13 مهر 1394, 13:51
فضائل اخلاقی
ـ حمایت از رعیت
روزی در کوچه های قزوین، یکی از نوکران اهل دیوان، ملا خلیل را ملاقات کرد در حالی که حواله ی جوی به بعضی از اهل رعیت، در دست داشت. نوشته را به مرحوم ملا خلیل داد که بخواند تا بشناسد به اسم کیست تا برود و جو را از او بگیرد. ملا خلیل فرمود: این حواله به اسم من است و او را به منزل خود برد و آن جو را به طوع و رغبت به او داد و اجازه نداد که از آن رعیت بیچاره به سختی بگیرد. چون شب داخل شد و آن جو را در توبره ی اسبان ریختند، دیدند اسبان دهان بر آن نمی گذارند، تعجب کردند. به سلطان عرضه داشتند. پس از تحقیق امر، چون ملا خلیل را شناخت، در اکرام او افزود.[40]
ـ یا محسن قد اتاک المسیء
از مکارم اخلاقی او چنین حکایت شده که در مسئله ای ما بین او و ملاّ محسن فیض کاشانی مناظره ای طولانی واقع شد. او بر کلام خود مصر بود. در قزوین، به اشتباهش پی برد. پیاده از قزوین به کاشان حرکت فرمود تا اعتراف به تقصیر خود کند و از مرحوم فیض اعتذار جوید. وقتی به در خانه ملاّ محسن رسید، صدا بلند کرد: «یا محسن! قد اتاک المسیء». مرحوم فیض صدای او را شناخت. بیرون آمد و دست بر گردن او انداخت و با هم معاطفتی کردند. بعد از ساعتی دیگر ملا خلیل به قزوین حرکت کرد. هر چه ملا محسن اصرار کرد که مقداری توقف کند، قبول نکرد، حذراً عن تخلّل شائبة فی اخلاصه.[41]
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان