دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

چرا امام حسین(ع) به عراق رفت؟

No image
چرا امام حسین(ع) به عراق رفت؟

كلمات كليدي : امام حسين(ع)، كوفه، مهد تشيع، دعوت كوفيان

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

امام حسین(ع)، پس از خارج شدن از مدینه، در سوم شعبان سال شصت هجرى، وارد شهر مکه شدند و تا هشتم ذى‌حجّه؛ یعنی حدود چهار ماه و پنج روز را در مکّه توقّف کردند.[1] پس از دریافت نامه مسلم بن عقیل از کوفه ـ که حاکى از آمادگى کوفیان براى حمایت از ایشان در برابر حکومت یزید بود، ـ و نیز احساس خطر جدّى از ناحیه کارگزاران نظام حاکم، مراسم حج را ناتمام گذاشته و در هشتم ذى‌حجّه، مکّه را به قصد کوفه، ترک کرد.[2]

جهت ارزیابى سفر امام حسین(ع) به عراق و نیز چرایی انتخاب کوفه به عنوان پایگاه قیام، نکات قابل تأملی وجود دارد که در این مقاله مختصراً بدان پرداخته شده است:

دلایل انتخاب کوفه به عنوان پایگاه قیام

کوفه در زمان صدر اسلام، از ویژگى‌هایى برخوردار بود که با عنایت به آن ویژگى‌ها، می‌توانست مناسب‌ترین نقطه براى تحقّق اهداف امام حسین(ع) باشد. به طوری‌که بسیاری از این ویژگی‌ها را که امام(ع) را وادار به انتخاب کوفه و رفتن به سوی عراق نمود می‌توان در میان تصریحات امام(ع) در خلال احتجاجات و گفتگوهای ایشان با افراد مختلف دریافت. مهمترین ویژگى‌هایی را که می‌توان برای کوفه آن روز برشمرد؛ عبارتند از:

1-موقعیت جغرافیایى کوفه

کوفه، در گذشته، به لحاظ جغرافیایی در مرکز جهان اسلام قرار داشت و بهترین‌ مکان براى اداره قلمرو وسیع مسلمانان، که از شمال آفریقا تا شرقی‌ترین نقاط ایران قدیم، گسترده شده بود به شمار می‌آمد. کوفه براى امام حسین(ع) نیز از نظر جغرافیایى مناسب‌ترین مکان جهت اقدام بر ضدّ حکومت یزید بود.

2-موقعیت سیاسى ـ نظامى شهر کوفه

شهر کوفه، در سال هفده هجرى، به فرمان عمر، خلیفه دوم، و به دست سعد بن ابى‌وقّاص، به منظور تشکیل یک پادگان بزرگ نظامى جهت ساماندهى نیروهاى نظامى براى گسترش هر چه بیشتر فتوحات اسلامى، شکل گرفت.[3] این شهر به خاطر مرکزیتی که در آن زمان نسبت به کشورهای ایران و حجاز و شام و روم شرقی داشت، بیشترین نیروها را در خود و حوالی‌اش متمرکز کرده بود. مرکزیت نظامی کوفه و حضور بسیاری از بزرگان و اصحاب رسول خدا(ص) در این شهر موجب شده بود که این شهر از لحاظ سیاسی نیز حائض اهمیت بسیار گردد، به گونه‌ای که اندک زمانی به طول نینجامیده بود که کوفه مرکز حکومت آن منطقه گردید؛ باج و خراج‌ها به آنجا می‌آمد و کوفه مرکز عزل و نصب‌ها و دخل و خرج‌های منطقه به حساب می‌آمد.[4]

این ویژگی‌ها به همراه موقعیت اقتصادی مناسب و وجود نیروهای کارآزموده در این شهر، موجب شد که در دوران زمامدارى امیرالمؤمنین على(ع)، مقرّ خلافت از مدینه به کوفه منتقل شود. این کار به حضرت(ع) این امکان را می‌داد که در مواقع لزوم، به خصوص هنگام نیاز به اعزام نیرو براى جنگ با معاویه، وارد عمل شود.

