دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

بازنگری آرای حامد الگار درباره روحانیان شیعه

No image
بازنگری آرای حامد الگار درباره روحانیان شیعه

بازنگري آراي حامد الگار درباره روحانيان شيعه

رضا رمضان نرگسى

مقدّمه

نوشته‌هاى فراوانى درباره تاریخ معاصر ایران و تحلیل حوادث آن وجود دارد. در میان این نوشته‌ها و تحقیقات، تضادهاى فراوانى به چشم مى‌خورد که حتّى در برخى موارد، هر دو نوشته متضاد، به صورت ظاهرا مستند ارائه مى‌شود. در این‌جا وظیفه محقّق است که در انتخاب اسناد و منابع دقیق باشد تا صحّت و سقم این نوشته‌ها را تشخیص داده بتواند تحقیق متعصّبانه را از تحقیق منصفانه بازشناسد.

از آن جا که نوشته جانبدارانه، فاقد اعتبار و ارزش علمى است، تحقیقى مى‌تواند قابل عرضه و استناد باشد که نویسنده بکوشد عقاید، سلیقه‌ها و خواسته‌هاى شخصى خود را بر آن تحمیل نکند؛ به ویژه تحقیقاتى که مربوط به تاریخ و سرنوشت ملّت باشد؛ بنابراین به نظر مى‌رسد در مرحله اوّل از پژوهش‌هاى تاریخى، لازم است منابع مشهور آن مطالعه و تحقیق کامل شود تا میزان قابل اعتماد بودن آن جهت استناد و ارجاع، به دست آید.

در همین جهت کتاب نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت ایران، از نویسنده معروف، حامد الگار، در نوشتار حاضر بررسى مى‌شود. علّت انتخاب کتاب، دو امر است:

ا) این کتاب، حاوى مطالب و ارزیابى‌هاى نادرستى است که به اصلاح نیاز دارد، امری که خود نویسنده هم بدان اذعان دارد.

ب) امروزه این کتاب از کتاب‌هاى مرجع مشروطه شناخته شده و محقّقان بسیارى، در داورى و تحلیل‌هاى خود به آن ارجاع مى‌دهند و این در حالى است که خود نویسنده اذعان مى‌کند کتابش اتقان لازم را ندارد.[1]

بررسى منابع کتاب

منابع داخلی:

نویسنده از منابع دست دوم و سکولار داخلی در تحقیقش استفاده کرده است منابعی مانند: کتاب تاریخ بیدارى ایرانیان، کتاب تاریخ مشروطه ایران نوشته احمد کسروى، کتاب‌فریدون آدمیت، دو کتاب از ابراهیم تیمورى درباره امتیازات بیگانه در ایران؛ تحریم تنباکو یا اولین مقاومت منفى در ایران، و کتاب عصر بى‌خبرى یا تاریخ امتیازات در ایران.

نویسنده از میان منابع داخلى، بیش‌تر به منابع دست دوم که گرایش سکولار دارند، ارجاع داده است و از بعضى منابع دست اوّل غیر سکولار مانند تاریخ دخانیه اثر شیخ حسن کربلایى که شاهد عینى ماجراى قیام تنباکو و در جرگه عالمان بوده، هیچ استفاده‌اى نکرده است.

منابع خارجی:

استفاده گسترده نویسنده از منابع لاتین و اسناد و نوشته‌هاى مستشرقان، به ویژه در گزارش از فعّالیت‌هاى سیاسى ـ اجتماعى عالمان بزرگ، قابل تأمّل است؛ چرا که به دلیل فعّالیت‌ها و فتاوى ضدّ استعمارى متعدّد عالمان شیعه مانند فتواى جهاد آنان ضدّ روس در جنگ دوم ایران و روس، حکم تحریم تنباکو، لغو امتیاز رویتر و... موضعگیرى علمى و عملى اتباع کشورهاى روسیه و انگلستان به ویژه مأموران رسمى این دولت‌ها در برابر عالمان، خصمانه بوده است؛ بر همین اساس، در نوشته‌هایشان، مطالب و داورى‌هاى تند و نابجایى را به عالمان طراز اوّل و مراجع عظام آن دوره ایراد کرده‌اند.

