كلمات كليدي : تاريخ، امويان، بسر بن ابي ارطاة، خلفاي راشدين، معاوية بن ابي سفيان، شام، صفين
نویسنده : زينب ابراهيمي
نام اصلى او عُمیر بن عُوَیمَر بن عمران بن الجُلَیس بن سیار بن نزار بن معیص بن عامر بن لوىّ،[1] لقبش عبدالرحمن[2] و یا ابوعبدالله، مشهور به بسر بن ابی ارطاة، در سال نهم هجری در مدینه متولد شد.[3] هنگام رحلت پیامبر(ص) بسر کودکی خردسال بود و هیچ یک از محدثان مدینه نگفتهاند که بسر چیزى از پیامبر شنیده است. سپس به شام رفت. او از بیدادگران عرب[4]، هواداران عثمان[5] و همنشینان معاویه بود[6] و نقش مهمی در اجرای سیاستهای معاویه ایفا نمود. او گرفتار نفرین امام علی(ع) گشت و باقی ماندهی عمرش را در دیوانگی گذراند[7] و سرانجام به روزگار معاویه در شام یا مدینه مرد.[8]
فعالیتهای سیاسی و نظامی بسر در عصر خلفای راشدین:
فعالیتهای سیاسی و نظامی بسر از سال سیزدهم هجری (ایّام خلافت ابوبکر) در نبرد یرموک آغاز شد که بسر بن ارطاة و حبیب بن مسلمه فرمانده سپاهی به سوی غوطه (از نواحی دمشق) بودند.[9]
در جریان لشکرکشیهای مسلمانان به شام در زمان خلافت عمر (سال سیزدهم هجری)، بُسر به فرمان خالد بن ولید به روستاهایی در اطراف دمشق حمله کرد.[10]
در ربیع الاخر سال سیزده هجری (اوایل خلافت عمر) بسر از فرماندهان تحت امر یزید بن ابیسفیان (والی شام) بود که با دو هزار تن سوی یزید به مدد عِیاض بن غَنم الفِهری[11] (از فرماندهان عمر در شام) فرستاده شد که برای فتح جزیره رفته و تازه شهر رقّه و شهر رهّا را گشوده بود.[12] بُسر که نقشی در این جنگ نداشت از سر زورگویی و زیاده طلبی سهم خود و سپاهیانش را از عیاض طلب کرد. اختلاف و کشمکش میان آن دو طرف به دادخواهی نزد عمر انجامید که به نفع عیاض خاتمه یافت.
در سال 19 هجری ُبسر یکی از چهار نفری بود که عمر بن خطاب برای کمک به عمرو بن عاص در فتح مصر فرستاد.[13]
در سال 20 هجری (زمان عمر بن خطاب) که عمرو بن عاص بخشهایی از افریقیه را گشود بسر به فرمان وی بر مردم ودّان و فَزّان تاخت سپس به شرط پرداخت جزیه صلح کرد.[14]
در زمان عثمان (سال بیست و هفتم هجری) ، عبداللّه بن سعد، امیر مصر، طی نامهای به عثمان کثرت اموال و ضعف مردم افریقیّه را گزارش و او را به گشودن این شهر ترغیب کرد.[15] عثمان با جمعی از فرزندان صحابه رسول(ص)، از جمله عبدالرّحمان بن ابىبکر، عبدالرّحمان بن الأسود بن عبد یغوث، عبدالله بن عمرو العاص، بسر بن ارطاة و مسور بن مخرمه مشورت کرد و در سال بیست و نهم[16] افریقیه و سپس جزیره قبرس (مهمترین فتوحات این دوره) را فتح کرد.[17] بُسر که با لشکری امدادی از مدینه به سوی افریقیه حرکت کرده بود از آن پس در مصر اقامت گزید.[18]
اوج فعالیتهای سیاسی- نظامی بسر زیر نظر معاویه و بر ضد حکومت علی بن ابیطالب(ع) بود. در زمان معاویه بن ابی سفیان، در فتح جزیره، مصر، افریقیه شرکت داشت. [19]
در این دوره بسر نه تنها در کشتار غیر مسلمانان، بلکه در قتل و غارت مسمانان بویژه شیعیان[20] چهرهای بدنام و خونریز[21] از خود به تاریخ سپرد.
بُسر مهمترین فرمانده و مشاور نظامی معاویه بر ضد علی(ع):
امام علی(ع) پس از انتخاب به خلافت طی نامهای به معاویه (والی شام) او را به اقرار، جنگ، یا صلح فراخواند. معاویه پس از مشورت با عمرو عاص، ده نفر از بزرگان و معاریف شام و جمعی از مخالفان امام؛ از جمله یزید بن أنس، بُسر بن أبی ارطاة، حمزة بن مالک و... ، را حاضر کرد و به آنها گفت: شما نزد شُرَحبیل بن سَمْطِ الْکِندیّ (از اشراف و بزرگان شام) گواهی دهید علی(ع) عثمان را کشته و قصد شام دارد. تا او را به ستیز با علی(ع) با خود همراه سازیم.[22] این گروه با شهادت دروغ اهل شام را به جنگ با امام برانگیختند على(ع) قبل از نبرد صفین معاویه را از ریختن خونهای امت و پراکنده ساختن آنان بر حذر داشت؛ امّا او جز جنگ را نپذیرفت و جنگ صفین در سال 37 به مدت چهل روز واقع شد. همراه سپاه علی(ع) هفتاد مرد از اهل بدر، هفتصد مرد از بازماندگان بیعت رضوان و چهارصد مرد از دیگر مهاجران و انصار بودند و جز نعمان بن بشیر و مسلمة بن مخلد کسى از انصار همراه معاویه نبود.[23] بسر در این جنگ فرمانده ساقه ی سپاه معاویه بود.[24]
در اثنای جنگ صفین معاویه خود را در حال شکست دید با مشورت عمرو بن عاص نامه ای برای عبداللّه بن عباس نوشت، تا بتواند دلش را به صلح نرم کند. عمرو بن عاص طی اشعاری بُسر و یاران او را سبب تباهی عراق دانست.[25]
در جنگ صفین معاویه طی نقشهای هر یک از دلیران سپاه را مأمور کشتن یکی از دلاوران سپاه علی(ع) کرد و علمهایی فراهم آورد. پس به نشانه بزرگداشت و ارتقای درجات علمی سیاه به بُسر سپرد.[26] صبحگاه روز سوّم میان بسر بن ارطاة و قیس بن سعد جنگ سختی درگرفت. قیس با نیزه بسر را مجروح ساخت. بُسر از میدان گریخت و به صف خویش پیوست.[27]
معاویه در جنگ صفین از بُسر خواست تا به هماوردی امام برود. بسر گفت: «هیچ کس سزاوارتر از تو به هماوردى با او نیست، اما معاویه این امر را به بسر سپرد.[28] بسر نقابى آهنین بر روى نهاد تا شناخته نشود و امام را به رزم خواند. امام نیزهاى به جانب او که سر تا پا زرهپوش بود رها کرد که از ضرب آن بر زمین افتاد، بسر آهنگ عیان کردن [عورت] خود کرد تا به این حیله جان به در برد.
اشتر هنگام فرو افتادن او را شناخت و گفت: اى امیرمؤمنان، این بسر ، دشمن خدا و خصم توست. امام فرمود: او را واگذار که لعنت خدا بر او باد، آیا پس از چنان حرکتی او را بکشم ؟[29]
در جریان حکمیت (37 هجری) ، بسر از جمله کسانی بود که از طرف معاویه بر پیمان صلح گواهی داد.[30]
بسر یکی از مشاوران نظامی معاویه بود. معاویه پس از حکمیت و بازگشت به شام، جمعی از غیر قریش و جماعتی از قریش از جمله عمرو بن عاص سهمی، ضحّاک بن قیس فهری و بُسر بن ابی اَرطاه را فرا خواند و با آنان در مورد حمله به مصر مشورت کرد تا از ثروت آن جا برای جنگ با علی(ع) استفاده کند.[31]
جنایات بسر به فرمان معاویه در سرزمینهای اسلامی:
پس از حکمیت در سال چهلم هجری[32] و کشته شدن محمد بن ابوبکر، اهل جند برخی به طرفداری عثمان و عدهای برای فرار از مالیات[33] از اطاعت عامل امام علی(ع) سر بر تافتند و به معاویه نامه نوشتند تا امیرى فرستد که در حوادث روزگار و مهمّات و مصالح خویش بدو رجوع کنند.[34]
معاویه نیز، بُسر بن ارطاة، را با چهار هزار نفر از راه مکه و مدینه به سوی یمن فرستاد. بسر به فرمان معاویه پس از ورود به هر شهرى شیعیان را برای عبرتگیری دیگر مردمان کشت و به اکراه از مردم بیعت گرفت.
ابوایوب انصارى عامل امام در مدینه، از ترس جان گریخت[35].
اهل مدینه در خارج شهر به استقبال او رفتند. بُسر در مدینه، خانههاى قومی از انصار را آتش زد و پس از تحقیر و سرزنش بسیار[36] به اکراه از مردم مدینه از جمله جابر بن عبدالله انصارى (صحابی کهن سال) بیعت گرفت. ابوهریره را جانشین خویش قرار داد و تهدید کرد، که اگر سرپیچی کنند، باز گردد و همه را هلاک سازد[37].
بُسر در مکه با دشنامهاى قبیح به اشراف و بزرگان گفت: والله اگر سفارش معاویه نبود، هیچ کس از شما را زنده نمىگذاشتم .
در بئر میمون دو کودک عبیدالله بن عبّاس بن عبدالمطلب؛ عبدالرحمان و قثم را شناسایی و گردن زد.[38] سپس بر منبر گفت:
سپاس خداى را که ما را عزیز و دشمنان را ذلیل و مقتول گردانید. یاران على(ع) در عراق در ذلت و قلتاند، کار به دست معاویه افتاده، با او بیعت کنید.
پس از بیعت، شیبة بن عثمان را نایب خود کرد و گفت: اى اهل مکه! قصد من سرکوبى شما بود. در بیعت با معاویه پایدار مانید والّا مردان شما کشته، اموالتان غارت و خانه هایتان خراب خواهد شد.
بُسر در طائف جماعتى را برای قتل و عام شیعیان و سوزاندن خانههایشان به بثاء فرستاد. در نجران، صحابی پیامبر(ص) را همراه دو فرزندش گردن زد و مردم را به قتل عام تهدید کرد.
در همدان جمعی از بنى ارحب و در جیشان تمام شیعیان را کشت تا به صنعا رسید. عمرو بن اراکه، نایب عبیدالله بن عباس را گردن زد و در صنعا و حضرموت شیعهای باقى نگذارد.
بُسر با خدعه عبدالله بن ثوبه (از شاهزادگان حضرموت) را که در قلعهاش پناه گرفته بود، به جرم دوستی با علی(ع) بیرون کشید و کشت.
در زمان معاویه، بسر در فتح جزیره، مصر، افریقیه شرکت داشت. [39]
بسر در دوران امام حسن(ع):
حکومت فارس تابع بصره و در فرمان زیاد بن ابیه، کارگزار علی(ع) بود. پس از صلح حسن بن على )ع)، معاویه زیاد و اموال بصره را خواست.[40] زیاد سر برتافت. معاویه بسر را به کشتن فرزندان زیاد فرمان داد. ابو بکره (برادر مادرى زیاد) پس از تلاش بسیار مانع شد و آنان را از مرگ رهانید.[41]
در سال 41 هجری، معاویه نخست بسر بن ابى ارطاة را حاکم بصره کرد و سپس عبدالله بن عامر را به جای او گماشت.[42]
بسر از سال 43 هجری تا سال 52 در جنگهای صوائف در حال لشکرکشى به روم بود و زمستانها در آنجا بود.[43]
سپس او گرفتار نفرین امام على(ع) گشت[44] و عقلش رو به نقصان نهاد دچار وسواس و دیوانگى شد. او پیوسته شمشیر طلب میکرد. براى او شمشیرى از چوب ساختند و مشک باد کردهاى جلوش مىگذاشتند که با شمشیر بدان مىزد و چون سوراخ میشد مشک را عوض مىکردند و پیوسته چنین بود تا مرد.[45]