3-عراق مهد تشیع و مأمن هواداران اهل بیت(ع)

کوفه مهد تشیع و یکی از اقامت‌گاههای علویان بود. شیعیان حقیقى و پیروان واقعى اهل بیت(ع) در کوفه بسیار بودند. این افراد که در میان آنان تنی چند از اصحاب رسول خدا(ص) نیز به چشم می‌خوردند، بارها اخلاص و ارادت خود را نسبت به اهل بیت پیامبر(ص) اظهار نموده بودند و در جنگ‌هایی چون جمل و صفین امام علی(ع) را همراهی کرده بودند. پس از خارج شدن خلافت از دست اهل بیت پیامبر(ص) نیز، آنان همواره مشکلی جدی بر سر راه اهداف و امیال دولتمردان اموی و خاری بزرگ در چشمان آنان بودند. پس از مرگ معاویه، شیعیان به سرعت دست به کار شدند و مخالفت با حکومت اُمَوى را با شدت و حدتی مضاعف آغاز نمودند؛ و هنگامى که مردم را به همراهى با خود، جهت براندازى حکومت فرا خواندند، مردم کوفه نیز، از این امر به سرعت استقبال کردند. شیعیان کوفه با بهره‌گیری از سیاست‌های صلح‌جویانه نعمان بن بشیرـحاکم اموی کوفه ـ، فضاى عمومى کوفه را، به سرعت در جهت نهضت حسینى آماده کردند، به گونه‌اى که حتّى جمعى از سران هوادار حکومت بنی‌امیه نیزـ مانند عمرو بن حَجّاج و شَبَث بن رِبْعى که موقعیّت خود را در خطر مى‌دیدند ـ، تحت تأثیر فضاى عمومى شهر، به ظاهر به صف حامیان قیام پیوستند و براى امام حسین(ع) نامه نوشتند.[5]

4-کوفه کانون مبارزه با حکومت اموی

کوفه پس از امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) اصلی‌ترین پایگاه مخالفت با حکومت اموی بود. این شهر تنها شهری بود که نسبت به امویان و بخصوص معاویه، بیش از شهرهای دیگر بغض و کینه در دل داشتند و در صدد بودند تا به هر وسیله که می‌توانند انتقام خود را از این شجره خبیثه بگیرند؛ این بدان جهت بود که کوفه در زمان امیرالمؤمنین(ع) و سالها قبل از آن، مرکز حکومت آن منطقه بود، باج و خراج‌ها به آنجا می‌آمد، و کوفه، مرکز عزل و نصب‌ها و دخل و خرج‌های منطقه به حساب می‌آمد. نقش تعیین کننده کوفیان در فتوحات اسلامى و درگیرى آنها با حکومت ستمگر شام، به ویژه در دوران حکومت امام على(ع)، ایجاب می‌کرد، تا طبعاً، رضایت ندهند که شام، مرکز خلافت و تصمیم‌گیرى در جهان اسلام باشد.[6] اما این مرکزیت پس از شهادت امام علی(ع) به واسطه سستی و بی‌بصیرتی کوفیان، به دمشق و شام انتقال یافته بود، از این‌رو مردم کوفه همواره حسرت گذشته را خورده، پیوسته کینه حکام شام را در دل گرفته و در صدد انتقام از آنان بودند، به گونه‌ای که در طول حکومت بنی‌امیه، کوفه، همواره کانون مبارزه و مخالفت با حکومت اُمَوى شام بود و در این راه، بیشترین کشته، زندانى و تبعیدى را تقدیم نمود.[7] معاویه نیز، به جای مرهم نهادن بر زخم مردم، بر حقد و کینه‌های عراقیها نسبت به امویان بیش از پیش، دامن ‌می‌زد؛ او هر روز به نوعی مردم کوفه را تحت فشار و آزار بیشتری قرار می‌د‌اد و با نصب حاکمان بی‌رحم و خونخوار و سنگدلی؛ چون مغیرة بن شعبه و زیاد بن ابیه، قساوت و بی‌رحمی و ظلم و ستم را در آنجا شایع کرده و به انحاء مختلف مردم این مناطق را در تنگناهای زندگی و محرومیت‌های اقتصادی قرار می‌داد. او عرصه را بر مردم عراق به شدت تنگ ساخته بود، تا اینکه با مرگ معاویه، عراق در آستانه انفجار علیه حکام اموی قرار گرفته بود. امام(ع) با اطلاع از این وضع روحی و آمادگی مردم شهر کوفه، کوشید تا از این آمادگی به نفع اسلام بهره‌ گیرد.[8]