با توجّه به این‌که الگار در داورى و تحلیل خود درباره عالمان بزرگ از منابع خارجى استفاده کرده است، تحقیقات الگار در این زمینه، در معرض تردید قرار مى‌گیرد و بخش مهمّى از کتاب مذکور که به این مباحث مى‌پردازد نمى‌تواند اعتبار لازم و کافى داشته باشد.

دخالت دادن عقاید شخصى در تحقیق

یکى از شرط‌هاى اوّلیه تحقیق این است که محقّق، عقاید و پیش‌فرض‌هاى خود را در تحقیق دخالت ندهد. حال باید دید در کتاب مذکور، این اصل تا چه حد رعایت شده است.

نظر نویسنده درباره تشیّع

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، نویسنده هنگام تألیف کتاب، سنّى مذهب بوده است. مطالبى که وى در خصوص شیعه ذکر مى‌کند، نشان دهنده آن است که گرایش خود به مذهب اهل سنّت را در تحقیقاتش دخالت داده است. نمونه‌هایى در این جهت ذکر مى‌شود:

ا) این ادّعا (شیعه‌گرى) در آغاز بیش از آن که از روى عقیده باشد، ظاهرى بود و هدفش این بود که تسنّن را موقوف گرداند.[2]

ب) هدف منفى مذهب شیعه، جدال علیه تصوّف و تسنّن و آزار پیروان این دو فرقه بود. این جنبه‌هاى منفى فعّالیت علما، بر سى سال آخر دوره صفوى حکمفرما بود. مشغله ذهنى علماى دوران صفوى، تشریح اصول مذهب شیعه،جلوگیرى از تسنّن و جلوگیرى از تصوّف بود.[3]

موضع نویسنده در برابر صفویه

از آن جا که اقتدار تشیّع با روى کار آمدن صفویه آغاز شد، و با توجّه به موضع منفى نویسنده در برابر مذهب تشیّع، موضعگیرى‌هاى نویسنده در برابر صفویه منفى است:

ا) وی،ضمن تحلیل وقایع دوران نادرشاه، از عمل شاه اسماعیل در رسمى کردن مذهب تشیّع در ایران، به صورت بدعت نام برده که احتمالاً نادر شاه بر ذمّه خود مى‌دانسته که آن را تغییر دهد، و در واقع، هدف اصلى وى، برانداختن مذهب تشیّع از ایران بوده است.[4]

ب) از سلسله صفوى با عنوان نخستین خاندان شیعى نام مى‌برد.[5]

ج) در جایی دیگر می‌نویسد: در دوران حکومت صفویه، حکمران، نماینده امام غایب محسوب مى‌شد؛ حتّى مى‌خواستند صفات امامان را به حکمران اسناد دهند. او (شاه اسماعیل) به روایت اشعارش، مقام خود را از امام هم بالاتر مى‌دانست.[6]

د) نویسنده، بنیانگذارى دولت صفویه در ایران را از بسیارى جهات، شبیه تهاجم اقوام چادر نشین (مغول) به این کشور دانسته است.[7]

نقد:

اولا: آیا مقایسه صفویه به مغول، مقایسه درستى است؟ حاکمیت مغول چیزى جز ویرانى و نابودى مراکز و مدارس علمیه پیامدى نداشت؛ در حالى که با شروع حاکمیت صفویه، رونق مراکز علمى و صنعتى به بالاترین حدّ خود رسید و عظمت از دست رفته کشور به آن بازگشت. صفویه، کدام شهرى را ویران ساخته یا به آتش کشیده و مردم آن را قتل عام کرده است؟

ثانیا: از سوى دیگر در جمله‌هاى وى، تناقض آشکارى به چشم مى‌خورد. اگر وجود عالمان شیعه از زمان صفویه معنا و مفهوم یافت، پس چگونه الگار مى‌نویسد:

در آن برهه از زمان، فقهاى شیعى عرب از مراکز سنّتى تشیع در جهان عرب نظیر بحرین و العشا واقع در شبه جزیره عربستان و جبل عامل واقع در بخش جنوبى سوریه به ایران دعوت شدند.[8]

اگر عالم شیعى وجود نداشت، افرادى که دعوت شدند، چه کسانى بودند؟

ثالثا: درباره این که صفویه، نخستین خاندان شیعه در ایران بودند، باید گفت: آیا اشعریون و قمیین که از زمان امام صادق (علیه‌السلام) براى امامان، خمس مى‌فرستادند و خاندان آل بویه (در قرن چهارم هجرى) شیعه نبودند؟

رابعا: درباره شاه اسماعیل نیز اگر مقام خود را از امام بالاتر مى‌دانست، دیگر نمى‌توانست شیعه دوازده امامى باشد؛ زیرا شیعه معتقد است که مقام امام، مقام الاهى، غیر اکتسابى و فوق بشرى است، و تعداد و اسامى آن‌ها را شخص پیامبر صلى‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم مشخّص کرده.

نظر نویسنده درباره عالمان شیعه

موضع نویسنده در برابر عالمان شیعه، بسیار زیرکانه است؛ چرا که از یک سو به تمجید از آن‌ها مى‌پردازد،[9] و نقش اصلى ایشان را مبارزه با ظلم دولتى و مخالفت با رخنه تدریجى بیگانه ذکر کرده،[10] از طرف دیگر، انواع مطالب ناروا را به آن‌ها نسبت مى‌دهد. مطالب کتاب، به گونه‌اى است که ابتدا به نظر مى‌آید نویسنده مدافع عالمان است؛[11] امّا با دقّت و تعمّق در مطالب آن، خلاف این مطلب روشن مى‌شود.

از آن جا که عمده مطالب کتاب، درباره نقش عالمان است، دیدگاه الگار درباره عالمان طراز اوّل، جداگانه بررسى مى‌شود.

ا) آقانجفى اصفهانى

الگار با ذکر این مطلب که برخى از علما به خصوص آنان که چندان مقام شامخى نداشتند، به نفع خودشان به تجارت مى‌پرداختند، به نقل از یک منبع خارجى مى‌نویسد:

معروف است که برخى از آنان به رغم تحریم صریح ربا در قرآن، با بهره صدى چهل تا صدى پنجاه، پول قرض مى‌دادند.[12]

نویسنده، در ادامه مطالب خود، روشن مى‌کند که منظور او از برخى عالمانى که چندان مقام شامخى نداشتند، آقانجفى اصفهانى، از بزرگ‌ترین عالمان شیعه عصر خود است. آقاى الگار با تأیید خبر کنسول انگلیس مى‌نویسد:

این امر نشان مى‌دهد که لدى الاقتضاء پول‌پرستى و عقیده‌فروشى بر دین غلبه مى‌کرده‌است.

وی در ادامه، آقانجفى متّهم به احتکار اجناس جهت به دست آوردن سود شخصى مى‌کند.[13] آقاى الگار، تلاش‌هاى آقانجفى را در جهت اغراض و منافع شخصى جلوه مى‌دهد؛ بر همین اساس مى‌نویسد:

محمّدتقى معروف به آقانجفى، جانانه انتقام پدر را گرفت و براى خود دستگاه قدرتى بنیاد نهاد که به اشکال [=به زحمت]از قدرت حاکم دست کمى داشت. بیش‌تر قدرت خود را در راه نفع شخصى به کار مى‌برد.[14]

نقد:

خوشبینانه‌ترین توجیه سخنان پیشین، این است که الگار در زمان تألیف کتاب، تازه مسلمان شده بود و با فرهنگ، افکار و اجتماعات مسلمانان، چندان آشنایى نداشت؛ چرا که رباخوارى میان مسلمانان، جزو بدترین اعمال، و پایگاه اجتماعى رباخواران، در صد سال قبل که مردم به مراتب متدیّن‌تر بودند، بسیار پایین بوده است؛ به گونه‌اى که اینان منفورترین اشخاص نزد عموم بودند؛ امّا از سوى دیگر، با رجوع به تاریخ، مى‌بینیم که آقانجفى اصفهانى چنان پایگاه اجتماعى و محبوبیت مردمى عظیمى دارد[15] که وقتى پیش از میرزاى شیرازى به تحریم توتون و تنباکو فتوا مى‌دهد، مردم اصفهان، از خرید، فروش و استعمال این مادّه خوددارى مى‌کنند.[16] با این همه، نویسنده با استفاده از گفته‌هاى چند صلیبى[17]، از جمله کنسول انگلیس مطالب ناروایى را به وى نسبت داده است.

ب) آیت‌الله ملاّعلى کنى[18]

الگار در ابتدا از وى تجلیل کرده،[19] امّا در جملات بعدى خود مى‌کوشد تا به گونه‌اى مقام معنوى و علمى او را مورد سوال قرار دهد، و در این جهت، به نقل از بنجامین مسیحى مى‌نویسد:

امّا قدرتش منحصرا بر اساس اجتهاد نبود؛ ظاهرا با برخى از شاهزادگان قاجار على‌الخصوص عباس میرزا ملک‌آرا برادر ناصرالدین شاه و فرهاد میرزا معتمدالدوله، مناسبات نزدیکى داشته است.[20]

در جاى دیگر مى‌نویسد:

در پایتخت، ملاّعلى کنى، هنوز رئیس المجتهدین بود و ظاهرا با مقامات دنیوى عملاً سازش کرده بود؛ بنابراین با وساطت سیّد باقر جمارانى، ناظم‌العلما، همه دعاوى شرعى مربوط به حکومت از براى قضاوت، به محکمه او ارجاع مى‌شد.[21]

در این‌جا دو نکته اهمیّت دارد:

1) در جمله‌هاى پیشین، دکتر خواسته با کلمه «ظاهراً» از یک طرف خودش را از انتقادهاى احتمالى مصون نگاه دارد و از طرف دیگر در ذهن مخاطب بدبینى از او ایجاد نکند.

2) جمله‌هاى پیش گفته، با عبارات دکتر در صفحه 20 کتاب منافات دارد. او در آن جا مى‌نویسد:

از آن جا که امر دادرسى معمولاً براى مجتهد درآمدى نداشت و گاه متضمّن هزینه‌اى هم بود، جز در هنگام ضرورت محض به آن نمى‌پرداختند.[22]

در ادامه مى‌نویسد:

سالى یک‌بار روسپیان تهران را از شهر تبعید مى‌کرد تا رئیس نظمیه و نایب‌السلطنه حاکم پایتخت، بتوانند از آن‌ها پول اخاذى کنند و بعد، مخفیانه به آن‌ها اجازه دهند که به سر کار خودشان بازگردند...[23]

او به نقل از بنجامین مسیحى به ثروت بسیار او اشاره کرده، مى‌نویسد:

شاید تحصیل این ثروت‌ها در نتیجه نقشى بوده است که در قحطى 1288 داشته است.[24]

ج) آیت‌الله میرزا جوادآقا تبریزى

حاجى میزا جوادآقا درباره نفوذ و سلطه استعمار بر ایران اسلامى به شدّت حسّاس بود. نمونه بارز این امر، نقش چشمگیر و مؤثّرى است که وى در برهم زدن بساط کمپانى رژى ایفا کرد؛ چنان که تاریخ از او با عنوان یکى از پرچمداران مهمّ نهضت تحریم یاد مى‌کند؛[25] به طورى که پیش از فسخ قرارداد رژى و حتّى قبل از آغاز به کار این کمپانى، بر اثر موضعگیرى‌هاى جدّى وى قرار شد که «على العجاله آذربایجان را از این تکلیف معاف دارند».[26] با این وصف، طبیعى است که سیاستمداران استعمار، هر نوع افترایى را به وى ببندند. اتهاماتی مثل؛ توطئه‌ علیه حکومت، ایجاد مانع در راه حفظ نظم عمومى، تشکیل حکومت محلىّ در تبریز،[27]احتکار غله برای ایجاد قحطى مصنوعى و کسب سود مادّى،[28] اندوختن ثروت بى‌حساب.[29]تبعیدامیر نظام از تبریز،[30]که داورى در باره این مطالب و نسبت‌ها را به خوانندگان وا مى‌گذاریم.

د) آیت‌الله میرزاى شیرازى بزرگ و مسأله تنباکو

نویسنده، درباره علّت صدور حکم تحریم تنباکو و ایستادگى و هیجان عالمان ضدّ قرارداد انحصار، چنین تحلیل مى‌کند:

اگر قرار بود اجانب به این اندازه نفوذ پیدا کنند، دیرى نمى‌گذشت که قلمروشان نه تنها شامل امور اقتصادى و تجارى مى‌شد، بلکه تمام زمینه‌هاى فعّالیت روحانیان را هم دربر مى‌گرفت. ... واگذارى امور اقتصادى ملّت به بیگانگان، وجود ایران را که عُلما آن را یک جامعه ملّى - مذهبى زیر رهبرى خودشان مى‌دانستند، به خطر مى‌انداخت.[31]

الگار در واقع با وانمود کردن این امر که عالمان براى ریاست خودشان نگران بودند، به گونه‌اى قیام ضدّ استعمارى آنان را تحریف مى‌کند. از سوى دیگر، نویسنده مى‌کوشد در مورد انتساب حکم تحریم به میرزاى شیرازى، تردید ایجاد کند. در همین جهت مى‌نویسد:

میرزاى شیرازى در ربیع‌الثانى 1309 (دسامبرـ نوامبر 1891) به میرزا حسن آشتیانى نامه‌اى نوشت که به نیابت از جانب او، در مبارزه انحصار اقدام کند. در اوایل دسامبر، در تهران فتوایى صادر شد که استفاده از تنباکو..[32]

نویسنده مى‌کوشد به گونه‌اى، خواننده را درباره حکم میرزاى شیرازى به تردید افکند؛ زیرا از مطالب مذکور چنین به دست مى‌آید که تاریخ صدور فتوا زمانى بود که نامه کذایى به دست آیت‌الله آشتیانى رسیده و بعد آیت‌الله آشتیانى از طرف خودش چنین فتوایى را صادر کرده است.

وى از سوى دیگر، خواننده را در منشأ فتوا به تردید وامى‌دارد و به نقل از یحیى دولت‌آبادى بابى، اصل مخالفت با امتیاز انحصار را به ناصرالدین شاه نسبت مى‌دهد که او بعد از انعقاد قرارداد، پشیمان شده و براى این‌که بهانه‌اى براى لغو این امتیاز داشته باشد، عالمان؛ به ویژه میرزاى شیرازى را تحریک کرد تا فتوایى به تحریم آن بدهند،[33] و در جاى دیگر، این احتمال را مطرح مى‌کند که به خاطر دشمنى کامران میرزا نایب‌السلطنه با امین‌السلطان، کامران میرزا خواسته با لغو اعطاى امتیاز تنباکو، ضربه شدیدى به امین‌السلطان وارد کند.[34]

احتمال سومى که الگار مطرح مى‌کند، این است که میرزاى شیرازى، به سبب نامه سیّد جمال‌الدین اسدآبادى، چنین فتوایى صادر کرده است.[35]

هر چند مؤلّف کتاب، در ادامه به نقد موارد پیش گفته مى‌پردازد، با توجّه به طرح این مطالب و نقد ضعیف او، در ذهن خوانندگان این شبهه ایجاد مى‌شود که در واقع عالمان و مراجع تقلید در مقابل استعمار قیام کرده‌اند؛ بلکه دربار یا روشنفکران، آن‌ها را به این جریان‌ها کشانده‌اند؛ چنان که در فصل انتهایى کتاب، وقتى صحبت از مشروطه مى‌شود، مؤلّف مى‌کوشد تا ثابت کند عالمان مورد سوء استفاده روشنفکرانِ مشروطه‌طلب واقع شدند.

وى در تاریخ‌نگارى جریان انحصار تنباکو، از مهم‌ترین و معتبرترین اثر آن زمان، یعنى کتاب تاریخ دخانیه، اثر شیخ حسن کربلایى که هم روحانى موثّق و هم از شاهدان عینى ماجرا بوده، استفاده نکرده است؛ به همین دلیل، بسیارى از مطالب وى با مطالب شیخ حسن کربلایى منافات دارد یا مطالبى در کتاب شیخ حسن وجود دارد که اصلاً متذکّر آن‌ها نشده است.[36]

ه) آیت‌الله سیّد محمدباقر شفتى

آقاى الگار، در صفحه 157تا169 درباره این عالم سخن گفته، او را فردى سرمایه‌دار، جاه‌طلب، جنگ‌طلب، آشوب‌طلب و همکار لوطیان و اوباش معرّفى مى‌کند.نظرات نویسنده در مورد ایشان بدین شرح است:

ا. نام بردن از ایشان با القاب منفى

نویسنده در نام بردن از آیت‌الله شفتى، کلماتى با بار منفى را به کار مى‌برد؛ براى مثال در صفحات 175 و 180 از او با عنوان «مجتهد مهیب» نام مى‌برد.

2. اتهام جاه‌طلبى

نویسنده بارها وى را به جاه‌طلبى متّهم مى‌کند.[37]

تعجّب این جا است که نویسنده با همه شور و حرارت در اتّهام جاه‌طلبى و کسب قدرت و ثروت شخصى به سید، منبع خاصّى را براى این اتّهام خود عرضه نمى‌کند.

3. اتّهام به آشوب و اغتشاش‌طلبى

نویسنده در این جهت، حتّى سفارش سید به عالمان دیگر در دفاع از مظلوم و نهى از منکر را به آشوب‌طلبى تعبیر مى‌کند.[38]

4. اتّهام جنگ‌طلبى

بعد از حمله نجیب پاشا به کربلا و قتل عام مردم آن شهر، عالمان و مردم ایران خواهان حمایت دولت ایران از ایرانیان و شیعیان مقیم کربلا بودند که در همین جهت سید شفتى نیز به فعّالیت‌هایى دست زد. این فعّالیت‌ها در کتاب حامد الگار، به گونه‌اى خاص انعکاس یافته و نویسنده کوشیده است از قول مستشرقان و جاسوسان انگلیسى در ایران، این‌گونه وانمود کند که سید به دنبال جنگ‌طلبى بوده است.

5. همکارى با لوطیان، دزدان و اوباش[39]

آقاى الگار، مى‌کوشد به هر نحو، سید را همراه و پشتیبان لوطیان معرّفى کند. گویا وى از نفوذ عالمان در قلوب مردم یا اطّلاع ندارد یا نمى‌خواهد بپذیرد؛ بنابراین، در جهت توجیه مقابله عالمان با دولت، همان‌طور که در کشورهاى غربى، افراد یاغى و اوباش با حکومت مقابله مى‌کنند، از نظر الگار که متأثّر از فرهنگ غربى است، فقیهان شیعه فقط با همکارى اشرار مى‌توانستند به مقابله با حکومت بپردازند؛ در حالى که عالمان به نیروى لوطیان نیازى نداشته‌اند.

و) آیت‌الله شیخ فضل‌الله نورى

آقاى الگار، شیخ را از عالمان دربارى مى‌شمارد[40]. و او را مسؤول فروش زمین وقفى مدرسه چال، به بانک شاهى مى‌داند.[41] وى در کتاب ایران و انقلاب اسلامى نیز مى‌نویسد:

امّا یک یقین وجود دارد که وى (شیخ فضل‌الله نورى) آلت دست واقع شده بود. پس از مدّتى، وى با دربار ساخت و از طریق دربار، با روس‌ها سازش کرد...بدیهى‌ترین حقیقتى که درباره وى مى‌توان گفت آن است که وى به رژیم سلطنتى و ادامه آن دل داده و حتّى مى‌کوشد تا جایگاهى براى آن بیابد.[42]

اگر نویسنده سطور پیشین، به جاى این‌که صرفا از منابع سکولار و مستشرقانى که بیش‌تر آن‌ها یا سیاستمدار دولت‌هاى استعمارگر یا جاسوسانِ آن‌ها بودند، استفاده کند، نیم نگاهى هم به منابعى چون لوایح شیخ در تحصّن عبدالعظیم و مجموعه اسناد و مدارکى که درباره او گردآورى شده مى‌افکند و به ویژه در برگ واپسین زندگى شیخ تأمّل مى‌کرد، چنین عجولانه داورى نمى‌کرد.

وى راه و افکار شیخ را با راه و افکار امام خمینى قدس‌سره مغایر مى‌داند؛ در حالى که با نگاهى کوتاه به دیدگاه امام و نظریات شیخ درباره مباحث "آزادى، مساوات، قانونگذارى، مطبوعات و ..."، نزدیکى افکار امام با شیخ روشن مى‌شود.[43]

ز) آیت‌الله امام خمینى (قدس‌سره)

الگار به امام خمینى، ارادت خاصّى دارد؛ به طورى که آثار امام را به زبان انگلیسى ترجمه کرده است و مروّج عقاید وى در خارج از کشور است؛ امّا با این همه، مطالبى را در کتاب ایران و انقلاب اسلامى، به آن بزرگوار نسبت داده که واقعبینانه نیست. به موارد ذیل توجّه کنید:

امام از زمان‌هاى بسیار دور به خاطر توجّه شدیدشان به مسائل سیاسى، ارتباطشان با علوم فقهى و فرهنگ سنّتى قطع گردید.[44]

این سخن، به اندازه‌اى دور از واقعیت است که ناشر کتاب مجبور شده در پاورقى بنویسد:

امام(قدس‌سره) على‌رغم مشکلات شدید زندگى، توجّه ویژه‌اى به بحث علوم اسلامى و تدریس فقه داشته‌اند؛ حتّى روزگارى که در ترکیه تحت نظر به سر مى‌بردند، براى فرزند عالى‌مقام خود آیت‌الله شهید سید مصطفى، تدریس فقه مى‌فرمودند و در نجف چه آن روز که مرحوم سید مصطفى از طرف رژیم عراق دستگیر و به بغداد برده شد و چه آن روزهاى دردناک و فاجعه‌آمیزى که مرحوم سید مصطفى به شهادت رسیدند و حوادث دردناک دیگر، هیچ‌گاه نتوانست توجّه ایشان را به بحث علوم اسلامى تحت‌الشعاع خود قرار دهد.

الگار در جای دیگری در مورد امام چنین می‌نویسد:

آیت‌الله خمینى، به نهادهاى مذهبى با کمال قدرت حمله مى‌کنند با این هدف که بتواند خود را اصلاح کند، موقعیت و ماهیت خود را حفظ کند.[45]

اوّلا: مقصود الگار از نهادهاى مذهبى روشن نیست؛

ثانیاً: مدرکى مبنى بر حمله به نهادهاى مذهبى از طرف حضرت امام ارائه نمى‌دهد.

در موضع دیگری چنین آمده است:

آیت‌الله خمینى پس از پیروزى انقلاب و پس از آن‌که به قم مراجعت کردند، براى دومین بار آموزش سیستماتیک و منظم چهار مذهب مکتب تسنّن را در شمار برنامه درسى طلاّب قرار دادند با این هدف که در شیعیان، شناخت بیش‌ترى از تسنّن به وجود آید.[46]

در حالی‌که همه کسانى که از بدو تأسیس حوزه علمیه قم تاکنون در این حوزه حضور داشته‌اند، مى‌دانند که هیچ‌گاه چهار مذهب تسنّن در شمار برنامه درسى طلاّب قرار نداشته است؛ بنابراین نوشتن چنین مطالبى به وسیله محقّق را چگونه مى‌توان توجیه کرد، جز این‌که گفته شود این سخنان، نتیجه گرایش مذهبى او بوده است.

نتیجه‌گیرى از آراى الگار درباره عالمان شیعه

نویسنده، در تحلیل کشمکش‌ها و درگیرى‌ها میان عالمان با حکومت، زیربناها و پیشفرض‌هاى فکرى خود را دخالت مى‌دهد. احتمالاً الگار از یک سو وضعیت کلیسا در غرب را مشاهده کرده که چگونه بزرگان کلیسا در پى‌سودجویى و نام‌آورى بوده‌اند،[47] و از سوى دیگر مى‌بیند که در فرهنگ مادّى غرب، ایثار و از خودگذشتگى، احیاى دین، تلاش در نصرت مظلوم و ... چندان مفهوم و مصداق ندارد؛ بدین سبب، در یک تطبیق نابجا، فعّالیت‌هاى سیاسى ـ اجتماعى عالمان شیعه را در قالب تلاش براى سود بیش‌تر مادّى، ریاست‌طلبى و ... تفسیر و توجیه مى‌کند.[48]

به جز آن چه در صفحات پیشین ذکر شد، اتّهام‌هاى دیگرى نیز به عالمان و روحانیان شیعه زده شده است که به مواردى اشاره مى‌شود:

1. سازش با قدرت حاکمه؛[49]

2. حسادت به هم‌قطاران و سایر مجتهدان؛[50]

3. همکارى با دزدان، لوطیان و متجاوزان به عٍرض و ناموس مردم؛[51]

4. تشویق و تحریض روضه‌خوان‌ها براى تعریف و تمجید از آن‌ها در منابر و جذب مقلّد؛[52]

5. جنگ طلبى و آتش افروزى؛[53]

6. چاپلوسى؛[54]

7. هم‌طراز دانستن فساد دربار با فساد مراجع دینى تشیّع؛[55]

8. کهنه‌پرستى و مخالفت با مظاهر صنعت و تمدّن؛[56]

9. سوء استفاده از احساسات مذهبى مردم.[57]

نکته درخور توجّه این است که وقتى سخن از عالمان اهل سنّت مى‌شود، لحن نوشتار کتاب، عوض مى‌شود. به عبارات ذیل توجّه کنید:

سیّد جمال‌الدین اسدآبادى، گروه بسیارى از پیروان را به دور خود جمع کرد و از این رهگذر، دشمنى رشک‌آمیز شیخ‌الاسلام و سایر علماى استانبول را برانگیخت؛ لکن اشتباه است اگر تصوّر شود که انگیزه مخالفت آنان با وى، صرفا منافع شخصى بوده‌است.[58]

جمع‌بندى

1. نویسنده، ارزش‌ها و هنجارهاى جامعه غربى را که در آن زندگى مى‌کند به جامعه ایران تسرّى داده، و تحت تأثیر فرهنگ و القائات ذهنى جامعه خود در مورد حوادث تاریخ معاصر ایران، به تحلیل و داورى اقدام کرده است؛[59] البتّه نمى‌توان این احتمال را نیز نادیده گرفت که وى وضعیت کلیساها را بر حوزه‌هاى علمیه شیعه، تطبیق داده و روحانیان و عالمان شیعه را مانند کشیش‌ها و پاپ‌هاى مسیحیت دانسته است.

2. از آن‌جا که نویسنده باید براى تحلیل‌هاى خود درباره روحانیت و عالمان شیعه، شواهدى ذکر کند و در متون اصیل، شواهدى به دست نیاورده، در این‌گونه موارد از مدارک غربى که به طور عام از سفرا و سرکنسول‌ها یا جاسوسان اروپایى بوده‌اند، استفاده کرده است؛ امّا چون روحانیان شیعه ایران، همواره از مخالفان سرسخت اتباع کشورهاى غربى و مسیحى بودند و درگیرى میان این دو گروه به طور کامل روشن است، استناد گسترده به منابع لاتین و تکیه بر تحلیل‌ها و داورى‌هاى آنان، نقص جدّى کتاب است.

3. عدم رعایت اصل بى‌طرفى و دخالت دادن تعصّبات مذهبى و قومى سبب شده تا اصل اعتبار[60] تحقیق وى، مورد سوال قرارگیرد.

4. الگار منکر نقش محورى عالمان در مبارزه با استبداد و استعمار نمى‌شود؛ ولى مى‌کوشد تا این نقش محورى را تحریف کند؛ به عبارت دیگر، حسن فعلى عالمان را مى‌پذیرد؛ ولى حُسن فاعلى آن‌ها را قبول ندارد.[61]

>

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
رابطه علم و عمل

رابطه علم و عمل

علم و دانش بشری زمانی برای جامعه و مردم سودمند و مفید است که با عمل و اجرا همراه گردد یعنی عالم به علم و دانسته‌های خود عمل کرده و آن را با اشتیاق به دیگران نیز بیاموزد.
الخیر فی ماوقع

الخیر فی ماوقع

برای خیلی‌ها این پرسش مطرح می‌شود که چرا ما هر گاه با مصیبت و گرفتاری مواجه می‌شویم، و نخستین تحلیل و توصیف ما از آن این است که در آن خیری بوده است؟
Powered by TayaCMS