا حد زیادی میتوان این مشکل را بر طرف ساخت. دکتر "آقا جری" معتقد است: «شناسایی وقایع گذشته، که در پرتو متون منعکساند و به دست ما میرسند، مستلزم رعایت یک روش ویژه است؛ روش بررسی و مطالعه اسناد، نقد سند، نقد مورخ... . دو رشته در علوم اسلامی به نام «درایة الحدیث» و «علم رجال» وجود دارد که به نظر من مورخان میتوانند از آنها استفاده کنند.»[3] البته تذکر این نکته بجاست که در مسایل تاریخی نیاز نیست که حتماً مستندات در حد مستندات فقهی (که در صدد اثبات احکام الزامی فقهی است) و کاملاً قرص و خللناپذیر باشند؛ بلکه اگر سندها دارای قوت نباشند اما تتبع و استقصای فرد بهگونهای باشد که قراینی اطمینانآور برای او به ارمغان آورد، کفایت میکند. به گفته "محمد هادی یوسفی غروی": «مسایل تاریخی مثل همه مسایل انسانی، اموری عقلایی و عرفی هستند؛ یعنی همانگونه که سایر عُقلا در اثبات و نفی هر مسئلهای بر طبق مظنههای قابل قبول و اعتماد آفرین، عمل میکنند، در تاریخ نیز (عقلا) بر همین روال عمل میکنند.»[4]
د) بهرهگیری از عقل
یکی دیگر از معیارهای بسیار مهم در بررسی روایات تاریخی عقل است. عدم مطابقت گزارههای تاریخی با عقل و تضاد این گزارهها با مسلمات عقلی میتواند دلیلی بسیار محکم بر رد آنها باشد. "سید جعفر مرتضی عاملی" در بیان ضوابطی که معتقد است یک محقق اسلامی باید آنها را رعایت کند، آورده است: «مطلب مورد نظر باید با مسلّمات، بدیهیات و حقایق ثابته مخالف نباشد. علاوه بر این باید امکان تاریخی داشته باشد و با احکام عقلی و فطری هم موافق باشد.»[5]
محققِ در تاریخ میتواند با عقل خود بسیاری از روایات را مورد ارزیابی قرار دهد. ما باید در تمام قضایای تاریخی داوری عقل را بپذیریم. هرچند برخی از مورخان اولیه همانند "طبری" معتقد بودند که در خصوص اخبار گذشتگان و روایات تاریخی که به ما رسیده نباید استنتاج عقلی و استنباط ذهنی را دخالت داد؛[6] اما این دیدگاه امروزه مورد پذیرش نیست. بهرهگیری از عقل و احکام عقلی بهطور جدی مورد توجه محققان است؛[7] همچون "ابنخلدون" که به عقل به عنوان یکی از معیارها توجه داشته است.
ذ) بهرهگیری از سایر منابع
با توجه به اینکه تاریخ از علوم اسنادی است، محققِ در تاریخ از طریق اَسناد مختلف به بررسی گزارههای تاریخی میپردازد و یک مسئله را با توجه به تمامی نقلها و روایات بررسی میکند. او در واقع آن واقعه را بازسازی میکند و گزارشی را بر اساس منابع ارائه میدهد و در این راستا منابع غیر تاریخی و بهرهگیری از آنها میتواند در بسیاری از موارد مثمر ثمر و مفید باشد.
قرآن کریم، علم حدیث، تفسیر،[8] ادبیات و... اسنادی هستند که میتوانند مورخ را در رسیدن به حقیقت رهنمون شوند. "سید جعفر مرتضی عاملی" معتقد است: «گاهی ممکن است در تأیید و یا رد یک متن تاریخی از آیات قرآن استفاده شود و نیز ممکن است گاهی از تفسیر یا علم حدیث، انساب، جغرافیا، ادبیات، شعر و... استفاده کنیم.»[9] به عنوان نمونه ایشان در خصوص استفاده از کتب حدیثی در تاریخ اسلام، مینویسد: «آن دسته از کتب تاریخی که بیاعتنا به احادیث درباره سرگذشت و سیره پیامبر داوری کردهاند، دچار لغزش و اشتباه شدهاند.»[10]
پارهای از مورخین به جهت ترس از پارهای از گرایشهای فکری یا جلب خشنودی حاکمان وقت یا هماهنگ با خط فکری خود و یا به جهت بیم از حاکم و یا ترس از ملامت، دست به تحریف وقایع زدهاند. بنابراین برای رسیدن به حقیقت نباید تنها به وقایع تاریخی که گزارش شده اکتفا کرد؛ بلکه بایستی علاوه بر آنها به کتب تفسیر، رجال، انساب و سایر آثار مربوطه مراجعه شود.[11]
در تاریخ به علل مختلف (مثل آنچه گفتیم) نمیتوان همه گزارههایی که در کتابهای تاریخی ذکر شده را پذیرفت؛ پس در مرحله اول نگاه غیر جازم به این گزارهها باید مد نظر باشد تا تحقیق و بررسی بهطور کامل صورت پذیرد. "تاج بخش" مینویسد: «به عقاید و نظرات نویسندگان گذشته نباید بدون بررسی و تحقیق متکی گردید، در صحت هر مطلبی باید شک کرد تا بررسی دقیق باشد.»[12] "طبری" در مقدمه کتابش مینویسد: «اگر من در این کتاب خبری از برخی مراجع (کتب) گذشته نقل کردهام که خواننده منکر شود و یا شنونده را ناخوش آید و بگوید چگونه امکان دارد چنین خبری راست و درست باشد، باید بداند که من این خبر را از خود برنساختهام؛ بلکه از کسانی است که خبر را برای من نقل کردهاند و من آن را به همانسان که به من رسیده در این کتاب آوردهام.»[13] این اعتراف طبری، ضرورت بررسی دقیقتر و عاقلانهتر را به ما اعلام میکند.
برخی از محققین معتقدند که شیعیان به علت توجه به منابع حدیثی و احادیث موثقی که از اهل بیت(ع) نقل شده برای رسیدن به مسایل تاریخ اسلام راه مؤثرتر و موفقتری دارند. دکتر "حسنی" پس از این بیان مینویسد: «شیعه مانند دیگران طرفدار منع تدوین حدیث و تاریخ که متأسفانه از طرف خلفا مطرح و اجرا شد نبوده است و حلقه مفقوده در سلسله سند تاریخ ندارد و از دستیابی به سنت صحیح پیامبر و تاریخ اسلام محروم نیست.»[14]
ر) حدس و گمان هوشیارانه
گاه در خصوص برخی از مسایل تاریخی نقل قولی که بتوان بر آن اعتماد کرد وجود ندارد و یا اصولاً هیچ بیانی به ما نرسیده است و سکوت مآخذ، مورخ را با نوعی خلاء مواجه میکند که عبارت باشد از «ما لا نص فیه».[15] در اینگونه مواقع برخی از حدس و گمانهای معقول میتواند مورد توجه قرار گیرد. "برکلی ادنیس" مینویسد: «در جایی که مورخ با فقدان واقعیتها مواجه است، حدس و گمان هوشیارانه در خصوص وقایع محتمل اما فاقد سند، بر سکوت و خاموشی معلق ترجیح دارد.»[16]
ز) نقد درونی و برونی
نقد درونی و برونی نیز یکی از راهکارهای مفیدی است که میتواند در بررسی و نقد روایات و منابع تاریخی مورد توجه قرار گیرد. با توجه به این که تاریخنگاران نمیتوانند روش مشاهده مستقیم را درباره رخدادهای بسیار قدیمی به کار برند، بنابراین باید به دادهها و گزارشهای شاهدان پیشین اکتفا کنند و با نقد علمی، دادههای درست را از نادرست تشخیص دهند. در تحقیق تاریخی، دادههای صحیح و قابل استناد را «شواهد تاریخی» مینامند. این شواهد تاریخی را میتوان بر اساس نقد درونی و بیرونی از دادههای تاریخی تمییز داد؛ و این یعنی «ارزشیابی منابع تاریخی».[17] در نقد بیرونی (ظاهری، خارجی) ماهیت منابع ارزشیابی و صحت و اصالت اسناد و منابع تاریخی مشخص میشود. دکتر "آئینه وند" مینویسد: «در نقد ظاهری (خارجی، بیرونی) مورخ میکوشد صحت سند تاریخی را اثبات کند و نوع خط و کاغذ، مؤلف، زمان تدوین و مکان آن را تعیین کند.»[18]
نقد درونی (داخلی، باطنی، محتوایی) در واقع در مرحله دوم قرار دارد؛ یعنی پس از بررسی صحت و اصالت سند یا آثار تاریخی، نقد درونی (محتوایی، باطنی، داخلی) که مرحله مهمتر است آغاز میشود. در این نقد شایستگی اطلاعات ارزیابی میشود. دکتر "آئینه وند" هدف از نقد داخلی (باطنی) را دستیابی به حقایق تاریخی از خلال اسناد و منابع موجود میداند و معتقد است این نقد بر دو نوع است: ایجابی و سلبی؛ نقد داخلی ایجابی عبارت است از تحلیل منبع تاریخی برای تفسیر و درک معنای آن از طریق تفسیر ظاهر متن و فهم معنای لفظی آن و همچنین از طریق فهم معنی حقیقی متن و شناخت غرض مؤلف. در نقد داخلی سلبی نیز هدف، شناخت حقایق و دور گرداندن امور غیر واقع از آن است.[19]
آنچه در اینجا مهم است شاخصههایی است که در نقد درونی و برونی به عنوان معیارهای ارزیابی منابع و روایات باید مورد توجه قرار گیرد. همان گونه که اشاره شد در نقد برونی علاوه بر توجه به سند تاریخی (کتاب) به مؤلف نیز باید توجه شود. بنابراین ما در نقد برونی دو گونه ارزیابی داریم: 1. سند یا تألیفی که مطالب تاریخی را در بر دارد؛ 2. مؤلف آن مطالب. در ارزیابی سند تألیف (کتاب) باید به شاخصههایی چون: اصالت آن از لحاظ نوع خط و کاغذ (برای فهم صحت انتساب آن به مؤلف)، منابع و مآخذ تألیف و... توجه شود. در ارزیابی و نقد برونی، مؤلف به شاخصههایی چون هویت فردی و خانوادگی، فاصله زمانی و مکانی بین راوی و روایت، اعتقادات و گرایشهای فکری راوی، عدالت او و... توجه دارد.[20] همچنین صداقت و مهارت مؤلف، ارزیابی میشود؛ مثلاً مورخان اسلامی از طریق علم رجال میتوانند عدالت افراد و وثاقت آنها را تشخیص دهند.