5-دعوت کوفیان از امام(ع)

جهت دیگری که موجب گردید تا امام حسین(ع) کوفه را برای قیام مقدس خود انتخاب کند دعوت گسترده مردم این شهر از حضرت(ع) بود در حالی که چنین دعوتی با این وسعت و گستردگی، از سوی دیگر شهرها از ایشان به عمل نیامده بود.

پس از مرگ معاویه و آگاهی مردم کوفه از خودداری ابا عبدالله الحسین(ع) از بیعت با یزید و اقامت در مکه، آنان پیک‌ها و نامه‌هایشان را به سوی آن حضرت(ع) روانه ساختند و تقاضا نمودند که نزد آنها برود کوفیان اظهار داشتند که آماده هر گونه یاری و جانفشانی در رکاب ایشان می‌باشند؛[9] به طوری‌که نقل شده تا دوازده هزار نامه برای حضرت(ع) ارسال داشتند.[10] آنان در این نامه‌ها اعلام داشتند که چشم انتظار حضرتند و بر کسی دیگر نظر ندارند و متذکر شدند که «بشتاب که باغ‌ها سرسبزند و میوه‌ها رسیده‌اند. زمین خرم است و درختان جامه‌ی سبز برتن کرده‌اند. هر گاه خواستی نزد ما بیا که به سوی سپاهی آماده جانبازی در رکاب خویش می‌آیی.»[11] نامه‌های کوفیان و اصرار آنان بر خواسته خویش، حجت را بر امام(ع) تمام نمود با این وجود حضرت(ع) رفتن خویش را به تحقیقات و مشاهدات فرستاده‌ی ویژه خود مسلم بن عقیل منوط کرد.[12] پس از دریافت نامه مسلم امام(ع) عزم خویش را برای رفتن به کوفه جزم نمود. ایشان در طول سفر خود به سوی عراق بارها و بارها به نامه‌های کوفیان بر علت رفتن خویش به عراق استناد و استدلال نمودند.[13]

در چنین فضایى، اگر امام(ع) براى آغاز نهضت به نقطه دیگرى عزیمت می‌کرد و به دست کارگزاران حکومت، کشته می‌شد، آیا او را به بی‌سیاستى و بی‌تدبیری متّهم نمی‌کردند؟!

6-عراق قتلگاه برگزیده

امام(ع) پس از اتخاذ مواضع اصولی خویش در بیعت نکردن با یزید می‌دانست که به ناچار کشته خواهد شد. ایشان در گفتگوهای خود با برخی افراد بر این مطلب اشاره کرده و تصریح کرده بودند که چه به عراق بروند و چه نروند به دست حکام جائر اموی کشته خواهند شد. نقل شده زمانی که ام‌سلمه –همسر گرامی رسول خدا(ص)- آن حضرت(ع) را از رفتن به کوفه بازداشت امام(ع) در جواب فرمودند: «به خدا سوگند من این چنین کشته می‌شوم و اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهند کشت.»[14] امام(ع) در جواب ابن‌‌زبیر هم که در ظاهر قصد داشت حضرت(ع) را از رفتن به عراق باز دارد از کشته شدن حتمی خود سخن به میان آوردند و فرمودند: «به خدا سوگند چنانچه در لانه‌ی جنبنده‌ای از جنبندگان زمین باشم مرا بیرون خواهند آورد تا مرا بکشند.» [15]

از این‌رو تصمیم گرفتند برای قتل خود بهترین شرایط زمانی و مکانی را برگزیند و از این راه مظلومیت خویش را آشکار و دشمنانش را رسوا گرداند و اهداف عالیه خود را نشر دهد.

7-اجرای فرمان رسول خدا(ص)

امام(ع) در چند جا تصریح داشته‌اند که خروجشان به سوی عراق امتثال فرمان رسول خدا(ص) است. این خوابها که گویا چندین بار اتفاق افتاده است امام(ع) را بر آن داشت که فرمان رسول خدا(ص) را امتثال کند.

حضرت(ع) در پایان دیدارش با محمد بن حنفیه در مکه مکرمه، در شبی که بامدادش آهنگ خروج داشت نیز به این موضوع اشاره کرد. روایت شده: «شبی که امام(ع) در بامدادش آهنگ حرکت از مکه را داشت برادرش محمد بن حنفیه نزد حضرت(ع) آمد و گفت: "برادرم کوفیان کسانی هستند که تو خیانت آنها را با پدر و برادرت می‌شناسی من بیم آن دارم که وضع تو نیز مانند گذشتگان باشد. اگر صلاح بدانی که در مکه بمانی شما در حرم عزیزترین و بلند مرتبه‌ترین مردم هستی حضرت(ع) فرمود: ای برادر بیم آن دارم که یزید بن معاویه مرا در حرم غافلگیر کند و بکشد و من کسی باشم که حرمت خانه خدا به وسیله او شکسته می‌شود ابن‌حنفیه گفت: اگر بیمناکی به سوی یمن یا دیگر نواحی زمین برو که در آنجا بلند مرتبه‌ترین مردم هستی و هیچ کس به تو دست نخواهد یافت." حضرت(ع) فرمود: "در آنچه که گفتی می‌اندیشم."

چون صبح شد. امام(ع) به راه افتاد. هنگامی که این خبر به ابن‌حنفیه رسید آمد و مهار شتر امام(ع) را گرفت و گفت: "ای برادر مگر به من وعده نداده بودی که درباره‌ی آنچه از شما تقاضا کردم بیندیشی؟" فرمود: "بله." گفت: "پس چه چیز شما را وادار به خروجی چنین شتابان نموده است." فرمود: "چون از تو جدا گشتم رسول خدا(ص) نزد من آمد و گفت: "ای حسین بیرون رو که خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند."" ابن‌حنفیه استرجاع کرد و گفت: "حال که با چنین وضعیتی بیرون می‌روی پس چرا زنان را با خود می‌بری؟" فرمود: "حضرت(ع) به من فرموده است خداوند خواسته است که این زنان را اسیر بینید."»[16]

حضرت(ع) در جواب عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید نیز که با اصرار خواهان بازگشت ایشان بودند به جریان رؤیای رسول خدا(ص) احتجاج نمود.[17]

خاتمه

بنا بر آنچه که گفته شد کوفه از نظر موقعیت فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، نظامى و جغرافیایى، مناسب‌ترین نقطه براى آغاز نهضت بر ضدّ حکومت یزید بود. تلاش همه جانبه یزید و کارگزارانش برای ممانعت از حرکت امام(ع) به سوی کوفه تا پیش از سلطه کامل ابن زیاد بر کوفه، حاکی از انتخاب درست و به جای امام(ع) داشت. یزید، در راه متوقف کردن امام(ع) حتّى دست به دامن ابن عبّاس شد[18] تا امام(ع) را از رفتن به کوفه باز دارد. این تلاشها در مواقعی تا حد درگیری فیزیکی نیز پیش رفت. نقل شده پس از خروج امام حسین(ع) از مکه، عمرو بن سعید، فرماندار مکّه، کوشید تا جلوى رفتن امام(ع) به کوفه را بگیرد، پس گروهى را اعزام نمود تا مانع خروج امام(ع) از مکّه شوند، امّا این امر با مخالفت امام(ع) روبرو شد با اصرار مأموران حکومتی بر بازگشت امام(ع)، دو گروه با تازیانه با یکدیگر درگیر شدند. امام حسین(ع) و یارانش، سرسختانه ایستادگى کردند. پس از درگیرى مختصر، مأموران حکومتی به مکه بازگشتند و امام (ع) نیز روانه عراق گردید. [19]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS