پرهيز از نقل ظنّيات

معصومان(ع) در تبليغ دين از کلام وحي و امور عقلي قطعي استفاده مي کردند و از نقل ظنّيات و اموري که بر پايه علم و عقل استوار نبود پرهيز داشتند.

روش آنان در تبليغ چيزي جز آن چه خداوند متعال دستور داده است نبود. قرآن کريم از نقل و پذيرفتن سخنان غير علمي نهي مي فرمايد:

«وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً.»[1]

و در آيه اي ديگر ضمن مذمت اکثريتي که از ظنّ و گمان پيروي مي کنند، جايگاه گمان را سُست و ناپايدار معرفي مي کند:

«وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا.»[2]

آثار مکتوب و منقول از اهل بيت(ع) به خوبي بيانگر اين است که ايشان از نقل مطالب مبتني بر ظنّ و گمان پرهيز داشتند. به همين جهت با قاطعيت اعلام مي کردند که؛ اگر چيزي از ما شنيديد بر قرآن کريم و عقل صحيح عرضه کنيد، اگر مخالف آن ها بود از ما نيست.[3]

پيروان اهل بيت(ع) و مبلّغان مکتب نوراني اسلام به اين اصل مهمّ در سيره تبليغي معصومان(ع) بايد توجه ويژه بنمايند؛ زيرا در عصر حاضر طرفداران ليبراليسم به همه چيز با ديد ترديد مي نگرند و در صدد تشکيک در مسائل بنيادين اسلام هستند. طرح مطالب سُست و غير متقن زمينه سوء استفاده از آن ها را براي دشمنان و مخالفان فراهم مي آورد.[4]

استفاده از هنر

تبليغ دين از واجباتي است که قالب خاصي در اسلام براي آن ديده نشده است؛ بلکه نتيجه کار يعني انتقال پيام اهميت دارد. بنابراين استفاده از ابزارهاي مشروع و جذّاب از ضرورت هايي است که در طول تاريخ مطرح بوده و در عصر حاضر ضرورتِ مضاعف پيدا کرده است.

در اين باره معصومان(ع) از امکانات هنري که در اختيار داشتند به خوبي بهره مي گرفتند.

قرآن کريم به عنوان معجزه جاويدان پيامبر اعظم(ص) علاوه بر اين که از نظر محتوا بسيار غني است از نظر فصاحت و بلاغت و ترکيب کلمات فوق العاده زيبا و دلنشين است و خداوند متعال از قرآن به «اَحسَن الحديث» ياد کرده است.[5]

ائمه(ع) قرآن را با آهنگ خوش و جذّاب تلاوت مي کردند[6] و به مؤمنان سفارش مي نمودند قرآن را زيبا و با لحن و آواز خوش تلاوت کنند:

«زينوا القرآن باَصواتِکم»[7]

اين خصيصه در امر تبليغ چنان مؤثر است که پيامبران الهي همگي خوش صدا بوده اند؛ چنان چه امام صادق(ع) مي فرمايد:

«ما بَعَثَ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِياً اِلّا حَسَنَ الصَّوت»[8]

سخنراني هاي اميرمؤمنان(ع) به قدري زيبا و دلپذير بوده است که برخي راز ماندگاري آن ها را مديون زيبايي و فصاحت خطبه ها و نامه هاي حضرت(ع) مي دانند. نهج البلاغه که از زمان تدوين آن به صورت کتاب، بيش از هزار سال و از زمان انشاء خطبه هايش، حدود هزار و چهارصد سال مي گذرد، هم چنان جايگاه عالي خود را حفظ کرده است.

شهيد مطهري(ره) در اين باره مي گويد: «يک وقت استقصا کردم از قديم و جديد، از همان زمان اميرمؤمنان(ع) تا عصر جديد و امروز، ديدم همه ادبا و فصحاي عرب در مقابل کلمات اميرمؤمنان(ع) از نظر فصاحت و بلاغت خضوع دارند... در مورد خطبة الغراي ايشان که ظاهراً در صحرا انشاء کرده اند، نوشته اند؛ وقتي کلام امام خاتمه يافت، مردم هم چنان در حال گريه بودند. مردي به نام «همام» از اميرمؤمنان(ع) وصف پرهيزکاران را طلبيد، امام ابتداء از بيان تفصيلي امتناع کرد و فقط دو سه جمله گفتند. همام گفت: اين مقدار کافي نيست، من ذکر کامل سيماي پرهيزکاران را از شما تقاضا دارم. امام(ع) ناگهان لب به بيان تفصيلي گشودند و از نحوه گذران روز و شب شان، از خوراک و پوشاک و معاشرتشان، از عبادت و تلاوت و رياضت شان پرده برداشتند، و ضمن بيان چهل جمله يکصدو سي وصف براي متقيان برشمرد. همام در حالي که هم چنان سراپاگوش بود و هر لحظه التهابش افزون مي شد، ناگاه ناله اي سرداد و قالب تهي کرد. سپس اميرمؤمنان(ع) فرمود: «هکذا تصنع المواعظ البالغة باهلها»[9] سخن اگر رسا و دل اگر قابل باشد، چنين مي کند.»[10]

هم چنين خطبه هاي امام حسين(ع) از مکّه تا کربلا فوق العاده مهيج، احساسي، زيبا و فصيح و بليغ بوده است. امام حسين(ع) تنها کسي است که خطبه هاي او توانسته است با خطبه هاي اميرمؤمنان(ع) رقابت کند. حتي برخي گفته اند: خطبه هاي امام حسين(ع) در روز عاشورا برتر از خطبه هاي حضرت امير(ع) است.

پيامبر اکرم(ص) در دستگاه تبليغاتي خود چندين شاعر داشت که يکي از آن ها «حسّان بن ثابت» است. ائمه(ع) شاعراني که آموزه هاي ديني را در لباس زيباي شعر به مردم مي آموختند، مي ستودند و تشويق مي کردند.

سيره اهل بيت(ع) نشان مي دهد آنان در تعليم و تربيت صرفاً به سخنراني اکتفا نمي کردند و از شيوه ها و ابزارهاي ديگر نيز استفاده مي بردند. در اين جا به ذکر چند نمونه اکتفا مي کنيم:

روزي پيامبر اکرم(ص) مقداري پول بين ابوذر و سلمان تقسيم کرد و بدان ها فرمود برويد و فردا بياييد. روز بعد چهارپايه اي روي زمين قرار داد و سپس تختي روي چهارپايه نهاد. زير چهارپايه آتش روشن بود. پس از فراهم کردن وسايل، حضرت به يکي از آن دو گفت بالاي چهارپايه برو و بگو با پولي که به شما دادم چه کاري انجام دادي. کسي که بالا رفته بود مدت مديدي در خصوص نحوه صرف پول توضيح مي داد، در حالي که پاي او مي سوخت و دائما آن را جا بجا مي کرد. سپس نفر ديگر روي آن رفت و سريع گفت: من پول را در راه خدا خرج کردم و از چهارپايه پايين آمد. بعد پيامبر(ص) روي به آن ها کرد و فرمود: کاري کنيد که روز قيامت سريع بتوانيد در خصوص اين که از عمر خود در چه راهي استفاده کرده ايد پاسخگو باشيد. در اين جا حضرت با ابزاري ساده شرايط پاسخگويي در قيامت را براي ياران خود تبيين کرد.

وقتي عقيل از حضرت علي(ع) استفاده از بيت المال را درخواست کرد، حضرت براي توجه دادن برادرش به آتش جهنم، ميله اي آهني داع مي کند و به دست وي نزديک مي سازد.[11]

امام محمد باقر(ع) براي بيان نحوه وضو عملاً وضو مي گيرد و آن را نمايش مي دهد.[12] پيامبر اکرم(ص) نيز به همين شيوه عمل کرد و فرمود: نماز بخوانيد آن گونه که مي بينيد من نماز مي خوانم.[13]

امام حسن و امام حسين(ع) براي توجه دادن پيرمردي به اشتباه وضوي خود، از يک وضوي نمايشي استفاده مي کنند. هر دو وضو مي گيرند و مرد سالخورده را به داوري مي خوانند.[14]

گاه پيامبر(ص) براي توجه دادن افراد به امري مهم، صحنه سازي مي کرد. براي مثال در صحرايي که در ظاهر چيزي نداشت فرمود؛ هيزم جمع کنند و بعد از جمع شدن خار و خاشاک فرمود: گناهان کوچک نيز بدين گونه جمع مي شوند.

مبلّغان مکتب اهل بيت(ع) نبايد از اين مهم غفلت کنند، و شايسته است از همان ابزارهايي که گمراهي و تباهي را بين مردم انتشار مي دهند، بهره گيرند و پيام هاي ديني را منتشر کنند.[15]

. تحليل و تبيين

يکي از روش هاي معصومان(ع) در دعوت به اسلام، فراهم سازي بستر خردورزي در سايه تحليل آموزه هاي ديني بوده است. آنان به جاي تحکّم و تحميل، در مباحث اعتقادي به اقامه برهان و در احکام به بيان حکمت، فلسفه و کارکرد آن ها توجه داشتند. به عنوان نمونه خداوند متعال کساني که در ادّعاي نبوت پيامبر(ص) ترديد مي کردند را به ارائه برهان فرا مي خواند:

«وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.»[16]

«وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ.»[17]

«فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ.»[18]

هم چنين پس از توصيه ها و دستورات خويش به تبيين فلسفه آن ها مي پردازد تا زمينه پذيرش را پديد آورد. مخصوصاً با توجه به کشش هاي غريزي و تمايلاتي که در تضاد با تعاليم ديني است، اين مسأله اهميت بيشتري دارد. به عنوان نمونه در قرآن کريم پس از امر به پرستش خداوند به شمّه اي از جهات ربوبي او اشاره مي کند و به نحوي فلسفه عبوديت حضرت حق را بيان مي کند.

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ»[19]

«فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ ـ الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءامَنهُم مِّنْ خَوْفٍ.»[20]

و نيزدر نهي از پرستش بتان از زبان ابراهيم(ع) به جهت اين نهي اشاره مي فرمايد:

«أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئًا وَلَا يَضُرُّكُمْ.»[21]

چنان که در امر به نماز، به عنوان کامل ترين نماد خداپرستي و توحيد و زيباترين جلوه بندگي، مي فرمايد:

«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ.»[22]

در مورد نمازشب و پس از سفارش رسول اکرم(ص) به برپايي آن مي فرمايد:

«إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلًا ـ إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا.»[23]

يا پيرامون دريافت زکات و صدقات از مؤمنان مي فرمايد:

«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا»[24]

اين آيه به فلسفه وجوب زکات اشاره دارد، که در نتيجه آن مؤمنان از رذائل اخلاقي، دنياپرستي و بخل و امساک نادرست پيراسته و به زيور سخاوت، نوع دوستي و توجه به حقوق ديگران آراسته مي گردند.

در باره برپايي مراسم حج مي فرمايد:

«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَي كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ ـ لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَي مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ.»[25]

معصومان(ع) نيز با پيروي از همين روش و همسان با اين شيوه به دعوت مردم به حق و حقيقت مي پرداختند. اميرمؤمنان(ع) پس از توصيه هاي خود به رعايت تقوا و بندگي خدا به فلسفه آن اشاره مي کند و مي فرمايد:

«أُوصيکُم عِبَادَ اللهِ بِتَقوَي اللهِ الَّذِي ضَرَبَ ال‍أَمثَالَ وَ وَقَّتَ لَکُمُ ال‍آجَالَ وَ أَلبَسَکُمُ الرِّياشَ وَ أَرفَغَ لکُمُ المَعَاشَ وَ أَحَاطَ بِکُم ال‍إحصَاء»[26]

«أُوصِيکُم عِبَادَ اللهِ بِتَقوَي اللهِ الَّذِي ألبَسَکُمُ الرِّياشَ وَ أسبَغَ عَلَيکُمُ المَعَاش»[27]

و پس ازسفارش مردم به پرهيز از دنياپرستي به دلايل آن اشاره مي کند:

