نویسنده: رضا شریفزاده
آیا بهشت و دوزخ انسان در همین دنیا ساخته میشود؟
هر چند که در آموزههای قرآنی در تنقیص دنیا مطالب بسیاری آمده و دنیا به عنوان لهو و لعب شناخته شده است، ولی میبایست به این مهم توجه داشت که دنیا در تبیین قرآنی، مقدمه آخرت است و تحلیلهای قرآنی بر پایه این نگرش شکل گرفته است تا به مخاطبان این پیام روشن را بدهد که دنیا نسبت به آخرت فی نفسه اصالتی ندارد.
اما با این همه، نباید از این نکته نیز غافل شد که دنیا با نقش مقدمهای خود از چنان جایگاه و ارزشی برخوردار است که میتوان گفت آخرت و همه چیز آن در همین دنیا ساخته میشود؛ از این رو در بیانی زیبا و شیوا، دنیا به عنوان کشتزار و مزرعه آخرت معرفی شده است. این بدان معناست که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان میشود، در همین دنیا ساخته و تامین میگردد. براساس این آموزهها، هر انسانی نه تنها ماهیت خویش را در دنیا میسازد، بلکه بهشت و دوزخ و امکانات و عذابهای خویش را با اعمال خویش درست میکند و آسمان و زمین خویش را شکل میبخشد. در روایات معراجی، پیامبر(ص) گوشههایی از این تاثیر بینظیر و بیمانند و نقش بیبدیل دنیا نسبت به آخرت را بیان کرده است.
نویسنده در این مطلب با بهرهگیری از آموزههای وحیانی قرآن و اسلام بر آن است که به این نقش بی بدیل و غیر قابل جایگزین دنیا توجه دهد. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
جایگاه ارزشی دنیا در آموزههای قرآنی
دنیا، نقیض آخرت و اسم برای زندگی در این جهان است. (لسان العرب، ابن منظور، ج4، ص420، «دنا») بنابراین، هنگامی که از دنیا سخن میگوییم مراد از آن، زندگی در این جهان که در برابر زندگی آخرت قرار میگیرد، میباشد.
در آموزههای قرآنی، دنیا به گونه ای تبیین و معرفی شده که هر کسی از ظن خود شد یار من، وز درون من نجست اسرار من. از این رو برخی، زندگی دنیا را پوچ و بیهوده میشمارند و برخی دیگر آن را همه چیز دانسته و دلبسته به آن میشوند. این در حالی است که از نظر قرآن، دنیا و نظام آن، بهترین و نیکوترین نظامی است که خداوند با توجه به ظرفیت ماده و ابعاد مقدماتی آن آفریده است.
از نظر قرآن هرگاه بخواهیم نسبت دنیا را با نقیض آن یعنی آخرت بنگریم، به یک ارزیابی ارزشی اقدام میکنیم، در این صورت است که دنیا به سبب آن که امری گذرا و ناپایدار است (اسراء، آیه18؛ عنکبوت، آیه20؛ قیامت، آیه20؛ انسان، آیه27) و اسباب عدم توجه انسان به حقیقت دنیا و مقدمه ای بودن آن را فراهم میآورد و بسیاری از مردم به آن اصالت میبخشند و این گونه از آخرت غافل میشوند (روم، آیه7)، خداوند آن را تنقیص کرده و بی ارزش شمرده است.
بنابراین، بی ارزشی دنیا را نمی بایست به عنوان یک ارزیابی مستقل دید، بلکه این ارزیابی با توجه به نسبت آن به آخرت صورت میگیرد. هدف از این تنقیص و بی ارزش دانستن در هنگام مقایسه آن با آخرت، از آن روست تا انسان به سبب زندگی در دنیا و لذتهای آن، در دام آن نیفتد و به آن اصالت نبخشد و دلبسته به آن نشود تا از آخرت غافل گردد.
