اشاعره، اشعري، علم كلام، عقل، نقل، كلام سياسي،
نویسنده : سيد محمد ذوالفقاري
مکتب کلامی اشاعره، یکی از مذاهب کلامی اهل سنت است که در کتب تاریخ و فرق و مذاهب از آن با اسامی دیگری چون اشعریه، اهل تحقیق، مذهب اوسط و صفاتیه یاد میشود. این مکتب توسط ابوالحسن علیبناسماعیل اشعری بنیانگذاری شد.[1]
اشاعره آموزههای معتزلی و اهل حدیث (دو مکتب کلامی دیگر از اهل سنت) را بهطور توأم نفی میکردند و با رد نقش اکتشافی عقل و پذیرش نقش دفاعی آن، حجتی نسبی برای عقل قائل شدند.[2]
شرح حال ابوالحسن اشعری
ابوالحسن اشعری از نوادگان ابوموسی اشعری _ یکی از صحابهی پیامبر(ص) و حَکَم سپاه حضرت علی(ع) در جنگ صفین _ میباشد.[3] وی در سال 260هجری در بصره متولد شده و در سال 324هجری در بغداد درگذشت.[4] اشعری تا چهل سالگی تحت تعلیم ابوعلی جبائی اصول و مبانی اعتزال را فراگرفته و معتقد به اندیشههای معتزله بود. وی در سال 300هجری از اندیشهی معتزله اعلام برائت کرده و مکتب خود را پایهگذاری کرد.[5]
علت جدائی اشعری از معتزله
اینکه چرا اشعری از اندیشهی معتزله برگشت خود پرسشی است که در منابع مختلف به آن پرداختهاند. رویای اشعری،[6] مناظرههای او با جبائی،[7] و به گفتهی ابنخلدون اختلاف او با معتزله در موضوع خلق قرآن از جملهی این علل است.[8]
زمانهی شکلگیری مکتب اشاعره
اشعری مکتبش را زمانی پایهگذاری کرد که معتزله گرفتار نوعی رکود شده بود، و خلفای عباسی و حکام، آنان را طرد کرده بودند. همچنین پایگاه تودهای محکم و استواری نداشتند و مردم به آنها با سوء ظن و تردید مینگرستند. چرا که در افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و نزدیکی به مفاهیم نظری و کاملا ذهنی فلسفهی یونان مشهود و محسوس بود.[9]
ابوالحسن اشعری با دوری از دیدگاه عقلگرایانه و افراطی معتزله درصدد برآمد تا با تمسک به آموزهای دینی، صرفا عقل را در دفاع از آنها بهکار گیرد و جنبهی مقبولتری به آنها بدهد.
آثار اشعری
آثار و تالیفات بسیاری برای اشعری نسبت داده شده است. ابنعساکر در کتاب "تبین کذب المفتری" شماری از آنها را نام برده است. مهمترین آثار بهجای مانده از اشعری عبارتند از 1- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین 2- الابانه عن اصول الدیانه 3- استحسان الخوض فی علم الکلام 4- اللمع
شخصیتهای برجسته این تفکر
از میان تربیتیافتگان مکتب اشعری ابوبکر باقلانی( 403هـ) و قاضی عبدالجبار(415هـ) از همه مشهورترند. عالمانی همچون ابن فورک( 400هـ) خطیب بغدادی(463هـ) امامالحرمین جوینی(478هـ) و امام محمد غزالی(505هـ) بیشترین نقش را در گسترش مذهب اشعری بر عهده داشتهاند.[10]
اهم عقاید و مبانی اندیشهی اشاعره
1- اعتقاد اشاعره در مورد عقل:
اشعری اعتماد و اتکاء مطلق به عقل را جایز ندانسته و معتزله را در این مورد سرزنش میکرد. او در زمینهی اعتماد به عقل جانب میانه را گرفته و مذهب اوسط را اختیار کرد، در اینباره شهرستانی از قول اشعری نقل کرده که: معرفت خدا به عقل حاصل شود و به شرع واجب گردد.[11]
2- صفات خدا:
از نظر اشاعره خداوند قدیم است و صفات او یعنی علم، قدرت، اراده، حیات، سمع، بصر و کلام همه قدیمند و در مجموع قدمای هشتگانه را تشکیل میدهند.[12]
3- روئیت:
اشاعره معتقدند خداوند موجود است پس قابل روئیت است. اما در عین حال نباید برای خدا جهت، مکان، صورت و... تصور کرد و او را در مقابل خود فرض کنیم.[13]
4- افعال انسان و مسالهی کسب:
اشعری معتقد است خداوند خالق افعال است و انسان تنها کسبکننده فعلی است که خداوند آنرا به دست این انسان ایجاد میکند. وی خود معتقد است: «حقیقت در نزد من این است که معنای اکتساب و کسب کردن، وقوع فعل همراه و هم زمان با قوه حادث است. پس کسبکننده فعل کسی است که فعل همراه قدرت در او ایجاد شده است.»[14]
5- تکلیف مالایطاق (تکلیفی فراتر از قدرت انسان):
به گفته شهرستانی اشعری تکلیف مالایطاق را جایز دانسته است.[15] یعنی رواست خداوند بندهای را مامور به امری نماید که از حوزهی توانایی او خارج است. مثلا انسانی بدون بال امر به پریدن مثل پرندگان شود.
6- حسن و قبح اعمال:
اشاعره ملاک حسن و قبح اعمال را شرع دانستهاند. یعنی هر چیزی که شارع بدان امر کرده حسن است و هر چه از آن نهی کرده قبیح است.
7- ایمان:
از نظر اشعری ایمان تصدیق به دل است. اما اقرار به زبان و عمل به ارکان دین از جملهی فروع ایمان است. اشعری میگوید ایمان توفیقی است که خداوند به بندههایش عنایت میکند و منظور از توفیق آفریدن قدرت بر طاعت است.[16]
8- مرتکب کبیره مومن است یا کافر؟
به اعتقاد اشاعره اگر کسی گناه کبیره مرتکب شود، نمیتوان او را مومن ندانست اصولا تعین تکلیف برای چنین مواردی از عهدهی انسان خارج است و باید آنرا به خدا واگذار کرد.[17]
مراحل تفکر سیاسی اشعری
اشعری کوشید با پشتبانی کلامی، مشروعیت دینی خلفای راشدین را اثبات کند. او از همهی اصول اربعه برای این هدف بهره گرفت هر چند به بعضی بهای بیشتری داد (مانند نص در مقابل عقل). به حق اشعری بنیادهای نظریهی اهل سنت را در دانش سیاسی استوار ساخت و مواضع سیاسی پیشین آنان را با تکیه بر اصول نظریهمند نمود و کلام سیاسی را بر مبنای گذشته تشریع و قانونمند ساخت. اشعری این طرح عظیم را در قالب چهار مرحله استدلال کرد و به انجام رسانید که عبارتند از:
1- تقدم نقل بر عقل:
او با این کار در واقع شوکت عقلگرائی را در هم شکست و با تاکید بر نقل هرگونه روششناسی عقلمحور را نفی کرد. ابن تیمیه در این زمینه از اشعری تبعیت کرد و حتی فراتر از او گام برداشت، ابن تیمیه عقل معارض نقل را اصلا عقل نمیداند.
2- فعل انسان و مسئلهی کسب:
به اعتقاد او همانگونه که گذشت، همهی افعال انسان مخلوق خداوند است و انسان در این میان هیچ نقشی جز اکتساب ندارد. فاعل همهی افعال سیاسی خدا است و حاکم فقط کسبکنندهی فعل است.
3- عدالت صحابه:
با توجه به اختلافی که اهل سنت در تعریف صحابه دارند. در مجموع صحابه به مسلمانانی گفته میشود که همنشین پیامبر(ص) بودهاند و از مصاحبت پیامبر(ص) بهره بردهاند. به اعتقاد اشعری همهی صحابه عدالت دارند. لذا اجتماع آنها بر خلافت ابوبکر و دیگر خلفا حجت است، و بهطورکلی مشروعیت خلافت اسلامی را تمهید میکند.
4- تصویب در اجتهاد:
به اعتقاد شیعیان مجتهد ممکن است در استنباط احکام اجتهادی خطا کند، شیعیان چنین میاندیشند که خداوند در هر مسئله از مسائل سیاست شرعی یک حکم دارد که ممکن است مجتهد آنرا به دست نیاورد و به خطا رود. اما اهل سنت معتقدند خداوند به تعداد آرای مجتهدین حکم دارد و هر آنچه محصول اجتهاد آحاد مجتهدین است، مساوی با حکم خدا است. به چنین تفکری تصویب گفته میشود.[18] اجتهاد و تصویب در بحث امامت از نگاه اشعری جایگاه خاصی پیدا میکند.
آموزههای مهم سیاسی کلام اشاعره
ترجیح نقل بر عقل و اولویت نص نازلشده اعم از قرآن، سنت و عمل صحابه، مهمترین اصل معرفتشناختی اشعری است. بر همین اساس این نکته قابل تامل است که اشعری دانش سیاسی را نه بر پایهی استدلال عقلی، بلکه بر مبنای اتباع از نصوص دینی قرار میدهد که از مواجههی مستقیم و بدون هرگونه پیشزمینهی فکری به آن نصوص حاصل میشود.[19] اساسیترین آموزه کلام اشاعره را میتوان اعتقاد آنها به ضرورت شرعی انتخاب امام از سوی مردم و عدم ضرورت عقلی آن دانست. البته از نظر آنان امامت عمدتا بحثی فرعی- فقهی است و طرح نشدن آن در مباحث اعتقادی اولی خواهد بود اما به دلیل آنکه بهعنوان شبهی اعتقادی نیز مطرح شده، در مباحث کلام مطرح و بررسی میگردد.[20]
شرایط و صفات امام از نظر اشاعره
1- امام (خلیفه) باید قریشی باشد.
2- امام باید مجتهد و آگاه به احکام شرع باشد.
3- شجاعت، تا بتواند در مواقع ضروری به دفاع از مسلمین پردازد.
4- بالغ باشد تا مقبول التصرف باشد.
5- عادل باشد.
6- عاقل باشد تا بتواند میان امور تمیز دهد.
7- آزاد باشد زیرا ننگ رقیت با سلطنت منافات دارد.
8- مرد باشد، زیرا زنان اهل ولایت نیستند.
9- نقصی در قوای بینایی و شنوائی او نباشد.
10- آشنا به امور نظامی و مسائل جنگ باشد.[21]
11- عصمت در امر امامت شرط نیست.[22]
12- امامت مفضول با حضور افضل جایز است.[23]
به این نکته باید توجه داشت که در اندیشهی اشعری تحولات سیاسی، نه بر اساس معیارهای عقلی و فلسفی، صورت میگیرد و نه بر اساس ارادهی آزاد افراد یا گروههای سیاسی و یا عوامل دیگری از این قبیل. آنچه که فراتر از همهی عوامل صوری و ظاهری، جریانها و تحولات و حتی اندیشهها را رهبری و هدایت میکند، خدای آفرینندهی جهان است که نقش اول و تاثیر حقیقی را در همهی قلمروهای سیاسی در دست دارد.[24]
با توجه به این مشرب جبری دیگر آموزهی مهم سیاسی اشاعره را میتوان مسئلهی کسب و لوازم سیاسی آن دانست. طرح مسئلهی کسب تلاشی بود برای حل انتساب افعال به آدمی، ضمن حفظ آموزهی تعلق تمامی افعال به خداوند. منتقدان اشاعره، به درستی، کسب را با جبرگرایی قرین دانستهاند. به لحاظ سیاسی چنین دیدگاهی عملا زمینهی استبداد دینی متصلب را در جامعه ایجاد خواهد کرد. از این نظر آموزهی کسب با وجود تعلق به دیدگاهی هستی شناختی/ انسانشناختی، تداعیهای کاملا سیاسی مییابد.[25]