كلمات كليدي : شتابزدگي، عجله، تعجيل، درنگ، آهستگي، شتابزدگي ستوده، شتابزدگي مذموم، تانّي، تثبّت، تسرّع
نویسنده : مصطفي همداني
شتابزدگى در منابع اخلاق اسلامی با عناوینی چون عجله[1] و تسرّع (که به معنى درنگ نداشتن و عدم طمأنینه در کارها است[2]) مطرح شده است. از امام صادق(ع) نقل شده است که هر یک از عقل و جهل را دارای هفتاد و پنج سرباز هستند[3] که در آن روایت، شتابزدگى و بىثباتى و بىقرارى را از سربازان جهل معرفی میکند و ضد آن که تأنّى و تثبّت باشد را از صفات عقل میداند.[4]
شتابزدگی، روحیهای است ثابت و دائمى در دل که باعث مىشود انسان به هر کارى که به خاطرش خطور کند بىدرنگ اقدام کند و این نیز از نتایج ضعف نفس است و ضدّش درنگ، تأنّى (آهستگى)،[5] توقف و وقار است.[6]
شتابزدگی در قرآن و روایات
خدای متعال در قرآن میفرماید: انسان از عجله آفریده[7] شده است[8] و انسانها در به دست آوردن «خوبى»ها عجله دارند[9] و بلکه میفرماید: انسان (بر اثر شتابزدگى)، بدیها را طلب مىکند آن گونه که نیکیها را مىطلبد و انسان، همیشه عجول بوده است![10] زیرا بشر به خاطر همین عجلهاش میان خیر و شر فرق نمىگذارد، بلکه هر چه برایش پیش بیاید همان را مىخواهد و در طلبش برمىخیزد، بدون اینکه خیر و شر را از هم جدا نموده و حق را از باطل تشخیص دهد. در نتیجه با همان علاقه شدیدی که عاشق خیر است شر را نیز به همان شکل طلب مىکند.[11]
پیامبر اکرم(ص) فرمود: شتاب در کارها از جانب شیطان است و تأنّى در کارها از جانب خداوند است[12] و فرمود: تنها عامل (اساسی) نابودی مردم، عجله است و اگر عجله نمیکردند هیچکس نابود نمیشد.[13]
از روایات چنین استفاده میشود که در اکثر قریب به اتفاق موارد، عجله انسان را به بیراهه میبرد و درنگ و تانّی به راه درست رهنمون میگردد.[14]روایت است که چون حضرت عیسى(ع) متولّد شد شیاطین از پرستش بتها (در بین مسیحیّت) ناامید شدند و ابلیس به آنان گفت از این پس راه فرزندان آدم را به شتابکارى و سبُکسَرى بزنید.[15]
«وقار و تأنّى» ضد شتابزدگی
ضدّ عجله «توقف، وقار و تأنّى» است؛ تأمل نمودن پیش از شروع را «توقف» گویند و تأمل بعد از آن را «تأنّى» و «انائت» نامند. پس وقار، شامل این هر دو است و معنی مشترک این صفات این است که انسان در گفتار، کردار، حرکات و سکنات، دارای اطمینان نفس و آرامش باشد؛ هم پیش از آنکه شروع در گفتار یا حرکت یا سکونی کند و هم بعد از شروع آنها، تا هر جزئى از آن کار را به موافق فکر و تدبیر به جای آورد.[16]
شتابزده نبودن، نتیجه قوّت نفس بوده و از صفات ارزشمند است و به این جهت انبیاء، اصفیا و برگزیدگان خدا را به این صفت مدح مىکنند و در ستایش سرور پیغمبران(ص) مىگویند: صاحب الوقار و صاحب السکینه.[17]
همچنین شتابزده نبودن از صفات الهی است چنانچه در دعا وارد است که خداوند در انتقام خود عجله نمیکند.[18] و به پیامبرش که بر خُلق عظیم الهی است نیز توصیه میفرماید: پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند و براى(عذاب) آنان شتاب مکن[19] و میدانیم که غایت و هدف نهایی اخلاق نیز تخلّق به اخلاق الهی است.[20] پس برای رسیدن به قرب او باید رذایل از جمله عجله و شتابزدگی را از خود دور نمود.