خداوند هنگامی که نسبت دنیا به آخرت را برای انسان تبیین میکند میفرماید که ماهیت زندگی دنیا، بازی، لهو، زینت، تفاخر و فزون طلبی و تکاثر در مال و فرزند است. (انعام، آیه32؛ عنکبوت، آیه64؛ محمد، آیه36؛ حدید، آیه20) به این معنا که انسان نباید در دام این مظاهر فریبنده دنیا بیفتد و از حقیقت زندگی دنیا و نسبت مقدمی آن غافل شود.
اما اگر انسان، حقیقت مقدمی دنیا به آخرت را درک و فهم کند، در مییابد که زندگی دنیا تا چه اندازه از ارزش و جایگاه بلند و مهمی برخوردار است و نقش بیبدیل و بینظیری را برای انسان ایفا میکند؛ زیرا زندگی دنیا هرگز تکرار شدنی نیست و انسان در زندگی دنیا میتواند خود را برای ابدیت بسازد.
کسانی که در دنیا از خواب غفلت بیدار شوند و با ایمان و عبودیت و اعمال نیک، پردههای فریبنده و ظواهر دنیوی را کنار بزنند، آن گاه کشف غطائی میشود و ملکوت دنیا و حقایق باطنی آن را میبینند و در مییابند که چگونه میبایست از این فرصت کوتاه عمر بهره گیرند و خود را برای ابدیت بسازند.
از نظر قرآن، زندگی دنیا دارای هدفی است که انسان باید آن را بشناسد (مومنون، آیات 112 و 115) این هدف همان ساختن خود برای ابدیت است. بنابراین، نمیتوان تنها به ظاهر دنیا بسنده کرد، بلکه باید دانست که دنیا، باطن و حقیقتی دارد که شناخت آن حقیقت مهم است.(روم، آیه 7) انسان میبایست با شناخت این حقیقت، از همه امکانات و نعمتهای زندگی دنیوی برای ساخت ابدیت خود بهره گیرد و به تمام کمال از آن سود برد. از این رو خداوند از مومنان میخواهد تا به بهترین شکل از همه نعمتهای زندگی دنیایی استفاده کنند. (اعراف، آیه 32) و بدانند که زندگی دنیایی به سبب مقدمی بودن و شرایط آن، زندگی پررنج و مشقتی است؛ زیرا برای ساختن ابدی خود هر کسی میباید بارها و بارها همانند مار، پوست بیندازد و همانند پروانه مراحل گوناگون و سخت دگردیسی را بپیماید. انسان با هر کاری همراه با قصد و نیتی که انجام میدهد، لبس بعد از لبس دارد و از مرحلهای به مرحله دیگر میرود. طبیعت زندگی بشر این اقتضا را دارد که انسان با رنج و مشقت از نعمتهای دنیا بهره گیرد و هرگز آرامش و آسایش واقعی و پایداری را در دنیا تجربه نکند.(اعراف، آیه 32)
به هر حال، زندگی دنیوی برای انسان، زندگی همراه با سختی و تکلیف است و مسئولیت انسان آن است که با شناخت دقیق و کامل از اهداف زندگی دنیا و ایجاد دنیا و وظایف و تکالیف خود، در مسیر شدنهای پیاپی گام بردارد و با بهره گیری از تمامی امکانات زندگی دنیا، خود را برای ابدیت سعادتمند بسازد. هرگونه غفلت از این اهداف آفرینش به معنای افتادن در ظاهر فریبنده دنیا و سرگرم شدن به لهو و لعب خواهد بود که سرانجام آن جز دوزخ پست و فراق از خداوند نیست؛ زیرا در زندگی دنیوی به خود اجازه نداده است تا اسمای کمالی الهی سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد و به خداوند نزدیک شده و تقرب یابد و متاله و خدایی شود و در بهشت برتر در آید.
در یک کلام میتوان گفت که دنیا، موقعیتی بیبدیل و بینظیر برای بشر و زندگی کوتاه زیستن در آن، تنها فرصت «شدن» است. از این رو خداوند در آیه 47 سوره شوری دنیا و زندگی در آن را تنها فرصت برای بشر معرفی میکند و به این نکته توجه میدهد که انسان تنها در دنیاست که میتواند به دعوت الهی برای متاله و خدایی شدن پاسخ دهد و دیگر هرگز این فرصت تکرار نخواهد شد. هر کسی اگر بخواهد خدایی شود و پاسخ گوی دعوت رب و پروردگارش باشد، میبایست در این فرصت کوتاه عمر به آن پاسخ دهد. این پاسخ چنان که از آیات بسیاری به دست میآید، تنها با عبودیت و ایمان و اعمال نیک انجام میگیرد؛ زیرا شرایطی را فراهم میآورد تا شخص، اسمای ودیعه شده را به فعلیت برساند و خود را با پروردگارش همانند کند و متاله شود و در نهایت در مقام ربانیون قرار گیرد و مظهر ربوبیت الهی بر کائنات گردد.
هرگونه غفلت از این اصل و فرصت کوتاه عمر (مومنون، آیات 112 تا 114) به معنای از دست دادن همه چیز است؛ چرا که دیگر امکان شدنی کمالی برای کسی تکرار نخواهد شد و با مرگ و نیز فروپاشی این نظام و جایگزینی آخرت، دیگر راهی برای بازگشت نخواهد بود.
انسان، ماهیت ساز و آخرت ساز
انسان براساس آموزههای قرآنی، موجودی به یک معنا بی شکل و ماهیت است و هرکسی خود را میسازد. هرکسی در آغاز تولدش، تنها استعداد و ظرفیت را با خود همراه دارد که به یک معنا قوه محض با تنها فعلیت شدنهاست. در قرآن بارها از صیروره سخن به میان آمده است. این واژه به معنای گردیدن و شدن است. این که خداوند در آیاتی از مصیر انسان به بهشت و دوزخ سخن میگوید، به معنای آن است که انسان خود در حال شدن هایی است که بهشت و دوزخ، نهایت آن را شکل میبخشد.
انسان در زندگی دنیا با هر نیت و کاری، خود را میسازد و شکل و ماهیت میبخشد. هرکاری میتواند استعدادها و قوای سرشته در ذات او را فعلیت بخشد و با فعلیت یابی آن، شکل و شمایلی جدید مییابد که اگر دارای چشم برزخی باشد، میتواند آن چهره ای را که از کارش به خودش میدهد، ببیند.
مولوی درباره این شدنهای کمالی انسان در زندگی دنیا این معنا را به خوبی بیان کرده است؛ هر چند که آن چه که بیان میکند دارای معانی و بطون چندی است ولی یک معنای آن همین چیزی است که مراد ما دراین مطلب است، وی میسراید:
از جمادی مردم و نامی شدم
وزنما مردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
از ملک هم بایدم جستن زجو
کل شی هالک الاوجهه
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه آن در وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم چون ارغنون
گویدم که اناالیه راجعون
به این معنا که انسان در آغاز همانند جمادات است و سپس به دایره گیاهان درمی آید و تنها از نمو و رشد برخوردار میشود و پس از آن همانند حیوان از احساس نیز سود میبرد. آدمیت، مرتبه ای است که میان شدنهای بسیار قرار دارد؛ بنابراین نمی بایست زندگی دنیوی را پایان شدنهای انسان دانست، بلکه خود این مرحله میانی است که میبایست پیموده شود و شدنهای دیگر را تجربه کند. این شدنهای دیگر در دنیا انجام میشود و انسان این فرصت را مییابد تا خود را بسازد و با احصای همه اسمای الهی متاله شود.
از علی(ع) نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: ان لله تبارک و تعالی تسعه و تسعین اسما من احصاها دخل الجنه؛ همانا برای خداوند تبارک و تعالی 99 اسم هست؛ هرکس آن را احصا کند و شمارد، پس داخل بهشت است. (تفسیر المیزان، جلد8، ص375، ترجمه 20جلدی فارسی)
مراد از این احصا همان تحقق و فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات انسان است؛ زیرا خداوند به نفخ روح خویش همه اسمای الهی را در انسان به غیر از یک اسم مستاثر ودیعت گذاشته است که با حسن فاعلی و نیت خیر و حسن فعلی و کارهای نیک، این اسمای الهی فعلیت مییابد و انسان متاله میگردد.
زندگی دنیا به انسان این فرصت را میبخشد تا خدایی و متاله شود و خود را بسازد. البته بسیاری از مردم به این هدف و فلسفه آفرینش بیتوجه بودند و از آن غافل هستند. از این رو زندگی دنیا، آنان را به لهو و لعب دچار میکند و هنگامی که خود را با سازه آخرتی خود مواجه میبینند در مییابند که چه خسران و زیان مهمی کردهاند، زیرا نتوانستهاند از سرمایه وجودی و عمر خود بهره گیرند و اسمای سرشته در ذات را فعلیت بخشند و به مقام قرب الهی با متاله شدن دست یابند و لذا خواهان بازگشت به دنیا و جبران مافات میشوند؛ ولی مشکلی که وجود دارد این است که این عمر و فرصت شدن، هرگز تکرار نخواهد شد.
خداوند در آیات 99 و 100 سوره مومنون گزارشی از این درخواست زیانکاران میدهد و میفرماید: «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت، کلاانها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ لحظهای که پیک مرگ به سراغ یکی از آنان میآید میگوید: پروردگارا مرا به دنیا بازگردان تا عمری را که ضایع کردهام، با عمل صالح جبران نمایم، خطاب میآید «کلا»: نه، دیگر بازگشتی نیست و این سخنی است که او گوینده آن است و سودی در آن نیست، پیش روی او تا روز قیامت برزخ و مانعی است که از رجوع او جلوگیری میکند.»
زندگی دنیا، تنها ابزار ساختن ابدیت
بنابراین، فرصت کوتاه عمر و زندگی دنیا تنها جایی است که انسان میتواند خود را برای ابدیت بسازد و این فرصت بی بدیل و بی نظیر هرگز تکرار نخواهد شد.هر انسانی افزون بر این که خود را میسازد، با نیت و کارهایش، فضای آخرت خود را نیز میسازد. به این معنا که هر کسی بهشت و دوزخ خویش را میسازد و امکاناتی که در بهشت یا دوزخ در اختیار اوست همان چیزهایی است که انسان با خود از دنیا میبرد. درحقیقت در آن جا تنها به درو و بهره برداری از محصول و کشتههای خود میپردازد و هر آن چه در مزرعه دنیا و کشتزار آن کشته کرده را درو میکند و میچیند.
در روایات معراجی، داستانهای زیادی برای بیان این مهم از پیامبر(ص) روایت و نقل شده است. از جمله، امام صادق علیه السلام روایت میکند که: رسول خدا(ص) فرمودند: در آن هنگامی که مرا در آسمان، معراج دادند، من داخل بهشت شدم، دیدم در آنجا زمینهای بسیاری سفید و روشن افتاده و هیچ چیز در آنها نیست، و لیکن فرشتگانی را دیدم که بنایی میسازند، یک خشت از طلا و یک خشت از نقره، و گاهی دست از ساختن بر میدارند.
من به آن فرشتگان گفتم: به چه علت شما گاهی مشغول ساختن میشوید و گاهی دست بر میدارید؟ فرشتگان گفتند: وقتی که نفقه ما برسد ما میسازیم و وقتی که نفقهای نمیرسد دست بر میداریم و صبر میکنیم تا آنکه نفقه برسد. رسول خدا(ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقه شما چیست؟ گفتند: نفقه ما گفتار مومن است در دنیا، که بگوید: «سبحان الله والحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر» پس چون مومن بگوید، ما بنا میکنیم؛ و زمانی که از گفتن دست بردارد ما نیز باز میایستیم».
در این روایت به گوشهای از تاثیر نیتها و کارهای نیک ما یعنی حسن فاعلی و حسن فعلی اشاره شده است. در حقیقت هر کسی خود، بهشت یا دوزخش را میسازد و مقدار سرزمین، نهرها، حوریها، کاخها، درختان، امکانات زمینی و آسمانی آن بسته به نوع عملکرد و کار انسان در دنیا دارد. البته خداوند از فضل خویش به بهشتیان افزون تر از آن چه خود ساختهاند بذل و بخشش میکند اما این زیاد کردن درباره دوزخیان نیست؛ زیرا در این صورت ظلم خواهد بود و ظلم از خداوند قبیح است. (آل عمران، آیه 182 و نیز انفال، آیه 15 و آیات دیگر) از این رو درباره پاداشهای بهشتی همواره سخن از زیاده و بذل و فضل الهی نسبت به بهشتیان است ولی درباره کیفر و مجازات دوزخیان همواره واژگانی چون جزاء وفاق آورده شده است. (نباء، آیه 62)
خداوند در آیاتی از جمله آیه15 سوره انفال و 01سوره حج و 64 سوره فصلت روشن میکند که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان میشود همان اعمال نیک و بد انسان است. این بدان معناست که انسان همان گونه که خودش را میسازد، جهان آخرت با امکانات یا محدودیتهای آن را نیز میسازد.
ساختن حوریان بوسیله اعمال
در برخی روایات این معنا مورد توجه و تاکید است که انسان حوریان خویش را میسازد و نام ایشان برگرفته از نام سازنده آن است. به عنوان نمونه حدیث زیر قابل توجه است:عبدالله فرزند سلمان فارسی از قول پدرش حکایت نماید: پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا(ص) از منزل خارج شدم و در مسیر راه، امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) مرا دید و فرمود:
ای سلمان! تو بر ما جفا و بی انصافی کردی.
عرض کردم: یا امیرالمومنین! کسی مثل من، بر شما جفا نخواهد کرد، ناراحتی و اندوه من برای رحلت رسول(ص) مانع شد که بتوانم به ملاقات و زیارت شما موفق شوم.
امام(ع) فرمود: ای سلمان! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه(س) چون او علاقه دارد تو را ببیند و میخواهد که تحفه و هدیهای را از بهشت تقدیم تو نماید.
گفتم: آیا بعد از وفات رسول الله(ص) فاطمه زهرا(س) برای من تحفه بهشتی درنظر گرفته است؟! حضرت فرمود: بلی، دیروز فراهم شده است.
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوی جهان بشریت شدم، هنگامی که وارد منزل ایشان شدم حضرت را مشاهده کردم که در گوشهای نشسته و چادر کوتاهی بر سر خود افکنده است.
وقتی نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت: ای سلمان! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودی! گفتم: ای حبیبه خدا! فردی چون من چگونه میتواند بر شخصیتی مثل شما جفا کند؟!
حضرت زهرا(س) پس از آن فرمود: آرام باش، بنشین و در آنچه برایت میگویم دقت کن و بیندیش. روز گذشته درحالی که در خانه بسته بود، من در همین جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم. ناگهان متوجه شدم که در باز شد و سه حوری بهشتی که تاکنون فردی به زیبائی شکل آنها ندیده بودم با اندامی نمونه و بوی عطر دل انگیز عجیبی، با لباسهای عالی وارد شدند و من با ورود آنها از جای خود برخاستم و پس از خوش آمد گوئی به آنان، اظهار داشتم: آیا شما از اهالی شهر مکه یا مدینه هستید؟
گفتند: ما اهل مکه و مدینه و بلکه از اهل زمین نیستیم، ما حورالعین میباشیم و از دارالسلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمدهایم. پس من به یکی از ایشان که فکر میکردم از آن دو نفر دیگر بزرگتر است گفتم: نام تو چیست؟ در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم و چون علت نامش را پرسیدم، گفت: خداوند مرا برای مقداد، اسود کندی آفریده است.
سپس به دومی گفتم: نام تو چیست؟
گفت: ذره؛ وقتی علت آن را سوال کردم، جواب داد: من برای ابوذر غفاری آفریده شده ام. و هنگامی که نام نفر سوم را جویا شدم، گفت: سلمی هستم، و چون از علت آن پرسیدم، اظهار داشت: من از برای سلمان فارسی مهیا گشتهام.
پس از آن مقداری خرمای رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیه دادند. سپس حضرت زهرا(س) فرمود: ای سلمان! این خرما را بگیر و روزه خود را با آن افطار نما و هسته آن را برایم بیاور.
سلمان گفت: من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج شدم و چون از کنار هر کس عبور کردم، اظهار داشت: آیا با خود مشک عطر همراه داری؟ و من میگفتم: بلی.
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هستهای در آن نیافتم. فردای آن روز بر حضرت زهرا وارد شدم و عرض کردم: رطب بدون هسته بود!
فرمود: آری، درخت آن را خداوند در دارالسلام بهشت، با کلام و دعائی که پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم، کشت نموده است.
اظهار داشتم: ای سرورم! آیا آن را به من میآموزی؟ حضرت فرمود: هرگاه خواستی تب و ناراحتی تو برطرف گردد، این دعا را بخوان:
بسم الله الرحمن الرحیم ، بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور علی نور، بسم الله الذی هو مدبر الامور، بسم الله الذی خلق النور من النور، الحمدلله الذی خلق النور من النور و انزل النور علی الطور، فی کتاب مسطور، فی رق منشور، بقدر مقدور، علی نبی محبور، الحمدلله الذی هو بالعز مذکور، و بالفخر مشهور، و علی السراء و الضراء مشکور، و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
سلمان فارسی گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مکه که مبتلا به تب شدید بودند تعلیم نمودم و به برکت این دعا و لطف خداوند، جملگی شفا یافتند. (منابع: دلائل الامامه : ص 701، ح53، بحارالانوار: ج34، ص6866، 95، الخرایج و الجرایح، ج2، ص335، ح9)
در فضیلت اشک بر امام حسین(ع) آمده است که اشکهائی که حتی به اندازه بال مگسی است، در روز قیامت همانند در و مرواریدی بزرگ میشود که عرصه قیامت را بر صاحب آن روشن میکند و بهای آن را که پیامبران نمیتوانند معلوم دارند، خود امام حسین(ع) معلوم میدارد که آزادی شخص و والدینش از آتش دوزخ است.
براساس آموزههای قرآنی، هر کسی نور خویش را برای عرصه قیامت به همراه دارد، این بدان معناست که اگر کسی نوری با خود نداشته باشد در عرصه قیامت در تاریکی محض به سر خواهد برد. از این رو خداوند در آیه31 سوره حدید گزارش میکند که منافقان در جست وجوی نور در عرصه قیامت هستند: یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمه و طاهره من قبله العذاب؛ آن روز، مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند میگویند: «ما را مهلت دهید تا از نورتان ]اندکی[ برگیریم.» گفته میشود: «باز پس برگردید و نوری درخواست کنید.» آن گاه میان آنها دیواری زده میشود که آن را دروازه ای است: باطنش رحمت است و ظاهرش روی به عذاب دارد.
این بدان معناست که انسان همه چیز قیامت خویش را از ماهیت و امکانات، خود در این دنیا میسازد و هر کار کوچک و بزرگی در قیامت آثاری در شخص و یا محیط زیست او به جا میگذارد. این همان معنای محاسبه مثقال ذره است که در سوره زلزال بیان شده است.
تبیین همه ابعاد این موضوع نیازمند بررسی و تحلیل همه روایات و آیات است ولی از همین اندازه میتوان دریافت که دنیا تا چه اندازه میتواند در ابدیت انسان نقش ایفا کند و این که همه چیز انسان در آخرت در همین دنیا ساخته و فرستاده میشود.