27 اسفند 1393, 3:29
امشب شب رحلت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیه است، آقایان آدم باید حق شناس و قدرشناس باشد روایت دیدم که روز قیامت یک عده ای را در محشر به عنوان بندگان ناشکر مشخص می کنند دقت کنید در این حدیث می گوید خدایا تو هر نعمتی به من می دادی من پشت سرش می گفتم الحمد لله الهی شکر من کی ناشکر بودم خدا می فرماید: بله اینها را می شنیدم بله سر سفره می گفتی الهی شکر الحمد لله یا یک نعمتی می رسید می گفتی الحمد لله. خدا می فرماید: ما برای این به تو نا شکر می گوییم که ما در دنیا بندگانی داشتیم بعضی از نعمت ها به وسیلة آنها به تو می رسیده است تو از آنها تشکر نمی کردی عجب «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»[1]؛ خدا داده است ها ولی می گوید از دست این بنده ام رسیده است اگر به این بگویی دستت درد نکند از من هم تشکر نکردی، صد تا شکر لله هم بگویی باز هم نمی شود مرد باید حق شناس باشد قدرشناس باشد.
حالا شما عزیزان می دانید که ما در اثر خدمات و قدم های راسخ چند نفر از صدر اسلام مسلمان شدیم و اسلام همین طوری پیش رفته است یکی از این شخصیت ها وجود نازنین بانوی بزرگ حضرت خدیجة کبری است، چقدر این خانم بزرگوار بود چقدر فداکاری کرد، این خانم چرا لیاقت داشت که توانسته است مادر حضرت زهرا شود خیلی حرف است، بهشت چهار بانوی بزرگ دارد یکی از آنها حضرت خدیجه است .این خانم چقدر لیاقت داشته که خدا این خانم را مادر یازده تا امام قرار داده است، بعضاً در بعضی از خانواده ها اتفاق می افتد سن خانم از آقا یکی دو سال یا چند سال بیشتر می شود دیده شده است من هم دیده ام می دانم این هیچ نقصی نیست اگر یک آدمی پیدا شود سن آن خانم را مطرح کند یا آن آقا را سرزنش کند که چرا رفتی این را گرفتی جهل است و اینها دور افتادن از فرهنگ اسلام است ،حضرت خدیجه خانم اشرف روی خلق زمین بود یعنی همسر بهترین مرد عالم بود سن مبارکش از پیغمبر چند سال بیشتر بود اگر این کار بد بود پیغمبر نمی کرد این کار را در نظر داشته باشید در بعضی از خانواده ها بی خودی بعضی از حرف ها مطرح می شود به حدی که دلها شکسته می شود ، اینها را رها کنید یک قدری آدم باید حریت داشته باشد یعنی به فرهنگ اسلام نزدیک شود بله ممکن است یک خانم، خانم لایقی باشد و از ما هم بزرگ تر باشد نه بزرگ تری ملاک است و نه کوچکتری. علی کل حال این خانم بسیار بزرگوار بود خدا این قدر به او لیاقت داده است و امشب شب رحلت این بزرگوار است، آقا دو نفر که از دنیا رفته اند راستی دل پیغمبر اکرم سوخت یکی ابوطالب سلام الله علیه حضرت آن سالی که ایشان فوت کرد را گذاشت عام الحزن یعنی سال غصه، سال اندوه، عجب برای حضرت خدیجه هم خیلی پیغمبر ناراحت شد این بانوی بزرگ با دل شکسته از دنیا رفت می گویید چه آزارهایی می رساندند عمرش وفا نکرد که بماند«و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا»[2]؛ آن زمان را ببیند و فاطمةزهرا را به یادگار گذاشت و از دنیا رفت سلام الله علیها. حالا بیایید بروید در خانه حضرت صدیقة کبری تسلیت به او بگوییم، بگوییم که خانم شما مادر را این طور از دست