ریشهی شتابزدگی
همانطور که گذشت خدای متعال در قرآن کریم، نوعی ریشهی سرشتی[21] برای عجله در انسان قائل است. علاوه بر ریشهی سرشتی مذکور، عللی دیگر برای این صفت وجود دارد که برخی خود ریشه برای دیگری هستند:
1.کوچکی نفس و حقارت روحی.[22]
2.ترس از فروماندن از لذات: بدون شک تمام عجلهها و شتابزدگیها و بىثباتیها و بىقراریها، از ترس نداشتن یا دست نیافتن به خواستههای نفسانی و لذّات و شهوات حیوانیّه در آینده است.[23] حتی عموم مردم چون اسیر مقاصد نفسانیّه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوى یا حیوانى از دست آنها برود.[24]
3.حب دنیا: که ریشهی عجله (و بلکه هر رذیلهای) است و خداوند در قرآن کریم، آنرا «عاجله» نامیده است[25] و معنای این تعبیر این است که نعمتهاى دنیا زودگذر است.[26]
4.تهی بودن دل از تعلّقات الهی: دلى که از معرفت به اینکه مجارى امور به قدرت خدای متعال است تهی باشد و تنها خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و موجودات را ببیند، در حجابهاى خودبینى و شهوات و لذّات حیوانى است، از واماندن از لذّات حیوانى هراسان است. چنین شخصى طمأنینه قلب را از دست داده و در کارها با عجله و شتابزدگى اقدام مىکند.[27]
آثار منفی شتابزدگی
سرّ اینکه این صفت تا این اندازه سرزنش شده این است که کارها باید از روى بصیرت و معرفت باشد و اینها به تأمّل و تأنّی بستگى دارند و شتابکارى مانع تأمّل است و کسى که در کارى عجله مىکند شیطان مکر و شرّ خود را -به طورى که آدم شتابزده نفهمد- بر او مىافکند و تجربه گواه است که هر کارى که بىتأمّل و با شتابزدگى از آدمى سرزده، موجب پشیمانى، زیان و خسران شده و هر چه از روى تأمّل و تأنّى و درنگ انجام گرفته پشیمانى به دنبال نیاورده، بلکه همواره مورد رضایت واقع شده است.
در نکوهش این صفت همین بس است که هر عجول سبکى در چشم مردمان خوار و در دلها بىارزش است و کسى که در کارها تأمّل مىکند مىداند که سبب بزرگ در فروختن آخرت و حیات جاوید به مزخرفات پست دنیا شتابکارى است.[28] زیرا بیچاره فرزند آدم، چون عجول و شتابکار خلق شده است شیطان لعین از این راه برآمده و به عجله -که مقتضاى طبع انسان است- متوسل شده و خوشیهای حاضر را در نظر او زینت داده و آخرت را با امیدوارى فریبآلود که انشاءالله درست میشود از او گرفته است.[29] به همین جهت است که علمای اخلاق گفتهاند شتابزدگی از درهاى مهّم ورود شیطان است[30] و منشأ خسران در دنیا و آخرت است.[31]
شتابزدگی مذموم
گرچه منابع اخلاقی به طور عموم از هر نوع شتابزدگی (جز مواردی که ذکر خواهند شد) منع کردهاند، اما مواردی خاص وجود دارد که عجله در آنهابه طور ویژه مورد نهی قرار گرفته است:
عجله قبل از فراهم شدن فرصت مناسب هر کار: که سبب غصه میشود.[32]
عجله در به دست آوردن مال و روزی: روایت است که رسول خدا(ص) در حجة الوداع فرمود: خداوند روزى را به طور حلال، بین مردم تقسیم کرده، نه به طور حرام. بنابراین هر کس از خداى عزوجل بترسد و صبر کند، خداوند از راه حلال روزى او را مىدهد و هر کس پرده حرمت را بدرد، عجله کند و از راه حرام روزى به دست آورد، خداوند از روزى حلال وى به همان اندازه بکاهد و در روز قیامت از او حساب کشیده شود.
عجله در غذا خوردن؛ مثلاً هنوز لقمه را قورت نداده دست به لقمهی دیگر بردن، شتاب در غذا خوردن است.[33]
عجله در راه رفتن: که البته نباید به حدی آهسته و یا خرامان را رفت که ناشی از تنبلی یا تکبر باشد.[34]
عجله در کیفردهی: امام علی(ع) فرمود: از کمال بردباری، پس انداختن کیفر است.[35]
عجله در امر به معروف و نهى از منکر؛ که مخالف وظیفه هادیان إلى اللّه است.[36]
عجله در خواندن اذکار: زیرا از ذکر بى آرامش دل و با عجله و اضطراب اثرى در قلب حاصل نمیشود.[37]
عجله کردن در طلب برآورده شدن حاجت در دعا.[38]
عجله کردن در قرائت دعاهای رسیده از معصومین؛ که در همین باره علمای اخلاق توصیه نمودهاند که: «لازم نیست یک دعاى طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال سید سجّاد(ع) را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را، یک ثلث آن را، با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب حال شوى»[39]
شتاب در قرائت قرآن؛ زیرا خواندن آیات به آرامى، تأمّل و تدبّر در آنها را بیشتر ممکن مىسازد.[40]
شتابزدگی در ترقیات معنوی: زیرا سرعت در این امور پسندیده نیست و درنگ، باعث پختگی میگردد.[41] حافظ میگوید:
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
شتابزدگی ستوده
همانطور که گفته شد، عجله در همه چیز بد است جز در مواردی خاص:
غذا دادن به مهمان، خاکسپاری مرده، شوهر دادن دختر، بازپرداخت بدهی، توبه از گناه؛ که عجله در این پنج مورد از سنن نبوی(ص) است.[42]
نماز اول وقت.[43]
انفاق: چنانکه امام صادق(ع) مىفرماید: انفاق جز با سه خصلت صلاحیت قبول پیدا نمىکند و یکی از آن سه را عجله کردن در انجام آن میدانند.[44]
هر جا که رفق و مدارا باعث زحمت شود، باید آن را کنار گذاشت و عجله کرد.[45]
به طور کلی در هر کار خیر ؛ زیرا خدای متعال تعجیل در خیرات را دوست دارد[46] خصوصاً در فرصتهاى خوب؛ زیرا خداوند، مومنان اهل کتاب را به پیشى گرفتن در انجام کارهاى نیک میستاید[47] و بر اساس روایات، عجله و شتاب در این صورت پسندیدهتر است؛[48] همانطور که امیرالمؤمنین(ع) مىفرماید: درنگ نمودن از عجله بهتر است مگر در فرصتهای نیکی کردن؛[49] که درنگ باعث از دست رفتن آن فرصتها میشود و بر همین اساس است که حضرت موسى(ع) با عجله به سوی کوه طور برای مناجات با خدای متعال رفت و عرضه داشت: «و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى!»[50] و به همین علت است مربیان اخلاق و سلوک، نهمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مسارعت میدانند؛ یعنى در آنچه از وظایف را که ]البته پس از بررسی دقیق و بدون عجله در تشخیص[ برای خود تکلیف یافت و بر آن عزم نمود، در انجام دادن آن بشتابد قبل از آنکه شیطان مجال وسوسه یابد.[51]
درمان شتابزدگی
معالجهی این صفت و دستیابی به تانّی و وقار و روحیّهی درنگ، دارای روشهایی است که برخی از دیگری کارسازتر است تا حدی که ریشهی این رذیله را برمیکند. این مراتب به این شرح است:
فکر کردن در سوء عاقبت شتابزدگی: انسانِ اخلاقخواه باید با توجه به آثار زشتی که برای این صفت نکوهیده وجود دارد و برخی از آنها پیشتر ذکر شد، سبکى و خوارى و پشیمانی و خسران این صفت را در ذهن خود مجسم نموده و ضد آن را را که خوى پیامبران و نیکان است به خاطر آورد. پس با خود تعهد کند که کارى را جز با تأمّل و حوصله انجام ندهد و آرامش و سکون درونى و بیرونى را در همه احوال و حرکات و سکنات از دست ندهدو چون مدّتى به این شیوه عمل کرد -گرچه با زحمت باشد- این حالت برای او عادت خواهد شد و صفت عجله از او زایل خواهد گشت و وقار و آرامش پدید خواهد آمد.[52]
تلاش برای ایجاد آرامش در ظاهر جهت سرایت این آرامش به قلب: درنگ و تأنّى از صفات نفسانیّه است که آثار آن در ظاهر نیز طمأنینه و سنگینی در حرکت است. اگر وقار در قلب حاصل شد، متانت در افکار و عقاید نیز حاصل میشود و از آن وقار در کردار و گفتار نیز حاصل آید، چنانچه شتابزدگى و تسرّع نیز از قلب سرایت به ظاهر کند. زیرا اخلاق نفسانیّه، ظهور حقایق و سرایر باطنیّه روحیّه است، چنانچه اعمال ظاهریّه، ظهور ملکات و اخلاق نفسانیّه است و از شدّت اتصال و وحدت مقامات نفسانیّه، تمام احکام باطن به ظاهر و ظاهر به باطن سرایت میکند. از این جهت در شریعت مطهّره به حفظ ظاهر و صورت، خیلى اهمیّت داده شده است، حتى در کیفیّت نشستن و برخاستن و راه رفتن و گفتگو کردن دستوراتى داده شده است؛ زیرا از تمام اعمال ظاهریّه، در نفس و روح ودیعههائى گذاشته مىشود که روح به واسطه آنها تغییرات کلّى حاصل مىکند. بنابراین، اگر انسان در راه رفتن شتابزدگى کند، در روح او نیز تولید شتابزدگى شود، چنانچه روح شتابزده نیز ظاهر را شتابزده کند و همین طور انسان اگر در اعمال ظاهریّه وقار و سکینه و طمأنینه را اعمال کند -گر چه با تکلّف- کم کم در باطن روح، ملکه شریفه طمأنینه و حاصل میشود و این ملکه شریفه، مبدأ بسیارى از خیرات و کمالات است. [53]
گسسته نمودن قلب از تعلقات دنیوی و رسیدن به نور توحید: قلبى که در آن نور توحید و معرفت کمال مطلق تابیده شده باشد، داراى طمأنینه و ثبات و تأنى و قرار است. دلى که نورانى به معرفت حق جلّوعلا شده باشد، مجارى امور را به قدرت او مىداند و خود و جدّیت و حرکت و سکون خود و همه موجودات را از او مىداند و زمام امر موجودات را به دست خود آنها نمىداند. چنین قلبى اضطراب و شتابزدگى و بىقرارى ندارد.[54]