«أُوصِيکُم عِبَادَ اللهِ بِتَقوَي اللهِ وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنيا فإنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّةُ تَنغيصٍ سَاکِنُهَا ظَاعينٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ تَميدُ بِأهلِهَا مَيدانَ السَّفِينَةِ تَقصِفُهَا العَوَاصِفُ فِي لُجَجِ البِحَار فَمِنهَُمُ الغَرِقُ الوَبِقُ وَ مِنهُمُ النَّاجِي عَلَي بُطُونِ ال‍أموَاجِ تَحفِزُهُ الِّرياحَ بِإذيالِهَا وَ تَحمِلُهُ عَلَي أهوَالِهَا فَمَا غَرِقَ مِنهَا فَلَيسَ بِمُستَدرَکٍ وَ مَا نَجَا مِنهَا فَإلَي مَهلَک»[28]

«أُوصِيکُمُ بِالرَّفضِ لِهَذِهِ الدُّنيا التَّارِکَةِ لِکُم وَ إن لَم تُحِبُّوا تَرکَهَا وَ المُبلِيةِ لأَجسَمِکُم وَ إن کُنتُم تُحِبُّونَ تَجدِيدَهَا»[29]

و پس از اين که به مردم سفارش مي کند از اهل نفاق بپرهيزيد به ذکر دلايل آن مي پردازد:

«أُوصِيکُم عِبَادَ اللهِ بِتَقوَي اللهِ وَ أُحَذِّرُکُم أَهلَ النِّفَاقِ فَإنَّهُمُ الضَّالُّونَ المُضِلُّونَ وَ الزَّالُّونَ المُزلُّونَ يتَلَونونَ ألوَانا وَ يفتَنُّونَ افتِنَاناً وَ يعمِدُونَکُم بِکُلِّ عِمَادٍ وَ يرصُدُونَکُم بِکُلِّ مِرصَادٍ قُلُوبُهُم دَوِيةٌ وَ صِفَاحُهُم نَقِيةٌ. يمشُونَ الخَفَاءَ وَ يدِبُّونَ الضَّرَاء»[30]

پس از سفارش به حمد و ثناي خداوند متعال به فلسفه آن مي پردازد و مي فرمايد:

«أُوصِيکُم أيهَا النَّاسُ بِتَقوَي اللهِ وَ کَثرَةِ حَمدِهِ عَلَي آلائِهِ إلَيکُم وَ نَعمَائِهِ عَلَيکُم وَ بَلائِهِ لَدَيکُم فَکَم خَصَّکُم بِنِعمَةٍ وَ تَدَارَکَکُم بِرَحمَةٍ أعوَرتُم لَهُ فَسَتَرَکُم وَ تَعَرَّضتُم لأخذِهِ فَأَمهَلَکُم»[31]

و پس از سفارش مردم به تقواي الهي به برکات تقوا اشاره مي کند و مي فرمايد:

«أوصِيکُم عِبَادَ اللهِ بِتَقوَي اللهِ الَّتِي هِي الزَّادُ وَ بِهَا المَعَاذُ زَادٌ مُبلغٌ وَ مَعَادٌ مُنجحٌ دَعَا إِلَيهَا أَسمَعُ داعٍ وَ وَعَاهَا خَيرُ وَاعٍ فَأَسمَعَ دَاعِيهَا وَ فَازَ وَاعِيهَا»[32]

آسيب ها و هشدارها

از امتيازات نسل امروز خردگرايي و دانايي است. اين نسل قبل از اين که به مسائل ديني متعبّد باشد دلايل روشني را براي اين امر مطالبه مي کند. از اين رو، مبلغاني که از روش هاي غير پاسخگو و تهي از اقناع بهره مي برند و يا استدلال هاي شان با وضعيت علمي، رواني و اجتماعي مخاطب ناهمخوان است در امرتبليغ دين کامياب نخواهند بود. کم نيستند مبلغان جواني که خود را در تبليغ موفق نمي بينند و راز عدم موفقيت خود را جستجو مي کنند. بدون ترديد اگر بدرستي در کار خود دقت کنند، مي يابند که يکي از عوامل عدم کاميابي، بي توجهي به تحليل و تبيين مسائل و توصيه هاي تهي از اقناع است.