كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، حزب آريا، حزب نوين ايران، حزب مردم، حزب رستاخيز، حزب دمكرات
نویسنده : زينب ابراهيمي
به طور کلی فلسفه وجودی احزب سیاسی شکل دادن به افکار عمومی برای مشارکت آنان در ساختار نظام سیاسی و حفظ رابطه میان رهبران و افراد جامعه و جلوگیری از پیوستن آنان به مخالفان نظام و بیثباتی سیاسی است.[1] در زمان اقتدار رضاخانی هر نوع فعالیت سیاسی گروهها و سازمانها و مردم ممنوع بود.[2] پس از شهریور ۱۳۲۰، احزاب سیاسی، بدون اتکا به حمایت مردم یا بستر ایدئولوژیکی، تنها به دستور عوامل قدرت، براساس شاه دوستی و پیروی از اوامر ملوکانه[3]با هدف در دست گرفتن نبض فعالیتهای سیاسی جامعه و پرکردن خلاء نبودن احزاب آزاد و تقویت قدرت سیاسی[4] تشکیل شد که در سه ویژگی درباری، فرمایشی و غیرمردمی بودن اشتراک داشتند.
اتحاد ملی
پس از 1320ش توسط سید محمدصادق طباطبایی از سیاسیون مشروطه و نماینده مجلس، در10 مرداد 1323 تشکیل شد.[5] برای جلب حمایت گستردهتر، به حزب مردم تغییر نام داد و از سوسیالیسم دفاع میکرد. اعضاء حزب؛ امانالله و عباسقلی اردلان، ذبیحالله صفا، ابراهیم زند.، اسماعیل سنگ، مظفر بقایی، مهدی ملکزاده، حسامالدین دولت آبادی، بیات بودند. روزنامه رادیکالی "صدای مردم" به صاحب امتیازی محمدحسین فریپور،[6] به اقدامات دولت و حزب دموکرات، سخت حمله میکرد[7] و در 16 دی 1325، به دستور قوام توقیف شد و در انتخابات دوره 15 مجلس کاندیداهای آن به مجلس راه نیافتند. این حزب علاوه بر تهران در کرمان، کرمانشاه و لرستان و همدان نیز فعالیت داشت.[8]
حزب وطن
۱۳۲3ش توسط سید ضیاءالدین طباطبایی(از حامیان انگلیسیها و مسببین کودتای 1299ش)، در مقابل حزب توده (متمایل به شوروی) با شعارهای کلی، بدون گراییش ایدئولوژیک خاصی تشکیل شد.[9] در بهمن 1323ش به حزب اراده ملی تغییر یافت و تا سال ۱۳۲۵ش فعالیتمیکرد و با قدرت گرفتن قوام دشمن دیرین سیدضیاء، منحل شد.[10] مکان حزب ساختمان با شکوهی در خیابان سعدی، نزدیک مخبرالدوله که صرافزاده، کارخانهدار معروف یزدی به او اهدا کرد. از اعضای آن مظفر فیروز، سیدکاظم یزدی، برادران رشیدیان، کورش بازرگان و حجازی مدیر روزنامه وظیفه بودند.روزنامه "رعد امروز" ارگان این حزب، توسط مظفر فیروز اداره میشد.[11]
حزب آریا
حزبی فاشیستی به رهبری محمدهادی سپهر بود که از حزب سومکا[12] منشعب شد و به تبع نازیستها خود را حزب ناسیونال سوسیالیست ایران میخواند،[13] اعضای مهم آن سرلشگر حسن ارفع، محمدهادی سپهر، سرلشکر محمود ارم، سرلشکر امینزاده، حسن اخوی، سرهنگ حسن منوچهری(بهرام آریانا) بودند. روزنامه حزب "ندای سپهر" تا دههٔ 40 منتشر میشد.[14]
حزب دموکرات
در 9 خرداد 1325ش توسط احمد قوام(نخستوزیر وقت)[15] و با شرکت رجال و اشراف تشکیل شد.[16] اعضاء برجسته آن مظفر فیروز، علی امینی، ابوالقاسم امینی، محمدولی فرمانفرما، سردار فاخر حکمت، ملکالشعرای بهار، حسن ارسنجانی...بودند.[17] هدف این حزب بازگرداندن آذربایجان به خاک کشور بود. با سقوط کابینه قوام این حزب نیز منحل شد.
حزب مردم
در اردیبهشت 1336ش توسط اسدالله علم موجودیت آن اعلام گردید.[18] بنیانگذاران آن اسدالله علم، پرفسور یحیی عدل، دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر موسی عمید، دکتر حسن ستوده تهرانی و دکتر احمد فرهاد نام برد که اغلب چهرههای علمی و دانشگاهی و شخصیتهای سیاسی و حکومتی بودند.[19]
در انتخابات سال 1339 موفق به کسب 40 کرسی در مجلس شد که به دلیل تقلب و تبانی با حزب ملیون، انتخابات لغو، علم از دبیر کلی استعفا و پرفسور یحیی عدل جایگزین وی شد.[20]
سالهای 39-42 حزب بسیار منزوی و پس از 15خرداد 42 مجدداً تجلی کرد. در اواخر حکومت دکتر امینی وضعیت حزب بسیار متزلزل و فقط 28 نفر در حزب باقی ماندند.[21] حضور کمرنگ حزب با رهبری دکتر یحیی عدل و سپس علینقی کنی، ناصر عاملی و محمد فضائلی تا سال 1353 تداوم داشت و در دوره 21 مجلس در سال 1342 و 22 در سال 1346 و 23 در سال 1350 در رقابت با حزب ایران نوین نقش اقلیت را داشت و با جناحبندیها و اختلافات بسیاری روبهرو بود و سرانجام در سال 1353 با برقراری نظام تک حزبی از میان رفت.[22]
حزب ملیون
در طول حیات سیاسی خود از احزاب اکثریت و حاکم بود. در 1337ش به تشویق شاه و رهبری منوچهر اقبال (نخستوزیر وقت) در مقابل حزب مردم تأسیس شد.[23] اعضای این حزب بیشتر از میان وزرا، نمایندگان مجلس، مقامات وقت و رجال سیاسی- اداری رژیم بودند. هیئت مؤسس حزب از آقایان محمود جم، عزالممالک اردلان، حاج سید اسدالله موسوی، دکتر محمدعلی هدایتی، حسام دولتآبادی، محمد حجازی و دکتر شاهکار تشکیل میشد. این هیئت ریاست و دبیرکلی حزب را به دکتر منوچهر اقبال(نخست وزیر و مؤسس حزب) واگذار کرد.[24] اعضای کمیته مرکزی دکتر هدایتی، حجازی، حسام دولتآبادی، عماد تربتی، آموزگار، خانبابا بیانی، دکتر شاهکار، دکتر سرداری، محمود جم، دکتر کاسمی، انصاری بودند.[25] اوج فعالیت ملیون در سال 1339 مقارن با انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی بود که با آشکار شدن اسناد تقلبات انتخاباتی و زد و بند حزب مردم (اقلیت) و حزب ملیون(اکثریت) انتخابات باطل و سران هر دو حزب استعفا دادند. حزب ملیون عملاً با برکناری نخستوزیر از میان رفت.[26]
حزب ترقی
سران این حزب حسنعلی منصور، جمشید آموزگار و هویدا بودند.[27] این تشکیلات نه به عنوان حزب بلکه به صورت گروهی؛ از جوانان طرفدار اصلاحات آمریکایی و پارهای از وزرا و رجال دولتی در سال 1340ش تشکیل شد. با از میان رفتن حزب ملیون در نقش حزبی در مقابل حزب مردم ظاهر شد و در انتخابات 21 مجلس شورای ملی در سال 1342ش شرکت جست. تأسیس این کانون در واقع پیش درآمد حزب ایران نوین بود که یک سال و اندی بعد توسط همین اعضا ایجاد گشت. روزنامه "روزگار نو" ارگان این حزب بود.[28]
حزب ایران نوین
پایدارترین و بزرگترین حزب دولتی تا تأسیس نظام تک حزبی بود. اعضاء هیأت مرکزی آن، از سران حزب ترقی از جمله حسنعلی منصور و هویدا، جمشید آموزگار بودند که در آذر سال 1342ش به وجود آمد.[29] دبیرکل آن حسنعلی منصور(نخستوزیر) و با قتل منصور، هویدا(معاون دبیرکل حزب) نخستوزیر و دبیرکل حزب شد.[30] حزب در انتخابات دوره 22 و 23 مجلس شورای ملی در سالهای 1346ش و 1350ش اکثریت را در مجلس داشت و سال 1353 در حزب رستاخیز ادغام شد.
فعالیت این حزب بسیار وسیع و علاوه بر کمیته مرکزی کمیتههای متعددی همچون: کمیته اجرایی و دفتر سیاسی، سازمان جوانان، زنان، کشاورزان، کارگران، بازرگانان، سندیکاهای کارگری، اتحادیههای اصناف دارا بود.[31] نشریاتی نیز در سراسر کشور منتشر میساخت و روزنامه "ندای ایران نوین" ارگان آن محسوب میشد و برای آموزش کادر خود اقدام به تأسیس مدرسه عالی علوم سیاسی و امور حزبی نمود که بعدها در حزب رستاخیز ادغام گشت.
ایجاد نظام تک حزبی
فکر ایجاد نظام تک حزبی توسط ایرانیان تحصیل کرده اروپا به ویژه طرفداران ساموئل هانتینگتون (استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد) مطرح شد. هدف آن جلوگیری از بیتفاوتی سیاسی و علاقمند کردن اکثریت مردم به امور سیاسی مطلوب و پیوند دولت و مردم بود.
به دستور شاه این حزب در یازده اسفند 1353ش تشکیل شد؛ زیرا با اجرای نظام تک حزبی که رهبریت کل فعالیتهای سیاسی را به او واگذار میکرد، رکن چهارمی به سه رکن دیکتاتوری میافزود. کلیه احزاب منجمله حزب ایران نوین، حزب مردم، پان ایرانیست و ایرانیان در آن ادغام شدند.[32] اعتقاد به نظام شاهنشاهی و اجرای اصول انقلاب شاه و ملت ازاهداف این حزب بود[33] و شرکت در این حزب به دستور شاه اجباری و مخالفان میبایست یا به زندان یا خارج از کشور میرفتند.
هویدا (نخست وزیر وقت) دبیرکل و بعدها جمشید آموزگار به رهبری حزب و سپس به نخست وزیری برگزیده شد؛ اما عملکرد آموزگار که به ایجاد جناح پیشرو انجامید منجر به ضعف حزب شد و به جای یک دستی و ثبات در جامعه، خود از عوامل اصلی تشتت آرا و اختلاف بین رجال و دولتمردان سیاسی گشت و درگیری جناحهای پیشرو، سازنده و لیبرال بر شدت آن افزود. ارکان حزب شامل کنگره، کمیته ملی، شورای مرکزی و دبیرکل بود.[34]
عملکرد این حزب، به عنوان یکی از پایههای رژیم موجب تشدید نارضایتیها و مورد حمله مخالفین رژیم واقع شد، به طوری که نه تنها موجب تحکیم و نهادی کردن سلطنت نشد، بلکه، رژیم و سلطنت را بیش از پیش از ملت جدا کرد و سرانجام در پائیز 1357 به دستور خود رژیم برچیده شد.[35]