شنبه برابر است با پنجمین سالروز شهادت احمد شاه مسعود. به گزارش بی.بی.سی در همین ارتباط وحید مژده، نویسنده و پژوهشگر افغان نوشته است: «در تاریخ معاصر افغانستان از احمد شاه مسعود به عنوان یک شخصیت برازنده نظامی سیاسی نام برده میشود. مسعود یک فرمانده نظامی مبتکر و یک سیاستمدار زیرک بود. سخنی از وی نقل شده که گفته بود: "سیاستمدار ناکام کسی نیست که از پیشبینی آینده عاجز است، سیاستمدار ناکام کسی است که تحلیل منطقی، روشن و واقع بینانه از شرایط موجود ندارد".
از نظر موضع گیریهای سیاسی، چهار دوره در تحول زندگی مبارزاتی احمد شاه مسعود قابل توجه است: عضویت در تحریک اسلامی و قیام علیه رژیم داودخان، ایستادگی در برابر اشغال افغانستان توسط شوروی، جنگهای داخلی و مقاومت علیه طالبان.
●مسعود در آغاز تحریک اسلامی
تحریک اسلامی در سال ۱۳۴۸ شمسی از دانشگاه کابل آغاز شد و احمد شاه مسعود نیز به آن پیوست. پس از کودتای داود خان در سال ۱۳۵۲، او به پاکستان رفت. مسعود در قیام سال ۱۳۵۴ علیه رژیم داود خان عضو گروهی بود که در پنجشیر دست به قیام مسلحانه زدند. این قیام سرکوب شد. او از این معرکه جان سالم بدر برد توانست فرار کند.
شکست این قیام که باید در چند ولایت به صورت همزمان صورت می گرفت، موجب دو دستگی میان تحریک اسلامی شد.
گلبدین حکمتیار علیرغم شکست، از این قیام جانبداری می کرد و آن را یک موفقیت می پنداشت اما احمدشاه مسعود از منتقدین این حرکت بود.
این نقطه آغاز اختلاف میان مسعود و حکمتیار بود که با گذشت زمان ریشه دار ترشد. مسعود در آغاز این دوره از حیات سیاسی اش به تندروی تمایل داشت اما پس از شکست قیام سال ۵۴ تمایل بسوی اعتدال از وی به مشاهده رسید. برخی ها ریشه جنگهای پس ورود مجاهدین به کابل را ناشی از همین اختلاف میان مسعود و حکمتیار میدانند.
● اشغال افغانستان
مسعود در دوران جهاد (جنگ علیه حضور شوروی در افغانستان) نه تنها یک فرمانده نظامی موفق بلکه یک سیاستمدار زیرک بود که حتی توان بهره گیری از نیروی دشمن را علیه خودش داشت.
معاهده آتش بس که وی با روسها در دوران جهاد امضا کرد، یکی از ابتکارات متهورانه او در زمانی بود که چنین کاری را بسیاری از رهبران مجاهدین بدعتی کفرآمیز می پنداشتند.
اما مسعود با این کار، روسها را وادار کرد تا مجاهدین را به عنوان یک قدرت و یک جهت در معادلات سیاسی نظامی افغانستان رسما قابل توجه و اعتنا بشمار آورند. او با این ابتکار، مشروعیت دولت کابل را حتی در ذهن هوادارانش نیز زیر سوال برد. از نظر گرایش های فکری، مسعود در این دوره یک مسلمان تا حدی بنیادگرا بشمار می آید ولی با افراطی گریهای معمول آن زمان میانهای ندارد.
●حکومت مجاهدین
در هنگام سرنگونی دولت دکتر نجیب الله، نیروهای تحت امر مسعود نخستین گروه مجاهدین بودند که وارد کابل شدند ولی بزودی جنگ میان احزاب مختلف مجاهدین آغاز شد. مسعود در این دوره درگیر جنگی شد که خصلت قومی داشت و او قهراً به جهت گیری و دفاع از منافع یک قوم خاص متهم شد. یکی از خصلت های این جنگ این بود که هر قومی قهرمان خود را از قوم خود برگزید.
به باور منتقدان، مسعود در این دوران محبوبیت خود را تا حدی از دست داد. او ناتوان شد و تسلیم این خواست بعضی از رهبران مجاهدین گردید که اجازه دهد تا اسامه بن لادن از سودان به افغانستان برگردد. به این امید که وی میان مجاهدین و طالبان وساطت کند و جنگ به پایان برسد. طرحی که در ۱۹۹۶ عملی شد اما نتیجه کاملا معکوس ببار آورد. این مرحله با سقوط کابل بدست طالبان به پایان رسید.
● مقاومت علیه طالبان
چهارمین مرحله از مبارزه مسعود، مقاومت وی در برابر طالبان است. او در این دوره نه تنها با تاکتیکهای خاص رزمی خود، طالبان و القاعده را پنج سال درگیر جنگ خسته کننده و فرسایشی کرد و آنها را در شمال کابل زمینگیر ساخت، بلکه در این دوره، وی از نظر سیاسی با چهره ای کاملا متفاوت ظاهر شد.
مسعود این دوره از ضرورت دموکراسی، آزادی های فردی و ایجاد نهادهای جامعه مدنی برای افغانستان فردا سخن می گوید و در عین حال حضور القاعده در افغانستان را که در دوران جهاد از یاران مجاهدین بشمار می آمد، خطری بزرگ برای جامعه جهانی می خواند و در این مورد هشدار می دهد. او تلاش پیگیر در جلب حمایت غرب از این مقاومت داشت ولی غرب به این خواست او جواب مثبت نداد.
●ترور مسعود
بعضی ها بر این باورند که ترور احمد شاه مسعود با واقعه یازدهم سپتامبر در رابطه است و در این توطئه جای پای سازمانهای بزرگ استخباراتی (جاسوسی) در سطح بین المللی را مشاهده می کنند.
آنها حتی دست داشتن کسانی در داخل جبهه متحد را نیز در این ماجرا منتفی نمی دانند.
اما این گونه تحلیل ها تا متکی به یک تحقیق بی طرفانه و همه جانبه نباشد، بخاطر موارد ابهامی که در آن نهفته است، مبالغه آمیز به نظر می رسد. قرابت زمانی نهم با یازدهم سپتامبر با توجه به اینکه انتخاب زمان مصاحبه با مسعود در اختیار دو "تروریست" نبود، بیشتر می تواند ناشی از تصادف باشد.
●ترور مسعود برای نجات اسامه از تنگنا
تصمیم به ترور احمد شاه مسعود زمانی گرفته شد که اسامه بن لادن از یک طرف تحت فشار عناصری در صف طالبان قرار گرفت که از نحوه فعالیت های وی در افغانستان انتقاد داشتند و از جانب دیگر او به مشکلات مالی مواجه شد.
فشارهای آمریکا موجب شد تا اسامه از دسترسی به بخش مهمی از منابع مالی که قبلا داشت، محروم شود. مدتها بود که وی نمی توانست به طالبان در جنگ، کمک مالی کند.
با تشدید فشارهای آمریکا بر رژیم طالبان که از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد اعمال شد، در میان طالبان این فکر روز به روز قوت می گرفت که وجود اسامه جز ایجاد مشکل، ثمر دیگری برای آنان ندارد. کسانی در صف طالبان در ابتدا خواهان آن بودند که اسامه از تماس و سخن گفتن با رسانه ها خودداری کند، به عنوان مهمان، آداب مهمان بودن را نگهدارد و برای میزبان مشکل آفرین نباشد. اما اسامه میدانست که این آغاز روندی است که می تواند برای وی در آینده خطرات جدی در قبال داشته باشد و شاید در آینده، کسانی از طالبان ضرورت خروج وی از افغانستان را هم به عنوان یک مصلحت برای بقای نظام مطرح کنند و این مساله موجب دو دستگی در میان طالبان گردد. او مجبور بود برای بیرون آمدن از این موقعیت دشوار، راه موثری را جستجو کند. پس تصمیم گرفت تا هدیه ای به طالبان بدهد و آنان را برای همیشه مدیون خود کند.
اگر احمدشاه مسعود از میان برداشته می شد، با توجه به اینکه در صف جبهه متحد، چهره بارز دیگری که بتواند به خوبی و تدبیر او مقاومت علیه طالبان را سامان دهد وجود نداشت، تمام افغانستان به چنگ طالبان می افتاد و جنگ به پایان می رسید. اسامه بخاطر این خدمت بزرگ به طالبان، می توانست از فشار آنها رهایی یابد.
●رابطه ترور با یازدهم سپتامبر
اسامه بن لادن پس از یازدهم سپتامبر در تاریخ چهارشنبه ۱۶ رجب ۱۴۲۲ (آن زمان طالبان تقویم رسمی افغانستان را به هجری قمری تغییر داده بودند) نامه مفصلی به ملا محمد عمر نوشت.
در این نامه ضمن سایر پیشبینی ها در مورد احتمال حمله امریکا به افغانستان و پیامد های آن، مطلبی هم ذکر شده که رابطه ترور احمدشاه مسعود با واقعه یازدهم سپتامبر از دید القاعده را نشان می دهد.
او در این نامه گفته است: "... در شمال باید روی مخالفین فشار وارد شود و آنان قبل از اینکه بدور یک رهبری قوی مانند رهبر قبلی خود احمدشاه مسعود یکجا شوند، از میان برده شوند. زیرا در شرایط فعلی یگانه تکیه گاه آمریکا همین مخالفین و پادشاه سابق محمد ظاهر شاه است که در حقیقت تکیه گاه ضعیفی است".
بدشانسی القاعده این بود که دو تروریست در انتظار ملاقات با مسعود تصادفا مدت طولانی معطل نگهداشته شدند و موفق به دیدار با مسعود و پیاده ساختن طرح خویش در مدت زمان کوتاه نشدند.
اگر این کار مثلا دو ماه جلوتر عملی می شد، القاعده و طالبان می توانستند از ضعف روحیه جبهه متحد به نفع خود سود ببرند اما دو روز بعد از این ماجرا، واقعه یازدهم سپتامبر اتفاق افتاد.
با این جریان مشخص بود که آمریکا در صدد گرفتن انتقام از طالبان است و این خود روحیه جبهه متحد را در مقاومت علیه طالبان قوی نگهداشت. به نظر می رسد که اگر رابطه ای هم میان واقعه یازدهم سپتامبر و ترور مسعود وجود داشته، ناشی از این نگرانی رهبران القاعده بوده که مبادا امریکا از احمدشاه مسعود و تجارب وی در جنگ، علیه طالبان و القاعده در افغانستان بهره گیرد.
اکنون در پنجمین سالروز واقعه ۹ سپتامبر، بعضی از سخنرانان خارجی در سمینار "مسعود شناسی" در کابل به همین موضوع اشاره کردند که اگر مسعود زنده می بود، جامعه جهانی در افغانستان مشکلات امروز را نمیداشت.»