دادید پیغمبر هم که پدر بزرگوارتان بود او را هم از دست دادید خیلی بی قرار شدید وقتی پیغمبر در حال انتظار بود حضرت زهرا اشک می ریخت خیلی سخت بود برایش، حضرت فرمود دخترم بیا نزدیک آهسته به او مطلبی فرمود وسط گریه خندید بعداً زنان مدینه پرسیدند چی گفت پدر بزرگوارت به تو گفت: به من فرمود تو اولین کسی هستی از اهل من که پیش من می آیی،دخترها معمولاً با مادرشان مأنوس می شوند حتی بخواهند منزل تهیه کنند سعی می کنند در نزدیکی مادر باشند بروند بیایند یک نوع نیاز است حتی بعد از شوهر کردن حتی بعد از این که روی پای خودش قرار می گیرد مادر چند تا بچه می شود نوعی نیاز باقی می ماند اما جان ما به قربان صدیقه کبری که وقتی آمد به خانه همسر دارای بچه هایی شد و بعد پدر را از دست داد یک وقت من فکر کردم روایات نشان می دهد خانم بعد ازرحلت رسول خدا کنار قبر پدر بزرگوار می رفت آن جا می نشست و گریه می کرد چند تا علت به ذهن قاصر من می رسید یکی این که قبر اشرف کائنات بود ، عطری در این قبر بود که نامحرم است این عطر بر مشام ها الا خیلی نادر که بقیه آن مفصل است یک مشت از این خاک برمی داشت و به مشام نزدیک می کرد و می گفت ای پدر چه سری در این عطر تو هست این خاک چه عطری دارد آدم استشمام می کند اصلا دلش نمی خواهد در تمام عمر عطر دیگری را استشمام کند. متقابلا خود صدیقه طاهره عطری داشت که فقط به پیغمبر محرم بود. پیغمبر اشرف خلق است چیزی از او دلبری نمی کند اگر چیزی از او دلبری کرد بدان آن چی است می گوید سلمان گاهی مشتاق عطر بهشت می شدم ببین چی است پیغمبر مشتاق است خودم را چه طور دلداری می دادم می رفتم عطر دخترم فاطمه را استشمام می کردم؛ بله یکی از متبرک ترین مکان ها کنار قبر سید انبیا بود.علت دیگری به ذهن من رسید جانم به قربان زهرا برای این که مادر نداشته کجا برود دختر در مصیبت می رود پیش مادر این عرض ادب است بعد درد دل شروع می شد: بگویید به این پدر من، به این سید انبیا که زیر خاک ها خوابیده من نقل را معنی می کنم بشنو ناله زهرا را چی شده ای پدر آن قدر مصیبت ها پس از تو به من رسید که اگر آن مصیبت ها را بین شب های تار و روزهای روشن تقسیم می کردم همه مبدل به شب های تار می شدند چقدر عظمت بود و چقدر جلال بود در مانند امشب خانم داغ دار است مادر بزرگوار را از دست داده است من مصیبت مکشوف هیچ وقت نمی خوانم و نمی توانم بخوانم اما از بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها اجازه می گیرم یک چیزی عرض کنم می گویم خانم شما با رحلت خود پیغمبر اکرم را داغدار و غصه دار کردید مسلمین را غصه دار کردید اصلا در وقت غربت پیغمبر هم از دنیا رفتید اما با اجازه شما بانوی بزرگ اسلام سر بسته یک جمله می گویم دلم نمی آید واضح بگویم اما می گویم در رحلت شما با همه حزن و اندوه دختر دیگر به در و دیوار نگاه نکرد اما در رحلت دختر تو، بچه ها به آن در نگاه می کردند اشک می ریختند و داغ ها تجدید می شد.حجه الاسلام و المسلمین فاطمی نیا
[1]. عيون أخبار الرضا عليه السلام / ج 2 / 289
[2]. نصر: 2
منبع:پژوهه تبلیغ
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان