كلمات كليدي : تاريخ، بيعت رضوان، بيعت شجره، حضرت محمد(ص)، عمره، مشركان مكه.
نویسنده : منيره شريعت جو
حضرت محمد(ص) با در میان گذاشتن رؤیای صادق خویش مبنی بر این که پس از ورود به کعبه سر خود را تراشیده و با گرفتن کلید کعبه همراه با دیگران در عرفات وقوف مییابند، از اصحاب براى انجام عمره دعوت کردند.[1] ایشان در ذیقعده سال ششم هجرت، پس از این که "نمیلة بن عبدالله"[2] یا "عبداللّه بنامّمکتوم" را به نیابت از خود در مدینه گماشتند،[3] به همراه عدهای از مسلمانان مهاجر و انصار و اعراب قبایل که در بین راه به آنان پیوستند، به سمت مکه عزیمت نمودند. تعداد آنان از هزار و چهارصد تا هزار و ششصد نفر گزارش شده است. در این سفر چهار زن("امّ سلمه" همسر پیامبر (ص)، "امّعماره"، "امّمنیع" و "امّعامر") همراه آنان بودند.[4]
زمینههای انعقاد بیعت رضوان
سفر پیامبر(ص) به سرزمین مخالفان خود، بعد از حدود بیست سال روابط تیرهای که با جنگهای خونینی همچون بدر، احد، خندق(احزاب) و کشته شدن بسیاری از سران مشرک مکه همراه گردید، از یک سو بیانگر تحلیل قوای مشرکان به ویژه در جریان شکست در جنگ احزاب(که تمامی قوای داخلی و نفوذی خویش اعم از منافقین و یهودیان را به کار گرفته بودند) و از سوی دیگر تثبیت قدرت حکومت نبوی در مدینه و نیاز به فراهم نمودن زمینههای مناسب برای برقراری روابط با سایر مناطق جهت رساندن پیام اسلام بود.
اقداماتی که از سوی پیامبر(ص) و مسلمانان، اعراب قبایل مسیر راه و مشرکان مکه در طول این سفر انجام گرفت، هر کدام نشاندهنده آخرینتلاشهایی است که هر کدام از طرفین در محو قدرت دیگری و گذر از روابط خصمانه به دیپلماتیک، طی مراحل مختلف انجام دادند که در ذیل به آن اشاره میگردد.
- به همراه نبردن جنگ افزار توسط پیامبر(ص) و همراهان به جز سلاح مسافر، که شامل شمشیر در غلاف بود و به همراه بردن شتران قربانی برای نشان دادن نیت خود از سفر.[5]
- دعوت از قبایل مسیر راه برای همراهی که عده بسیاری از آنان به بهانه محافظت از مال و خانواده و در واقع به این دلیل که در صورت درگیری با مکیان شکست مسلمانان بیسلاح حتمی است، از رفتن سر باز زدند.[6]
- مُحرم شدن پیامبر(ص) و اکثر مسلمان در «مسجد ذىالحلیفه» و بر زبان جاری نمودن کلمات تلبیه.[7] برخى هم در «جحفه» محرم شدند.[8]
- کسب اطلاعات توسط پیامبر(ص)، از واکنش قریش نسبت به حرکت آنها از افرادی چون "بسر بن سفیان"[9] و "بدیل بن ورقاء".[10]
- اطلاع یافتن از این که قریش با زن و بچه از مکه بیرون آمده و در ذىطوى اردو زدهاند و با خدا عهد کردهاند که هرگز نگذارند، پیامبر(ص) وارد مکه شود.[11]
- گسیل داشتن سپاه توسط قریش به فرماندهی "خالد بن ولید" به همراه دویست نفر به «کراع الغمیم» و فرستادن جاسوسان در کوههای اطراف. [12]
- تغییر مسیر پیامبر(ص) از مسیر سپاه قریش.[13]
- خواندن نماز ظهر و عصر به صورت نماز خوف[14] در زمانی که با سپاه قریش رویارو شده بودند؛ به منظور جلوگیری از حمله غافلگیرانه. علاوه بر آن "عباد بن بشر" با گروهی از مسلمانان به هنگام نماز در مقابل خالد صف کشیدند.[15]
- حرکت مجدد مسلمانان و زانو زدن شتر پیامبر(ص) در منطقه «حدیبیه» و توقف در این منطقه. پیامبر(ص) در این مورد فرمودند: «آن خدایى که از ورود فیل به مکه جلوگیرى کرد، این شتر را هم اینجا نگه داشت. امروز قریش هر پیشنهادى به من بکنند که در آن صله رحم باشد، من آن را مىپذیرم.»[16]
- معجزه پیامبر(ص) در جوشان نمودن آب چاه در منطقهای بیآب و سیراب شدن اصحاب.[17]
- قریشیان از همان ابتدای امر فرستادگانی را به منظور کسب اطلاعات نزد پیامبر(ص) فرستاند. بدیل بن ورقاء به همراه جمعی از خزاعه، مکرز، حلیس و سرانجام "عروة بن مسعود" افرادی بودند که پاسخشان چیزی جز نیت عدم جنگ و انجام عمره توسط پیامبر(ص) نبود. در نهایت عروة که احترام مسلمانان نسبت به پیامبر را دیده بود، به قریش گفت: من به نزد پادشاهان ایران، روم و حبشه رفتهام؛ احترامی که اطرافیان محمد به وی میکنند، بیش از احترامى است که اطرافیان پادشاهان مزبور نسبت بدانها معمول میدارند و بدین ترتیب هرگز او را تسلیم شما نخواهند کرد و از دورش پراکنده نمىشوند. اکنون هر فکرى دارید بکنید و هر تصمیمى که مىخواهید بگیرید.[18]
- فرستادن نمایندگانی از سوی پیامبر(ص) به مکه. ایشان پس از رفتن عروة، "خراش بن امیه خزاعى" را بر شتر خویش برای روشن ساختن هدف مسلمانان از سفر به مکه نزد قریش فرستادند؛ اما آنها شتر پیامبر(ص) را کشته و خراش نیز با وساطت رهایی یافته و نزد پیامبر(ص) بازگشت.[19] پس از بازگشت، پیامبر(ص) به "عمر بن خطاب" فرمودند که به مکه برود؛ اما وی به این دلیل که در مکه حامی ندارد "عثمان بن عفان" را پیشنهاد نمود. عثمان علاوه بر رساندن پیغام صلح پیامبر(ص) از این سفر در معیت "أبان" به مکه رفت. وی همچنین حامل پیامی برای زنان و مردان مسلمان ساکن در مکه مبنی بر بشارت فتح مکه نیز بود. مسلمانان مکه نیز گفتند: آن خدایى که توانسته او را تا حدیبیه بیاورد، مىتواند او را به مکه وارد کند؛ پس سلام ما را به رسولالله(ص) برسان.[20]
- از اقدامات دیگر پیامبر(ص)، نگهبانی شبانه افراد در اطراف لشکر است. از جمله اقدامات جاسوسی قریش که یکی از موارد آن فرستادن افرادی در حدود پنجاه نفر به سمت سپاه مسلمانان بود که منجر به دستگیری آنها توسط مسلمانان شد. قریش با اطلاع از این موضوع عدهای دیگر را به سمت سپاه فرستاد که اقدام به پرتاب تیر و سنگ نموده و نتیجه آن دستگیری برخی از آنها بود. به نقل برخی مورخان پیامبر(ص) آنها را بخشیده و آزاد نمود.[21]
- مشرکان مکه درباره سفر پیامبر(ص) دو احتمال میدادند. یکی این که پیامبر(ص) به این بهانه قصد حمله به مکه را دارد و دیگر این که پس از سالها درگیری، حتی اگر به قصد عمره هم به مکه وارد شود، ابهت مکیان در مقابل سایر قبایل شکسته شده و قدرتمندی مسلمانان که توانستهاند بدون نبرد وارد مکه شوند، را نشان میدهد. سرانجام پس از چند روز که از ورود عثمان به مکه گذشت، بنا به نقل برخی مورخان وی توسط مشرکان مکه محبوس گشته و در بین مسلمانان شایع میشود که عثمان به قتل رسیده است.[22]
بیعت رضوان
پس از شایعه کشته شدن عثمان، پیامبر(ص) که اقدامات مسالمتآمیز خویش در برابر مکیان را بیفایده دیدند، از اصحاب خویش بیعت گرفتند. بر اساس نقل "جابر" تنها بر فرار نکردن بیعت گرفته شد؛[23] اما روایات دیگر علاوه بر آن پایداری تا سر حد مرگ که بیانگر آمادگی پیامبر(ص) برای جنگ میباشد را نیز ذکر مینمایند.[24] این احتمال زمانی قویتر میشود که بدانیم قریش بلافاصله پس از اطلاع از این بیعت، افرادی را برای انعقاد صلح(حدیبیه) نزد پیامبر(ص) فرستادند.[25] ضمن این که پس از انجام بیعت مشخص شد، خبر کشته شدن عثمان شایعهای بیش نبود.[26]
به جز "جد بن قیس" همه مسلمانان[27] حتی زنان در این بیعت شرکت داشتند.[28] همچنین آمده است آیه 29 سوره فتح
«لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً»
«خداوند از مؤمنانى که زیر درخت با تو بیعت کردند، خشنود شده و مىدانست در دلشان چه مىگذرد؛ لذا آرامشى بر آنها نازل کرد و به فتحى نزدیک پاداششان داد.»
که در شأن شرکت کنندگان در این بیعت که در زیر درختی با نام «سمره»[29] واقع شد، نازل گشته است. «بیعت رضوان»[30] و «بیعت شجره»[31] نامهایی است که این پیمان بدان معروف است.
در مورد مکان درخت آمده است، حاجیان به قصد تیمن سالها در کنار آن نماز میگزاردند؛ اما عمر بن خطاب آنان را نکوهش کرده!!! دستور قطع آن را داد.[32]