در نقد درونی (که شناخت مطلب و ارزیابی مطلب است) هم دو گونه ارزیابی داریم:1. نقد راوی؛ 2. نقد روایت. در نقد درونی راوی، به مواردی چون: مقصود راوی از نقل روایت، انگیزههای او (بهعنوان مثال: آیا انگیزه تحریف واقعیت را داشته یا خیر؟ آیا تحت فشار سیاسی و... بوده یا خیر؟) مورد توجه قرار میگیرد. در نقد درونی روایت، به این سؤالات پاسخ داده میشود: آیا این روایت با شواهد دیگر مثل آراء و عقاید ما توافق دارد یا خیر؟ آیا با عقل سازگار است یا خیر؟ آیا میتوان حلقههای مفقود در روایت را با کمک عقل تاریخی کشف کرد؟ آیا در این روایت اشتباهی صورت نگرفته است؟
با نقد تاریخی است که میتوان به اهدافی چون افشای اسناد جعلی، روشن ساختن خطاهای موجود در نسخ خطی و نیز معلوم نمودن کمبودها و فقدان دادهها و اطلاعات و عیان نمودن معانی و مضامین نهفته در متون، دست یافت. مورخ با روش انتقادی از نواقص و معایب موجود در قسمت عمده منابع خود آگاه میشود؛ نواقصی از قبیل دروغها یا جهتگیریهای عمدی، خطاهای ناشی از حافظه انسانی و... و در نهایت، نواقص ناشی از فقدان و کمبود منابع یا عدم ثبت گزارشهای موثق و معتبر.[21]
نتیجهگیری
دستیابی به حقیقت و واقعیت امکانپذیر است، به شرطی که ضوابط و راهکارهایی که در این زمینه وجود دارد رعایت شود. توجه به همه شواهد و دلائل، عرضه دادههای تاریخی بر قرآن و سنت معتبر، بررسی سند روایات، بهرهگیری از عقل و سایر منابع، حدس و گمان هوشیارانه (در جایی که داده تاریخی نداریم) و نهایتاً نقد درونی و بیرونی مطالب تاریخی و راویان آنها از جمله راهکارهایی است که میتواند موجب کشف حقیقت شود. باید دانست که بسیاری از دادههای تاریخی به درجه بالایی از اعتبار و حجیت رسیدهاند و تقریباً عموم مورخان و اندیشمندان، آنها را پذیرفتهاند و به سادگی نمیتوان این حقایق را انکار کرد.
فهرست منابع
- قرآن کریم.
- 1) آئینهوند، صادق؛ علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1387.
- 2) ادینس، برکلی؛ مقاله «تاریخ و فلسفه تاریخ»، ترجمه: نصرالله صالحی، مجله تاریخ اسلام، پائیر 1380، شماره 7.
- 3) تاجبخش، احمد؛ تاریخ و تاریخنگاری، شیراز، نوید شیراز، اول، 1376.
- 4) حسنی، علیاکبر؛ مقاله «سیری کوتاه در بازشناسی منابع تاریخ اسلام، آیا تاریخ با همه عوامل و انگیزههای تحریف، حجت است؟» مجله درسهایی از مکتب اسلام، خرداد 1376، سال 37، شماره 3.
- 5) حضرتی، حسن؛ تأملاتی در علم تاریخ و تاریخنگاری، تهران، نقش جهان، اول، 1380.
- 6) ذهبی؛ سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، 1413.
- 7) زرینکوب، عبدالحسین؛ تاریخ در ترازو، تهران، امیر کبیر، چهارم، 1375.
- 8) طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار التراث، دوم، 1387.
- 9) عاملی، سید جعفر مرتضی؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت، دار الهادی، چهارم، 1415.
- 10)عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415.
- 11) فرامرز قراملکی، احد؛ روششناسی مطالعات دینی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چهارم، 1385.
- 12)فلاحزاده، سید حسین؛ مجموعه مقالات تاریخ اسلام (گفتگوی «تاریخ و تاریخنگاری» با سید جعفر مرتضی عاملی)، قم، دفتر نشر معارف، اول، 1381.
- 13)مصاحبه با محمدهادی یوسفی غروی با عنوان «ارزیابی گزارههای تاریخی در تعامل با فقه و کلام»، فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، شماره 6، تابستان 84.
- 14)ملایی توانی، علیرضا؛ درآمدی بر روش پژوهش در تاریخ، تهران، نی، اول، 1386.
- 15) نسائی، احمد بن علی بن شعیب؛ کتاب الضعفاء و المتروکین، بیروت، دار المعرفه، بی تا.